شیطان....!!!!شیطان!!!!!?شیطان

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شیطان....!!!!شیطان!!!!!?شیطان

دیروز شیطان را دیدم ، در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود ، فریب می فروخت. مردم دورش جمع شده بودند. هیاهو می کردند و هول می زدند و بیشتر می خواستند. توی بساطش همه چیز بود غرور ، حرص ، دروغ ، جاه طلبی … . هرکس چیزی میخرید و در ازایش چیزی می داد. بعضی ها تکه ای از قلبشان را و بعضی پاره ای از روحشان را. بعضی ایمانشان را می دادند و بعضی آزادگی را.
شیطان می خندید و دهانش بوی گند جهنم می داد. حالم را به هم می زد. دلم می خواست همه ی نفرتم را توی صورتش تف کنم. انگار ذهنم را خواند . موذیانه خندید و گفت: من با کسی کاری ندارم و آرام نجوا می کنم . نه قیل و قال میکنم نه کسی را مجبور می کنم که چیزی از من بخرد.

می بینی ! آدم ها خودشان دور من جمع می شوند. آن وقت سرش را نزدیک آورد و گفت : البته تو با آن ها فرق می کنی . تو زیرکی و مومن . زیرکی و مومنی آدم را نجات می دهد.این ها ساده اند و گرسنه و به جای هر چیزی فریب می خورند.

از شیطان بدم می آمد . اما حرف هایش شیرین بود . گذاشتم حرف بزند و او هی گفت و گفت و گفت. ساعت ها کنار بساطش نشستم. تا اینکه چشمم به جعبه ی عبادت افتاد که لا به لای چیزهای دیگر بود. دور از چشم شیطان آن را برداشتم و در جیبم گذاشتم و با خود گفتم بگذار یک بار هم که شده کسی چیزی از شیطان بدزد. بگذار یک بار هم او فریب بخورد.

به خانه آمدم و در کوچک جعبه را باز کردم. توی آن اما از غرور چیزی نبود. جعبه از دستم افتاد و غرور توی اتاق پخش شد فریب خورده بودم ، فریب.دستم را روی قلبم گذاشتم ، قلبم نبود. فهمیدم که آن را کنار بساط جا گذاشته ام . تمام راه را دویدم ، تمام راه لعنتش کردم ، تمام راه خدا خدا کردم . می خواستم یقه ی نامردش را بگیرم عبادت دروغیش را به سرش بکوبم و قلبم را پس بگیرم. به میدان رسیدم اما شیطان نبود . او رفت. داشتم های های گریه می کردم. اشک هایم که تمام شد بلند شدم تا بی دلیم را با خود ببرم . صدایی شنیدم صدای قلبم را و همان جا بی اختیار به سجده افتادم و زمین را بوسیدم به شکرانه ی قلبی که پیدا شده بود
:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:

با سلام و تشکر از رضای عزیز:Gol:

بحث شیطان، و چگونگی رویاروئی با آن در این دورۀ پر خطر آخرالزمان از اهم موضوعات است، شیطانی که بنا به تصریح آیات شریف قرآن: "عدو مبین" و دشمن قسم خورده من، تو و ما است و به قول روایات در آخرالزمان با تمام اعوان و انصارش و در چهره ها و جلوه های مختلفی برای فریب ابناء بشر و مؤمنان ظاهر می شود.

حال، آیا باید چنین پدیده ای را به فراموشی بسپاریم؟ آیا جای ندارد که جزو مباحث روز و روزانۀ ما باشد؟

باید هر روز از شیطان و راه های رویاروئی و مقابله با این دشمن آشکار و قسم خورده سخنی بگوییم و تجربه ای را به یکدیگر منتقل کنیم.

دوستان عزیز، نگذارید این تایپیک و امثال این مباحث که نیاز همیشگی و همگانی است به ورطۀ فراموشی سپرده شود. شیطانی که به وسعت همۀ زندگی ما ابزار و برنامه دارد.:Narahat az:

آیا شیاطین اطراف و اکناف زندگی مان را می شناسیم؟ هر کس با گونه ای از آن برخورد کرده است تجربه اش را در این فضا به دیگری منتقل سازد ...:Narahat az:

واقعاً در برابر چنین شیاطینی که به عدد نفوس هستند و تنوع و تکثر و تعددشان مثال زدنی است باید چه کنیم؟ هر کس از دوستان که توصیۀ مفید عملی از بزرگان و یا تجربه و راهکاری در این خصوص دارد از ما و دوستان اسک دینی دریغ نکند.:Narahat az:

منتظر حضور گرم و فعال شما هستیم ... :Gol:

سلام
من که شیطان را جز در چهره آدما ندیدم
اون بدبخت که :
ان کید الشیطان کان ضعیفا
ضعیفه . اما همین ضعیف رو ما با هوی و هوس آنقدر قوی می کنیم که هیچکس چاره ساز او نیست
اساسا انسان در خودش ابزاری به نام خیال و وهم داره که در راستای خواستهای شیطان قرار می گیره بلکه اون دو تا خود شیطانند . آن تزیین و تلبیس کار همین دوتاست .
اگر انسان خیال و وهم خود را در تحت عقل درون یا عقل بیرون ( دین ) کنترل کنه هفت در جهنمش میشن هشت در بهشت
اگه گفتی اون یک در اضافی بهشت چیه ؟
عقل
عقله
سلطان عقل که آمد خیال و وهم طرار می شوند عیار
موفق در پناه حق

حامد;82397 نوشت:
من که شیطان را جز در چهره آدما ندیدم

سلام علیکم جمیعا
مطمئنا

شیطان ارزش خودش را میداند و در جائی بجز قالب پندار انسان نمیرود و حضور پیدا نمیکند.

او شان و مرتبط خود را بالاتر از انسان میدید و میبیند و اگر بخواهد در جائی مسکن کند کمتر از ذهن انسان مکانی را نمیپذیرد.

این انسان است که قدر خودش را نمیداند و به اندازه 4 پایان و حتی پست تر خود را ذلیل دون و پست میکند.

حضرت آدم پس از خوردن میوه ممنوعه و تبعید به زمین بواسطه این عهد شکنی و توبه 40 ساله اش که بدرگاه الهی پذیرفته شد باز خداوند این انسان را که عهد شکسته عاشقانه نگاهداریکرد

وزمانیکه به او گفت این آسمانها و زمین را برای تسخیر و استفاده تو خلق کرده ام ( انگار کسی به یک بی خانمان بگوید من این کاخ و خدم و حشم را برای تو خریده ام و متعلق به توست ) انسان ارزشش نزد خدا را باید میفهمید.

و باید میفهمید آدم صفی الله هم پس از تبعید این آسمانها و زمین را تحت تسخیر خود داشت. حتی پس از عهد شکنی

ولی پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
ناخلف باشم اگرمن به جوئی نفروشم

یاحق

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش
با تشکر از رضا ی بزرگوار که با زحمات خود مطالب سایت را پربار نموده اند .اجرکم عند الله :Gol:
همچنین با تشکر از استاد روانشناس معظم جناب حامی که در هدایت مطالب متخصص هستند .:Gol:
شیطان در جهان هستی جایگاه خاص خود را با توجه به موقعیت انتخاب میکند وبا توجه به ظرفیت ؛ حضور خود را گسترش میدهد .

یکی از امن ترین جایگاهها ب برای شیطان نفس انسان است . نفسی که تحت سیطره ی اختیار قرار دارد . اما متحیر انه :!:
این تحیر سلطه ی صاحب نفس را با غفلت همراه میکند .
وشیطان نیز منتظر همین لحظه است تا با جلوه آرایی خود سلطه بر این قلمرو اعمال اختیارات انسان را به عهده بگیرد .

این نفوذ شیطان واحاطه ی او بر نفس انسان علامات متعددی را به دنبال دارد :
اولین علامت مغرور شدن انسان بر این است که « من » محور عالم هستی هستم :!: واین من برای او یک «من» شخصی و انحصاری میشود . تا جایی که کل هستی را فقط یک « من» جزئی در برابر « من »شخصی خود می بیند و با کمک مستاجر خانه ی نفس خود (شیطان ) خلیفةاللهی را اینگونه تعبیر میکند :

جهان را برای تو آفریدم و تورا فرمانبر نقس خودت !
میگویید نه ؟ چند لحظه در اعمال وافکار خودت تأمل کن !

و تا این مستاجر ادعای حق آب وگل نکرده وسرقفلی نخواسته برایش حکم تخلیه بگیر !!!

.............................................................................. حق یارتان :roz:........................................................................

زيبا بود:Gol:

با سلام قلب صالح حضور شیطان را میشناسد وعشق نفس را میسوزاند وحضور شیطان را کم رنگ میکند

کارهای شیطان از منظر قران؛

_ وسوسه اولین کار شیطان ؛ فوسوس لهما الشیطان؛اعراف،22.

_ زینت کارهای بد؛لازیّنّنّ لهم فی الارض؛حجر،39.

_ اغواء مردم؛ لاغوینّهم اجمعین؛ " "

_ خلف وعده؛و وعدتکم فاخلفتکم؛ابراهیم،22.

_ ایجادفراموشی خدا در انسان؛واماّینسینّک الشیطان؛انعام،68.

_ ترساندن از فقرهنگام بخشش؛ الشیطان یعدکم الفقر؛بقره،268.

_ امر به فحشا و منکر؛ فانّه یأمر بالفحشاء و المنکر،نور،20.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

یکی از بهترین جایگاه های شیطان باور انسانها است وانسان برده ی باورهای خود است . انچه را که بتوان از هر طریقی به انسان بباورانید رکن اعتقادات او میشود .

کسی که باور کند حقیر است به سختی میتواند کرامت را در وجود خود بپذیرد .

کسی که باور کند بی حجابی ارزش است به سختی میتواند ارزش را در وجود خودتجزیه وتحلیل کند .

کسی که باور کند دروغ راهکار مناسبی برای فرار از مسئولیتها است به سختی میتواند عزت نفس را در خود بیابد .

کسی که باور کند حرام با حلال تقاوتی ندارد به سختی میتواند عدالت را درک کند .

وکسی که شیطان صفتی را باور کند به سختی میتواند انسانیت را بپذیرد .

پاک کنی میخواهم به بزرگی باورهایم !!! تا شیطان صفتی را از آن پاک کنم !!!

.......................................................................... حق یارتان :roz:.................................................................................


بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت بزرگی بودیم نقل میکرد

یک روز شیطان سراغ جنی رفت که اون جن نه دینی را قبول میکرد و نه اینکه به طایفه ابلیس پیوسته بود.

شیطان که از احوالش باخبر بود بهش گفت حوصله ات از این بیهودگی سر نمیرود ؟ بیا یک کاری کن که حداقل نامی برای خود دست و پا کنی و احترامی بدست بیاوری و بعد از مرگت حداقل نامت در اذهان باشد و گمنام نمیری.

بعد از چندی گفت و شنود جن گفت میگوئی چه کنم.

شیطان گفت من اشخاصی از انسانها را پخته و آماده کرده ام که برای زنا سر و دست می شکنند . یک عده از انسانها هم هستند که این کارها را کرده اند و بانی انحراف این اشخاص این دسته که تحت امر من هستند انجام داده اند.

تو بیا و هر وقت این افراد تحت امر من منصرف شدند یا به شک افتادند در دلشان زمزمه کن تا به حرکت در بیایند.

جن پرسید مگر نمیگوئی افراد تو هستند و تحت امرت پس چه نیازی به من است

شیطان گفت عده ای از آنها میدانند که از من تبعیت میکنند ولی اکثرشان به وجود من اعتقادی ندارند ولی تنها بواسطه نفس از من تبعیت میکنند و میدانی که به نفس انسان اطمینانی نیست

جن گفت بسیار خب و رفت سراغ این افراد که مردم را دعوت به زنا میکردند .

ناگهان دید یکی از افراد شیطان به مردی میگوید حالا توامروز وقت نداری برو و فردا بیا

جن سریع سراغ مزدور شیطان میرود و تا دهانش را باز میکند که بگوید این چرت و پرتها چیست هوس در دلش بیانداز و ...

چنان صدای مهیبی از آسمان میشنود که نزدیک بود قبض روح گردد .

منادی به جن میگوید دست از سر بنده خدا بردار - جن با ترس میگوید این بنده خدا نیست مزدور شیطان است.

منادی میگوید حتی اگر چنین باشد به بنده ای رحم کرده و نفس لوامه اش مانع گردیده لذا نزد خدا عزیز است اگر از قهر خدا میترسی دست از سر او بردار .

جن با ترس و لرز پا به فرار میگذارد در حین فرار شیطان میگوید به کجا میگریزی ؟ جن میگوید صدای غریو عرش را نشتیدی ؟ من جرات بازگشت را ندارم.

تو چطور جرات کردی که مقابل خدا بایستی ؟

شیطان گفت خودخواهی غرور و منیت چنان قدرتی در درون مخلوق است که بخاطرش دست به هرکاری میزند حتی عناد با خدا.

یاحق

با سلام:Gol:

اگر چه مطالبی که تک تک دوستان عزیز و حامد بزرگوار گفته اند در نوع خود صحیح و مقرون به صواب است اما با این وجود نباید شیطان و قدرت اون رو در تبلیس و تسلیس، دست کم گرفت.


اگر می خواهید بدانید که نباید شیطان این دشمن دیرین و قسم خورده را دست کم بگیریم نگاهی به ادامه مطلب بیندازید:


حضرت علی(ع) این انسان کامل و الهی و این مصداق عصمت حقه و نفس و جان پیامبر (ص) می فرماید «به جان خودم سوگند به تحقیق شیطان تیر تهدیدش را به قصد شما به چلّة کمان گذاشته و کشیدن کمان را به نهایت محکمی و سختی رسانده و از جای نزدیکی شما را مورد اصابت تیر قرار داده است.»[1] منتظر فرصتی هر چند کوتاه است تا برای کمتر از لحظه ای مسامحه و غفلت کنید.


قرآن مجید نیز هشدار می دهد که مبادا شیطان همانطور که پدر و مادرتان را از بهشت بیرون کرد شما را هم فریب دهد؛ او و همکارانش شما را می بینند، در حالی که شما آنها را مشاهده نمی کنید؛[2] پس در برابر چنین دشمن ناپیدایی که لحظه های حمله او را نمی توان پیش بینی کرد باید همیشه آمادۀ دفاع بود.


همچنین در آیات دیگر قرآن کریم به حوزه های مختلف فریب و وسوسه شیطان اشاره شده است: وعده های دروغ و فریفتن با آرزوهای طولانی،[3] القای مطالب باطل و بی اساس،[4]تسویل و زینت دادن باطل،[5]ایجاد فساد و اختلاف و دشمنی،[6] ترساندن به هنگام انفاق یا جنگ[7] یا ... فراموشی یاد خداوند.[8]


گرچه شیطان موجودی مستقل از هوای نفس است، اما جدای از هوای نفس به انحراف و نفوذ نمی پردازد. بلکه از راه خواهش های حیوانی و با تزیین و فریب انسان او را به سوی مادیات و لذائذ غفلت انگیز جذب می کند؛ آنگاه که قرین و همدم او شد با افساری که به گردنش انداخته او را به هر سو که بخواهد می کشاند. خداوند نیز بر اساس حکمت و مصلحت زمینة نفوذ و وسوسه گری او را منتفی نفرمود، بلکه با اسبابی مانند تبلیغات سمعی و صوتی و برنامه های مخرّب و اغفال کننده و اجازۀ مشارکت در مال و فرزندان از طریق حرام و نامشروع امکان تحریک او را فراهم کرد،[9] توان تکثیر یاران همجنس او را به نحو دو چندان نسبت به انسان فراهم ساخت و او را همانند خون رگ های انسان در گردش و نزدیکی قرار داد؛[10]چنانکه برخی تمثّل شیطان را به هر صورتی غیر از صورت انبیا و اوصیا(ع) ثابت می دانند و برای آن ادله و شواهدی اقامه کرده اند.[11]امام صادق(ع) در روایت دیگری بعد از سوگند می فرماید: «توجه و طمع شیاطین به مؤمن بیشتر از توجه زنبوران نسبت به گوشت است.»[12]

در یک عبارت کوتاه باید بگویم از قدرت شیطان: جائیکه عقاب پر بریزد/از پشۀ لاغری چه خیزد

با کمترین رجوع به حکایاتی که توفیقات شیطان در زمینۀ فریب گمراه کردن برخی از خواص و بزرگان را به ما گوشزد می کند قدرت شیطان بر ما علنی می شود.

در خاطرات مرحوم حاج امام قلی نخجوانی که استاد معارف آقا سیدحسین قاضی، پدر مرحوم حاج میرزا علی قاضی بوده، آمده است: «پس از آنکه به سنّ کهولت و پیری رسیدم شیطان را دیدم که هر دوی ما بالای کوهی ایستاده ایم. من دست خود را بر محاسن خود گذارده و به او گفتم: مرا سنّ پیری و کهولت فرا رسیده، اگر ممکن است از من درگذر. شیطان گفت: این طرف را نگاه کن. وقتی نظر کردم، درّة بسیار عمیقی را دیدم که از شدت خوف و هراس، عقل انسان مبهوت می ماند. شیطان گفت: در دل من رحم و مروّت و مهر قرار نگرفته، اگر چنگال من بر تو بند گردد، جای تو در تَهِ این درّه خواهد بود که تماشا می کنی.»[13]؛ [14]


موفق باشید ...:Gol:


پاورقی_____________________________________________

[1] سیدرضی، نهج البلاغه(ترجمه فیض الاسلام)، خطبه قاصعه (234)، ص 781.
[2] اعراف/ 27.
[3] نساء/ 119 و محمد/ 25.
[4] انعام/ 121.
[5] حجر/ 39، انعام/43، نمل/24 و محمد/ 25.
[6] اسرا/53، یوسف/100 و مائده/ 91.
[7] آل عمران/ 175 و بقره/ 268.
[8] مجادله/ 19، یوسف/42 و مائده/ 91.
[9] اسراء/ 64.
[10] علامه طباطبایی، تفسیر المیزان: ج 8، ص 61 و فیض کاشانی، تفسیر صافی: ج 2، ص 187، ذیل کریمة 16، اعراف، از امام صادق(ع).
[11] علی نمازی، تاریخ فلسفه و تصوف: ص 49 و نیز تفسیر المیزان: ج 8، ص 62 و تفسیر نمونه: ج 7، ص 202.
[12] علامه طباطبایی، تفسیر المیزان: ج 8، ص 60، از تفسیر عیاشی.
[13] محمد هدایتی، تهذیب اخلاق: ص 149.
[14] بنقل از پایگاه حوزه نت، مقاله تهدیدها و قدرت شیطان، با کمی تغییر.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

یکی دیگر از جایگاههای مهم شیطان نزد انسان حضور او در دیدگاه ودیدگان انسان است .

انسان در این وادی از دونظر میتواند با شیطان اشتراک عملی پیدا کند .

1 - تماشا و نگاه آلوده به محرمات ! که اگر در این مقوله با شیطان همدست شود شیطان ذره بین است و نگاه انسان شعاع نور ! ونتیجه آتش است بر دامن خلق الله .
زدست دیده ودل هر دو فریاد...........که هر چه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش ز پولاد ............زنم بر دیده تا دل گردد آ زاد

2 - افق دید انسان که باید بر طبق آن آینده نگر باشد واسراف در وقت وامور خود نکند . که اگر دراین مقوله نیز با شیطان اشتراک یابد شیطان ابر تیره ای میگردد و انسان گلی که از آفتاب حقیقت محروم شده ! وعاقبتی جز پژمردگی و حسرت ندارد!!!

آن خورشید پنهانم آرزوست عجل یا مولا

........................................................................ حق یارتان :roz:...............................................................................

موضوع قفل شده است