جمع بندی مبارزه با نفس چگونه و تا کجا؟

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مبارزه با نفس چگونه و تا کجا؟

سلام،
در مقابله با هوای نفس، دقیقا باید با چه هواهای نفسانی مقابله کرد، در بعضی از کتب مشاهده کردم که در مراحل پیشرفته تهذیب نفس حتی باید از مباهات هم دوری کرد. اگر اینطور باشد که کلا نمیشه زندگی کرد!، مثلا الان خسته شدم دلم می خواد بشینم، نشینم؟ الان می خوام فلان چیز رو بخرم، چون دلم میخواد نخرم؟! حال سوال بنده این هست که آیا این مراحل تهذیب نفس در طول یکدیگر هستند یا در عرض، یعنی مثلا فردی که هنوز نتونسته فلان گناه کبیره اش را ترک کند آیا جلوگیری از برخی تمایلات مباح مثلا کم خوری یا نخوردن چیزهایی که دوست دارد و ... تاثیر مثبتی در تهذیب نفسش دارد و یا نه تا زمانی که هنوز در مرحله پرهیز از محرمات و انجام واجبات مانده ایم این اعمال فایده ای ندارد؟ اصول درست تهذیب نفس در این رابطه دقیقا چیست؟ لطفا کتاب/های مناسبی هم در این زمینه معرفی بفرمایید.

البته من این سوال رو در همین لحظه از اندیشه قم هم کردم ولی خب انعکاس پاسخ در این سایت هم برای بنده جالب هست.
ممنون از راهنمایی شما.

[=impact]با نام الله


[=impact]

[=impact] کارشناس بحث: استاد بصیر

programmer1;489044 نوشت:
در مقابله با هوای نفس، دقیقا باید با چه هواهای نفسانی مقابله کرد

باسلام و عرض ادب
منظور از مقابله با نفس، این نیست که هر آنچه که میل ما هم به سمت آن است، مخالفت بکنیم، بلکه منظور این است که امیال خود را جهت دار بکنیم، یعنی نیت فقط این نباشد که مثلا خوردن غذا را برای لذت آن صرف کرده باشیم، بلکه غذای لذیذ را (که خداوند به آن مزه داده) می خوریم تا زنده و سرپا باشیم و قوت بگیریم تا بتوانیم عبادت خدا را بکنیم. هر عمل لذت آوری را باید با این هدف و انگیزه دنبال نمود. اگر هدف چنین شد، وقتی امری لذت بخش را فقط و فقط به خاطر لذتش قصد کردیم، آن موقع متوجه می شویم که این امر مباح، مقرب نخواهد بود، بلکه دور کننده از خداست و میل و انگیزه ی ما را به سمت دنیا و مادیات شدت می دهد.

programmer1;489044 نوشت:
گر اینطور باشد که کلا نمیشه زندگی کرد!، مثلا الان خسته شدم دلم می خواد بشینم، نشینم؟ الان می خوام فلان چیز رو بخرم، چون دلم میخواد نخرم؟!

با توجه به توضیحی که در بالا ذکر شد، به این می رسیم که اموری که بیان نمودید، همه و همه اگر در مسیر الهی استفاده شود و نیت و انگیزه الهی به آن بدهیم، نه تنها مخالفت با امر خدا نیست، بلکه موافقت با امر پروردگار خواهد بود. یعنی این نعمتها را در مسیر رضای او خرج کرده ایم. ما در دنیا زندگی می کنیم و خیلی از امور دنیا یا موافق طبع ماست یا مخالف. خیلی از آنها که موافق طبع ماست، موافق فرامین الهی هم هست و خیلی از آنها که مخالف طبع ماست، مخالف فرامین الهی هم هست، پس نمی توان به طور مطلق و کلی بیان کرد که هر امری موافق طبع ماست مورد رضایت الهی نیست.

programmer1;489044 نوشت:
تا زمانی که هنوز در مرحله پرهیز از محرمات و انجام واجبات مانده ایم این اعمال فایده ای ندارد؟ اصول درست تهذیب نفس در این رابطه دقیقا چیست؟

کسی که در پله های اول تهذیب نفس قرار دارد، طبق فرمایش شما، ابتدا باید از محرمات مسلم، اجتناب کرده و واجبات الهی را انجام دهد، و سعی نماید سایر امور را هم مکروه یا مستحب است، طبق موازین شرع انجام دهد و امور مباحش را هم هدف دار کند، تا همه ی عرصه های زندگی او در مسیر حقیقت و هدایت قرار بگیرد.
پس مخالفت کلی با امور مباح، سفارش نشده و موضوعیت ندارد بلکه جهت دار کردن آن مورد اهیمت است.

ممنونم بابت پاسخی که فرمودید
اما در مورد هدف دار کردن امور مباح ابهامی دارم اگر اینطور هست پس چرا امام علی ع آنچنان سخت زندگی می گردند و یا در نهج البلاغه خوانده ام که امام علی ع می فرماید حضرت موسی گیاهان طبیعت را می خوردند و از شدت کم خوری رنگ سبزی از پشت پرده شکم دیده میشد و یا به همین صورت پیامبر ص که پرده با نقش و نگار را در خانه شان فرمودند بردارید چون من را یاد دنیا و زیورهای آن می اندازد، با این چیزی که شما فرمودید به جز رعایت واجبات و ترک محرمات و نهایتش رعایت مستحبات و دوری از مکنونات وظیفه دیگری بر سالک حق نیست، هر امر مصباحی را هم اینطور می شود انگیزه الهی داد، چیزی که می فرمائید با زندگی ساده عرفا و بزرگان دین جور در نمی آد چون اونها هم میتوانستند به مباحات انگیزه الهی بدهند و زندگی دنیوی به ظاهر بهتری داشته باشند.
گذشته از این واقعا این هدف دار کردن کارها به چه معنی است? یادم می آد حاج آقا دولابی می گفتند چای هم میخوری برای خدا بخور، حقیقتش کمی گیج کننده است مثلا بنده که تشنه ام میشه فورا می رم آب می خورم حالا دلیل اصلی آب خوردن تشنگی بنده است انگیزه الهی اینجا به چه معنی است؟ یعنی ریا کنم و آب را به نیتی غیر از تشنگی بخورم؟
متشکرم.

نقل قول:
یعنی ریا کنم و آب را به نیتی غیر از تشنگی بخورم؟

لازم نیست که به همه بگید که اونوقت ریا بشه.
تازه ریا همیشه هم بد نیست. نمیدونم آیت الله بهجت بودند یا شیخ رجبعلی خیاط که فرمود: میخواهید ریا کنید؟ برای خود خدا ریا کنید. ریا برای جلب توجه مردم بد است ولی برای جلب توجه خدا خیلی هم خوب است.
فقط کافی است موقع نوشیدن آب بدانید که سیراب کننده واقعی خداست. یکی از دلایل گفتن "لعنت بر یزید" موقع نوشیدن آب به نظر من این است که یادمان باشد یزید چه مرضی گرفت!!!

[SPOILER]یه برنامه نویس باید هر کلیدی رو فشار میده برای خدا باشه ---> ترجمه عبارت رجبعلی خیاط که فرمود: من هر سوزنی که میزنم برای رضای خدا بوده و هست :Gig:[/SPOILER]

اما یک نکته:

اول ترک فعل حرام، انجام واجبات (کامل)
دوم ترک مکروهات (کامل) و انجام مستحبات(هرجا حال معنوی داشتیم)
سوم ترک مباهات(غیر ضروری مثل زیاد حرف زدن، زیاد راه رفتن) و انجام تمامی کارها به قصد قربت
چهارم ...:hamdel:...

شما باید این مراحل را به ترتیب بپیمایید دلیل هم برایتان روشن خواهد شد.

programmer1;489486 نوشت:
اما در مورد هدف دار کردن امور مباح ابهامی دارم اگر اینطور هست پس چرا امام علی ع آنچنان سخت زندگی می گردند و یا در نهج البلاغه خوانده ام که امام علی ع می فرماید حضرت موسی گیاهان طبیعت را می خوردند و از شدت کم خوری رنگ سبزی از پشت پرده شکم دیده میشد و یا به همین صورت پیامبر ص که پرده با نقش و نگار را در خانه شان فرمودند بردارید چون من را یاد دنیا و زیورهای آن می اندازد، با این چیزی که شما فرمودید به جز رعایت واجبات و ترک محرمات و نهایتش رعایت مستحبات و دوری از مکنونات وظیفه دیگری بر سالک حق نیست، هر امر مصباحی را هم اینطور می شود انگیزه الهی داد، چیزی که می فرمائید با زندگی ساده عرفا و بزرگان دین جور در نمی آد چون اونها هم میتوانستند به مباحات انگیزه الهی بدهند و زندگی دنیوی به ظاهر بهتری داشته باشند.

ببینید، اولا باید دانست که طی مراحل سلوک و عرفانی، مراتب دارد و وظایف انسانها در مراتب بالاتر فرق می کند از این رو گفته اند حسنات الابرار سیئات المقربین. یعنی اموری که برای انسانهای نیکوکار، حسنه حساب می شود، برای مقربیت الهی معصیت محسوب می شود. با این وجود هر کسی نمی تواند مثل امیرالمومین و سائر معصومین زندگی کند و خود را در بعضی از سختیها و مشقتها بیندازد. اولین پله برای سالک، انجام واجبات و ترک محرمات است.
مطلب دوم این که در الهی کردن نیت ها، انسان نمی تواند خود را گول بزند و فقط به زبان بگوید که من نیتم الهی است، و با این حربه، میل خود را به مباحات بیفزاید. بنده باید ببیند آیا استعمال این مباح، می تواند برای او تقرب آفرین باشد یا نه. آیا راه توجیهی برای استفاده از آن وجود دارد یا نه. اما اگر بخواهیم مطلق مباحات را ترک کنیم و صبغه الهی و معنوی هم برای بعضی از آنها ایجاد نکنیم، پس باید کلیه ی تفریحات را کنار بگذاریم. در حالیکه اگر شما به حدیث امام کاظم که در امضای بنده هم هست ملاحظه بفرمایید، تفریح را بخشی از امور زندگانی قرار داده اند که با آن سایر امور انسان سامان می یابد.

programmer1;489486 نوشت:
گذشته از این واقعا این هدف دار کردن کارها به چه معنی است? یادم می آد حاج آقا دولابی می گفتند چای هم میخوری برای خدا بخور، حقیقتش کمی گیج کننده است مثلا بنده که تشنه ام میشه فورا می رم آب می خورم حالا دلیل اصلی آب خوردن تشنگی بنده است انگیزه الهی اینجا به چه معنی است؟ یعنی ریا کنم و آب را به نیتی غیر از تشنگی بخورم؟

در مثال مرحوم دولابی، این مطلب را می شود گفت که مثلا به هنگام تشنگی، همین که به یاد لب تشنه امام حسین بیفتید و سلام بدهید، این می شود کار الهی، یا وقتی آب رامی بینید و گواریی آن را در نظر می گیرید خدا را حمد و سپاس کنید و آن را نعمتی از جانب خالق بدانید یا نیت کنید که خدایا این آب را می خورم که قوت بگیرم و بتوانم عبادت و بندگی تورا بیشتر انجام دهم.
اینجا بحث ریا نیست. ریا عملی است که در مقابل جمع و برای نشان داد به دیگران انجام بگیرد. نیت نفسانی داشتن، عمل را ریا نمی کند، بلکه به این عمل، شرک می گویند، یعنی غیر از خدا نیت نفسانی را هم شریک کرده ایم.

نقل قول:
تازه ریا همیشه هم بد نیست. نمیدونم آیت الله بهجت بودند یا شیخ رجبعلی خیاط که فرمود:
میخواهید ریا کنید؟ برای خود خدا ریا کنید.

پس تکلیف اخلاص چی میشه این وسط؟ می دونید که اخلاص غایت دین هست و خدا به همین خاطر هم گفته کسی که دو رکعت نماز برای خدا بخونه از جهنم نجات پیدا میکنه، یا یه جایی هم شنیده بودم کسی که حتی یک کار خوب انجام بده کفایت میکنه.

نقل قول:
اما یک نکته:

اول ترک فعل حرام، انجام واجبات (کامل)
دوم ترک مکروهات (کامل) و انجام مستحبات(هرجا حال معنوی داشتیم)
سوم ترک مباهات(غیر ضروری مثل زیاد حرف زدن، زیاد راه رفتن) و انجام تمامی کارها به قصد قربت
چهارم ...

:hamdel:
...

شما باید این مراحل را به ترتیب بپیمایید دلیل هم برایتان روشن خواهد شد.


ممنون خیلی فشرده و خوب بیان کردید، اما یک سوال، اگر به قول شما و آقای بصیر سیر سلوک الی الله مراحلی داره، پس تکلیف از هیچی بهترهای ما چی میشه؟! منظورم این هست که بالفرض فردی که فلان گناه کبیره رو تا آخر عمرش هم باهاش سر و کله میزنه، ولی طی همین مدت میتونه که فلان غذایی که خیلی دوست نداره رو نخوره؟ (که خوردن و نخوردنش امری مباح است) پس این مقابله با نفس محسوب نمیشه و برای ترک گناههان بزرگتر حصول نتیجه نمیکنه. منظورم این هست که مثلا حدیث داریم از ائمه اطهار که فرموده اند گناهان کوچک به صورت لکه های کوچکی کم کم دل رو سیاه میکنند، یعنی اینکه کم کم نفس ما ضعیف میشه. حالا با وجود گناهان بزرگ، کارهای خوب و هر چند کوچک شبیه همین انجام مستحبات و ترک مباحات تاثیری در ترک اون گناهان بزرگ نداره؟ در واقع باعث نمیشه که نفسمون قویتر بشه؟ به همین خاطر هم طولی یا عرضی بودن مراحل سلوک رو سوال کردم.

نقل قول:
ببینید، اولا باید دانست که طی مراحل سلوک و عرفانی، مراتب دارد و وظایف انسانها در مراتب بالاتر فرق می کند از این رو گفته اند حسنات الابرار سیئات المقربین. یعنی اموری که برای انسانهای نیکوکار، حسنه حساب می شود، برای مقربیت الهی معصیت محسوب می شود. با این وجود هر کسی نمی تواند مثل امیرالمومین و سائر معصومین زندگی کند و خود را در بعضی از سختیها و مشقتها بیندازد. اولین پله برای سالک، انجام واجبات و ترک محرمات است.

هر کسی نمی تواند شبیه امیرالمونین و یا سایر معصومین زندگی کند ولی آیا میشه به عنوان الگویی به اونها نگاه کرد؟ یعنی غایتی رو تعیین کنیم که هیچ وقت احساس غرور و عجب از داشته هایمان نکنیم؟!

نقل قول:
باید ببیند آیا استعمال این مباح، می تواند برای او تقرب آفرین باشد یا نه. آیا راه توجیهی برای استفاده از آن وجود دارد یا نه.

میشه در این رابطه کمی بیشتر توضیح بدید و ترجیحا با مثال.

ضمنا ممنونم بابت حدیثی که از امام موسی کاظم ع فرمودید، واقعا زیبا و آرامش دهنده بود.

نقل قول:
یه جایی هم شنیده بودم کسی که حتی یک کار خوب انجام بده کفایت میکنه.

تازه برعکس!
من از آیت الله جوادی آملی شنیدم که اگر کسی هیچ گناهی نکند ولی مثلاً نماز صبح را عمداً بلند نخواند مستحق جهنم و عذاب می شود.
نقل قول:
پس تکلیف اخلاص چی میشه این وسط؟

بله اخلاص ضد ریاست ولی به این جمله توجه کنید:

ريا در اسلام يعنى اين كه انگيزه اصلى فرد در عبادت و يا هر عمل نيكى, نشان دادن به مردم باشد نه تقرب و رضاى حق تعالى. آن چه براى رياكار مطرح است, به دست آوردن تحسين بينندگان (مردم) است.

حالا به نظر شما اگر اخلاص را اینگونه تعریف کنیم اشکال دارد:

اخلاص در اسلام يعنى اين كه انگيزه اصلى فرد در عبادت و يا هر عمل نيكى, نشان دادن به خدا باشد نه تقرب و رضاى مردم. آن چه براى مخلص مطرح است, به دست آوردن تحسين خدا است.

تفاوت اخلاص و ریا همین انگیزه عمل است. حالا اگر بگوییم اخلاص همان ریا برای خداست نه مردم چه اشکالی دارد؟ منظور آن بزرگوار هم همین بوده که اگر با عمل خود دنبال جلب رضایت کسی می گردید چرا مردم؟ خود خدا هست و همیشه ما را می بیند چرا برای دیده شدن توسط ایشان عمل نکنیم؟

نقل قول:
اگر به قول شما و آقای بصیر سیر سلوک الی الله مراحلی داره، پس تکلیف از هیچی بهترهای ما چی میشه؟! منظورم این هست که بالفرض فردی که فلان گناه کبیره رو تا آخر عمرش هم باهاش سر و کله میزنه

من ترجیح میدهم مشغول به برطرف کردن گناهان باشم تا قصد قربت در مباهات و اینکه "نمی توانم گناه را ترک کنم" را چیزی جز حربه شیطان برای فریبکاری نمیبینم.
تقرب موقعی معنی داره که ما در جهنم نباشیم. وقتی گناه می کنیم جهنمی هستیم پس آیا نخوردن غذایی که دوستش داریم ما را از جهنم بیرون می آورد؟ داستان طوطی و مرد طاس و قیاسی که طوطی کرد همین قضیه رو بیان می کنه: کار نیکان را قیاس از خود مگیر

نقل قول:
من ترجیح میدهم مشغول به برطرف کردن گناهان باشم تا قصد قربت در مباهات و اینکه "نمی توانم گناه را ترک کنم" را چیزی جز حربه شیطان برای فریبکاری نمیبینم.

ممنونم ولی بنده دنبال اصول این کار هستم نه اینکه این کار کم تاثیره، آیا برای این گفته هاتون منبع و دلیلی دارید یا صرفا یک عقیده شخصی است؟
درست می فرمایید "نمی توانم گناه را ترک کنم" طرز تفکری شیطانی است ولی "انجام ندادن و بی ارزش بودن کارهای خوب ناچیز و ریاضت های کوچک به دلیل اینکه هنوز گناهان جهنمی خود را بر طرف نکرده ایم" نیز شیطانی است، اصلا بالفرض که جهنمی باشیم، شاید برای این ریاضت های کوچک عذاب کمتری بکشیم!
ضمنا مستحضر هستید که برخی از گناهان فوق العاده پیچیده و دشوار هستند شبیه عجب که فکر کنم آخرین گناهی هست که از یک مومن خارج میشه! استاد پناهیان میگفت) لذا نمیشه این رو بهانه ای کرد برای فرار از ریاضت های کوچک (البته به نظر من)

نقل قول:
تقرب موقعی معنی داره که ما در جهنم نباشیم. وقتی گناه می کنیم جهنمی هستیم پس آیا نخوردن غذایی که دوستش داریم ما را از جهنم بیرون می آورد؟

این مورد واقعا بی انصافیه. حالا اینکه استعدادمون ضعیفه و نمی تونیم فلان درس رو نمره قبولی بگیریم فکر کنم دلیل نمیشه نخونیم! به هر حال حتی اگه قبول نشیم، فرق هست بین کسی که صفر گرفته با کسی که 9.9 گرفته باشه. شما باشید فرق قائل نمیشید؟
ضمنا این به نظرم یک سخن کاملا وسوسه انگیز هست که به راحتی میشه ازش سو استفاده کرد، یعنی حالا که نمیشه ولش کن، مصداق همون ضرب المثل معروف (و به نظر بنده کاملا اشتباه) آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب!
نه این یکی رو اصلا قبول ندارم مگه اینکه دلیل و مدرکی براش وجود داشته باشه.

programmer1;490122 نوشت:
حالا با وجود گناهان بزرگ، کارهای خوب و هر چند کوچک شبیه همین انجام مستحبات و ترک مباحات تاثیری در ترک اون گناهان بزرگ نداره؟ در واقع باعث نمیشه که نفسمون قویتر بشه؟

باسلام و احترام
ببینید، هیچ عمل خیری بی تاثیر نیست و ما نباید از انجام هیچ علم نیکی کوتاهی کنیم، شاید رضای الهی در آن نهفته باشد و ما با انجام آن توفیقات خوبی بدست آوریم. مثلا در مورد صفت سخاوت، روایت داریم که خداوند به حضرت موسی فرمودند که یا موسی، سامری (کسی که گوساله ای درست کرد و مردم را دعوت به بت پرستی نمود. داستان آن در قرآن آمده است) را نکش، زیرا او آدم سخاوتمندی است. ببینید خدا اینقدر به صفت سخاوت، حساس است که دستور می دهد این انسان کافر را فعلا به خاطر این صفت زیبایش نکش. پس پیداست که کارها و صفات نیک بی تاثیر نیستند، اما از این نکته هم نباید غافل شد که اصل، ترک گناهان بزرگ و انجام واجبات است، تا این محرمات، ترک نشود، و واجبات انجام نگیرد، کارهای کوچک آنچنان تاثیری ندارد. کارهای کوچک هم نباید اغماض کرد ولی باید بدانیم آنقدر که واجبات و محرمات موثر هستند، مستحبات و مکروهات موثر نیستند. اینقدر که انجام واجبات و آن دستوراتی که خداوند به آنها امرِ واجب کرده، موثر هستند، مستحابتی که خدا فرموده به آن اندازه تقرب ایجاد نمی کنند.

programmer1;490122 نوشت:
هر کسی نمی تواند شبیه امیرالمونین و یا سایر معصومین زندگی کند ولی آیا میشه به عنوان الگویی به اونها نگاه کرد؟ یعنی غایتی رو تعیین کنیم که هیچ وقت احساس غرور و عجب از داشته هایمان نکنیم؟!

بله حتما همینطور است، حتما باید این نگاه را داشت، آنها الگوی ما هستند هر چند نتوانیم واقعا مثل آنها باشیم ولی می توانیم در مسیر آنها باشیم.

نقل قول:
بنده دنبال اصول این کار هستم نه اینکه این کار کم تاثیره، آیا برای این گفته هاتون منبع و دلیلی دارید یا صرفا یک عقیده شخصی است؟

یه معلم به نام تجربه دارم و یه کتابخونه شخصی و سخنرانی اساتید حوزه که اطلاعاتشون برام عقیده شده منم عقیده مو میگم.
نقل قول:
"نمی توانم گناه را ترک کنم"

شخصی خدمت امام صادق علیه السلام رسید و عرض کرد شخصی است که نمی تواند فلان گناه را ترک کند و بی اختیار دچار گناه میشود. حضرت فرمود آیا جلوی مردم هم همین گناه را انجام میدهد؟ همین که جلو مردم خودش را کنترل می کند پس اختیار دارد و می تواند گناه نکند.
نقل قول:
اصلا بالفرض که جهنمی باشیم، شاید برای این ریاضت های کوچک عذاب کمتری بکشیم!

نقل قول:
این مورد واقعا بی انصافیه. حالا اینکه استعدادمون ضعیفه و نمی تونیم فلان درس رو نمره قبولی بگیریم فکر کنم دلیل نمیشه نخونیم!

نقل قول:
ضمنا این به نظرم یک سخن کاملا وسوسه انگیز هست که به راحتی میشه ازش سو استفاده کرد، یعنی حالا که نمیشه ولش کن، مصداق همون ضرب المثل معروف (و به نظر بنده کاملا اشتباه) آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب!

موافقم ضرب المثل اشتباهیه!
به قول آقای بصیر :« هیچ عمل خیری بی تاثیر نیست و ما نباید از انجام هیچ علم نیکی کوتاهی کنیم، شاید رضای الهی در آن نهفته باشد و ما با انجام آن توفیقات خوبی بدست آوریم.» من هم با این صحبتها موافقم ولی بحث من در مورد پیش نیازها بود نه همنیازها. http://www.askdin.com/thread37489.html#post490420 حدیث پیامبر (ص)
دانشجویی که با برنامه ریزی اولیه؛ دروس پیش نیاز و عمومی و آزمایشگاهی و کارآموزی و ... را انتخاب کند عاقلانه تر است تا اینکه مثلاً اول واحد سیستم های خبره را گرفته بعدش سراغ هوش مصنوعی بعدش طراحی الگوریتم برود بعدش تازه ++C را پاس کند :Gig: یا ترم اول دانشجو رو بفرستند کارورزی چطوره؟ من باشم در چنین دانشگاهی درس نمی خواندم!
شاگردی که الفبای محاسبه را بلد نیست می تواند انتگرال یاد بگیرد؟ دروغ نگفتن، غیبت نکردن، تهمت نزدن، نماز خواند، خمس دادن، روزه گرفتن و ... الفبای دین است.
صحبت من در مورد پیش نیازها بود اگر میتوان روی کار الف تمرکز کرد بدون وارد شدن لطمه به کار ب خوب هر دو را همزمان انجام می دهم. شما پرداختن به کار مباهی را مثال زدید که من هم نظر شخصی ام را گفتم که اگر الان امام زمان من را ببیند در مورد خوردن غذایی که دوستش دارم مرا مواخذه خواهد کرد یا آن گناه کبیره؟ لااقل می گویم آقا در این یک مورد کم آوردم خودت کمکی بکن. خود آقا می داند که من دارم تلاش می کنم یا نه.
نقل قول:
به هر حال حتی اگه قبول نشیم، فرق هست بین کسی که صفر گرفته با کسی که 9.9 گرفته باشه. شما باشید فرق قائل نمیشید؟

بله تفاوت هست. در کیفیت عذاب ولی من گفتم "تقرب"! السابقون السابقون اولئک المقربون. شما سوره واقعه را که ببینید این سلسله مراتب کاملاً مشهود هست.
خودمان را دست کم نگیریم. قافله سالار ما فخر جهان مصطفی است. حالا به فکر خروج از جهنم باشیم بهتر است یا به فکر کم کردن عذاب؟ خروج از جهنم محاله؟ مگه چقدر عمر داریم که جوانیمون رو صرف ترقی در طبقات جهنم بکنیم که عذابمان کم بشود! بهشتی را که خدا به من نظر نداشته باشه نمیخوام چرا به فکر کم کردن عذاب باشم؟ جهنمیانی که خدا به آنها می گوید: «اخسئوا فیها ولا تکلمون» مومنون 108
نقل قول:
برخی از گناهان فوق العاده پیچیده و دشوار هستند شبیه عجب که فکر کنم آخرین گناهی هست که از یک مومن خارج میشه!

بله درسته که عجب آخرین گناه یک مومنه اما فراموش نکنیم عجب جزو گناهان قلبی است و پیچیده تر از گناهان ظاهری است. «کسی که گناهان ظاهری رو نتونه درست کنه گناهان قلبی رو فقط در خیالش میتونه درست بکنه! مگر اینکه واقعا با یک اتفاق خاص (معمولا از طرف یک اهل دل) یا محبت اهل بیت انقلابی در درون او رخ دهد.»(« » عقیده شخصیمه)
احتمالاً کتاب گناهان کبیره آیت الله دستغیب رو خوندید؟ اما قلب سلیم ایشان را نخوانده اید؟ (خودم برعکس، قلب سلیم رو خوندم). آیت الله دستغیب به خوبی این سلسله مراتب را رعایت ایشان اول گناهان کبیره را نوشت(به دلیل اهمیت آن) بعد قلب سلیم را برای افرادی که ظرفیت و استعداد بیشتری دارند. پیشنهاد می کنم قلب سلیم را بخوانید خیلی کتاب پر مغزی است.

سلام،

نقل قول:
شخصی خدمت امام صادق علیه السلام رسید و عرض کرد شخصی است که
نمی تواند
فلان گناه را ترک کند و
بی اختیار
دچار گناه میشود. حضرت فرمود آیا جلوی مردم هم همین گناه را انجام میدهد؟ همین که جلو مردم خودش را کنترل می کند پس اختیار دارد و می تواند گناه نکند.

نقل قول:
حالا به فکر خروج از جهنم باشیم بهتر است یا به فکر کم کردن عذاب؟ خروج از جهنم محاله؟ مگه چقدر عمر داریم که جوانیمون رو صرف ترقی در طبقات جهنم بکنیم که عذابمان کم بشود! بهشتی را که خدا به من نظر نداشته باشه نمیخوام چرا به فکر کم کردن عذاب باشم؟ جهنمیانی که خدا به آنها می گوید: «اخسئوا فیها
ولا تکلمون» مومنون 108

حدیث امام صادق ع و بیانی که داشتید در مورد کم کردن عذاب بسیار زیبا و تاثیر گذار بود.

نقل قول:
احتمالاً کتاب گناهان کبیره آیت الله دستغیب رو خوندید؟ اما قلب سلیم ایشان را نخوانده اید؟ (خودم برعکس، قلب سلیم رو خوندم). آیت الله دستغیب به خوبی این سلسله مراتب را رعایت ایشان اول گناهان کبیره را نوشت(به دلیل اهمیت آن) بعد قلب سلیم را برای افرادی که ظرفیت و استعداد بیشتری دارند. پیشنهاد می کنم قلب سلیم را بخوانید خیلی کتاب پر مغزی است.

بله کتاب دو جلدی گناهان کبیره ایشون رو خوندنم کتاب واقعا خوبی بود، به دوستان هم توصیه میکنم ولی کتاب قلب سلیم رو تا به حال به گوشم هم نخورده بود، ممنونم حتما این کتاب رو هم میخونم.

پس با توجه به حرفهایی که تا الان شد، اینطور نتیجه می گیریم که تا زمانی که انجام واجبات و دوری از محرمات رو کاملا بهش مسلط نشدیم، به فکر کارهای خوب کوچک نباشیم البته اگه موقعیت پیش اومد انجام بدیم ولی دغدغه ما این نباشه که طبق یک برنامه ریزی سخت جلوی برخی از مباهات رو بگیریم، می دونید بنده از برنامه های ریاضتی و اخلاقی سخت فرار نمیکنم، چیزی که زجرم میده این هست که یه کاری رو عبث انجام بدم و بی دلیل خودم رو متحمل سختی هایی کنم. (این بارها برام پیش اومده!)
در کنار همه اینها دوگانگی ها و چند تفسیری بودن توضیحات هم بماند که هر کسی از نقطه نظر شخصی خودش چیزی میگه، مثلا همین بحث رو در eporseh هم با حاج آقا سعیدی در میان گذاشتم بر خلاف نظرات شما دوستان گفتند که هیچ ارتباطی با هم ندارند و می تونی ترک مباهات هم در عین داشتن گناهان انجام بدید البته اولویت با ترک گناهان و انجام واجبات هست ولی چیزی که تا اینجا بنده درک کردم این هست که شما و آقای بصیر می فرمایید که تا زمانی که در مراحل ابتدایی و اولویت دار هستیم برنامه ریزی برای کارهای کوچک زیاد مثمر ثمر نخواهد بود.

حالا اگه شما و یا آقای بصیر حرفهایی در این زمینه دارید که تتمه این بحث باشه ممنون میشم ذکر بفرمایید.

programmer1;490479 نوشت:
پس با توجه به حرفهایی که تا الان شد، اینطور نتیجه می گیریم که تا زمانی که انجام واجبات و دوری از محرمات رو کاملا بهش مسلط نشدیم، به فکر کارهای خوب کوچک نباشیم البته اگه موقعیت پیش اومد انجام بدیم ولی دغدغه ما این نباشه که طبق یک برنامه ریزی سخت جلوی برخی از مباهات رو بگیریم،

این که انسان دنبال ریاضت کشیدن باشد خوب است، این که به این رسیده اید که ریاضت انسان را می سازد، درک خوبی داشته اید، اما باید بدانید که فقط ترک امور مباح نیست که باعث مبارزه با نفس و پیشرفت آن خواهد شد بلکه طبق احادیث و فرمایشات معصومین، بالاترین ریاضتها و سخت ترین کارها، ترک محرمات است، ورع و تقوا یعنی همین. اگر بتوانیم از کلیه محرمات اجتناب کنیم، خیلی هنر کرده ایم، مباحات جای خودش. کسی مخالف سازنده بودن ترک مباحات نیست، بالاخره هر سختی و ریاضتی (البته اگر شرعی باشد) تاثیرات خود را دارد، ولی هیچ چیز تاثیرش از ترک محرمات و انجام واجبات بیشتر نخواهد بود. در حدیث قدسی هست که واجب، به خاطر شدت اهمیتش، واجب گردیده و حرام هم به خاطر شدت حرمت و پست بودنش، حرام شده است، از این رو تقید به مستحبات و ترک مکروهات هر چند مفید و خوب هستند، اما مسلما به درجه اهمیت واجب و حرام نمی رسند، این که این همه بر روی انجام واجبات و ترک محرمات تاکید می شود به خاطر این است و تا کسی این دو را که سخترین کارهاست عمل نکند، چگونه می تواند خود را بر ترک مباحات ملزم بدارد؟!
انسان همیشه از مهمترین ها شروع می کند، و چه چیزی مهمتر از ترک محرمات. امیرالمومنین از پیامبر خدا صلی الله علیه وآله سوال کردند که برترین عملها در ماه مبارک رمضان کدام است؟ پیامبر نفرمودند: ترک مباحات، نفرمودند ذکر زیاد، نفرمودن زیاد قرآن خواندن، بلکه فرمودند: پرهیز از محرمات الهی.([=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]ِ الْوَرَعُ‏ عَنْ‏ مَحَارِمِ‏ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَل‏)[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]
[=Traditional Arabic]

programmer1;489044 نوشت:
سلام،
در مقابله با هوای نفس، دقیقا باید با چه هواهای نفسانی مقابله کرد، در بعضی از کتب مشاهده کردم که در مراحل پیشرفته تهذیب نفس حتی باید از مباهات هم دوری کرد. اگر اینطور باشد که کلا نمیشه زندگی کرد!، مثلا الان خسته شدم دلم می خواد بشینم، نشینم؟ الان می خوام فلان چیز رو بخرم، چون دلم میخواد نخرم؟! حال سوال بنده این هست که آیا این مراحل تهذیب نفس در طول یکدیگر هستند یا در عرض، یعنی مثلا فردی که هنوز نتونسته فلان گناه کبیره اش را ترک کند آیا جلوگیری از برخی تمایلات مباح مثلا کم خوری یا نخوردن چیزهایی که دوست دارد و ... تاثیر مثبتی در تهذیب نفسش دارد و یا نه تا زمانی که هنوز در مرحله پرهیز از محرمات و انجام واجبات مانده ایم این اعمال فایده ای ندارد؟ اصول درست تهذیب نفس در این رابطه دقیقا چیست؟ لطفا کتاب/های مناسبی هم در این زمینه معرفی بفرمایید.

البته من این سوال رو در همین لحظه از اندیشه قم هم کردم ولی خب انعکاس پاسخ در این سایت هم برای بنده جالب هست.
ممنون از راهنمایی شما.

سلام علیکم و رحمه الله

خداوند در آیات متعدد صراحتا نهی فرموده که حلالی را از حلال خدا بر خود حرام کنیم .

اما همین خداوند غریزه و نیاز های مربوط را در انسان قرار داد و تا جائی که حدود الهی برای آن خط قرمز تعئین فرموده نیاز های غریزی باید اجابت شود.

مثلا غذا خوردن تبعیت از هوای نفس نیست ولی پرخوری و یا ایجاد لذت در خوردن تا جائی که شخص را از خط حلال گذرانده و به حرام بیاندازد حرام است.

یا آمیزش جنسی . این مساله را خداوند در انسان ایجاد فرموده و در محدوده الهی اجابت نیاز حرام نیست و کسی آنرا حرام یا گناه بداند از روی عدم آگاهی از احکام عمل کرده و حلالی را حرام و گناه دانسته .

در رعایت این حدود اهل معرفت و سلوک مراقبه بسیار دارند و پرهیز مداوم دارند از اینکه مبادا اجابت غریزه بال و پری بگیرد لذا امساک را ترجیح میدهند و مثلا پیش از سیر شدن دست از غذا میکشند و مصرف غذایی آنها عمدا ساده و مختصر است.

یکی از بزرگواران نقل میکرد روزی در تابستان به دیدار امام راحل رفتیم دیدیم با ولع خاصی هندوانه میخورند و تعارف هم نمیکنند . و این برایشان جای سوال شد که این رفتار از امام عجیب بود.

بعد متوجه نمک در کنار هندوانه شدند و بعد متوجه شدند امام دارد هندوانه را شور میخورند .

تا رسیدن به این مراتب و مراحل راه بسیار است و طلب از روی اخلاص درب اول است و اجابت الهی کلید آن . بله ان شاء الله بشرط وجود طلب اجابت هم خواهد بود و قال الله تعالی فی کتابه ادعونی استجب لکم.

توصیف این احوال با کلمه ترکیبی "ترک مباح" فکر نمیکنم همخوانی داشته باشد.
یاحق

از همه دوستان و سروران عزیز تشکر میکنم، واقعا استفاده کردم اطلاعات خوبی انتقال دادید، من رشته ام کامپیوتره و از ماه رمضان امسال از طریق سلسه مباحث تزکیه نفس و تنها مسیر حاج آقا پناهیان به این وادی علاقه مند شدم، تا جایی که چندین بار خواستم عطشم رو با حضور در حوزه علمیه رفع کنم که البته شرایطم نخوند، البته مطالعه شخصی و کتابهای خوب و راهنمایی دوستانی که در این سایت و مشابه آن در اینترنت وجود دارد تسکین خوبی برای این عطش می باشد.
به نظرم لذت دینداری در این هست که هرچقدر بیشتر آدم تلاش میکنه، بیشتر به جهالتش پی میبره و همچنین به محبت و بزرگواری خداوند رحیم!

البته همین الان که داشتم این مطلب رو می نوشتم چند تا سوال برام پیش اومد:

با توجه به چیزهایی که تا الان درک کردم متوجه شدم که با افزایش اطلاعات دینی و عمق این مفاهیم کیفیت و نوع عبادات و دینداری و سبک زندگی ما تغییر پیدا میکنه، نمازی که الان بنده می خونم و طرز تلقی که الان نسبت به دنیا دارم با دو سال پیش خیلی فرق داره طوری که اصلا به نظرم دو سال پیش داشتم در جهالتم دست و پا میزدم تا اینکه عبادت میکردم! خواسته های مضحکی که از خدا داشتم، دغدغه هایی که داشتم همه چی تغییر کرده.
ولی اینجا یک سوال پیش می آد؟
اگه دینداری واقعا نسبت مستقیمی با کسب دانش در این زمینه داره، تکلیف اون روستایی و بنده خدای از همه جا بی خبر چیه؟ تا کی باید رمز و راز و آداب دعا کردن رو بلد نباشه و سر سجاده نماز ناممکن ها رو از خدا بخواد؟ مثلا ممکنه چیزهایی از خدا بخواد که برخلاف سنت و روش خداست! شاید بگید، به اندازه توان و دانشش ازش بازخواست میشه؟ درست، ولی شاید به خاطر اطلاعات اندک و به خاطر نرسیدن به خواسته هاش ممکنه برای همیشه از دین خارج بشه! برای اینکه منظورم رو درک کنید مثالی عرض کنم:
دو نفر بیمار رو در نظر بگیرید، به یکی خبر میدن که دو روز دیگه میمیره و یکی بی خبر از این موضوعه و نمیدونه رفتنیه!
خواسته های این افراد و طرز تفکرشون و آرمان هاشون چقدر ممکنه با هم فرق کنه؟ اونی که دو روز دیگه میمیره ممکنه بیشتر به یاد خدا باشه، بیشتر توبه کنه و بسیاری از خواسته هایی که داره رو دیگه نخواد! ولی اون یکی دیگه برنامه ریزی میکنه برای بعد از خوب شدنش، از خدا چیزهایی دنیایی ممکنه بخواد و حتی افکار بدی هم به ذهنش خطور کنه و ....
شما اون دو روزی که به بیماران اطلاع میدن رو در حکم اطلاعات دینی در نظر بگیرید که یک نفر داره و یک نفر نداره. این وسط تکلیف چیه؟

یه موضوع دیگه ای هم بارها برام پیش اومده،
گاهی اوقات پیش می آد با گناهی شدیدا دست و پنجه نرم میکنم و بعدش مثلا انتظار دارم پاداشی معنوی و یا دنیوی برای این کار دریافت کنم مثلا توفیق نماز شب داشته باشم و .... ولی دقیقا بالاعکسش اگه هفته ای با وجود اون گناه دو بار نماز شب می خوندم بعد از ترک این گناه اون دو بار هم نتونستم بخونم، روز بعدش آدمی که توی عمرش اینقدر عصبانی نشده، سر یک موضوع کوچیک عصبانی میشه و از کوره خارج میشه و ...، اصلا همه چی به هم میریزه، نمی دونم چرا گاهی اوقات همه چی برعکس میشه، اینجور میشه فلسفه اش چیه؟ یعنی آدم حالش گرفته میشه.

در این زمینه اگه تجربیات و اطلاعتی دارید بدهید تا کمی آروم بشم.
ممنونم.

ممنون میشم پست آخری هم پاسخ بدید.

programmer1;490882 نوشت:
دو نفر بیمار رو در نظر بگیرید، به یکی خبر میدن که دو روز دیگه میمیره و یکی بی خبر از این موضوعه و نمیدونه رفتنیه!
خواسته های این افراد و طرز تفکرشون و آرمان هاشون چقدر ممکنه با هم فرق کنه؟ اونی که دو روز دیگه میمیره ممکنه بیشتر به یاد خدا باشه، بیشتر توبه کنه و بسیاری از خواسته هایی که داره رو دیگه نخواد! ولی اون یکی دیگه برنامه ریزی میکنه برای بعد از خوب شدنش، از خدا چیزهایی دنیایی ممکنه بخواد و حتی افکار بدی هم به ذهنش خطور کنه و ....
شما اون دو روزی که به بیماران اطلاع میدن رو در حکم اطلاعات دینی در نظر بگیرید که یک نفر داره و یک نفر نداره. این وسط تکلیف چیه؟

باسلام مجدد
شما تقریبا دربالابه لای سخنانتان جوابی به صورت اجمالی ذکر کردید بنده به تفصیل عرض می کنم. ببینید خودتان گفتید خداوند هر کسی را به اندازه وسع و توانش مورد مواخذه یا پاداش قرار می دهد.
البقرة : 286 لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها
از طرف دیگر دو مطلب را باید اضافه کنیم، یکی این که همه چیز به دانستن نیست و خداوند قرارش بر این است که هر کس به آنچه که می داند عمل کند، علم آنچه را که نمی داند به او می آموزد. یعنی اگر ما سعی کنیم به چیزهایی که آن را خوب و حسن می دانیم بپردازیم و سعی کنیم در مسیر حق باشیم، خداوند متعال عنایت کرده و ما را رها نمی کند بلکه مسیر صحیح حق را بالاخره در جلوی راه ما قرار می دهد چون انسان حقگرایی هستیم مگر این که عناد داشته باشیم و نخواهیم از کسی بپذیریم و فقط حرف و عقیده خود را قبول داشته باشیم.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‏ مَنْ عَمِلَ‏ بِمَا عَلِمَ كُفِيَ مَا لَا يَعْلَم‏.(مشکاه الانوار ص 139)
همچنین خداوند در قرآن کریم می فرماید اگر شما در مسیر ما سعی و تلاش بکنید، ما راههای هدایت و نجات خود را به شما می شناسانیم.

العنكبوت : 69 وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنين‏.
روزی فردی غیر مسلمان در زمان پیامبر از دنیا رفت، با این که مسلمان را فقط باید در قبرستان مسلمانان خاک کرد و غیر مسلمان در قبرستان مسلمانان خاک نمی شود، پیامبر دستور دادند او را در قبرستان مسلمانان خاک کنند، این حرکت رسول خدا اعجاب همه مسلمانان را برانگیخت وقی از حضرت درباره علت این عمل جویا شدند، فرمودند که این شخص چون در مسیر حق بود و دنبال دین حق و طریق حقیقت می گشت، منتها عمر او کفاف نداد که به حق برسد، و اسلام بیاورد، باید او را در قبرستان مسلمانان خاک کنید.
در مورد مثالی هم که شما زدید باید عرض کنم که باز در حدیث هست که با توجه به سنین مخلتف انسانها در دنیا، مثلا فردی 20 سال عمر می کند، فردی دیگر 40 سال فردی 60 و غیره، خداوند چگونه به اینها پاداش می دهد؟ مسلما کسی که بیشتر عمر کرده فرصت بیشتری داشته و عمل خیر بیشتری انجام داده و در بهشت بهره ی بیشتری خواهد برد. حضرت در جواب فرمودند که خداوند نگاه می کند که فلان شخص اگر ما عمر به او می دادیم چگونه عمل می کرد و می زیست و چه کارهای خوبی انجام می داد و تصمیمش بر چه عملی بود، طبق همان برای او زندگی آخرت را رقم می زنیم. پس از مجموع این مباحث نتیجه می گیریم که پاداش و جزای در قیامت به علل مختلفی بستگی دارد و نمی توان به ظاهر کار نگاه کرد بلکه باید جوانب مختلفی را که ذکر شد در نظر داشت.



programmer1;490882 نوشت:
در این زمینه اگه تجربیات و اطلاعتی دارید بدهید تا کمی آروم بشم.

سلام
بنده از این بحث شما استفاده بردم و برای انتقال تجربه از بین نکات این بحث موارد زیر از فرمایشات استاد و دوستان دیگر را به عنوان کلیدهای طلایی تاکید می‌کنم:

1- همه چیز به دانستن نیست و خداوند قرارش بر این است که هر کس به آنچه که می داند عمل کند، علم آنچه را که نمی داند به او می آموزد.

2- توجه به امور معنوی باید طبق فرمایش امام موسی کاظم(علیه السلام) در امضای استاد بصیر باشد بطوری که امرار معاش و درس خواندن و تفریح فراموش نشود.

3- امور معنوی با حرکت آهسته ولی مداوم باشد تا مرضی رضای حق قرار گیرد و شیطان را مایوس کند

4- حدیث عنوان بصری مسیر اصلی حرکت باشد و نکات آن هر روز مرور و بر روی آن تفکر شود

5- ارتباط با قرآن و تفسیر آیات جزو برنامه ی روزانه ولو به مقدار کم قرار گیرد

باید باهمه خواسته های نفس مبارزه کرد فرمایش امام صادق علیه السلام در کتاب مصباح الریعه موید این کلام است. موتوا قبل ان تموتوا (بمیرید پیش از آن که بمیرید)

سوال:
در مقابله با هوای نفس، دقیقا باید با چه هواهای نفسانی مقابله کرد؟

پاسخ:
باسلام و عرض ادب
منظور از مقابله با نفس، این نیست که هر آنچه که میل ما هم به سمت آن است، مخالفت بکنیم، بلکه منظور این است که امیال خود را جهت دار بکنیم، یعنی نیت فقط این نباشد که مثلا خوردن غذا را برای لذت آن صرف کرده باشیم، بلکه غذای لذیذ را (که خداوند به آن مزه داده) می خوریم تا زنده و سرپا باشیم و قوت بگیریم تا بتوانیم عبادت خدا را بکنیم. هر عمل لذت آوری را باید با این هدف و انگیزه دنبال نمود. اگر هدف چنین شد، وقتی امری لذت بخش را فقط و فقط به خاطر لذتش قصد کردیم، آن موقع متوجه می شویم که این امر مباح، مقرب نخواهد بود، بلکه دور کننده از خداست و میل و انگیزه ی ما را به سمت دنیا و مادیات شدت می دهد.

با توجه به توضیحی که ذکر شد، به این می رسیم که اموری که بیان نمودید، همه و همه اگر در مسیر الهی استفاده شود و نیت و انگیزه الهی به آن بدهیم، نه تنها مخالفت با امر خدا نیست، بلکه موافقت با امر پروردگار خواهد بود. یعنی این نعمتها را در مسیر رضای او خرج کرده ایم. ما در دنیا زندگی می کنیم و خیلی از امور دنیا یا موافق طبع ماست یا مخالف. خیلی از آنها که موافق طبع ماست، موافق فرامین الهی هم هست و خیلی از آنها که مخالف طبع ماست، مخالف فرامین الهی هم هست، پس نمی توان به طور مطلق و کلی بیان کرد که هر امری موافق طبع ماست مورد رضایت الهی نیست.

تا زمانی که هنوز در مرحله پرهیز از محرمات و انجام واجبات مانده ایم این اعمال فایده ای ندارد؟ اصول درست تهذیب نفس در این رابطه دقیقا چیست؟

کسی که در پله های اول تهذیب نفس قرار دارد، طبق فرمایش شما، ابتدا باید از محرمات مسلم، اجتناب کرده و واجبات الهی را انجام دهد، و سعی نماید سایر امور را هم مکروه یا مستحب است، طبق موازین شرع انجام دهد و امور مباحش را هم هدف دار کند، تا همه ی عرصه های زندگی او در مسیر حقیقت و هدایت قرار بگیرد.
پس مخالفت کلی با امور مباح، سفارش نشده و موضوعیت ندارد بلکه جهت دار کردن آن مورد اهیمت است.

اما در مورد هدف دار کردن امور مباح ابهامی دارم اگر اینطور هست پس چرا امام علی ع آنچنان سخت زندگی می گردند و یا در نهج البلاغه خوانده ام که امام علی ع می فرماید حضرت موسی گیاهان طبیعت را می خوردند و از شدت کم خوری رنگ سبزی از پشت پرده شکم دیده میشد و یا به همین صورت پیامبر ص که پرده با نقش و نگار را در خانه شان فرمودند بردارید چون من را یاد دنیا و زیورهای آن می اندازد، با این چیزی که شما فرمودید به جز رعایت واجبات و ترک محرمات و نهایتش رعایت مستحبات و دوری از مکنونات وظیفه دیگری بر سالک حق نیست، هر امر مباحی را هم اینطور می شود انگیزه الهی داد،
چیزی که می فرمائید با زندگی ساده عرفا و بزرگان دین جور در نمی آد چون اونها هم میتوانستند به مباحات انگیزه الهی بدهند و زندگی دنیوی به ظاهر بهتری داشته باشند.

ببینید، اولا باید دانست که سیر و سلوک، مراتب دارد و وظایف انسانها در مراتب بالاتر فرق می کند از این رو گفته اند حسنات الابرار سیئات المقربین. یعنی اموری که برای انسانهای نیکوکار، حسنه حساب می شود، برای مقربیت الهی معصیت محسوب می شود. با این وجود هر کسی نمی تواند مثل امیرالمومین و سائر معصومین زندگی کند و خود را در بعضی از سختیها و مشقتها بیندازد. اولین پله برای سالک، انجام واجبات و ترک محرمات است.
مطلب دوم این که در الهی کردن نیت ها، انسان نمی تواند خود را گول بزند و فقط به زبان بگوید که من نیتم الهی است، و با این حربه، میل خود را به مباحات بیفزاید. بنده باید ببیند آیا استعمال این مباح، می تواند برای او تقرب آفرین باشد یا نه. آیا راه توجیهی برای استفاده از آن وجود دارد یا نه. اما اگر بخواهیم مطلق مباحات را ترک کنیم و صبغه الهی و معنوی هم برای بعضی از آنها ایجاد نکنیم، پس باید کلیه ی تفریحات را کنار بگذاریم. در حالیکه اگر شما به حدیث امام کاظم که در امضای بنده هم هست ملاحظه بفرمایید، تفریح را بخشی از امور زندگانی قرار داده اند که با آن سایر امور انسان سامان می یابد.

هدف دار کردن کارها به چه معنی است؟ یادم می آد حاج آقا دولابی می گفتند چای هم میخوری برای خدا بخور، حقیقتش کمی گیج کننده است مثلا بنده که تشنه ام میشه فورا می رم آب می خورم حالا دلیل اصلی آب خوردن تشنگی بنده است انگیزه الهی اینجا به چه معنی است؟ یعنی ریا کنم و آب را به نیتی غیر از تشنگی بخورم؟

در مثال مرحوم دولابی، این مطلب را می شود گفت که مثلا به هنگام تشنگی، همین که به یاد لب تشنه امام حسین بیفتید و سلام بدهید، این می شود کار الهی، یا وقتی آب رامی بینید و گواریی آن را در نظر می گیرید خدا را حمد و سپاس کنید و آن را نعمتی از جانب خالق بدانید یا نیت کنید که خدایا این آب را می خورم که قوت بگیرم و بتوانم عبادت و بندگی تورا بیشتر انجام دهم.
اینجا بحث ریا نیست. ریا عملی است که در مقابل جمع و برای نشان داد به دیگران انجام بگیرد. نیت نفسانی داشتن، عمل را ریا نمی کند، بلکه به این عمل، شرک می گویند، یعنی غیر از خدا نیت نفسانی را هم شریک کرده ایم.

حالا با وجود گناهان بزرگ، کارهای خوب و هر چند کوچک شبیه همین انجام مستحبات و ترک مباحات تاثیری در ترک اون گناهان بزرگ نداره؟ در واقع باعث نمیشه که نفسمون قویتر بشه؟

باسلام و احترام
ببینید، هیچ عمل خیری بی تاثیر نیست و ما نباید از انجام هیچ علم نیکی کوتاهی کنیم، شاید رضای الهی در آن نهفته باشد و ما با انجام آن توفیقات خوبی بدست آوریم. مثلا در مورد صفت سخاوت، روایت داریم که خداوند به حضرت موسی فرمودند که یا موسی، سامری (کسی که گوساله ای درست کرد و مردم را دعوت به بت پرستی نمود. داستان آن در قرآن آمده است) را نکش، زیرا او آدم سخاوتمندی است. ببینید خدا اینقدر به صفت سخاوت، حساس است که دستور می دهد این انسان کافر را فعلا به خاطر این صفت زیبایش نکش. پس پیداست که کارها و صفات نیک بی تاثیر نیستند، اما از این نکته هم نباید غافل شد که اصل، ترک گناهان بزرگ و انجام واجبات است، تا این محرمات، ترک نشود، و واجبات انجام نگیرد، کارهای کوچک آنچنان تاثیری ندارد. کارهای کوچک هم نباید اغماض کرد ولی باید بدانیم آنقدر که واجبات و محرمات موثر هستند، مستحبات و مکروهات موثر نیستند. اینقدر که انجام واجبات و آن دستوراتی که خداوند به آنها امرِ واجب کرده، موثر هستند، مستحابتی که خدا فرموده به آن اندازه تقرب ایجاد نمی کنند.

هر کسی نمی تواند شبیه امیرالمونین و یا سایر معصومین زندگی کند ولی آیا میشه به عنوان الگویی به اونها نگاه کرد؟ یعنی غایتی رو تعیین کنیم که هیچ وقت احساس غرور و عجب از داشته هایمان نکنیم؟!

بله حتما همینطور است، حتما باید این نگاه را داشت، آنها الگوی ما هستند هر چند نتوانیم واقعا مثل آنها باشیم ولی می توانیم در مسیر آنها باشیم.
پس با توجه به حرفهایی بیان شد، اینطور نتیجه می گیریم تا زمانی که انجام واجبات و دوری از محرمات رو کاملا بهش مسلط نشدیم، به فکر کارهای خوب کوچک نباشیم البته اگه موقعیت پیش اومد انجام بدیم ولی دغدغه ما این نباشه که طبق یک برنامه ریزی سخت جلوی برخی از مباهات رو بگیریم،
این که انسان دنبال ریاضت کشیدن باشد خوب است، این که به این رسیده اید که ریاضت انسان را می سازد، درک خوبی داشته اید، اما باید بدانید که فقط ترک امور مباح نیست که باعث مبارزه با نفس و پیشرفت آن خواهد شد بلکه طبق احادیث و فرمایشات معصومین، بالاترین ریاضتها و سخت ترین کارها، ترک محرمات است، ورع و تقوا یعنی همین. اگر بتوانیم از کلیه محرمات اجتناب کنیم، خیلی هنر کرده ایم، مباحات جای خودش. کسی مخالفِ سازنده بودنِ ترک مباحات نیست، بالاخره هر سختی و ریاضتی (البته اگر شرعی باشد) تاثیرات خود را دارد، ولی هیچ چیز تاثیرش از ترک محرمات و انجام واجبات بیشتر نخواهد بود. در حدیث قدسی هست که واجب، به خاطر شدت اهمیتش، واجب گردیده و حرام هم به خاطر شدت حرمت و پست بودنش، حرام شده است، از این رو تقید به مستحبات و ترک مکروهات هر چند مفید و خوب هستند، اما مسلما به درجه اهمیت واجب و حرام نمی رسند، این که این همه بر روی انجام واجبات و ترک محرمات تاکید می شود به خاطر این است و تا کسی این دو را که سخترین کارهاست عمل نکند، چگونه می تواند خود را بر ترک مباحات ملزم بدارد؟!
انسان همیشه از مهمترین ها شروع می کند، و چه چیزی مهمتر از ترک محرمات. امیرالمومنین از پیامبر خدا صلی الله علیه وآله سوال کردند که برترین عملها در ماه مبارک رمضان کدام است؟ پیامبر نفرمودند: ترک مباحات، نفرمودند ذکر زیاد، نفرمودن زیاد قرآن خواندن، بلکه فرمودند: پرهیز از محرمات الهی.(ِ الْوَرَعُ‏ عَنْ‏ مَحَارِمِ‏ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَل‏)

دو نفر بیمار رو در نظر بگیرید، به یکی خبر میدن که دو روز دیگه میمیره و یکی بی خبر از این موضوعه و نمیدونه رفتنیه!
خواسته های این افراد و طرز تفکرشون و آرمان هاشون چقدر ممکنه با هم فرق کنه؟ اونی که دو روز دیگه میمیره ممکنه بیشتر به یاد خدا باشه، بیشتر توبه کنه و بسیاری از خواسته هایی که داره رو دیگه نخواد! ولی اون یکی دیگه برنامه ریزی میکنه برای بعد از خوب شدنش، از خدا چیزهایی دنیایی ممکنه بخواد و حتی افکار بدی هم به ذهنش خطور کنه و ....
شما اون دو روزی که به بیماران اطلاع میدن رو در حکم اطلاعات دینی در نظر بگیرید که یک نفر داره و یک نفر نداره. این وسط تکلیف چیه؟

باسلام مجدد
شما تقریبا دربالابه لای سخنانتان جوابی به صورت اجمالی ذکر کردید بنده به تفصیل عرض می کنم. ببینید خودتان گفتید خداوند هر کسی را به اندازه وسع و توانش مورد مواخذه یا پاداش قرار می دهد.
البقرة : 286 لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها
از طرف دیگر دو مطلب را باید اضافه کنیم، یکی این که همه چیز به دانستن نیست و خداوند قرارش بر این است که هر کس به آنچه که می داند عمل کند، علم به آنچه را که نمی داند به او می آموزد. یعنی اگر ما سعی کنیم به چیزهایی که آن را خوب و حسن می دانیم بپردازیم و سعی کنیم در مسیر حق باشیم، خداوند متعال عنایت کرده و ما را رها نمی کند بلکه مسیر صحیح حق را بالاخره در جلوی راه ما قرار می دهد چون انسان حقگرایی هستیم مگر این که عناد داشته باشیم و نخواهیم از کسی بپذیریم و فقط حرف و عقیده خود را قبول داشته باشیم.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‏ مَنْ عَمِلَ‏ بِمَا عَلِمَ كُفِيَ مَا لَا يَعْلَم‏.(مشکاه الانوار ص 139)
همچنین خداوند در قرآن کریم می فرماید اگر شما در مسیر ما سعی و تلاش بکنید، ما راههای هدایت و نجات خود را به شما می شناسانیم.
العنكبوت : 69 وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنين‏.
روزی فردی غیر مسلمان در زمان پیامبر از دنیا رفت، با این که مسلمان را فقط باید در قبرستان مسلمانان خاک کرد و غیر مسلمان در قبرستان مسلمانان خاک نمی شود، پیامبر دستور دادند او را در قبرستان مسلمانان خاک کنند، این حرکت رسول خدا اعجاب همه مسلمانان را برانگیخت وقی از حضرت درباره علت این عمل جویا شدند، فرمودند که این شخص چون در مسیر حق بود و دنبال دین حق و طریق حقیقت می گشت، منتها عمر او کفاف نداد که به حق برسد، و اسلام بیاورد، باید او را در قبرستان مسلمانان خاک کنید.
در مورد مثالی هم که شما زدید باید عرض کنم که باز در حدیث هست که با توجه به سنین مخلتف انسانها در دنیا، مثلا فردی 20 سال عمر می کند، فردی دیگر 40 سال فردی 60 و غیره، خداوند چگونه به اینها پاداش می دهد؟ مسلما کسی که بیشتر عمر کرده فرصت بیشتری داشته و عمل خیر بیشتری انجام داده و در بهشت بهره ی بیشتری خواهد برد. حضرت در جواب فرمودند که خداوند نگاه می کند که فلان شخص اگر ما عمر به او می دادیم چگونه عمل می کرد و می زیست و چه کارهای خوبی انجام می داد و تصمیمش بر چه عملی بود، طبق همان برای او زندگی آخرت را رقم می زنیم. پس از مجموع این مباحث نتیجه می گیریم که پاداش و جزای در قیامت به علل مختلفی بستگی دارد و نمی توان به ظاهر کار نگاه کرد بلکه باید جوانب مختلفی را که ذکر شد در نظر داشت.

موضوع قفل شده است