جمع بندی بررسی توثیق روایات نوفلی از سکونی

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی توثیق روایات نوفلی از سکونی

[="Navy"]سلام
... عن النوفلي عن السكوني عن أبي عبد الله ...
آیا نوفلی و سکونی ثقه هستند؟
آیا فقها مطابق روایات این دو فتوا می دهند و به روایاتشان عمل می شود؟

[/]

برچسب: 

[=arial]

با نام الله


[=arial]


[=arial] کارشناس بحث: استاد پیام

سؤال:
آیا سکونی و نوفلی، ثقه هستند؟

پاسخ:
1. سکونی
«اسماعیل بن ابی زیاد سکونی»، از اصحاب امام صادق (علیه السلام) و یکی از راویانی است که بیشترین روایت را از ائمه (علیهم السلام) نقل کرده است. از ایشان حدود 1122 روایت در کتاب‌های اربعه حدیثی (فقیه، کافی، تهذیب و استبصار) موجود است. (1) اکثر روایات او را نوفلی نقل کرده است؛ یعنی در کتب اربعه حدود 852 مورد از روایات سکونی توسط نوفلی روایت شده است. (2)
در کتاب رجال نجاشی (3) و فهرست شیخ طوسی (4) صحبتی از مذهب او به میان نیامده است؛ فقط در رجال برقی (5) اشاره می‌کند که سکونی از اهل سنت نیز روایت نقل می‌کند. بعدها برای اولین بار علامه حلی (6) و ابن داود حلی (7) به مذهب او اشاره کرده و او را از اهل سنت دانستند. در مجموع، در شیعه به روایات سکونی عمل می‌شود. (8)

2. حسین بن یزید نوفلی
«حسین بن یزید نوفلی» (نیمه اول قرن سوم قمری) (9) وی در کتاب رجال شیخ طوسی (10) و رجال برقی (11) از اصحاب امام رضا (علیه السلام) شمرده شده که در ری ساکن بود و همان جا دفن شد. نجاشی در شرح حالش می‌گوید: « ابو عبد الله شاعر و ادیب کوفی است که ساکن ری شد و همان‌جا فوت کرد. برخی از قمی‌ها می‌گفتند وی در آخر عمرش غلو می‌کرد -خدا بهتر می‌داند!- ولی دلیلی بر این مطلب ندیدیم» (12)

یکی از بزرگ‌ترین میراثی که توسط حسین بن یزید به ما رسیده است، میراث سکونی است. واضح است که سکونی کوفی است، پس رسیدن میراث او به ما به واسطۀ سفر حسین بن یزید نوفلی است. و به احتمال قوی بعد از رحل اقامت وی در ری و اطراف قم، ابراهیم بن هاشم میراث سکونی را از او گرفته کرده و در قم انتشار داد، و سپس از قم توسط محمد بن یعقوب کلینی به بغداد و کوفه برده می‌شود؛ لذا در کتاب کافی طریق «محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم بن هاشم عن ابیه عن النوفلی عن السکونی» صدها بار مشاهده می‌شود.

از آن‌ جا که میراث سکونی که توسط نوفلی باقی مانده است، سنن و احادیث رسول الله (صلی الله علیه و آله) است، ارزش این میراث بیشتر نمایان می‌شود و همۀ این‌ها فقط به برکت سفر نوفلی به ری، به دست ما رسیده است.
در مورد وثاقت نوفلی همان‌طور که از رجال نجاشی نقل شد، تنها نقیصه‌‌ای که بر او وارد می‌شود، اتهام غلوی است که به او نسبت داده شده و به شهادت رجالی بزرگ؛ نجاشی، دلیلی بر این اتهام وجود ندارد؛ لذا به روایات او نیز عمل شده است.

در پایان روایتی از این طریق مشهور بیان می‌شود: «عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَوْقَ کُلِّ ذِی بِرٍّ بِرٌّ حَتَّى یُقْتَلَ الرَّجُلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَإِذَا قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَیْسَ فَوْقَهُ بِرٌّ وَ إِنَّ فَوْقَ کُلِّ عُقُوقٍ عُقُوقاً حَتَّى یَقْتُلَ الرَّجُلُ أَحَدَ وَالِدَیْهِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِکَ فَلَیْسَ فَوْقَهُ عُقُوق‏» (13)؛
امام صادق (علیه السلام) به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: بالاى نیکى هر نیکوکارى نیکى است، تا آن‌ که انسان در راه خدا کشته‏ شود، و چون در راه خدا کشته شد، دیگر بالاى آن نیکى (و عملى بهتر) نیست، و بالاى هر آزردنى آزردنى است، تا آن‌ که کسى یکى از پدر و مادر خود را بکشد، و چون چنین کرد بالاتر از آن آزردنى نیست.

منابع:
1. سبحانی، جعفر، موسوعة طبقات‏ الفقهاء، ج ‏2، ص 70، موسسه امام صادق (علیه السلام)، قم، 1418ق.
2. همان، ص 71.
3. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص 26، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1407 ق.
4. طوسی، محمد بن حسن، فهرست طوسی، ص 33، المکتبة المرتضویة، نجف، بی‌تا.
5. برقی، احمد بن محمد بن خالد، رجال برقی، ص 28، دانشگاه تهران، تهران، 1383 ق.
6. حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الأقوال، ص 199، دار الذخائر، نجف، 1411 ق.
7. حلی، حسن بن علی بن داود، رجال ابن دواود، ص 426، دانشگاه تهران، 1383 ق.
8. خویی، سید ابوالقاسم، معجم ‏رجال ‏الحدیث، ج 3، ص 106، مرکز نشر آثار شیعه، قم، 1410 ق.
9. با توجه به این‌که شاگرد او یعنی احمد برقی در سال 270 یا 280 هجری وفات کرده است.
10. طوسی، محمد بن حسن، رجال طوسی، باب اصحاب ابی الحسن الثانی (علیه السلام)، ص 355، انتشارات حیدریه، نجف، 1381 ق.
11. برقی، احمد، رجال برقی، باب اصحاب ابی الحسن الثانی (علیه السلام)، ص 54.
12. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص 38.
13. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 348، انتشارات اسلامیه، تهران، 1376 ش.

موضوع قفل شده است