آیا میتوان صفات انسان را به خدا نسبت داد؟

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا میتوان صفات انسان را به خدا نسبت داد؟

آیا میتوان صفات انسان را به خدا نسبت داد؟

با سلام

معموالا سوال را این کونه می پرسند که می شود صفات خدا را به انسان نسبت داد یا نه ؟

ولی از این سوال که  ایا میتوان صفات انسان را به خدا نسبت داد؟ چیزی متوجه نمی شوم لطفا بیشتر توضیح دهید که کدام صفت انسان ؟منظورتان چیست؟

سلام بله می توان چون انسان تجلی اسما و صفات خداوند است ونمونه بارز انها معصومین و اهل بیت می باشند

طاها;6305 نوشت:
با سلام

معموالا سوال را این کونه می پرسند که می شود صفات خدا را به انسان نسبت داد یا نه ؟

ولی از این سوال که ایا میتوان صفات انسان را به خدا نسبت داد؟ چیزی متوجه نمی شوم لطفا بیشتر توضیح دهید که کدام صفت انسان ؟منظورتان چیست؟

سوال واضح است.چه اشکالی دارد که بپرسیم آیا عقل وقدرت انسان برگرفته از عقل وقدرت الهی است؟چراکه با توجه به نقصان این صفات در انسان این سوال پیش می آید که آیا میتوان آنها را به خداوند نسبت داد؟

محمد;6336 نوشت:
سوال واضح است.چه اشکالی دارد که بپرسیم آیا عقل وقدرت انسان برگرفته از عقل وقدرت الهی است؟چراکه با توجه به نقصان این صفات در انسان این سوال پیش می آید که آیا میتوان آنها را به خداوند نسبت داد؟

با سلام

برادر عزیز صفات انسان چون علم و عدل و قدر ت و .... با وجود تمام نقصانهای که دارد تجلی صفات الهی در انسان است خوب ما که مساله را تا اینجا می دانیم و می دانیم که مبداء .و منشاء این صفات الهی است و مصداق کامل این صفات خداوند باری تعالی است  چرا می خواهیم این صفات را به خدا نسبت دهیم

انسان مکر صفاتی غیر از صفات الهی دارد که این صفات را به خدا نسبت دهیم اگر دارد که هیج و اکر ندارد و این صفات فقط و فقط از طرف خداوند است و خداوند مصداق بارز این صفات است نمی دانم چرا می خواهید این ها را دوباره به خدا نسبت دهید؟؟!!!

محمد;6236 نوشت:
آیا میتوان صفات انسان را به خدا نسبت داد؟

با سلام

چنانکه اشارت فرمودند، بدلیل آنکه صفات کمالی انسان از خداوند نشأت می گیرد و انسان به خودی خود واجد چیزی نیست، معمولاً صفات خداوند را به انسان نسبت می دهند مثلاً می گویند: "برخی از صفات کمالی خداوند در فلان شخص بروز و ظهور دارد"

اما از آنجائیکه نسبت، یک رابطۀ دو طرفه است و اگر چه انسان اصالتاً از خود چیزی ندارد تا آن را به خداوند حقیقتاً نسبت دهیم اما تلویحاً نسبت دادن صفات کمالی انسان به منشأ آن یعنی خداوند عاری از اشکال است. در مثل می توانیم بگوییم صفات کمالی حلم و صبر و حکمت این شخص برگرفته و نشأت یافته از ذات احدیت است.

چنانکه پیامبران و امامان معصوم (ع) را مظهر تجلی و ظهور اسماء و صفات خداوند در عالم می دانیم.

موفق باشید ...

من پیشنهاد میکنم خطبه 228 نهج البلاغه را در مورد خداشناسی مطالعه کنید
ذات خدا برتر از ان است که در عقل و فهم انسان گنجانده شود

بسم الله الرحمن الرحیم
عقل و وحی خداوند را دارای همه اوصاف کمالی می دانند .از سوی دیگر بسیاری از کمالات خداوند در انسان نیز وجود دارد حال باید پرسید کاربرد معانی اوصاف مزبور در باره انسان و خدا یکسان است؟و می توان اوصاف انسانی را به خدا نسبت داد؟
در این باره 3 دیدگاه وجود دارد:

1-دید گاه معطله ؛در این دیدگاه نه تنها کاربرد معانی اوصاف الهی و غیر الهی متفاوت است که اساسا آدمی راهی به درک معانی اوصاف الهی ندارد.و تنها اعتراف به ثبوت این صفات در قران وروایات است.مفاهیم صفاتی چون علم قدرت و اراده از احوال درونی خود با ویژگی های موجودات پیرامون خود انتزاع می کنیم ولی انتساب آن به خداوند روا نیست چون خدا هیچ شباهتی به انسان ندارد.برای تعمیم صفات انسان به خدا هیچ مجوزی نداریم.لذا در این باب سکوت می کنیم.
نقد:تکرار صفات مختلف در قرآن با این نظریه نمی سازد
این نظریه مستلزم عدم شناخت خداست که با هدف خلقت نمی سازد.چگونه خدا هدف خلقت را عبودیت معرفی کند در حالی که متعلق این عبودیت قابل شناخت نباشد.

2-دید گاه مشبهه؛در این دید گاه تفاوت جدی میان معانی اوصاف الهی و انسانی وجود ندارد و انتساب صفات انسانی به خدا جایز است.مثلا همچنان که انسان جنبه جسمانی دارد در خداوند نیز جسمیت راه یافته است
نقد:این دیدگاه مستلزم شرک به خداست و قائل شدن به جنبه های نقص در ذات الهی ،که با تقدس این ذات متعالی ناساز گار است.

3-در این دیدگاه تناسب بیشتری با آیات و روایات و عقل دارد معتقد است ؛ معانی اوصاف الهی و سایر موجودات تفاوت داردولی نه به معنای فهم ناپذیری آن بلکه تحلیلی ارائه می دهند که از یک سو تنزه و تعالی خداوند را از نقائصو مجدودیت های مخلوقات پاس بدارد و از سوی دیگر بر شناخت پذیری اوصاف الهی تاکید ورزد.ابتدا در معانی اوصاف تآمل می کنیم سپس ان را از قیود و محدودیت های امکانی می پیراییم آنگاه که زیبنده ذات اقدس اله شد خداوند را متصف به آن می کنیم
مثلا صفت علم ؛علم انسان اکتسابی است ،زوال پذیر است ،خطا پذیر است ،نیازمند ابزار است مانند حس و عقل،حادث است (قیود امکانی).در حالی که علم خداوندعین ذات اوست ،ازلی و ابدی است؛حضوری است و نیازمند ابزار و مفاهیم نیست.و....بنابراین با تجرید از قیود و محدودیت های امکانی این صفت را به خداوند نسبت می دهیم.

اوصاف را نمی توان با مفاهیم ذهنی شناخت نه این که مفاهیم وقتی در باره خدا به کار می رود معنای خود را از دست بدهد بنابراین تفاوت در مصادیق است و نه در مفاهیماوصاف.

ر. ک. المحاضرات فی الالهیات،جعفر سبحانی.
ر.ک. معارف قرآن ،.بخش خداشناسی،محمد تقی مصباح زدی.
ر.ک.شرح تجرید الاعتقاد،علامه حلی.

موضوع قفل شده است