๑۩๑ قهرمان کربلا ๑۩๑ ویژه نامه وفات حضرت زینب کبری سلام الله علیها

تب‌های اولیه

65 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
๑۩๑ قهرمان کربلا ๑۩๑ ویژه نامه وفات حضرت زینب کبری سلام الله علیها

class: grid width: 500 align: center

السَّلامُ علیکِ یا بِنتَ عَلیٍّ المُرتَضی السَّلامُ علیکِ یا بِنتَ فاطِمَةَ الزَّهراء
[TD="align: right"] موضوعات و پرسمان:[/TD]
[TD="align: right"] سوالاتی در مورد روایت سرشکستن حضرت زینب کبری سلام الله علیها [/TD]
[TD="align: right"] اینفوگرافی خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در شام [/TD]
[TD="align: right"] حضرت زینب کبری (س) پس از واقعه کربلا [/TD]
[TD="align: right"]داغ 6 برادر برای حضرت زینب (سلام الله علیها) [/TD]
[TD="align: right"] حضرت زینب از چه جهاتی برای زنان ما الگو هستند؟ [/TD]
[TD="align: right"] آیا حضرت زینب(علیهاالسلام)زمان امام علی(علیه السلام) در کوفه به زنان درس میداد؟[/TD]
[TD="align: right"] شخصیت حضرت زینب (سلام الله علیها) در حماسۀ عاشورا [/TD]
[TD="align: right"] تحلیلی بر کلام حضرت زینب (سلام الله علیها) که فرمود: «ما رایت الا جمیلا»[/TD]
[TD="align: right"] آیا درسته که برخی قائلند قبر حضرت زینب (سلام الله علیها) در مصر است؟[/TD]
[TD="align: right"] محمل حضرت زینب (سلام الله علیها) و قمه زنی[/TD]
[TD="align: right"] حضرت زینب (سلام الله علیها) در چه سالی وفات نمودند[/TD]
[TD="align: right"] چگونه حضرت زينب (سلام الله علیها) در شام رحلت كردند ؟[/TD]
[TD="align: right"] سخنان امام حسین(علیه السلام) با خواهرش زینب(سلام الله علیها) - حتما بخوانید[/TD]
[TD="align: right"] چرا حضرت زینب (سلام الله علیها) در جواب یزید فرمود ما رایت الا جمیلا؟[/TD]
[TD="align: right"] آیا حضرت عباس(علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها) معصومند؟[/TD]
[TD="align: right"] خطبه حضرت زینب (سلام الله علیها) در مجلس یزید[/TD]
[TD="align: right"]فرهنگی و رسانه مذهبی:[/TD]
[TD="align: right"] کتابشناسی حضرت زینب کبری (علیها السلام)[/TD]
[TD="align: right"] دانلود کتاب ، زینب عقیله بنی هاشم (سلام الله علیها) - رایانه و همراه[/TD]
[TD="align: right"] اشعار با مضمون حضرت زینب (سلام الله علیها)[/TD]
[TD="align: right"] پیامک ویژه وفات حضرت زینب (سلام الله علیها)[/TD]
[TD="align: right"] مدافعان حرم حضرت زینب (سلام الله علیها)[/TD]
[TD="align: right"] مرثیه و نوا در سوگ بانوی صبر، زینب (سلام الله علیها)[/TD]
[TD="align: right"] دانلود مرثیه های آذری در سوگ حضرت زینب (سلام الله علیها)[/TD]
[TD="align: right"] صوتی - آیت الله جوادی آملی (دامت برکاته) زینب کبری همچون علی (علیه السلام)[/TD]
[TD="align: right"] زینب آمد شام را یک باره ویران کرد و رفت - فلش[/TD]
[TD="align: right"] آزمون صداقت - کلیپ صوتی درمورد حضرت زینب (سلام الله علیها)[/TD]
[TD="align: right"] فلش - زینبا یا زینبا زینب -ب ه مناسبت وفات حضرت زینب کبری (سلام الله علیها)[/TD]
[TD="align: right"] خطبه حضرت زینب (سلام الله علیها) - فلش[/TD]
[TD="align: right"] کلیپ تصویری زیبا از مدافعان حرم حضرت زینب (سلام الله علیها)[/TD]
[TD="align: right"] فیلم دفاع تیپ العباس از حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) - کُلّنا عباسکِ یا زینب[/TD]
[TD="align: right"] يک سال و نيم گريه براي تو کرده ام!!! (صوتی)[/TD]
[TD="align: right"] تصاویر ویژه ام المصائب حضرت زینب (سلام الله علیها)[/TD]
[TD="align: right"] پوسترهای زیبای دفاع از حرم حضرت زینب (سلام الله علیها)[/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1389[/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1390 [/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1391[/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1392[/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1393[/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1394[/TD]
[TD="align: right"]نرم افزار مذهبی:[/TD]
[TD="align: right"] نرم افزار جامع حضرت زینب (سلام الله علیها) - ویژه اندروید[/TD]
[TD="align: right"] نرم افزار دویست داستان از فضایل، مصایب و کرامات حضرت زینب(علیهاالسلام)(موبایل)[/TD]
[TD="align: right"] نرم افزار دويست داستان از فضايل و کرامات حضرت زينب (علیهالسلام) - تولید اسک دین[/TD]

[b]content[/b]

دانلود صوت

جان و دلم فدای تو ای دلبرم، حسین
دیگر رسیده است دم آخرم حسین
من رو به کربلای تو خوابیده ام اخا
دیدار من بیا، پسر مادرم حسین
چیزی نماند از تو بجز کهنه پیرهن
این یادگار توست کنون در برم حسین
یک سال و نیم رفته ز عمر و نمی شود
درد نبودنت بخدا باورم حسین
یک سال و نیم مثل رباب تو می زدم
بر صورتم، ز داغ علی اصغرم حسین
پیچیده است وقت اذان توی گوش من
” الله اکبر ” علی اکبرم حسین
یادم نمی رود که صدای تو قطع شد
افتاد دلهره به میان حرم حسین
بالای تل دویدم و دیدم که، می خوری…
…شمشیر و نیزه، پیش دو چشم ترم حسین
چهره کبود بود شب غارت حرم
هر دختری که بود به دور و برم حسین
در کربلا زدند به پیشانی تو سنگ
در شام سنگ خورد همه پیکرم حسین
هر چه گذشت بین محل یهودیان
با خود به زیر خاک سیه می برم حسین …

نظر بحال گدا کردن از کرامت توست..
نشسته بر سر این سفره در پی نانیست..

نم وضوی نمازت حیات آب بقا..

نوشتن از حسناتت بضاعت ما نیست..

پناه عالمیان در پناه چادر توست..

یقین زمین و زمان در پناه چادر توست..



زینب جان!

مقتل نوشتہ است کہ ام المصائب است
رحـلت نـکرد عـــمہ ما، او شهـــــید شد

#شهادت_حضرت_زینب_س_تسلیت_باد

زیـنب جان!

شــوق نـظر "حـبیب"دارم
چـون سینـه ے بی شکـیب دارم

"عبدالحسنــم"که روے زیـنب
حـساسـیتی عجـیب دارم..

#شهادت_حضرت_زینب_س_تسلیت_باد


زینب جان!

زینب که شکوه عشق پاینده از اوست
ماهی ست که نورِ صبر تابنده از اوست

اسلام ز کربلا بود زنده، ولی
تاریخِ حیاتِ کربلا، زنده از اوست

#شهادت_حضرت_زینب_کبری_س
#تسلیت_باد

سَـیِـّـدَتــی زِیْنـَبـــْـ (س)

✨ما گرفتار بلای زینبیم
ما حسینی از عطای زینبیم

✨وقت دیدار اجل بعد از حسین
چشم،در راه لقای زینبیم

⚫️وفات بانو زینب س را بر همه شیعیان تسلیت می گوییم

یا زینب(سلام الله علیها)

آیه های کوثر از تفسیر نام زینب است

جبرئیل اندر تعجب از مقام زینب است

مزد اشک گریه کنهایش به دست حیدر است

چون علی فرمانده ی کل نظام زینب است

زینب و کرببلا
زینب و شام بلا
مظهر عشق و وفا
خواهر خون خدا
سیدی یا مظلوم یا ابا عبدالله

عصمت الله علی
زینب و زینبی
در کلاس صبر تو
صد چو ایوب نبی
مست و حیران توام
دیده بر خان توام
من فقیر کرم و
لطف و احسان توام
سیدی یا مظلوم یا ابا عبدالله

ذکر تسبیح و دعا
کعبه اهل ولا
نور چشم و دیده ی
کوثر آل عبا

همره خون خدا
رفته ای کرب و بلا
دسته گلهای تو شد
پرپر از جور جفا

چون که شد روز بلا
روز قتل شهدا
دست و پا میزد گلم
زیر تیغ و نیزه ها

یک طرف خنجر کین
یک طرف قحطی آب
یک طرف حرمله و
یک طرف طفل رباب
سیدی یا مظلوم یا ابا عبدالله

شمر کین دشنه به دست
بر روی سینه نشست
بهر شادی خدا
حرمت شاه و شکست

از قفا ضربه زد و
سر جدا شد ز بدن
پیکرش بی کفن و
پاره پاره شده تن

خیمه های شه دین
شده اند غارت کین
لرزه افتاده زغم
بر سراپای زمین
از ازل گشته دلم
مست ومجنون حسین

در عشق علامتی به جز زینب نیست
در صبر قیامتی به جز زینب نیست
آن جامه عصمتی که زهرا پوشید
زیبنده قامتی به جز زینب نیست ]

بعد زهرا بهترین زن بین زنها زینب است

لاف نَبود گر بگویم عین زهرا زینب است

گر بپرسی کیست استاد دبیرستان عشق

خیل شاگردان همه گویند تنها زینب است

گر بسنجی درترازوی عمل معیار صبر

صبرگوید قهرمان صبردنیا زینب است

یا زینب کبری(س)

بسم رب الحسین یا...زینب
کربلا میرویم تا...زینب

در زمینی که تشنه لب بوده
زیر بارانی از بلا...زینب

داغ های کمر شکن دیده
به فغان گشته مبتلا...زینب

از حرم تا حواشی گودال
به زمین خورده بارها...زینب

هر شهیدی غمی رقم می زد
راوی کل ماجرا...زینب

هر سری روی نی مسافر شد
همرهش بوده پا به پا...زینب

صاحب صبر و استقامت بود
شیر زن دشت نینوا...زینب

عشق معنا شده در عاشورا!
قتلگاه و حسین،خدا...زینب

معجر پاره یادگار او...
اسوه ی پاکی و حیا...زینب

غربت کربلا برای حسین
غربت شام و کوفه با...زینب

سنگ خورده میان هر کوچه
از روی کینه و جفا...زینب

جای هر کودکی کتک خورده
هر نفس بوده جان فدا...زینب

شکر حق با حسین ثارالله
دلمو کرده آشنا...زینب

من طبیب دگر نمی خواهم
درد من را کند دوا...زینب

⚡️روز محشر که روز واهمه است
کار من با عزیز فاطمه است⚡️

همیشه حفظ کردی سنگرت را
حجاب آن یادگار مادرت را

اسیر دشمن و با دست بسته
به دندان میگرفتی معجرت را

#حسین_رئوفی ]

نستوه تر زینب ....

تنها میان آن همه داغ و خطر زینب
در خیمه های سوخته آسیمه سر زینب

شب را به صبح آورده با اندوه طاقت سوز
تنها خدا داند که چه بگذشت بر زینب

تا بشکند پشت شب سرد تباهی را
شد با سر خورشید و ماهش همسفر زینب

در انتخابی سخت بی تردید شد پیروز
بگذشت در پای برادر از پسر زینب

ظهر عطش افتاد روی خاک و پرپر شد
پرورد گلهایی که با خون جگر زینب

از «ما رأیت الا جمیلایش» توان فهمید
هر قدر مشکل بیشتر نستوه تر زینب

در کوفه ی تزویر و شام شوم استبداد
طوفانی از فریاد شد مثل پدر زینب

او دختر زهراست این را خوب می دانند
چون شیر می غرد نمی ترسد اگر زینب

محمل نشین عشق و صبر و بردباری ها
از عشق شد آتشفشانی شعله ور زینب

بی بی تمام عمر از تو گفتم و خواندم
روز قیامت آبرویم را بخر زینب

#کمیل_کاشانی

یا زینب کبری(س)

بسم رب الحسین یا...زینب
کربلا میرویم تا...زینب

در زمینی که تشنه لب بوده
زیر بارانی از بلا...زینب

داغ های کمر شکن دیده
به فغان گشته مبتلا...زینب

از حرم تا حواشی گودال
به زمین خورده بارها...زینب

هر شهیدی غمی رقم می زد
راوی کل ماجرا...زینب

هر سری روی نی مسافر شد
همرهش بوده پا به پا...زینب

صاحب صبر و استقامت بود
شیر زن دشت نینوا...زینب

عشق معنا شده در عاشورا!
قتلگاه و حسین،خدا...زینب

معجر پاره یادگار او...
اسوه ی پاکی و حیا...زینب

غربت کربلا برای حسین
غربت شام و کوفه با...زینب

سنگ خورده میان هر کوچه
از روی کینه و جفا...زینب

جای هر کودکی کتک خورده
هر نفس بوده جان فدا...زینب

شکر حق با حسین ثارالله
دلمو کرده آشنا...زینب

من طبیب دگر نمی خواهم
درد من را کند دوا...زینب

⚡️روز محشر که روز واهمه است
کار من با عزیز فاطمه است⚡️

فلک زین بار غم قدّش خمیده وامصیبت
عزای زینب کبری رسیده وامصیبت
گل زهرا و حیدر،شده از غصه پرپر،ز غمهای برادر...

وفات حضرتزینب (س) تسلیت باد


کــربلا دارالنعیـم زینـب است
کعبہ خـود تحت حریم زینــب است

عمر زیـنب فخر مولا بود و بـس
او به زهـــرا المثنـے بود وبـس...

بازهم روضه ی زینب همه جا ریخت بهم
حال و روز همه ی اهل سما ریخت بهم

اشک هایش چقدر حالت مادر دارد…
آه … از بی کسی اش کرب و بلا ریخت بهم...

از بس که از کنار شهیدان گذشته بود
زینب هزار بار خودش هم شهید شد ]

هرکه خواهد با حسین گیرد تماس

ابتدا باید شود زینب شناس

لال گردد آن زبانهای عناد

دخت حیدر کی ز سر معجر بداد

ترس دشمن از حجاب زینب است

حفظ چادر انقلاب زینب است

عارفان را نقش ماتم زینب است

عمه ی مولای عالم زینب است

قضا به کرب و بلا چون کشید زینب را
قَدَر به قیمتِ هستی خرید زینب را
نگو چرا ز حسینش جدا نمیگردید
خدا برای حسین آفرید زینب را

وقتي كه رفت معجـر زينب كبـود بود
وقتي رسيـد ، گيسـويـش اما سپيـد بود

وقتي كه رفت كوه مصيبت به شانه داشت

وقتي رسيـد مثل هميشـه رشيـد بود

جاي تمام دختـركـان تازيـانـه خورد

طوري كه زنده ماندن زينب بعيد بود

تاريخ شاهد است همان خطبه هاي او

تنها دليل مرگ زمــام يزيـد بود

اين بي عقيدگي ست بگويم وفات كرد

ام المصائب است و يقينـاً شهيد بود

❀ یازینب
خشمت جگر از سپاه میبرد
عباس به تو پناه میبرد ...‎
ا_________________________

یا جبل الصبر(عليك السلام)!

باید چرا باور کنم روی زمینی تو؟

وقتیکه دیدم در ازل بالا نشینی تو

والاتر از والا! تو هستی حضرت مولا

یا حضرت زهرا؟ چنانی یا چنینی تو؟

زینت به مولایی و با زهرا قرینه،وَه!

یعنی بدون شک و شبهه بی قرینی تو

هرکس فدائیّ تو شد, ایمن شد از آتش

پس مؤمنم بانوی من! حصن حصینی تو

هر پنج تن یکجا شدی, زهرا,علی, احمد

جمع حسینی با حسن, یکتاترینی تو

دست تو حکم خلقت حق را نمود انشاء

چون دست دست حق درون آستینی تو

پای برادر داده ای دار و ندارت را

لبیک گوی آیه ی((هل من معینی)) تو

دشمن یورش آورد چونکه بر حرم ترسید

چون دید عین شیر آنجا در کمینی تو

وقتی که گفتی((اسکتوا)) دنیا به چشمش دید

طوفان خشم مرتضایی سهمگینی تو

سر, چوبه ی محمل, چه کردی با دلم؟ حالا

رقص سر و تیغ مرا باید ببینی تو

ای کاش کسی برای آقا تب داشت
یادی ز امام منتظر برلب داشت
قربان غریبی ات شوم مهدی جان
ای کاش صاحب الزمان زینب داشت

" یـا عقیلہ العـرب (س)

شب تـاریک ڪنار تو بہ سر مے آید
نام زینبـــ بہ تو بانـو چقدر مے آید

آبـرو یافته هر ڪس بہ تو نزدیک شده
خار هم پیش شما گُـل بہ نظر مے آید

زینب که شکوه عشق پاینده از اوست
ماهی ست که نور صبر تابنده از اوست
اسلام ز کربلا بود زنده، ولی
تاریخ حیات کربلا، زنده از اوست

راه ما راه حسین و مقصد ما کربلاست
افتخار و اعتبار مکتب ما "زینب" است

زبان حال حضرت زینب سلام الله علیها

روزگار اسیری زینب
مثل شبهای شام تاریک است
کوچه پس کوچه های اینجا هم
مثل شهر مدینه باریک است

مردمانش به جای دسته ی گل
تازیانه به دست می گیرند
تا نمک روی زخم ما بزنند
پیش ما کف زدند و رقصیدند

تو خودت خوب واقفی که چرا
صورت خواهر تو رنگین است
مثل نامرد کوچه های فدک
دست مردان شام سنگین است

آنکه بر پهلویت لگد زده بود
چند باری به من لگد زده است
زیر آن ضربه ها بگو آیا
استخوان های پهلویت نشکست؟

دخترت را ببین شکسته شده
رنگ برف است موی دخترکت
مثل ایّام آخر مادر
سو نمانده به چشم شاپرکت

ای برادر چقدر بر نوک نی
سنگ از دست کوفیان خوردی
شرمسارم میان بزم شراب
ایستادم تو خیزران خوردی

لحظه ها لحظه های آخر بود
آخرین ناله های خواهر بود
خواهری که میان بستر بود
خنجری خشک و دیده ای تر بود
چقدر سینه اش مکدر بود

چشم خود را چه سخت وا کرده
روی خود را به کربلا کرده
مجلس روضه را بپا کرده
باز هم یادِ بوریا کرده
یادِ باغِ گلی که پرپر بود

پلکهایش کمی تکان دارد
رعشه ای بین بازوان دارد
پوستی رویِ استخوان دارد
یادگاری زِ خیزران دارد
چشم از صبح خیره بر در بود

تا علی اکبرش اذان ندهد
تا که قاسم رُخی نشان ندهد
تا علمدار سایبان ندهد
تا حسینش ندیده جان ندهد
انتظارش چه گریه آور بود

زیرِ این آفتاب میسوزد
تنش از التهاب میسوزد
یاد عباس و آب میسوزد
مثلِ رویِ رباب میسوزد
یادِ لبهای خشک اصغر بود

میزند شعله مرثیه خوانیش
زنده ماندن شده پشیمانیش
مانده زخمی به رویِ پیشانیش
آه از روزِ کوچه گردانیش
چقدر در مدینه بهتر بود

سه برادر گرفته هر سو را
و علی هم گرفته بازو را
دور تا دور قد بانو را
تا نبینند چادر او را
آه از آن دم که پیش اکبر بود

ناگهان یک سپاه خندیدند
بر زنی بی پناه خندیدند
او که شد تکیه گاه خدیدند
رو سوی قتلگاه خندیدند
بعد از آن نوبتِ برادر بود

آن همه ازدحام یادش هست
جمع کوفی و شام یادش هست
چشمهای حرام یادش هست
حال و روز امام یادش هست
چشمها روی چند دختر بود

یک طرف دختری که رفت از حال
یک طرف تلِ خاکی و گودال
زیرِ پایِ جماعتی خوشحال
یک تن اُفتاده تا شود پامال
باز دعوا میان لشکر بود

جانِ او تا زِ صدر زین اُفتاد
خیمه ای شعله ور زمین اُفتاد
نقشِ یک ضربه بر جبین اُفتاد
گیسویی دست آن و این اُفتاد
حرمله از همه جلوتر بود

یک نفر گوئیا سر آورده
زیر یک شال خنجر آورده
ضربه ای که به حنجر آورده
عرقِ شمر را در آورده
وای سر روی دست مادر بود
(حسن لطفی)

هر سنگ با تمام توان می رسید آه
خون از سرش به روی زمین می چکید آه

با دست های بی رمق و تیر خورده اش
یک نیزه را ز سینه خود می کشید آه

افتاده بود روی زمین و از آن طرف
با دشنه ای کسی به سویش می دوید آه

از چله ی کمان به تنش پیش خواهرش
تیری سه شعبه با هیجان می پرید آه

در گیر و دار ضربه به جسم مطهرش
گرگی رسید و پیکر او را درید آه

پیش نگاه اهل حرم بین قتلگه
یک هرزه آمد و سر او را برید آه

بین یک مشت خس و خار تنت را دیدم
زیر یک چکمه برادر بدنت را دیدم

آمدم، کاش نمی آمدم و می مردم
وسط هم همه ها، پر زدنت را دیدم

گفتم این معرکه ها در ته گودال ز چیست
ناگهان دست سنان پیروهنت را دیدم

ساربانی که به امید زدن آمده بود
در کفش آه، عقیق یمنت را دیدم

بدنت روی زمین بود و تکان میخوردی
سم اسب و بدنت...لِهْ شدنت را دیدم

.آن بانویی که خطبه، تبِ دلنشینِ اوست
حبل المتین نخی ز سرِ آستین اوست

سجاده اش، قنوت شبش، هم گواه بود
ذکر حسین، رونق عرش برین اوست

دو شیرزاده، حاصل یک عمر عزتش
کرببلا حماسه ی مرد آفرین اوست

فطرس که بال او ز حسین التیام یافت
در عرش و فرش هم یکی از خادمین اوست

مُشتی که داشت تیغِ زبانش، کسی نداشت
کوفه ذلیلِ تیغِ لبِ آتشین اوست

پیراهن حسین، هنوزم به دست اوست
پیراهنی که خاطره ی، ها و سین اوست

بعد از حسین آب گوارا نخورده است
یک سال و نیم غصه و غم، هم نشین اوست

خیلی میان راه، زمین خورد و راه رفت
دنیای روضه ایست که در اربعین اوست

بالای قتلگاه که آمد، سنان رسید
آثار کعبِ نیزه به روی جبین اوست

در بینِ خیمه معجرش آتش گرفت، حیف
مویی که سوخت، باعث قلب حزین اوست

خیلی برای وصل برادر شکسته شد
وصل حسین، آرزوی آخرین اوست

رضاباقریان ۳/۲/۹۵

#وفات_حضرت_زینب_سلام_الله

من نگاهم نگاهِ بر راهم
ناله ام گریه های بی گاهم
حِق حق ام سرفه ام نفس زدنم
من بریده بریده ام آهم
بوی گودال می دهد دستم
تشنه ام روضه های جانکاهم
چشم نه سر نه جان را نه
آه تنها حسین می خواهم
حرم گرم و ساده ام پاشید
رفتی و خانواده ام پاشید

چشم ها تار می شود گاهی
درد بسیار می شود گاهی
دردِ پهلو چقدر طولانیست
سرفه خونبار می شود گاهی
روضه ای که سکینه هم نشنید
سَرَم آوار می شود گاهی
پیشِ ام البنین نشد گویم
حرف دشوار می شود گاهی
گرمیِ آفتاب یادم هست
التماس رباب یادم هست

شانه وقتی که خیزران بخورد
دست سخت است تا تکان بخورد
و از آن سخت تر به پیشِ رباب
ضربه ای طفلِ بی زبان بخورد
من صدایش شنیده ام از دور
تیر وقتی به استخوان بخورد
از همه سخت تر ولی این است
حنجر کوچکی سنان بخورد
حرمله خنده بی امان می زد
غالباً تیر بر نشان می زد

تا صدای برادرم نرسید
وای جز خنده تا حرم نرسید
ناله ام بند آمد از نفست
نفسم تا به حنجرم نرسید
بینِ گودالِ تو به داد من
هیچ کس غیرِ مادرم نرسید
گرچه خوردم کُتک به جانِ خودت
پنجه ای سمتِ معجرم نرسید
ناله ات بود خواهرم برگرد
جانٍ تو جانِ دخترم برگرد

پسرت بود و بی مهابا زد
به لبت آب بود اما زد
تا صدای من و تو را ببُرد
چکمه پوشی به سینه ات پا زد
دید زخم است و جای سالم نیست
نیزه برداشت بین آنها زد
عرقش را گرفت با دستش
بعد از آن آستین که بالا زد
روضه ی پشت گردنت سخت است
خنجرش را درست آنجا زد
بعد او جوشن تو را کَندند
رفت و پیراهن تو را کَندند
(حسن لطفی)

السلام علیکِ یا زینب
ای شکسته ترین دل دنیا

صبر ایوب پیش تو حیران
ای صبور همیشه پا برجا

خطبه های تو، خطبه های علی
با نفس های حضرت زهرا

خاک پای توئيم ای بانو
ای نماز غروب عاشورا

ای نجابت گدای چادر تو
خسته ی پر غرور محملها

جبرئیل و ملائکه هر شب
پای تعلیمِ فهم و درک شما

در قنوت نماز هر شب تو
می چکد دسته دسته التماس دعا

ای گدای درِ تو صد حاتم
زنده ی یک دعای تو عیسی

تو همان بانویی که در عالم
هیچ کس پی نبرده شانت را

تو همان بانویی که عفت تو
راه تو بوده بینِ شام بلا

دست ما را بگیر، بی بی جان
ای که هستی شفیعه ی فردا

زنده از صبر و استقامت تو
تا قیامت زمین کرببلا

من کجا مدحت شما بانو
شان تو برتر است از اینها

ای نماز تو متصل به حسین
بوده ای با حسین در هر جا

هر کجا رفت، همرهش بودی
کوفه و شام و کربلا حتی

از حسینت جدا نمی گشتی
غیر یک شب که از تو گشت جدا

آن شبی که به نیزه ها می رفت
تا بیاید به دیدنش زهرا

در تنوری که غرق هیزم بود
آتش و دود و آه، واویلا

هر بلایی که بر سرت آمد
بود پیش شما فقط زیبا

ای صدای شکسته ی مقتل
روضه خوانِ حقیقیِ سرها

تو از آن کودکی بلا ديدي
اي بلا دیده، زینب کبری

این دم آخری بخوان روضه
روضه ای از امام عاشورا

روضه ای از سر بریده شده
روضه ی تشنه ای لب دریا

روی تل بودی و خودت دیدی
که چه آمد سر برادرها

دیدی از روی نیزه می افتاد
سر زخمیِ حضرت سقا

نفست بند آمده، یعنی
بينِ گودالِ خون، شده غوغا

تو همان لحظه در حرم مُردی
چه بگویم از این غم عظمی

می بريدند پیش چشمانت
سر پاکِ حسین را ز قفا

آنقدَر دست و پا، که از آخر
حنجرش زد صدا که وا اُمّا

بينِ گودال تا خدا گم شد
بینِ آن شامیان بی پروا

بودی و دیدی و نظر کردی
سر راسش چگونه شد دعوا

یک نفر در پیِ لباس تنش
یک نفر در پیِ کلاه و عبا

یک نفر در کمین انگشتر
آن عقیقی که بود از طاها

یک نفر گوشواره می دزدد
بینِ خیمه ز گوش دخترها

یک نفر داد می زند بزنید
هر که جامانده در دل صحرا

عاقبت روی نیزه ها بردند
سرِ او را میان تشت طلا

السلام علیکِ یا زینب
ای شکسته ترین دل دنیا

عاشق همیشه قسمتش حیران شدن بود
پاره‌گریبان ، بی سر و سامان ‌شدن بود
اول قرار ما دو تا قربان شدن بود
رفتی و سهم من بلاگردان شدن بود
یکسال و نیم آتش‌گرفتن سهم من بود
تقدیر پروانه از اول سوختن بود

یکسال و نیم از رفتن تو گریه کردم
با هر نخ پیراهن تو گریه کردم
خیلی برای کشتن تو گریه کردم
با خنده‌های دشمن تو گریه کردم
هرشب بدون تو هزاران شب گذشته
دیگر بیا آب از سر زینب گذشته

آخر مرا با غصّه‌ی ایّام بردند
با خاطرات سیلی و دشنام بردند
بین همان شهری که بزم عام بردند
این آخر عمری مرا در شام بردند
پروانه ها خاکسترم را جمع کردند
از زیر سایه بسترم را جمع کردند

گفتم به عبدالله که یاد قَرَن کن
کمتر کنارم صحبت از باغ و چمن کن
این آخر عمری مرا رو به وطن کن
من را میان کهنه پیراهن کفن کن
با قاسم و عباسم و اکبر بیائید
من را بسوی کربلا تشییع نمائید

حالا دگر بال و پری دارم، ندارم
در آتشت خاکستری دارم، ندارم
من سایه‌ی بالاسری دارم، ندارم
چیزی به جز چشم تری دارم، ندارم
آنقدر بین کوچه‌ها بال و پرم سوخت
آنقدر بعد کربلا موی سرم سوخت

باور نخواهی کرد با اغیار رفتم
با چادر پاره سر بازار رفتم
خیلی میان کوچه‌ها دشوار رفتم
با ناسزای تند نیزه‌دار رفتم
یادم نرفته دست بر پهلو گرفتم
با آستینم با چه وضعی رو گرفتم

یادم نرفته دور تو جنجال کردند
جمعیتی را وارد گودال کردند
آن ده سواری که تو را پامال کردند
دیدم تنت را زنده‌زنده چال کردند
یادم نرفته دست و پا گم کرده بودم
در گوشه‌ی مقتل تو را گم کرده بودم

دیر آمدم دیدم سرت دست کسی رفت
عمّامه‌ی پیغمبرت دست کسی رفت
هم یادگار مادرت دست کسی رفت
هم روسریِ دخترت دست کسی رفت
هم خویش را پهلوی تو انداختم من
هم چادرم را روی تو انداختم من

اين مدتي که مي گذرد در عزاي تو
روزي نبوده اشک نريزم بپاي تو

با ياد آخرين شب پيش تو بودنم
يک شب نبوده روضه نگيرم براي تو

يکسال و نيم شمع شدم سوختم حسين
يک سال و نيم آب شدم در عزاي تو

اي کاش لحظه اي که رسد جان من به لب
بودم کنار قبر تو در کربلاي تو

اي کاش لحظه اي که مي آيي به ديدنم
از تن سرم بريده شود پيش پاي تو

جان مي دهم به بستر مرگم در آفتاب
مثل تن به خاک بيابان رهاي تو

بر روي سينه پيرهنت را گرفته ام
تا اينکه باز زنده شود ماجراي تو

گودال بود و ولوله ي نيزه دارها
گم بود بين هلهله هاشان صداي تو

گودال بود و پيرهن و نعل اسب ها
اي کاش بود خواهرت آنجا به جاي تو

چيزي براي ما ز تو باقي نذاشتند
تقسيم شد عمامه و خوود و رداي تو

من بودم و نظاره ي تاراج خيمه ها
در دست باد روسري بچه هاي تو

عباس چون نبود به سيلي سپرده شد
بوسه زدن به دخترک بينواي تو

جز آن شبي که دور شدم از تو در سفر
تو روي نيزه بودي و من پا به پاي تو

بر دامنم نيامدي آن شب دگر گذشت
اما حسين، کنج تنور است جاي تو؟

يادم نرفته سنگ لب پشت بام بود
پاداش هر کسي که بپا کرد عزاي تو

يادم نرفته وقت تلاوت نمودنت
شد خنده ها جواب صداي رساي تو

ما را مدام خارجي آنجا صدا زدند
اي غيرت خدا همه عالم فداي تو

تا رفع اتهام کني از حريم خويش
با آيه هاي سرخ بر آمد نداي تو

اما يزيد حرف تو را زود قطع کرد
با خيزران مقابل طشت طلاي تو

کیست این بانو که بر دلها خدایی میکند
کِشتیِ بی بادبان را ناخدایی میکند
هرکه گوید یاحسین او را هوایی میکند
آنکه امشب باز ما را کربلایی میکند
دختر یعسوب دین حیدر، مسلّم زینب است

قافله سالار، بعد از حضرت ارباب، اوست
آنکه دارد یک دل آزرده و بی تاب، اوست
آنکه اِستاده چو کوهی در دل گرداب، اوست
روضه خوانِ کربلا و نیزه ی مهتاب اوست
آنکه دارد سینه ای آکنده از غم زینب است

اینکه افتاده به پایش وسعت کرببلا
لابه لای نیزه ها میرفت اما بی صدا
رفت اما سوخت جانش در میان خیمه ها
یک نگاهش روی محمل جانب خون خدا
بینِ گودال آنکه دیده داغ اعظم زینب است

بین خیمه معجرش آتش گرفت و دم نزد
گوشه ی چشم ترش آتش گرفت و دم نزد
گیسوان خواهرش آتش گرفت و دم نزد
از عطش بال و پرش آتش گرفت و دم نزد
آنکه دارد در دلش شورِ محرّم زینب است

هوای وصل دلبر را به سر دارم در این شبها
رسیده جان من برلب دگر سیرم از این دنیا

حسین جان بعد تو دیگر خمیده قامت خواهر
بمیرد از غمت زینب همین امروز یا فردا

اگر مویم سپید است و اگر من تار می بینم
دلیلش هجر تو بوده ، کجایی ماه بی همتا ؟

در این یکسال و نیم از بعد عاشورا شده کارم
بگیرم مجلس روضه ، کنم بزم عزا برپا

لباس خونی ات را باز روی سینه ام دارم
دوباره یادم افتاده غروب روز عاشورا

به زور ضربه ی نیزه ز روی اسب افتادی
سپاهی حلقه زد دورت شدی در قتلگه تنها

خودم دیدم که قاتل خنجری را دست و پا می کرد
خودم دیدم که می آمد به روی سینه ات با پا

خودم دیدم ز روی تل که می لرزید دستانش
جدا می کرد رأست را به پیش مادرم زهرا

برادر جان پس از تو خیمه هایت سوخت در آتش
عدو خوشحال و طفلانت فراری در دل صحرا

به دست دشمنت عمامه و انگشترت دیدم
میان عده ای بوده سر پیراهنت دعوا

مرا با کعب نی از کوفه میزد دشمنت تا شام
به زیر تازیانه ناله ی من بوده : “واجدّا..”

به روی نیزه تا دیدم جبینت غرق در خون است
به پای چوبه ی محمل شکستم من سر خود را

ز بام خانه های شام آتش بر سرم افتاد
ولی دستان بی جان و کبودم بسته بود آنجا

جسارت شد به دختر ها میان بزم و محفل ها
به پیش دیدگانِ خونی و شرمنده ی سقا

عدو ما را میان کوچه های شام می گرداند
شکسته شد غرور ما میان آن یهودی ها
**
" گدایی می کنم هرشب ، سر کویِ تو یا زینب
گدایی می کنم تا کربلای من شود امضا "

هنگامه وصال من و دلبرم شده
این الحسین زمزمه آخرم شده

چشمم به راه مانده کجایی عزیز من
پیراهن تو گرمی بال و پرم شده

از گریه پینه بسته دگر چشم های من
عالم سیاه پیش دو چشم ترم شده

موی سپید و قد کمانم چه دیدنی ست
غم های کربلاست چنین یاورم شده

من پیر سالخورده ام و دست های من
محتاج شانه های علی اکبرم شده

از خاطرم نمی رود آن لحظه فراق
ناله زدی که وقت وداع از حرم شده

داغیِ بوسه از لب تو مانده بر لبم
خون گلوی تو نفس حنجرم شده

من بین قتلگاه تو جان دادم ای حسین!
این چند ماهه جان تو درد سرم شده

می خواستم بغل کنمت جان تو نشد
نیزه شکسته زحمت این پیکرم شده

من پا به پای پیکر تو ضربه خورده ام
سر تا به پا تمام تنم پر ورم شده

دشمن همین که پا به روی چادرم گذاشت
گفتم به خویش ارثیه مادرم شده

جان خودت به زور کشیدند چادرم
شاهد ببین که پارگی معجرم شده

خانه خراب عشقم و سربارِ زینبم
دربه درِ مجالس سالارزینبم

این نعره ها وعربده ها بی دلیل نیست
یک گوشه از شلوغیِ بازار زینبم

هرکس به بیرق وعلمش چپ نگاه کرد!
با خشم من طرف شده؛ مختارزینبم

آتش بکش، به دار بزن، جا نمی زنم
جانم فداش،میثم تمار زینبم

اززخمهای گوشه ی ابروی من نپرس
مجروح داغ دلبر و بیمار زینبم

شکرخدای عزوجل مکتبی شدم
من از دعای خیر علی،زینبی شدم

غم خاضعانه گوش به فرمان زینب ست
انگشت بردهان شده،حیران زینب ست

ایوب دل شکسته ی با آن همه مقام
شاگرددرس صبردبستان زینب ست

هرگزنگو که چادرش آتش گرفته است!
این شعله های خیمه، گلستان زینب ست

اصلاًعجیب نیست شکست یزدیان
وقتی حجاب سنگرایمان زینب ست

اوپس گرفت هستی خود را ز گرگها
پیراهنی که مونس کنعان زینب ست

امروز اگر حسینی وپابند مذهبم
مدیون گریه های فراوان زینبم

باورنمی کنم سربازار بردنت!
نامحرمان به مجلس اغیاربردنت

ازسینه ی حسین، تو را چکمه ای گرفت
ازکربلا به کوفه، به اجبار بردنت

پای سفرنداشتی ای داغدار درد !
با یک سر بریده، به اصرار بردنت

پهلوکبود! گریه کنان تازیانه ها
با خاطراتی از درودیوار بردنت

فهمیده بود شمرغرورت شکسته است
از سمت قتلگاه علمدار بردنت

تو از تمام کوفه طلبکاربودی و...
درکوچه هاش مثل بدهکار بردنت

درپیش گریه های تو این گریه ها کم است
«سرهای قدسیان همه برزانوی غم است»

❀ برای حضرت زینب سلام الله علیها

یک سال و نیم از ماجرای کربلا گفتی
هر بار جان آمد به لب‌ های تو تا گفتی

در عهد اسماعیل، خنجرها نبریدند
اما تو از «ذبحٍ عظیم» نینوا گفتی

از میخکوبِ استخوان‌ها روی ریگ داغ
از نعل‌ های خون چکانِ اسب‌ ها گفتی

گیسو پریشان کردی و بر بادها دادی
وقتی‌که از سرهای روی نیزه‌ ها گفتی

صدبار دندان و لبت آغشته از خون شد
هر وقت شرح خیزران و شام را گفتی

هر بار حرف خیمه‌ های درد پیش آمد
آتش گرفتی ... سوختی آرام ... یا گفتی؟

این چشم ‌ها احرام خون و اشک می ‌بندند
اما نمی ‌دانند اول از کجا گفتی؟

ای راوی هفتاد و دو پیغام عاشورا!
با چه زبانی از تمام ماجرا گفتی؟!

هی گفتی و ... گفتی و ... گفتی و ... نفهمیدند
از ابتدای عشق یا از انتها گفتی؟

❀ زینب، تو که در حنجر حق، آوایی
تندیس علی، آیینه ی زهرایی

در مکتب عارفان و در دفتر عشق
گلواژه انقلاب عاشورایی ‎

❀ بازهم روضه ی زینب همه جا ریخت بهم
حال و روز همه ی اهل سما ریخت بهم

اشک هایش چقدر حالت مادر دارد
آه از بی کسی اش کرب و بلا ریخت بهم... ‎

❀ مکتب صبر را در این عالم
غیر تو نیست مقتدا زینب
زآنکه آموختی هزاران درس
در برِ دُختِ مصطفی، زینب

وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد. ‎

[

❀ ای زینب
تو کوه صبر باشی و من نگاهم به
بی صبرانی باشد که ادعای اسوه بودن دارند؟
تو فرمانبردار امام خویش باشی و من
غافل از امام حاضر و حیّ خود باشم؟
یاری ام کن! ‎

زینب جان!

در حیایت جلوه گر گشتہ حیاے فاطمہ سلام الله علیها

در صلابت همچو کوهے و مثال حیدرے