منشأ مصیبتها

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
منشأ مصیبتها

سلام. قرآن در برخی مواضع می فرماید که هر سیئه و مصیبتی به ما می رسد، به خاطر خود ماست.(شوری:30 و نساء:79)

نظر به اینکه می فرماید «هر مصیبتی» و «هر سیئه ای» آیا موارد ذیل نیز به خاطر خود ما به سر ما می آیند:

الف)افرادی که ناقص الخلقه به دنیا می آیند.

ب)حوادث طبیعی که گاهی شهری را ویران می کند و خوب و بد را با هم نابود می کند. آیا اینجا هم مصیبت وارده به کودکان و نوجوانان نابالغ و انسانهای مؤمن، به خاطر خودشان است؟

ج)مرگ عزیزان، که مصیبتی بزرگ است، آیا به خاطر ماست؟ آیا اگر فرزندی معصوم باشد، پدر و مادرش نخواهند مرد؟

تذکر: در پاسخگویی توجه فرمایید که این دو آیه هر مصیبت و سیئه را به ما نسبت می دهند، پس هر علت دیگری هم در آیات دیگر ذکر شود، در طول این مسئله هست، وگرنه ما نص صریح دو آیه در مورد هر مصیبت و هر سیئه را، در تفسیرمان نادیده گرفته ایم.

با تشکر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد هادی

با سلام و عرض ادب و تشکر از پرسش عمیقی که مطرح فرمودید:

سیئه به معنی فقدان رحمت الهی؛ امری عدمی بوده و خلقت بردار نیست؛ چون خداوند خیر محض است و از خیر محض چیزی جز خیر صادر نمی شود، فلذا همه حسنات و نیکی ها و خوبی ها از جانب خداست و همه سیئات و مصیبت ها از جانب خود انسان است.
اما چگونه حوادث طبیعی و یا مرگ عزیزان و ... از جانب خود ماست؟ علامه طباطبایی پاسخ این پرسش را در تفسیر المیزان اینگونه بیان می فرمایند:

«هيچ نوع از انواع سيئات به ساحت قدس او مستند نيست، براى اين كه به آن جهت كه سيئه است خلق نشده و كار خداى تعالى خلقت و آفريدن است و سيئه (فقدان رحمت خداوند)، خلقت بردار نيست، چون امرى عدمى است، مثلا اگر انسانى دچار سيئه‏اى باشد در حقيقت فاقد رحمتى از طرف خداى تعالى است و اين فقدان هم مستند به اعمال گذشته او است، او كارى كرده كه نتيجه‏اش اين شده كه خداى تعالى رحمت خود را نسبت به او امساك نموده است». (ترجمه الميزان، ج‏5، ص: 19)
با توجه به فرمایش علامه بزرگوار اعمال گذشته خود انسان هاست که موجب می شود خداوند رحمت خود را از انسان امساک کند؛ برای مثال اگر خداوند فرزندی به انسان مرحمت فرموده بود بر اثر اعمال گذشته اش به واسطه سیل ، زلزله ، تصادف و ... این رحمت و عطا را از انسان می گیرد.

حضرت علامه در جای دیگر بیان می کنند :

«برخی آيات اين بلاها و مصائب را مانند حسنات از امورى می دانند كه خلقتشان حسن و نيكو است. و هيچ زشتى و بدى در خلقت آنها نيست، پس براى بد بودن آنها وجهى باقى نمى‏ماند، مگر اين توجيه كه با طبع موجودى ديگر سازگار نيست، مثلا خلقت عقرب خوب و حسنه است و بدى آن فقط به خاطر اين است كه نيش آن با سلامتى و راحتى انسانها سازگار نيست، پس بالآخره برگشت ويرانگرى سيل و نيش عقرب و مصائبى ديگر مثل آن به اين است كه خداى تعالى كه تا كنون نعمت سلامتى را به فلان شخص داده بود، از امروز تا فلان روز اين عافيت را بوسيله گزيدن عقرب از او گرفته، و يا نعمت خانه و اثاثى كه به شخص سيل زده داده بود، بعد از آمدن سيل به او نداده است پس برگشت مصائب به امرى عدمى است و يا به عبارت ديگر به ندادن خدا است كه خود امرى عدمى است .
آن گاه بيان مى‏كند كه امساك جود و يا ساده‏تر بگويم ندادن خدا نعمتى را به چيزى يا به كسى، يا زياد دادن، يا كم دادن تابع و برابر مقدار ظرفيتى است كه در آن چيز و يا آن شخص است و بيش از آن مقدارى كه داده شده، ظرفيت نداشته است، هم چنان كه خودش در مثالى كه زده مى‏فرمايد: «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها» از آسمان آبى فرستاد، پس هر سرزمينى به قدر ظرفيت خود از آن آب بگرفت. (سوره رعد، آيه 17)
و نيز فرموده: «وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» هيچ چيز نيست مگر آنكه خزانه‏هاى آن نزد ما است و ما جز به اندازه‏اى معلوم نازل نمى‏كنيم .(سوره حجر، آيه 21)
بنا بر اين خداى تعالى به هر كس و به هر چيز به آن مقدار كه ظرفيت و استحقاق دارد عطا مى‏فرمايد كه تعيين اين مقدار در حيطه علم خود او است، هم چنان كه فرموده: «أَ لا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ» آيا كسى كه خلق مى‏كند از خلقش آگاه نيست؟! با اينكه لطيف و با خبر است. (سوره ملك، آيه 14)»

نتیجه:



همه سیئات که در پرسش خود مطرح فرمودید به خود ما بر می گردد:



1. ناقص الخلقه بودن بر اثر عدم توجه پدر و مادر به دستورات دین اسلام در هنگام انعقاد نطفه و همچنین قبل از انعقاد نطفه می باشد(تفصیلش را در روایات طبی بخوانید)



2و3. هر مصیبتی که به انسان وارد می آید بر اثر اعمال گذشته خود اوست . ممکن است خداوند بر اثر نافرمانی نعمتی که به انسان عطا فرموده بود را از انسان بگیرد .


سخن آخر:



اینکه خداوند فرمود همه سیئات از خود انسان است منافاتی با این نکته ندارد که از جانب خداوند نیز باشد، چون سیئه (به معنی آنچه شما در پرسش خود لحاظ کردید، چون سیئه به معنی گناه و و معصیت می باشد) امری است نسبی؛ اموری از قبیل زلزله و همانند آن وجودشان خیر است اما نسبت به دیگری که موجب آزار او می شود شرّ محسوب می گردد، چون هر آن چیزی که بر آن «شیء» اطلاق شود از خداست و خیر است، برای مثال زلزله در کل خیر است چون امری وجودی است اما به جهت اینکه با طبع انسان سازگاری ندارد و گاهی موجب مرگ عزیران و ویران شدن خانه و کاشانه می شود شرّ قلمداد می شود.



لذا گاهی انسان برخی امور را که در واقع امر خیر است سیئه و شرّ می پندارد، برای مثال ویران شدن خانه خود را شرّ می پندارد اما ممکن است ویرانی خانه ابتلا و امتحان الهی باشد، که در این صورت خیر خواهد بود.



از آیات قران کریم برداشت می شود که هم صحت و سلامتی ابتلاست و هم مرض و حوادث طبیعی و ... ابتلائات الهی هستند؛ لذا انسان بایستی هر لحظه و در هر حال خود را در معرض ابتلاء الهی ببیند و خود را برای هر گونه امتحان الهی آماده کند، اگر انسان بتواند به این مرتبه از موّحد بودن برسد همه امتحانات الهی برایش سهل و آسان شده و هر بلا و مصیبتی را از خدا می داند چون می داند که امتحان الهی است، اگر انسان بتواند از این امتحانات سر بلند بیرون بیاید به مقاماتی خواهد رسید که ملائک به حال انسان غبطه می خورند .



لذا اگر با این نگرش به حوادث نگاه شود چیزی به نام شرّ وجود ندارد ، چون هر لحظه در معرض امتحان الهی هستیم و ابتلائات الهی (گر چه در نظرما شرّ هستند) در واقع امر خیر می باشند.


هادی;476845 نوشت:
با سلام و عرض ادب و تشکر از پرسش عمیقی که مطرح فرمودید:

سیئه به معنی فقدان رحمت الهی؛ امری عدمی بوده و خلقت بردار نیست؛ چون خداوند خیر محض است و از خیر محض چیزی جز خیر صادر نمی شود، فلذا همه حسنات و نیکی ها و خوبی ها از جانب خداست و همه سیئات و مصیبت ها از جانب خود انسان است.
اما چگونه حوادث طبیعی و یا مرگ عزیزان و ... از جانب خود ماست؟ علامه طباطبایی پاسخ این پرسش را در تفسیر المیزان اینگونه بیان می فرمایند:

«هيچ نوع از انواع سيئات به ساحت قدس او مستند نيست، براى اين كه به آن جهت كه سيئه است خلق نشده و كار خداى تعالى خلقت و آفريدن است و سيئه (فقدان رحمت خداوند)، خلقت بردار نيست، چون امرى عدمى است، مثلا اگر انسانى دچار سيئه‏اى باشد در حقيقت فاقد رحمتى از طرف خداى تعالى است و اين فقدان هم مستند به اعمال گذشته او است، او كارى كرده كه نتيجه‏اش اين شده كه خداى تعالى رحمت خود را نسبت به او امساك نموده است». (ترجمه الميزان، ج‏5، ص: 19)
با توجه به فرمایش علامه بزرگوار اعمال گذشته خود انسان هاست که موجب می شود خداوند رحمت خود را از انسان امساک کند؛ برای مثال اگر خداوند فرزندی به انسان مرحمت فرموده بود بر اثر اعمال گذشته اش به واسطه سیل ، زلزله ، تصادف و ... این رحمت و عطا را از انسان می گیرد.

با عرض سلام. جسارتاً این سؤال پیشتر در تاپیک دیگری به کارشناس کلام و عقاید ارائه شده بود و چنانکه خواهید دید، این بحث بیشتر از آنکه رنگ بوی عقیدتی و کلامی داشته باشد، رنگ و بوی تفسیری دارد. در حالی که از متنی که شما، نوشتید بیشتر رنگ و بوی مباحث اعتقادی برمی خیزد.

در گام اوّل بفرمایید: بر اساس چه سندی سیئه را فقط به معنای فقدان رحمت الهی می دانید؟ مستنداً اثبات کنید که لغت شناسان زبان عربی، این کلمه را فقدان رحمت الهی می دانند.

در گام دوم بفرمایید: آیا سیل و زلزله فقط برای اهل سیئات رخ می دهد؟ یعنی می فرمایید سیل و زلزله و امثال آن، همیشه به خاطر اعمال غلط پیشین و دوری از رحمت خداست، و بحث امتحان الهی در سختیها مطرح نیست؟

هادی;476846 نوشت:
حضرت علامه در جای دیگر بیان می کنند :

«برخی آيات اين بلاها و مصائب را مانند حسنات از امورى می دانند كه خلقتشان حسن و نيكو است. و هيچ زشتى و بدى در خلقت آنها نيست، پس براى بد بودن آنها وجهى باقى نمى‏ماند، مگر اين توجيه كه با طبع موجودى ديگر سازگار نيست، مثلا خلقت عقرب خوب و حسنه است و بدى آن فقط به خاطر اين است كه نيش آن با سلامتى و راحتى انسانها سازگار نيست، پس بالآخره برگشت ويرانگرى سيل و نيش عقرب و مصائبى ديگر مثل آن به اين است كه خداى تعالى كه تا كنون نعمت سلامتى را به فلان شخص داده بود، از امروز تا فلان روز اين عافيت را بوسيله گزيدن عقرب از او گرفته، و يا نعمت خانه و اثاثى كه به شخص سيل زده داده بود، بعد از آمدن سيل به او نداده است پس برگشت مصائب به امرى عدمى است و يا به عبارت ديگر به ندادن خدا است كه خود امرى عدمى است .
آن گاه بيان مى‏كند كه امساك جود و يا ساده‏تر بگويم ندادن خدا نعمتى را به چيزى يا به كسى، يا زياد دادن، يا كم دادن تابع و برابر مقدار ظرفيتى است كه در آن چيز و يا آن شخص است و بيش از آن مقدارى كه داده شده، ظرفيت نداشته است، هم چنان كه خودش در مثالى كه زده مى‏فرمايد: «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها» از آسمان آبى فرستاد، پس هر سرزمينى به قدر ظرفيت خود از آن آب بگرفت. (سوره رعد، آيه 17)
و نيز فرموده: «وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» هيچ چيز نيست مگر آنكه خزانه‏هاى آن نزد ما است و ما جز به اندازه‏اى معلوم نازل نمى‏كنيم .(سوره حجر، آيه 21)
بنا بر اين خداى تعالى به هر كس و به هر چيز به آن مقدار كه ظرفيت و استحقاق دارد عطا مى‏فرمايد كه تعيين اين مقدار در حيطه علم خود او است، هم چنان كه فرموده: «أَ لا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ» آيا كسى كه خلق مى‏كند از خلقش آگاه نيست؟! با اينكه لطيف و با خبر است. (سوره ملك، آيه 14)»

این بحثها به صورت مسئله ربطی ندارند، زیرا در مسئله ای که مطرح شد مصیبتها و سیئات واقعی هستند و دستاورد خود ما می باشند.

هادی;476848 نوشت:



همه سیئات که در پرسش خود مطرح فرمودید به خود ما بر می گردد:



1. ناقص الخلقه بودن بر اثر عدم توجه پدر و مادر به دستورات دین اسلام در هنگام انعقاد نطفه و همچنین قبل از انعقاد نطفه می باشد(تفصیلش را در روایات طبی بخوانید)






اثبات به عهدۀ مدعی است که تا به حال هیچ کودک ناقصی با رعایت دستورات اسلام به دنیا نیامده است.

اما از سوی دیگر، این دو آیه هر مصیبت و سیئه ای که به فرد می رسد را به خود شخص نسبت می دهند، خود نوزاد چه کرده که باید مصیبت و سیئه نصیبش بشود؟

هادی;476848 نوشت:




2و3. هر مصیبتی که به انسان وارد می آید بر اثر اعمال گذشته خود اوست . ممکن است خداوند بر اثر نافرمانی نعمتی که به انسان عطا فرموده بود را از انسان بگیرد .



یعنی می فرمایید هر سیل و زلزله و هر از دست دادن عزیزانی، نتیجه عمل خود فرد است؟

خب کودکی و نوزادی که در سیل و زلزله جان می دهد، آیا می توان او را دارای دستاورد بدی دانست؟

همچنین معصومین ما نیز عزیزان خود را از دست می دادند و عزادار می شدند، آیا از آنها نیز عمل بدی سر زده بود؟

هادی;476849 نوشت:

سخن آخر:



اینکه خداوند فرمود همه سیئات از خود انسان است منافاتی با این نکته ندارد که از جانب خداوند نیز باشد، چون سیئه (به معنی آنچه شما در پرسش خود لحاظ کردید، چون سیئه به معنی گناه و و معصیت می باشد) امری است نسبی؛ اموری از قبیل زلزله و همانند آن وجودشان خیر است اما نسبت به دیگری که موجب آزار او می شود شرّ محسوب می گردد، چون هر آن چیزی که بر آن «شیء» اطلاق شود از خداست و خیر است، برای مثال زلزله در کل خیر است چون امری وجودی است اما به جهت اینکه با طبع انسان سازگاری ندارد و گاهی موجب مرگ عزیران و ویران شدن خانه و کاشانه می شود شرّ قلمداد می شود.



لذا گاهی انسان برخی امور را که در واقع امر خیر است سیئه و شرّ می پندارد، برای مثال ویران شدن خانه خود را شرّ می پندارد اما ممکن است ویرانی خانه ابتلا و امتحان الهی باشد، که در این صورت خیر خواهد بود.



از آیات قران کریم برداشت می شود که هم صحت و سلامتی ابتلاست و هم مرض و حوادث طبیعی و ... ابتلائات الهی هستند؛ لذا انسان بایستی هر لحظه و در هر حال خود را در معرض ابتلاء الهی ببیند و خود را برای هر گونه امتحان الهی آماده کند، اگر انسان بتواند به این مرتبه از موّحد بودن برسد همه امتحانات الهی برایش سهل و آسان شده و هر بلا و مصیبتی را از خدا می داند چون می داند که امتحان الهی است، اگر انسان بتواند از این امتحانات سر بلند بیرون بیاید به مقاماتی خواهد رسید که ملائک به حال انسان غبطه می خورند .



لذا اگر با این نگرش به حوادث نگاه شود چیزی به نام شرّ وجود ندارد ، چون هر لحظه در معرض امتحان الهی هستیم و ابتلائات الهی (گر چه در نظرما شرّ هستند) در واقع امر خیر می باشند.



این مباحث نیز ربطی به سؤال ندارد و ما در ابتدا این مسئله را گوشزد کردیم. خدا و شیطان در طول بدیهایی که به ما می رسد قرار دارند: خدا در مقام علت العلل و شیطان در مقام عدو المبین.

بحث اینجاست که این دو آیه ما و دستاوردمان را در هر سیئه و مصیبتی که به ما می رسد دخیل می دانند.

موضوع قفل شده است