جمع بندی حسادت چگونه درمان می شود؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حسادت چگونه درمان می شود؟

سلام...

واقعیتش این بود که میخواستم بگم من یه آدم حسودیم....چیکار باید کنم که این حسادت از بین بره؟؟؟

مثلا نمیتونم ببینم یکی از من موفق تره؟؟؟پیش خودم میگم من چرا نباید موفق باشم؟؟پیش خودم میگم من چرا نباید اینجوری باشم؟؟

من سربازم...بخاطر همین نمیرسم همه روزه بیام اینجا...اگه یه موقع دیر جواب دادم ناراحت نشید....
چون میخوام خودمو پیدا کنم...چند سالی هست که اینجوری شدم...

با نام الله


کارشناس بحث: استاد سمیع

غلام حسینم;489249 نوشت:
سلام...

واقعیتش این بود که میخواستم بگم من یه آدم حسودیم....چیکار باید کنم که این حسادت از بین بره؟؟؟

مثلا نمیتونم ببینم یکی از من موفق تره؟؟؟پیش خودم میگم من چرا نباید موفق باشم؟؟پیش خودم میگم من چرا نباید اینجوری باشم؟؟

من سربازم...بخاطر همین نمیرسم همه روزه بیام اینجا...اگه یه موقع دیر جواب دادم ناراحت نشید....
چون میخوام خودمو پیدا کنم...چند سالی هست که اینجوری شدم...

باسمه تعالی

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما دوست گرامی

قبل از هر چیز باید بدانیم که ما باید بین حسادت و غبطه فرق قائل شویم

يكى از رذايل اخلاقى كه در طول تاريخ بشر آثار بسيار منفى فردى و اجتماعى داشته است مسئله حسد است، حسد فضاى روح آدمى را تيره و تار و فضاى زندگى او را ظلمانى و محيط جامعه را مملوّ از ناامنى مى كند
حسد این است که از نعمت دیگران رنج ببری و دوست داشته باشی که خدا این نعمت را از او بگیرد.به عبارتی آدمی چشم نداشته باشد که نعمتی را در کسی ببیند.حسد روحیه خواری و خود کم بینی است که فرد حسود در خود می بینید که به دنبال آن آرزو می کند که نعمت واقعی یا خیالی را که فرد دیگر دارد، نداشته باشد، حال چه آن نعمت واقعی یا خیالی را خود داشته باشد و یا نداشته باشد یا به او برسد یا نرسد.[1]



اما غبطه بدین معناست که خدایا آنچه که به دیگری دادی به من هم بده. چه بسا از خدا بیشتر هم بخواهیم، و بگوییم خدایا فلان نعمت را در حدّ اعلی و بهترینش را به من بده.
و آنچه که مذموم است حسادت است نه غبطه خوردن. چون حسد یکی از صفات رذیله ای است که زیان آن قبل از هر کسی متوجه خود شخص حسود می شود گاه دیده شده است شخص حسود مانند شخص تب داری که سوخت و ساز درون سلولی بافت های بدنش چندین برابر شده و بسیاری از بافت ها آسیب دیده و عمل کردنشان مختل شده دچار آشفتگی فزاینده ذهنی می گردد به گونه ای که تمام سطوح ادراکی و عاطفی شخصیت وی درگیر خنثا سازی یا شبیه سازی رفتار فرد مورد حسد می شود و مجالی برای تصمیم گیری صحیح نمی گذارد.[2]

از این رو در روایت آمده است: «حسود هرگز به سیادت و آقایی نمی رسد.»[3]



سر این مطلب آن است که حسود عجولانه به کارهای نابخردانه دست می زند. البته گاهی پیدایش حسد اختیاری نیست ولی دستور اکید آن است که نباید به فرمان نفس در حال حسد اعتنایی نمود.

در واقع مى توان گفت: حسد يكى از ريشه هاى اصلى تمام بدى هاست و از دامهاى بسيار خطرناك شيطان است، همان دامى كه در نخستين روزهاى آفرينش بشر كار خود را كرد و فرزند آدم(عليه السلام) «قابيل» را به كام خود فروكشيد و دستش را به خون برادرش «هابيل» آلوده كرد و اولين جنايت تاريخ زندگي انسان اتفاق افتاد . َطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ اَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَاَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ نفس سركش او، وى را مصمّم به كشتن برادر كرد و او را كشت و از زيانكاران شد.
جنايت بعدي مربوط به داستان حضرت يوسف (علیه السلام) است آنگاه كه برادران او از روي حسد تصميم به قتل او گرفتند و او را در چاهي افكندند. (به خاطر بياور) هنگامى را كه يوسف به پدرش گفت: «پدرم! من در خواب ديدم كه يازده ستاره و خورشيد و ماه در برابرم سجده مى كنند
گفت: فرزندم! خواب خود را براى برادرانت بازگو مكن كه براى تو نقشه(خطرناكى) مى كشند، چرا كه شيطان، دشمن آشكار انسان است

حسد از امراض نفسانیه می‌باشد. در این باره مرحوم احمد نراقی می گوید: "حسد صاحب خود را به عذاب دنیا گرفتار، و به عقاب عقبی مبتلا می سازد، زیرا که حسود در دنیا لحظه ای از حزن و الم و غصه و غم خالی نیست. چون که او هر نعمتی که از کسی دید متألم می شود و چون نعمت خدا نسبت به بندگان خود بی نهایت است، و هرگز منقطع نمی شود پس حسود بیچاره پیوسته محزون و غمناک است. و اصلا به محسود ضرری نمی رسد، بلکه ثواب و حسنات او زیاد می شود."[4]
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «براستی حسد است که ایمان را می خورد چنانچه آتش هیزم را»[5]

حسود باید بیندیشد که این بیماری اخلاقی به زودی جسم او را بیمار می کند مانند خوره روح او را می خورد و از بین می برد خواب و آرامش را از او سلب می کند و هاله ای از غم و اندوه همیشه اطراف قلب او را می گیرد و از آن بدتر اینکه مطرود درگاه خدا می شود. محمد بن یعقوب کلینی در جلد دوم «اصول کافی» درباره حسد می نویسد: «راضی به قضای او شو. شخص حسود به گونه ای در مقام اعتراض به قضای الهی است در حالی که او باید به قضای او راضی باشد و نفس خود را وادار کند که خوبی های او را بگوید. البته هر چند ابتدا این نوع رفتار ظاهری و غیر واقع است اما کم کم برای نفس عادی می شود و رنگ واقعیت می گیرد. به هر حال آن فرد بنده خداست و خداوند صلاح دانسته و او را به لطف خودش نعمت دهد. »

امام خمینی (ره)پنجمین حدیث از کتاب «چهل حدیث» خود را به بررسی ها، پیامدها و درمان علمی و عملی حسادت اختصاص داده اند. امام راحل باب سخن در این زمینه را با روایتی از امام صادق (علیه السلام) به نقل از رسول اکرم (صل الله علیه و آله)باز می کنند؛ «خدای عزوجل به موسی بن عمران فرمود ای پسر عمران! بر مردم نسبت به آنچه از فضل خود به آنها داده ام حسادت نورز و چشمان خود را به سوی آن خیره نکن و نفس خود را به دنبال آن نفرست، زیرا حسود نسبت به نعمت من خشمگین است. از روزی هایی که بین بندگان خود پخش کردم رویگردان است و کسی که چنین باشد من از او نیستم و او هم از من نیست».
راهکار عملی ای که امام (ره)ارائه می دهد این است:

1-« برای رفع این بیماری به کسی که به او حسادت می ورزی محبت کن، زیرا این کار خلاف میل نفسانی توست. برخلاف میل درونی ات بر او ترحم کن، او را بزرگ بشمار، زبان به بیان نیکی های او بگشا و به نفس خود بگو این بنده خداست. شاید خداوند به او نظر لطف داشته و او را مشمول عنایت خود قرار داده است؛ به خصوص اگر طرف مورد حسادت از اهل علم باشد».
به فرموده ایشان تکرار این دعا در قنوت برای تقویت تسلیم انسان در برابر قضای الهی و درمان حسادت مفید است:
« اللَّهُمَّ إنّی اَسئَلُکَ ایمَاناً تُباشِرُ بِهِ قَلبِی وَ یَقیناً صادقا حَتّی اَعلَمَ إنَّهُ لَن یُصِیبَنِی اِلّا مَا کَتَبتَ لِی وَ رَضِّنِی مِنَ العَیشِ به ما قَسَمتَ لِی یا اَرحَمَ الرّاحِمین»
خدایا از تو ایمانی می خواهم که در دلم جای گرفته باشد و یقین صادقی می خواهم که بدانم به من مصیبتی نمی رسد، مگر آنچه تو نوشته ای. راضی ام کن به آنچه از زندگی قسمت من کرده ای ای مهربان ترین مهربانان».

2-فکر کردن در ضررهایی که حسد بر روح و روان دارد: چون حسود همواره در غم و غصه خواهد بود، زیرا نعمت های الاهی نسبت به دیگران هم همیشگی است و هم بی شمار و او در این آتش نگرانی و افسردگی می سوزد.

3-. فکر کردن در مورد ضررهایی که معصومین (علیهم السلام) برای دین و آخرت حسود بیان کردند که برخی از آنها را بیان می کنیم:« حسد آفت دین، از بین برنده ایمان، باعث خروج از ولایت و دوستی ذات حق تعالی، دشمنی با کارهای خداوند، موجب عدم قبولی طاعت و توبه و شفاعت، و از بین برنده خوبی ها و منشأ بسیاری از گناهان است.»[6]

5. رفتاری خلاف مقتضای حسادت انجام دهد: به جای نگرانی خوشحالی؛ به جای ترش رویی، خوش رویی و به جای بدگویی، تعریف نماید به گونه ای این نوع رفتار ها ادامه یابد که مایه دوستی و مهربانی شود.

6. راز و نیاز داشتن با ذات حق تعالی، که هم بی نیاز است و هم بی نیاز کننده؛ راز و نیاز ، بهترین و موثرترین شیوه برای از بین بردن بیماری ها روحی و روانی مثل حسادت می باشد. امام سجاد زین العابدین و سید الساجدین (ع) در راز و نیازش با ذات حق تعالی،عرضه می دارند: «خداوندا به تو پناه می برم از طوفانی شدن حرص و شعله ور گردیدن خشم و غالب شدن حسادت »[7]

در واقع درمان بیماری اخلاقی حسد مانند درمان صفات رذیله دیگر است که بر دو اساس استوار می‏باشد. 1- طرق علمی.2- طرق عملی
در قسمت (علمی‏) شخص حسود باید روی دو چیز مطالعه و دقت کند یکی پیامدها و آثار ویرانگر حسد از نظر روح و جسم و دیگر ریشه‏ها و انگیزه‏های پیدایش حسد.
حسود باید بیندیشد، او علاوه بر بیماری‏های جسمی و روانی، آخرت خود را هم از دست می‏دهد، چرا که عملا به حکمت‏ خدا اعتراض می‏کند و در پرتگاه شرک و کفر سقوط می‏نماید، اینها از یک سو، از سوی دیگر در باره انگیزه‏های حسد باید بیندیشد و ریشه‏های آن را یکی پس از دیگری قطع نماید، اگر دوستان ناباب و وسوسه‏های آنها او را به این وادی کشانده است،‏ با آنها قطع رابطه کند و هر گاه تنگ ‏نظری و بخل سرچشمه این رذیله اخلاقی شده، به مداوای آنها برخیزد، اگر ضعف ایمان و عدم آشنایی به توحید افعالی خداوند او را در این گرداب پرتاب کرده است،‏ به تقویت مبانی ایمان و توحید بپردازد، و هر گاه ناآگاهی از استعدادهای خویش و ظرفیت‏هایی که برای ترقی و پیشرفت در وجود اوست، او را گرفتار عقده حقارت، و به دنبال آن حسد نموده است، ‏به درمان آن رو آورد، و در سایه توکل به خدا و اعتماد به نفس، عقده حقارت را بگشاید، و رذیله حسد را از خود دور سازد.
در مدت کوتاهی نتیجه خواهد گرفت، روح و جسم خود را تدریجا از شرّ حسد رهایی می‏بخشد، و افق‏های روشنی از سلامت و سعادت در برابر او نمایان می‏گردد.
مخصوصا «حسود» باید روی این نکته کاملا فکر کند که اگر وقت و نیرویی را که او برای زوال نعمت از محسود به کار می‏گیرد صرف پیشرفت‏ خودش کند چه بسا از او جلو بیافتد.
به تعبیر دیگر باید انگیزه‏های حسد را به انگیزه‏های غبطه تبدیل کند و نیروهای ویرانگر را به نیروهای سازنده مبدل سازد.

امّا از نظر (عملی)، می‏دانیم: تکرار یک عمل تدریجا تبدیل به یک عادت می‏شود و ادامه عادت تبدیل به ملکه و صفت درونی می‏گردد، اگر حسود به جای این که برای در هم شکستن اعتبار و شخصیت فردی که مورد حسدش قرار گرفته به تقویت موقعیت‏خود بپردازد، به جای غیبت و مذمّتش او را به خاطر صفات خویش مدح و ستایش کند، و به جای تلاش در تخریب زندگی مادی او، خود را آماده اعانت و همکاری با او نماید، تا می‏تواند از او سخن بگوید، تا ممکن است نسبت ‏به او محبت کند و تا آنجا که در اختیار اوست، ‏خیر و سعادت او را بطلبد و به دیگران نیز همین امور را توصیه کند، به یقین تکرار این کارها تدریجا آثار رذیله حسد را از روح او می‏شوید و نقطه مقابل آن که «نصح‏» و «خیرخواهی‏» است ‏با یک دنیا نور و صفا و روحانیت جانشین آن می‏گرد

در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) می‏خوانیم: «اذا حسدت فلاتبغ;»[8]« هنگامی که نسبت ‏به کسی حسد پیدا کردی بر طبق آن عمل نکن و بر او ستمی روا مدار»
از جمله اموری که در درمان حسد بسیار مؤثر است راضی به رضای حق بودن و تسلیم در برابر اراده او شدن و قانع به زندگی خویش گشتن است، در حدیثی از امیرمؤمنان می‏خوانیم:«من رضی بحاله لم یعتوره الحسد;»[9]« کسی که به آن چه دارد راضی باشد حسد دامان او را نمی‏گیرد»

بنابراین دوست عزیز به این راه‌کارها توجه کن تا انشاء الله خوی حسادت از درون شما برطرف گردد.

موفق باشید.
پی‌نوشت:
[1].معراج السعادة مرحوم نراقی، ص347
[2].شناخت و شهود ،ترجمه و شرح صحیفه سجادیه ص 340

[3].بحارالانوار، ج70، ص248

[4].معراج السعاده – ملا احمد نراقی – ص۳۶۲

[5].گناهان کبیره، ج۲ شهید دستغیب، ص342

[6].کافی،ج2، ص307

[7].صحیفه سجادیه،ص56
[8].تحف العقول ص 50

[9].تصنیف غرر الحکم ص 300 شماره6808.

پرسش:
برای اینکه حسادت در وجود من از بین برود چه کار باید بکنم؟

پاسخ:
حسد از امراض نفسانیه می‌باشد. در این باره مرحوم احمد نراقی می گوید:
«حسد صاحب خود را به عذاب دنیا گرفتار، و به عقاب عقبی مبتلا می سازد، زیرا که حسود در دنیا لحظه ای از حزن و الم و غصه و غم خالی نیست. چون که او هر نعمتی که از کسی دید متألم می شود و چون نعمت خدا نسبت به بندگان خود بی نهایت است، و هرگز منقطع نمی شود پس حسود بیچاره پیوسته محزون و غمناک است. و اصلا به محسود ضرری نمی رسد، بلکه ثواب و حسنات او زیاد می شود.»(1)
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «فَإِنَّ الْحَسَدَ يَأْكُلُ الْإِيمَانَ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ(2)براستی حسد است که ایمان را می خورد چنانچه آتش هیزم را»

حسود باید بیندیشد که این بیماری اخلاقی به زودی جسم او را بیمار می کند مانند خوره روح او را می خورد و از بین می برد خواب و آرامش را از او سلب می کند و هاله ای از غم و اندوه همیشه اطراف قلب او را می گیرد و از آن بدتر اینکه مطرود درگاه خدا می شود.

راه کارهای ترک حسادت
1- برای رفع این بیماری باید عمل به ضد نمود. یعنی در صورت امکان، به کسی که به او حسادت ورزیده می شود باید محبت کرد، از خوبی ها و کمالاتش تعریف نمود.

2-فکر کردن در ضررهایی که حسد بر روح و روان دارد: چون حسود همواره در غم و غصه خواهد بود، زیرا نعمت های الاهی نسبت به دیگران هم همیشگی است و هم بی شمار و او در این آتش نگرانی و افسردگی می سوزد.
3- رفتاری خلاف مقتضای حسادت انجام دهد: به جای نگرانی خوشحالی؛ به جای ترش رویی، خوش رویی و به جای بدگویی، تعریف نماید به گونه ای این نوع رفتار ها ادامه یابد که مایه دوستی و مهربانی شود.

در واقع درمان بیماری اخلاقی حسد مانند درمان صفات رذیله دیگر است که بر دو اساس استوار می‏باشد.

1- طرق علمی.
2- طرق عملی.
در قسمت علمی، شخص حسود باید روی دو چیز مطالعه و دقت کند یکی پیامدها و آثار ویرانگر حسد از نظر روح و جسم و دیگر ریشه ‏ها و انگیزه‏ های پیدایش حسد.
حسود باید بیندیشد، او علاوه بر بیماری ‏های جسمی و روانی، آخرت خود را هم از دست می ‏دهد، چرا که عملا به حکمت‏ خدا اعتراض می‏ کند و در پرتگاه شرک و کفر سقوط می ‏نماید، اینها از یک سو، از سوی دیگر در باره انگیزه‏ های حسد باید بیندیشد و ریشه ‏های آن را یکی پس از دیگری قطع نماید، اگر دوستان ناباب و وسوسه ‏های آنها او را به این وادی کشانده است،‏ با آنها قطع رابطه کند و هر گاه تنگ ‏نظری و بخل سرچشمه این رذیله اخلاقی شده، به مداوای آنها برخیزد، اگر ضعف ایمان و عدم آشنایی به توحید افعالی خداوند او را در این گرداب پرتاب کرده است،‏ به تقویت مبانی ایمان و توحید بپردازد، و هر گاه ناآگاهی از استعدادهای خویش و ظرفیت ‏هایی که برای ترقی و پیشرفت در وجود اوست، او را گرفتار عقده حقارت، و به دنبال آن حسد نموده است، ‏به درمان آن رو آورد، و در سایه توکل به خدا و اعتماد به نفس، عقده حقارت را بگشاید.
مخصوصا «حسود» باید روی این نکته کاملا فکر کند که اگر وقت و نیرویی را که او برای زوال نعمت از محسود به کار می ‏گیرد صرف پیشرفت‏ خودش کند چه بسا از او جلو بیافتد.
به تعبیر دیگر باید انگیزه‏ های حسد را به انگیزه ‏های غبطه تبدیل کند و نیروهای ویرانگر را به نیروهای سازنده مبدل سازد.

امّا از نظر عملی می ‏دانیم: تکرار یک عمل تدریجا تبدیل به یک عادت می‏شود و ادامه عادت تبدیل به ملکه و صفت درونی می‏گردد، اگر حسود به جای این که برای در هم شکستن اعتبار و شخصیت فردی که مورد حسدش قرار گرفته به تقویت موقعیت‏ خود بپردازد، به جای غیبت و مذمّتش او را به خاطر صفات خویش مدح و ستایش کند، و به جای تلاش در تخریب زندگی مادی او، خود را آماده اعانت و همکاری با او نماید، تا می‏تواند از او سخن بگوید، تا ممکن است نسبت ‏به او محبت کند و تا آنجا که در اختیار اوست، ‏خیر و سعادت او را بطلبد و به دیگران نیز همین امور را توصیه کند، به یقین تکرار این کارها تدریجا آثار رذیله حسد را از روح او می‏شوید و نقطه مقابل آن که «نصح‏» و «خیرخواهی‏» است ‏با یک دنیا نور و صفا و روحانیت جانشین آن می ‏گردد.

در حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) می‏ خوانیم: «إِذَا حَسَدْتَ‏ فَلَا تَبْغ‏ (3) هنگامی که نسبت ‏به کسی حسد پیدا کردی بر طبق آن عمل نکن و بر او ستمی روا مدار»
از جمله اموری که در درمان حسد بسیار مؤثر است راضی به رضای حق بودن و تسلیم در برابر اراده او شدن و قانع به زندگی خویش گشتن است، در حدیثی از امیرمؤمنان (علیه السلام) می‏ خوانیم:« مَنْ‏ رَضِيَ‏ بِحَالِهِ‏ لَمْ‏ يَعْتَوِرْهُ‏ الْحَسَد (4) کسی که به آن چه دارد راضی باشد حسد دامان او را نمی ‏گیرد.»
توجه به این راه کارها و عملی نمودن آنها، به مرور باعث از بین رفتن حسادت می گردد.

پی نوشت:
1. نراقى، احمد بن محمدمهدى‏،معراج السعادة،ص456،موسسه انتشارات هجرت‏،قم (ايران)،1378 ه. ش‏.
2.كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط- الإسلامية)،ج4،ص89،دار الكتب الإسلامية،تهران‏،1407 ق‏.
3.ابن شعبه حرانى، حسن بن على،ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏،ص50،جامعه مدرسين‏، قم‏، 1404 / 1363 ق‏.
4.تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد،تصنيف غرر الحكم و درر الكلم‏،ص300،دفتر تبليغات‏، ایران، قم،1366ش.

موضوع قفل شده است