"رافضه" یعنی چه؟
تبهای اولیه
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام؛:Gol:
معنای "رافضه" چیست و به چه کسانی اطلاق میشود؟:Sham:
سلام جناب نینوا اگر منظور شما از رافضه همون رافضی باشه فکر کنم این جوابتون بشه
از ریشه ی رفض میاد و به معنای ترک کردن هست . این یکی از القابی است که به شیعیان دادند. چون که شیعیان بعد از پیامبر خط سقیفه را ترک کردن و وفادار به اهل بیت موندند و حاضر به بیعت با سه خلیفه ی ابوکر و عمر و عثمان نشدند به همین دلیل آنها را رافضی به معنای ترک کنندگان این عقیده دانستند.
امیدوارم درست جواب داده باشم.
پرسش:
معنای "رافضه" چیست و به چه کسانی اطلاق میشود؟
پاسخ:
رفض در لغت:رفض به معناي ترك و رها كردن چيزي است: «رفضتهاي تركته»؛ رها كننده چيزي را رافضي گويند.
در اصطلاح نويسندگان تاريخ و عقايد در مورد وجوه استعمال اين واژه اختلاف است.
برخي ميگويند: رفض يعني رها كردن وحي و برگشت به افسانهها و خرافات بتپرستي و طاغوت پرستي. به عبارت ديگر بازگشت به آثار و ارزشهاي جاهليت و اين حقيقت را به شخصي به نام عبداله بن سبا و پيروان او نسبت دادهاند زيرا وي، امام علي بن ابيطالب(ع) را پيغمبر ميپنداشت و با اين پندار دين اسلام را رفض نمود.
«اِنّما سَمُّوا الروافضَ لِكونهم رفضُوا الدينَ»;(1)بدين جهت رافضي گفتهاند كه دين را رها كردند.
بعضي معتقد هستند كه واژه رفض و رافضي از سال 122 ه’. ق. در زمان زيد بن علي به كار برده شد. بغدادي مينويسد: «فرقه زيديّه را رافضي ميگويند».(2) در مفاتيح العلوم، خوارزمي آمده است: «به جماعتي كه با زيد بن علي بيعت كردند و سپس او را رها كردند رافضي گفته شده است».
مصباح المنير نيز چنين مينويسد: «و الرّافضُْ فِرقٌْ من شيعِْ الكوفْ سَمُّوا بذلك لأَنّهم تركوا زيد بنُ عليٍ(ع) حين هُمْ عن الطعن في الصحابِْ فلمَّا عرَفوا مقالَته و انّه لا يَبرأ من الشيخينِ رفضَوه ثمَ استعمَل هذا اللّقبَ في كلِّ من غلافي هذا المذهب و أجاز الطعنُ في الصحابْ»;(3)رافضي به گروهي از شيعيان كوفه گفته شده است كه زيد بن علي را رها كردند و از شيخين - ابوبكر و عمر - برائت جستند، سپس اين لقب به كساني كه در برائت آن دو غلو و زيادهروي كردند و اجازه طعن در مورد صحابه دادند اطلاق شد.
به مرور زمان اين لقب درباره شيعه اماميه نيز به كار برده شد و در كتابهاي فِرَق و مذاهب يادداشت گرديد، چنانكه ابوالحسن اشعري مينويسد: «و اَنّما سمَّوا الاماميَْ رافضَْ لَرِفَضهم امامَْ ابيبكر و عُمر».(4)
عسقلاني مينويسد: «التشيعُ هو محبُْ عليِِ و تفضيلُه علَي الصحابِْ فمَن قدّمَه علي أبيبكر و عُمر فهو رافضيغالٍ فيالتشيع و من لم يُقدمه عليهما فَهُو شيعيُُ»;(5) كسي كه علي را بر ابوبكر و عمر مقدم بدارد رافضي است و كسي كه علاقمند به علي باشد و او را از صحابه افضل و برتر بداند شيعه مي باشد.
واژه رافضي به كساني كه به اهل بيت(عليهم السلام) محبت و عشق ميورزيده اند نيز اطلاق مي شده است چنان كه امام شافعي گفته است:
«اِن كان رفَضاً حبُّ آلِ محمدفليشهَد الثقلانَ اِنّي رافضي»;(6)
یعنی اگر علاقه و محبت آل بيت محمد(ص) رفض است پس آدميان و پريان گواه باشند كه من رافضي هستم.
گر تفضيل را ملاك رفض بدانيم بايد بيشتر پيشينيان و راويان حديث را رافضي بدانيم و اين نوع برخورد تنها ناشي از تعصب است، چنان كه در اين رابطه يكي از نويسندگان اهلسنت پس از نقل فضايل و كمالات علي(ع) چنين گفته است: «فضايل علي قابل انكار نيست و انكار فضايل و نسبت رفض به معتقدان آن جز از ناحيه متعصبان صورت نميگيرد». و نيز ميگويد: «لو كان هذا رفضاً و تركاً للسنِْ لم يُوجَد مِن اهل الروايِْ و الدرايِْ شئ اصلاً فايّاك و التعصبُ في الدين و التجنبُ عنِ الحق و اليقين»;(7) اگر نقل فضايل علي(ع) رفض و ترك سنت باشد چيزي از اهل روايت و درايت حديث يافت نميشود پس بپرهيزيد از تعصب در دين و اجتناب از حق و يقين.
پرسش:
برخي از نويسندگان اهل سنت در توجيه رافضی بودن شیعه به این روايت تمسك كرده اند:كه پيامبر(ص) فرمود: «يَظهرُ في آخِر الزمان قومٌ يُسمَّون الرافضَْ يرفَضَون الاسلامَ»؛ در آخر زمان قومي آشكار ميشوند كه نام آنان رافضي است و اسلام را رفض ميكنند؟
پاسخ:
در پاسخ اين گروه بايد گفت اين روايت به دو دليل قابل اعتماد نمي باشد؛ نخست آن كه اين روايت از نظر سند صحيح نيست چنان كه ذهبي از رجال شناسان اهلسنت ميگويد: «اين روايت از مجعولات است» و همچنين ابو عقيل يحيي بن متوكل آن را ضعيف و واهي دانسته است و ابن عبد البر نيز گفته اين حديث در نزد جميع رجاليّون ضعيف است.(8)
دوم بر فرض صحت و سلامت حديث، حضرت گروه خاصي را مشخص نفرموده اند تا آن گروه رافضي دانسته شوند و شايد مقصود حضرت همان مطلبي باشد كه در روايت ديگر آمده است كه از سرزمين حجاز «قرن شيطان»(9) ظهور ميكند و آنها هستند كه فتنه و فساد ايجاد ميكنند و يهود و كفر را به سرزمين مقدس اسلامي دعوت كرده و اسلام واقعي را رفض و رها ميكنند.
با توجه به مطالبي كه يادآوري شد روشن ميشود كه نسبت رفض و رافضي به شيعه اماميه، به هيچ وجه صحيح نيست زيرا شيعه راهي جز راه قرآن، سنت و عترت برنگزيده است؛ چنان كه امام صادق(ع) در اين باره فرمود: «مالَهُم و لَكُم ما يُريدونَ منكُم و ما يُعيبوُنكم يقولَون الرّافضَْ، نَعم و الله رفضَتُم الكِذبَ و أتَّبعتُم الحقَ...»;(10) چه شده آنان را با شما، از شما چه ميخواهند و چرا عيب ميگيرند و به شما لقب رافضي ميدهند! آري سوگند به خدا شما دروغ را رفض كرديد و حق را پيروي نموديد.
از اينجا به خوبي روشن ميشود كه دستهاي تفرقه افكن در ميان امت اسلامي، اين گونه القاب را ترويج كرده تا چهره مكتب اهلبيت را دگرگون و خدشهدار نمايد.
در كتب فِرَق و مذاهب، رفض و رافضي بودن را به گروهي به نام سبائيه نسبت داده اند(11) سپس اين لقب به گروههايي مانند زيديه، اماميه، كيسانيه و غلات نيز اطلاق گرديده است.
بغدادي پس از اينكه سبئيّه را به عنوان رافضي معرفي كرده است چند گروه ديگر مانند اماميه و زيديه را به اين نام ميخواند سپس مينويسد: «امّا فرق الزيديه و فرق الاماميه فمعدودون في فرق الأمْ و الفرقْ السبئيه ليست من فرق امْ الاسلام لتسمتيهم عليّاً الهاً»;(12) فرقه زيديه و اماميه از گروهها و فرقههايي هستند كه داخل امت اسلامي ميباشند و امّا فرقه سبئيّه از فرقههاي امت اسلامي نيستند زيرا آنان علي را خدا ناميدهاند. از اين بيان استفاده ميشود كه نسبت رفض به اماميه و زيديه درست نيست زيرا آنان جزو مسلماناناند و رافضي كسي است كه از اسلام و امت اسلامي خارج باشد.
بايد دانست كه اين اصطلاح در احاديث نبوي نيامده، لقبي است كه گروهي به گروه ديگر نسبت دادهاند.
نكتهاي كه به خوبي ناروايي نسبت رفض به شيعه را روشن ميكند، عقايدي است كه در كتب فِرَق و مذاهب به عنوان عقايد رافضيها بيان شده است زيرا شيعه اماميه به هيچ يك از اين عقايد باور ندارد و بلكه آنها را از عقايد باطل به شمار ميآورد. بغدادي در بيان عقايد رافضيها مينويسد عقايد رافضيان چنين است.
1- نسبت پيغمبري به علي و نسبت خطا در رساندن وحي توسط جبرييل؛ اين نسبت را برخي از نويسندگان ناآگاه به شيعه نسبت دادهاند و گفتهاند كه قرآن براي علي نازل شد و جبرييل - نعوذ بالله - به اشتباه آن را بر پيغمبر خوانده است.
2- غلو درباره علي بن ابيطالب؛ تا جايي كه در مرگ ايشان شبهه كردند و گفتند علي مخفي شده و مانند عيسي بن مريم(ع) به آسمان عروج نموده و گمان بردهاند كه او خداست و اين عقيده به برخي ديگر مانند كيسانيه و خطابيه سرايت نمود و محمد بن حنفيه و امام صادق را خدا دانستند.
3- تحريم گوشت شتر.(13)
اين توصيفها روشن ميكند كه شيعه اماميه از تمامي عقايد ياد شده پاك است و در اينباره به مكتب اهلبيت ظلم شده و تاريخ نگاران و نويسندگان ملل و نحل انصاف را رعايت نكرده اند.
پاورقی:
1. مقالات الاسلاميين، ابوالحسن اشعري، ص 89، پاورقي.
2. الفرق بين الفرق، بغدادي، ص 21.
3. مصباح المنير، فيومي.
4. مقالات الاسلاميين، اشعري ابوالحسن، ص 89.
5. هدي الساري، ابن حجر عسقلاني، ص 333.
6. تفسير فخر رازي، ذيل آيه قربي و صواعق المحرقه، ابن حجر، بحث محبت اهلبيت.
7. حاشيه شرح عقائد، نسفي، ص 230، ابوالفضل عبيدالله الحنفيالقندهاري.
8. اسني المطالب، ص 115.
9. شرح عقايد نسفي، تفتازاني.
10. جامع احاديث الشيعه، ج 1، ص 10، اسماعيل المعزي الملايري.
11. علامه بغدادي در فرق بين الفرق در مورد سبائيه ميگويد: «سبائيه گروهي پيرو عبداله بن سبا بودهاند كه در تاريخ پيدايش شيعه و سني بحث آن گذشت و روشن شد كه آنها واقعيت خارجي نداشتهاند».
12. الفرق بين الفرق، بغدادي، با حواشي محمد محيي الدين عبدالحميد.
13. همان، ص 223.