جمع بندی شق القمر، سحر یا معجزه ؟
تبهای اولیه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ
قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت!(54:1)
وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ
و هرگاه نشانه و معجزهای را ببینند روی گردانده، میگویند: «این سحری مستمر است»!(54:2)
وَكَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ ۚ وَكُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ
آنها (آیات خدا را) تکذیب کردند و از هوای نفسشان پیروی نمودند؛ و هر امری قرارگاهی دارد!(54:3)
با توجه به این آیات که عده ای میگویند به معجزه شق القمر پیامبر اشاره دارد ، نتیجه میگیریم که کافران از پیامبر معجزه خواسته اند و پیامبر براشون ماه رو شکافته، ولی سوال اینجاست که اگر این کار سحر نبوده پس چرا کنون سازمان های فضایی چنین پدیده ای رو تایید نمیکنن که هم باعث ایمان آوردن بسیاری بشه هم نشانه ای برای ایمان دارندگان ؟ ^:)^
سوال اینجاست که اگر این کار سحر نبوده پس چرا کنون سازمان های فضایی چنین پدیده ای رو تایید نمیکنن که هم باعث ایمان آوردن بسیاری بشه هم نشانه ای برای ایمان دارندگان ؟
با سلام و عرض ادب
اینکه چرا سازمان های فضایی چنین پدیده ای را تایید نمی کنند در هر دو صورت دست یافتن و دست نیافتن آثار آن،طبیعی است که تایید و رسانه ای نشود زیرا اگر حقیقتا به نشانه های این مساله دست نیافته باشند(به دلیل اینکه تحقیق متمرکز و ویژه ای دراین باره صورت نگرفته است) طبیعی است که تایید و بیانی دراین خصوص صورت نگیرد و اگر دست یافته باشند هم بستگی دارد که بخواهند رسانه ای بشود یا خیر.
لذاما درصورتی می توانیم متوقع باشیم که نشانه هایی از شق القمر توسط سازمانهای فضایی منتشر شود که اولا تحقیقات ویژه وهمه جانبه ای در سطح کره ماه دراین خصوص انجام شده باشد
وثانیا محققان اجازه رسانه ای کردن نتیجه را داشته باشند .
شما در سطح نت قطعا به گزارشهایی- که حاکی است یکی دوتن از فضانوردان در یک برنامه زنده تلویزیونی بیان کرده اند در سطح ماه کمربندی مشاهده کرده اند گویا این کره قبلا شکافته شده ومجددا بهم پیوسته وجوش خورده است – برخورد کرده اید ادعا می شود این گزارش دیگر پخش نشده و از اظهارنظر در اینباره هم خودداری شده است اما تمام این گزارشها و ادعا ها قابل اثبات نیست و نمی شود حساب یک سند علمی برروی آن باز کرد مگر اینکه مدارک غیر قابل انکار و تصاویر گویایی از این رخداد ارائه شود که آنهم منوط به تحقیق ویژه در این خصوص است.
فکر میکنم اگر ماه، در اثر معجزه دو نیم شده باشد، یا اصلا این دو نیم به هم نچسبیدهاند و یا اگر چسبیدهاند طوری چسبیدهاند که اثری از دو نیم شدن در آن باقی نماند. بعید است خدا ماه را دو نیم کند و بعد این دو نیمه را با بی دقتی و غیر کامل به هم بچسباند یا نتواند آن را مثل اولش درست کند به طوری که امروزه قابل تشخیص باشد.
در محیط دانشگاههای غرب، بر خلاف تصور، زیاد جو ایدئولوژیک برقرار نیست و اگر چیزی قطعی کشف میشد در مقالهها و سایر منابع علمی معتبر بازتاب مییافت نه لزوماً در برنامههای تلویزیونی عامه پسند. البته شاید در مقالهها چیزی باشد که از آن بی اطلاعیم.
وقوع معجزۀحسی مذکور همان طور که ظاهرا در سوال هم اشاره شده است، مورد تردید برخی از علمای مسلمان است و چندان با درخواستهای پیاپی معجزه از سوی مشرکین که بارها در قرآن به آنها اشاره شده، سازگار نیست.
آنطور که من فهمیدم از آیات قرآن کاملا روشن است که چنین ادعایی مطرح شده است که ماه از هم شکافته شده است و این از معجزات خداوند است و کافران میگویند این کار سحر بوده است، حالا میخوایم اینجا بحث کنیم ببینیم آیا این عمل سحر بوده یا معجزه، اگر معجزه بوده چرا نشانه اش باقی نمانده تا باعث ایمان آیندگان شود آیا این بر خلاف ادعای وجوب هدایت از جانب خداوند نیست ؟ آیا این مساله که چنین امری فقط در چشم افرادی که آنجا بوده اند رخ داده است و واقعیت نداشته است از نشانه های سحر بودن آن نیست ؟
[h=1]آیا ناسا معجزه شق القمر را تایید کرده است؟[/h][=inherit]شاید مبنای شایعه مربوط است به سخنرانی حجت الاسلام بیآزار شیرازی ریاست دانشگاه مذاهب اسلامی در نشست «شقالقمر معجزه پیامبر اعظم(ص) با استناد به تحقیقات ناسا» که در “سلسله نشستهای بخش دانشگاهی پانزدهمین نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم” ایراد شده است[=FontAwesome]
[=inherit]افکار[=inherit]- اما واقعیت چیست؟
یکی از عکس های استفاده شده در این شایعات مربوط به گسل معروف “سن آندریاس” در امریکاست و ارتباطی با ماه ندارد!
گسل سن آندریاس
یکی دیگر از عکس هایی که در این شایعه به آن استناد شده مربوط به شیاری در ماه است.
گسل در ماه
در توضیح این عکس آمده: “شیارهای روی ماه اولین بار ۲۰۰ سال پیش با یک تلسکوپ کوچک در سرتاسر این سیاره مشاهده شدند. درادامه درموردانواع شیارهای موجودبرروی ماه گفته شده. در پایان تشریح شده که از این شیارها توسط گروه آپولو۱۰ درسال ۱۹۶۹ عکس برداری شده و دو ماه بعد توسط آپولو۱۱ تایید شده است”
نام علمی این شیار، Ariadaeus Rille است. برخلاف آنچه که گفته میشود، این شیار بصورت کمربندی دور تا دور ماه را فرا نگرفته، بلکه طول آن تنها ۳۰۰ کیلومتر است(قطر ماه ۳,۴۷۶ کیلومتر است) و از پیدایش آن نیز میلیونها سال میگذرد نه ۱۴۰۰ سال. و البته هیچگونه شیاری که سرتاسر ماه را فرا گرفته باشد، روی ماه وجود ندارد. همچنین در اسناد، تصاویر و گزارشات ناسا نیز اشاره ای به وجود چنین شیار یا دو نیم شدن ماه یا غیرطبیعی بودن شیار نشده.
صفحه شیار Ariadaeus Rille که ادعا میشود محل دو نیم شدن ماه است را در سایت ناسا ببینید.
Ariadaeus Rille یکی از دهها شیار مستقیمی است که بر روی ماه وجود دارد. برای بدست آوردن اطلاعات بیشتر در مورد این شیار و دیگر شیارهای «مستقیم» در ماه و مشاهده ی مشخصات و جایگاه آنها اینجا را ببینید.
بسیاری منبع این شایعه را دکتر پیدکوک رئیس حزب اسلامی بریتانیا می دانند که مدعی شده بود که در برنامه ای تلویزیونی فضانوردان ناسا در این مورد توضیحاتی داده اند.
این داستان پبه شدت مشهور شده عاقبت به ناسا رسید. یکی از دانشمندان “انستیتو تحقیقات ماه ناسا” به نام Brad Bailey در پاسخ به این شایعه گفته است:
“پیشنهاد میکنم هرچیزی که در اینترنت می خوانید باور نکنید. تنها نوشته هایی قابل قبول هستند که منابع معتبر و علمی داشته باشند. هیچگونه شواهد علمی و گزارشی مبنی بر دو یا چند پاره شدن ماه و اتصال مجدد آن به هم در گذشته وجود ندارد “
——————————
بدیهی است که این متن در خصوص ادعای "تایید معجزه شق القمر توسط ناسا” می باشد و نه اصل معجزه شق القمر.
[="Tahoma"][="Navy"]با سلام
به نظر ما معجزه شق القمر اختصاص به مردم عصر نبی اکرم ص داشته لذا بعید است نشانه ای از آن برای آیندگان باقی مانده باشد. معجزه جاودان حضرت قرآن کریم است .
یا علیم[/]
وقوع معجزۀحسی مذکور همان طور که ظاهرا در سوال هم اشاره شده است، مورد تردید برخی از علمای مسلمان است و چندان با درخواستهای پیاپی معجزه از سوی مشرکین که بارها در قرآن به آنها اشاره شده، سازگار نیست.
با سلام و عرض ادب
تواتر در شان نزول ایه یکم سوره مبارکه قمرانقدر زیاد است که علامه طباطبایی می فرمایند:
اين آيه به معجزه شق القمر كه خداى تعالى به دست رسول خدا (ص) در مكه و قبل از هجرت و به دنبال پيشنهاد مشركين مكه جاريش ساخت اشاره مىكند. روايات اين داستان هم بسيار زياد است، و به طورى كه مىگويند :
همه اهل حديث و مفسرين بر قبول آن أحاديث اتفاق دارند، و كسى از ايشان مخالفت نكرده به جز حسن، عطاء و بلخى(1)
این یعنی تواتر ومخالفت حسن و عطاء و بلخی ، این تواتر را از اعتبار نمی اندازد بویژه که چندین نفر از صحابی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آنرا نقل کرده اند .
(1)- ترجمه الميزان، ج19، ص 89
با سلام
به نظر ما معجزه شق القمر اختصاص به مردم عصر نبی اکرم ص داشته لذا بعید است نشانه ای از آن برای آیندگان باقی مانده باشد. معجزه جاودان حضرت قرآن کریم است .
یا علیم
با سلام و عرض ادب
بله ممکن هم هست همینطور باشد یعنی در عین اینکه اتفاق افتاده و شاهد هم در زمان وقوع داشته ، اما مختص به مردم عصر نزول بوده باشد و امروزه مدرکی از وقوع آن برروی ماه وجود نداشته باشد کما اینکه ممکن است وجود داشته باشد وکشف نشده باشد در این خصوص در دو طرف اثبات و تکذیب وجود چنین مدرکی فعلا دلیل قابل ارائه ای وجود ندارد .
با سلام و عرض ادب
اگر معجزه بوده چرا نشانه اش باقی نمانده
قرار نیست هر اعجازی که در زمان رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) و بدست شریفشان رخ داده نشانه اش تا امروز باقی مانده باشد مگر سایر معجزات آن حضرت (بجز قران کریم که اعجاز جاودانی ایشان است ) نشانه هایشان تا امروز باقی است ؟مثل دونیم شدن درخت و پیش آمدن نیمی از آن به فرمان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و باقی ماندن نیم دیگرش بر جای خود و سپس باز گشت نیم جلو آمده و پیوستن به نیمه دیگرش یا سایر معجزاتی که از آن حضرت در زمان صدر اسلام ، صادر شد . شق القمر نیز میتواند نشانه هایش تا امروز باقی مانده باشد و میتواند باقی نمانده باشد . در پستهای قبل توضیحاتش عرض شد .
آیا این بر خلاف ادعای وجوب هدایت از جانب خداوند نیست ؟
آیا این مساله که چنین امری فقط در چشم افرادی که آنجا بوده اند رخ داده است و واقعیت نداشته است از نشانه های سحر بودن آن نیست ؟
به گزارشاتی که در شان نزول این ایه وارد شده توجه بفرمایید :
"بعض مشركين چون معجزات آن حضرت را حمل بسحر مىكردند گفتند: سحر در آسمانها اثر نمىكند اگر ماه را دو نيم كردى ما بتو ايمان ميآوريم حضرت در شب چهاردهم ماه ذى الحجة در مكّه معظمه اشاره فرمود بماه دو نيمه شد نصف آن آمد بطرف مشعر و نصف بطرف صفا سپس بهم وصل شد و بجاى خود برگشت مع ذلك ايمان نياوردند و گفتند: اگر مسافرين شام و يمن آمدند و گفتند: چنین قضيّه را ما در چنین شبى مشاهده كرديم ما ايمان مىآوريم و چون مسافرين آمدند و خبر دادند باز هم ايمان نياوردند(1)
از ابن مسعود [نیز]روايت است كه گفت در عهد رسول خدا ماه شكافته شد كافران قريش گفتند اين جادوى پسر ابى كبشه (يعنى پيامبر ص) است، آنگاه گفتند صبر كنيد تا كاروانها برسند زيرا محمد (ص) نمىتواند همه مردم را جادو كند، چون كاروانها بيامدند گفتند كه چنين بود.(2)
بنابراین دونیم شدن ماه فقط در چشم افرادی که در آنجا بودند رخ نداده و این مساله و شاهد گیری از غیر افراد حاضر به ذهن مشرکان آن زمان هم رسیده بود لذاپیگیری کرده و دیدند افرادی که در جریان این مساله نبوده و در مکه حضور نداشته اند هم این جریان دو نیم شدن ماه را ملاحظه کرده اند .
1. أطيب البيان في تفسير القرآن، طیب سید عبدالحسین ، ج12، ص 346
2. دلائل النبوة،ترجمه،ج2،ص36
شاید مبنای شایعه مربوط است به...
قبل از اینکه چنین مطالبی را در تاپیک مورد بحث قرار دهید در پست شماره 3 عرض کردم که مبنای ما ، مدارک علمی و غیر قابل خدشه است .هرچه که باشد .
به گزارشاتی که در شان نزول این ایه وارد شده توجه بفرمایید :
"بعض مشركين چون معجزات آن حضرت را حمل بسحر مىكردند گفتند: سحر در آسمانها اثر نمىكند اگر ماه را دو نيم كردى ما بتو ايمان ميآوريم حضرت در شب چهاردهم ماه ذى الحجة در مكّه معظمه اشاره فرمود بماه دو نيمه شد نصف آن آمد بطرف مشعر و نصف بطرف صفا سپس بهم وصل شد و بجاى خود برگشت مع ذلك ايمان نياوردند و گفتند: اگر مسافرين شام و يمن آمدند و گفتند: چنین قضيّه را ما در چنین شبى مشاهده كرديم ما ايمان مىآوريم و چون مسافرين آمدند و خبر دادند باز هم ايمان نياوردند(1)
از ابن مسعود [نیز]روايت است كه گفت در عهد رسول خدا ماه شكافته شد كافران قريش گفتند اين جادوى پسر ابى كبشه (يعنى پيامبر ص) است، آنگاه گفتند صبر كنيد تا كاروانها برسند زيرا محمد (ص) نمىتواند همه مردم را جادو كند، چون كاروانها بيامدند گفتند كه چنين بود.(2)
بنابراین دونیم شدن ماه فقط در چشم افرادی که در آنجا بودند رخ نداده و این مساله و شاهد گیری از غیر افراد حاضر به ذهن مشرکان آن زمان هم رسیده بود لذاپیگیری کرده و دیدند افرادی که در جریان این مساله نبوده و در مکه حضور نداشته اند هم این جریان دو نیم شدن ماه را ملاحظه کرده اند .
1. أطيب البيان في تفسير القرآن، طیب سید عبدالحسین ، ج12، ص 346
2. دلائل النبوة،ترجمه،ج2،ص36
سلام
جایی خوانده بودم که معجزه شق القمر اینگونه روی داد که ماه وارد یقه لباس حضرت شد و دو نیمه شد و هر نیمه از یک آستین ایشان بیرون آمد و سپس به هم متصل شد و دور کعبه طواف کرد و سپس به آسمان برگشته است (طبق درخواست کفار).
سلام
جایی خوانده بودم که معجزه شق القمر اینگونه روی داد که ماه وارد یقه لباس حضرت شد و دو نیمه شد و هر نیمه از یک آستین ایشان بیرون آمد و سپس به هم متصل شد و دور کعبه طواف کرد و سپس به آسمان برگشته است (طبق درخواست کفار).
خدا چنین در خواست های غیر ممکن را جواب نمیدهد.بنابراین نمیتوان همین طوری به این نوشته ها اعتماد کرد
احتمال هم دارد واقعه شق القمر مربوط به روز قیامت(یوم الساعه) باشد.و چنینی واقعه ای تاکنون رخ نداده باشد.چون خیلی از مردم سایر کشورها که در همان مدار کشور عربستان هستند هم بایستی این پدیده رو دیده باشند و انرا ثبت کرده حتا برایش داستان و افسانه ساخته باشند.در حالیکه در هیچ جایی چنین چیزی ثبت نشده
احتمال هم دارد واقعه شق القمر مربوط به روز قیامت(یوم الساعه) باشد.و چنینی واقعه ای تاکنون رخ نداده باشد.چون خیلی از مردم سایر کشورها که در همان مدار کشور عربستان هستند هم بایستی این پدیده رو دیده باشند و انرا ثبت کرده حتا برایش داستان و افسانه ساخته باشند.در حالیکه در هیچ جایی چنین چیزی ثبت نشده
سلام
اتفاقا دیدن!
در هند هنگام عروسی شاهدختی که تازه وارد بنای جدید شده بودن مردم ناگهان دیدن که ماه به دو نیم شد و دوباره ماه به هم چسبید و گمان کردن به خاطر اون حاکم هست
بعد به یمن ان بروی عمارت نوشتن تاریخ افتتاح، شبی که ماه به دو نیم شد!
در هند هنگام عروسی شاهدختی که تازه وارد بنای جدید شده بودن مردم ناگهان دیدن که ماه به دو نیم شد و دوباره ماه به هم چسبید و گمان کردن به خاطر اون حاکم هستبعد به یمن ان بروی عمارت نوشتن تاریخ افتتاح، شبی که ماه به دو نیم شد!
سلام.منظورم کشورهایی که با عربستان در یک مدار نصف النهار قرار دارند.
(1)- ترجمه الميزان، ج19، ص 89با سلام و عرض ادب
تواتر در شان نزول ایه یکم سوره مبارکه قمرانقدر زیاد است که علامه طباطبایی می فرمایند:
اين آيه به معجزه شق القمر كه خداى تعالى به دست رسول خدا (ص) در مكه و قبل از هجرت و به دنبال پيشنهاد مشركين مكه جاريش ساخت اشاره مىكند. روايات اين داستان هم بسيار زياد است، و به طورى كه مىگويند :
همه اهل حديث و مفسرين بر قبول آن أحاديث اتفاق دارند، و كسى از ايشان مخالفت نكرده به جز حسن، عطاء و بلخى(1)
این یعنی تواتر ومخالفت حسن و عطاء و بلخی ، این تواتر را از اعتبار نمی اندازد بویژه که چندین نفر از صحابی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آنرا نقل کرده اند .
سلام علیکم.
به هر حال علامه طباطبایی نیز سه مخالف را ذکر کردهاند. ثانیاً این احادیث با متن قرآن ناسازگار است و حتی اگر متواتر باشند قابل استناد نیستند (میدانید که در بیش از بیست مورد، قرآن، به تقاضای مشرکان اشاره دارد که معجزه میخواهند و بی پاسخ میمانند و حتی خود پیامبر(ص) هم در مورد طلب معجزه مورد عتاب قرار میگیرند و در ضمنِ این آیات دلایلی آورده میشود که توضیح میدهند چرا معجزه آورده نمیشود و شق القمر با این دلایل سازگار نیست). ثالثاً غالیان معجزه ساز فراوان بودهاند و این تردیدها را در مورد احادیث مربوط به معجزه و تواترشان زیاد میکند. رابعاً توصیف چگونگی و جزئیات معجزه در بین قائلان به نظر متناقض است که اعتبار احادیث را زیر سؤال میبرد و خامساً جای تعجب است که سخنان و نظرات مذهبی علامه طباطبایی در باب سیاست و انقلاب اسلامی ایران نامعتبر دانسته میشود اما سخنانشان در ابواب دیگر مورد استناد هستند.
در کل این طور نیست که بتوان به وقوع معجزۀ شق القمر با بررسی احادیث یقین حاصل نمود؛ لااقل برای کسانی که کمی سختگیر باشند در قبول احادیث؛ و نیاز است دانشمندانی در این خصوص بی طرفانه منابع را مورد بررسی دقیق قرار دهند تا صحت وقوع این معجزه بر مسلمانان مکشوف گردد.
در هند هنگام عروسی شاهدختی که تازه وارد بنای جدید شده بودن مردم ناگهان دیدن که ماه به دو نیم شد و دوباره ماه به هم چسبید و گمان کردن به خاطر اون حاکم هستبعد به یمن ان بروی عمارت نوشتن تاریخ افتتاح، شبی که ماه به دو نیم شد!
سلام
ماه نمی تونه همزمان هم در عربستان دیده بشه و هم در هند چون این دو سرزمین در دو سمت مخالف از کره زمین اند.
احتمال هم دارد واقعه شق القمر مربوط به روز قیامت(یوم الساعه) باشد.و چنینی واقعه ای تاکنون رخ نداده باشد.چون خیلی از مردم سایر کشورها که در همان مدار کشور عربستان هستند هم بایستی این پدیده رو دیده باشند و انرا ثبت کرده حتا برایش داستان و افسانه ساخته باشند.در حالیکه در هیچ جایی چنین چیزی ثبت نشده
احتمالش که هست ولی خیلی ضعیفه .
انشقاق قمر می تواند فقط اشاره به یک پدیده ی ساده ی طبیعی باشد.
با توجه به حرکت زمین هلال ماه تا وقتی که قرص کامل بشود مراحلی را طی می کند. در طی این مراحل شکل نیم دایره می گیرد که اصطلاحا به آن تربیع اول و تربیع دوم می گویند. ماه را اگر در این حالت ببینید انگار ماه از وسط نصف شده است.
آیه ی اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ ( قمر: 1) خیلی ساده می تواند معنیش این باشد که هنگامی که ماه به نیمه می رسد ( تربیع اول یا تربیع دوم) فرارسید.
اما آیه بعدش که می گوید: وَإِن يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ ( قمر:2) ترجمه : و اگر آیه و نشانه ای ببینند اعراض کرده و می گویند این سحری مستمر است.
این هم می تواند بیانگر انکار آیات قرآن توسط کافران باشد که قبل از آن هم به پیامبر تهمت ساحر بودن زده بودند. اتفاقا از همین آیه می توان رخ ندادن معجزه ی دو نیم شدن ماه را هم ثابت کرد زیرا در آیه سخن از سحری است که استمرار دارد و ادامه دارد. در حالی که معجزه ی دو نیم شدن ماه بر فرض وقوع امری مقطعی و یکباره است ولی می دانیم که نزول آیات قرآن که به خاطر آنها پیامبر به ساحر بودن متهم شده بود امری استمراری و ادامه دار بوده است.
از این گونه تعبیرات باز هم در قرآن هست مثلا در آیه 77 سوره انعام که درباره ی احتجاج حضرت ابراهیم بر ستاره پرستان است قرآن می گوید:
فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ ( انعام:77)
ترجمه: و هنگامی که دید ماه می شکافد گفت اين پروردگار من است اما هنگامي كه افول كرد گفت اگر پروردگارم مرا راهنمائي نكند مسلما از گروه گمراهان خواهم بود.
(( بزغ )) در اصل به معنای شکافتن است. حالا من اینجا بیایم و استدلال بکنم که حضرت ابراهیم که دروغ نمی گوید پس معجزه ای رخ داده و ماه واقعا شکافته شده و حضرت ابراهیم فکر کرده که این کار خدا است ولی هنگامی که دو نیمه ی ماه دوباره به هم چسبید فهمید که این کار خدا نبوه و از گمراه شدن به خدا پناه برد!!!!
(( بزغ )) در اصل به معنای شکافتن است. حالا من اینجا بیایم و استدلال بکنم که حضرت ابراهیم که دروغ نمی گوید پس معجزه ای رخ داده و ماه واقعا شکافته شده و حضرت ابراهیم فکر کرده که این کار خدا است ولی هنگامی که دو نیمه ی ماه دوباره به هم چسبید فهمید که این کار خدا نبوه و از گمراه شدن به خدا پناه برد!!!!
بزغ
بزغ . [ ب َ ] (ع مص ) برآمدن آفتاب . (ناظم الاطباء). روشن و تابان شدن آفتاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طلوع کردن خورشید. (از اقرب الموارد).
بَزَغَ :
بَزَغَ : بَزْغاً و بُزُوغاً تِ الشمسُ : خورشيد بر آمد
بازِغ :
بازِغ : ج بَوَازغ : آشكار ، بر آمده ؛ « نُجُومٌ بَوَازِغُ »: ستاره هاى روشن و برآمده .
شق :
شق : رخ , عمل شکافتن , ورقه ورقه شدگي , شکافتگي , تقسيم , شکاف , ترک , چنگال , شکاف دار , ترک خورده , کاف , رخنه , ضربت , ترق تروق , ترکانيدن , را بصدا دراوردن , توليد صداي ناگهاني وبلند کردن , شکاف برداشتن , ترکيدن , تق کردن , درز , زمين يامزرعه شخم زده , شيار , خط گود , شياردار کردن , شيار زدن , شخم زدن , برش , چاک , بريدگي , شکاف چوبخط , سوراخ کردن , شکاف ايجاد کردن , چوبخط زدن , فرورفتگي , شکاف کوچک
شَقَّ :
شَقَّ : شَقّاً الشي ءَ : آن چيز را شكافت و پراكنده كرد
- الأَرْضَ بِالسِّكَّةِ : زمين را شخم زد
- شَارعاً اوْ طَريقاً : خيابان يا راهى باز كرد
- الصبحُ : صبح دميد و بامداد شد
- الفَرَسُ : اسب در راه رفتن به سويى گرايش كرد
- على المَريضِ : بيمار را از دست داد . اين تعبير در زبان متداول رايج است
- عَصَا الطَّاعَةِ : نافرمان شد ؛ « لا يُشَقُّ غُبارُه »: بى همتاست ، بر او نتوان برترى يافت
- شَقّاً و شُقُوقاً النَّبْتُ : گياه از زمين روييد
- نَابُ الْبَعِيرِ : دندان شتر درآمد
- شَقّاً و مَشَقَّةً الْبَرقُ : برق به درازا ميان آسمان پديدار شد
- الأَمْرُ : آن كار سخت شد
- الأَمرُ على فُلانٍ : آن كار بر فلانى سخت شد و او را به زحمت انداخت .
شق :
شق : شکافتن , جدا کردن , شکستن , ورامدن , چسبيدن , پيوستن , تقسيم شدن , شکافتن سلول
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً ۚ وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
سپس دلهای شما بعد از این واقعه سخت شد؛ همچون سنگ، یا سختتر! چرا که پارهای از سنگها میشکافد، و از آن نهرها جاری میشود؛ و پارهای از آنها شکاف برمیدارد، و آب از آن تراوش میکند؛ و پارهای از خوف خدا (از فراز کوه) به زیر میافتد؛ (اما دلهای شما، نه از خوف خدا میتپد، و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انسانی است!) و خداوند از اعمال شما غافل نیست.(2:74)
إِذَا السَّمَاءُ انْشَقَّتْ
در آن هنگام که آسمان [= کرات آسمانی] شکافته شود،(84:1)
بزغبزغ . [ ب َ ] (ع مص ) برآمدن آفتاب . (ناظم الاطباء). روشن و تابان شدن آفتاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طلوع کردن خورشید. (از اقرب الموارد).
بَزَغَ :
بَزَغَ : بَزْغاً و بُزُوغاً تِ الشمسُ : خورشيد بر آمد
بازِغ :
بازِغ : ج بَوَازغ : آشكار ، بر آمده ؛ « نُجُومٌ بَوَازِغُ »: ستاره هاى روشن و برآمده .
سلام علیکم
عرض کردم که (( بزغ)) در اصل به معنای شکافتن است ولی اگر برای خورشید و ماه و ستارگان به کار برود به معنای اوایل طلوعشان است. بعضی از آن لغتنامه هایی هم که آوردید مثل آنندراج و ناظم الاطبا لغتنامه های فارسی هستند.
مراد از «بازِغ»
«بازِغ» از ماده «بزغ» (بر وزن نذر) در اصل، به معنى شكافتن و جارى ساختن خون است و لذا به جراحى كردنِ «بيطار» (دامپزشك) «بزغ» گفته مىشود، اطلاق اين كلمه بر طلوع آفتاب يا ماه، در حقيقت، آميخته با يك نوع تشبيه زيبا است؛ زيرا آفتاب و ماه به هنگام طلوع خود، گويا پرده تاريكى را مىشكافند.
علاوه بر اين در كنار افق، سرخى كمرنگى كه بىشباهت به رنگ خون نيست در اطراف خود ايجاد مىكنند. ( تفسیر نمونه ج5 ص392)
بزغ: بَزَغَتِ الشمسُ تَبْزُغُ بَزْغاً وبُزُوغاً: بَدَا مِنْهَا طُلوعٌ أَو طَلَعَت وشَرَقَتْ، وَقَالَ الزَّجَّاجُ: ابتدأَت فِي الطُّلوع. وَفِي التَّنْزِيلِ: فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً
. وَفِي الْحَدِيثِ:
حِينَ بَزَغَت الشمسُ
أَي طَلَعَتْ، ونجومٌ بَوازِغُ. وبَزَغَ النَّجْمُ والقمَرُ: ابتدَأَ طُلُوعُهما، مأْخوذ مِنَ البَزْغِ، وَهُوَ الشَّقُّ كأَنها تُشَقُّ بنورِه الظُّلْمَةَ شَقًّا، وَمِنْ هَذَا يُقَالُ: بَزَغَ البَيْطارُ أَشاعِرَ الدَّابَّةِ وَبِضْعِهَا إِذا شَقَّ ذَلِكَ المكانَ مِنْهَا بِمِبْضَعِهِ. ( لسان العرب ج 8 ص 418)
لغتنامه ی اینترنتی المعانی به این آدرس: http://www.almaany.com/ar/dict/ar-ar/%D8%A8%D8%B2%D8%BA/
بزَغَ: ( فعل )
بزَغَ يَبزُغ ، بُزوغًا وبَزْغًا ، فهو بازِغ
بزغَتِ السِّنُّ بزغَتِ بَزْغاً ، بُزُوغاً : شقَّت اللحم فخرحت
بزغَتِ الشمسُ ، أَو القمرُ ، أو النجمُ : بدأ طلوعُه
بزغَ دمَه : أساله
از این نمونه ها در قرآن باز هم هست اگر خواستید باز هم برایتان می آورم.
سلام علیکمعرض کردم که (( بزغ)) در اصل به معنای شکافتن است ولی اگر برای خورشید و ماه و ستارگان به کار برود به معنای اوایل طلوعشان است. بعضی از آن لغتنامه هایی هم که آوردید مثل آنندراج و ناظم الاطبا لغتنامه های فارسی هستند.
مراد از «بازِغ»
«بازِغ» از ماده «بزغ» (بر وزن نذر) در اصل، به معنى شكافتن و جارى ساختن خون است و لذا به جراحى كردنِ «بيطار» (دامپزشك) «بزغ» گفته مىشود، اطلاق اين كلمه بر طلوع آفتاب يا ماه، در حقيقت، آميخته با يك نوع تشبيه زيبا است؛ زيرا آفتاب و ماه به هنگام طلوع خود، گويا پرده تاريكى را مىشكافند.
علاوه بر اين در كنار افق، سرخى كمرنگى كه بىشباهت به رنگ خون نيست در اطراف خود ايجاد مىكنند. ( تفسیر نمونه ج5 ص392)بزغ: بَزَغَتِ الشمسُ تَبْزُغُ بَزْغاً وبُزُوغاً: بَدَا مِنْهَا طُلوعٌ أَو طَلَعَت وشَرَقَتْ، وَقَالَ الزَّجَّاجُ: ابتدأَت فِي الطُّلوع. وَفِي التَّنْزِيلِ: فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً
. وَفِي الْحَدِيثِ:
حِينَ بَزَغَت الشمسُ
أَي طَلَعَتْ، ونجومٌ بَوازِغُ. وبَزَغَ النَّجْمُ والقمَرُ: ابتدَأَ طُلُوعُهما، مأْخوذ مِنَ البَزْغِ، وَهُوَ الشَّقُّ كأَنها تُشَقُّ بنورِه الظُّلْمَةَ شَقًّا، وَمِنْ هَذَا يُقَالُ: بَزَغَ البَيْطارُ أَشاعِرَ الدَّابَّةِ وَبِضْعِهَا إِذا شَقَّ ذَلِكَ المكانَ مِنْهَا بِمِبْضَعِهِ. ( لسان العرب ج 8 ص 418)لغتنامه ی اینترنتی المعانی به این آدرس: http://www.almaany.com/ar/dict/ar-ar/%D8%A8%D8%B2%D8%BA/
بزَغَ: ( فعل )
بزَغَ يَبزُغ ، بُزوغًا وبَزْغًا ، فهو بازِغ
بزغَتِ السِّنُّ بزغَتِ بَزْغاً ، بُزُوغاً : شقَّت اللحم فخرحت
بزغَتِ الشمسُ ، أَو القمرُ ، أو النجمُ : بدأ طلوعُه
بزغَ دمَه : أساله
از این نمونه ها در قرآن باز هم هست اگر خواستید باز هم برایتان می آورم.
اگه امکانش هست برای واضحتر شدن بحث نمونه های دیگه ای هم بیارید .
اگه امکانش هست برای واضحتر شدن بحث نمونه های دیگه ای هم بیارید .
نمونه های دیگری هم در قرآن هست که پدیده های طبیعی به صورت تشبیهی بیان شده اند ولی نزدیکترین نمونه همانی بود که خدمتتان آوردم. نمونه های دیگر مثل اینها:
إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ذَلِكُمُ اللَّهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ فَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّيْلَ سَكَنًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْبَانًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ ( انعام:95و96)
ترجمه: خداوند شكافنده ی دانه و هسته است، زنده را از مرده خارج مي سازد و مرده را از زنده، اين است خداي شما پس چگونه از حق منحرف مي شويد؟ او شكافنده ی صبح است و شب را مايه آرامش و خورشيد و ماه را وسيله حساب قرار داده است، اين اندازه گيري خداوند تواناي دانا است.
آیا معجزه ی شق الصبح روی داده بود و پیامبر صبح را مانند دانه به دو نیم کرده بود؟
وَجَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفًا مَحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آَيَاتِهَا مُعْرِضُونَ ( انبیا:32)
ترجمه: و آسمان را سقف محفوظي قرار داديم، ولي آنها از آيات آن رويگردانند
آیا معجزه ای رخ داده و آسمان تبدیل به سقف شده بود؟
وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ ( یس:39)
ترجمه: و براي ماه منزلگاه هائي قرار داديم سرانجام مانند شاخه ی كهنه خرما می شود.
آیا معجزه ای شده بود و خدا ماه را مانند شاخه ی کهنه ی درخت خرما کرده بود یا منظور آیه شکل هلالی ماه است؟
وَاللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ وَالصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ ( مدثر:34)
ترجمه : و به شب هنگامي كه پشت می كند. و به صبح هنگامي كه چهره بگشايد.
آیا شب و صبح تبدیل به انسان شده بودند که اینچنین توصیف شدند؟
وَالْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ ( انشقاق:18)
ترجمه: و ماه هنگامی که جمع می شود.
آیا معجزه شده بود و پیامبر ماه را فشرده کرده بود یا منظور آیه قرص کامل ماه است؟
وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ ( تکویر: 18)
ترجمه : و صبح هنگامی که تنفس می کند.
صبح که موجود زنده نیست چگونه تنفس میکند؟
خلاصه اینکه تمام اینها هست ولی فرقشان با شق القمر این است که شق القمر حدیث برای معجزه بودنش هست ولی برای اینها حدیث برای معجزه بودنش نیست.
البته برای برخی از آنها هم در احادیثی معجزه ساخته اند ولی به اندازه ی شق القمر مشهور نیستندمثلا برای آیه اول سوره نجم وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى ( نجم :1) ترجمه : سوگند به ستاره هنگامی که افول می کند .
این گونه برایش معجزه ساخته اند:
از ابن عباس روایت شده که گفت شبي نماز عشاء را با پيامبر خدا -صلى الله عليه وسلم- برگزار کرديم، چون پيامبر (در پايان نماز) سلام داد روي به ما آورد و سپس گفت: با دميدن سپيدة صبح، ستاره اي از آسمان فرود مي آيد و سپس در خانة يک تن از شما سقوط خواهد کرد. هر کس که آن ستاره در خانه اش فرود آيد، او وصي و جانشين و امام پس از من خواهد بود. همين که سپيده دم نزديک شد هر يک از ما در خانة خود نشسته انتظار سقوط ستاره را مي کشيديم و از همه بيشتر پدر عباس بن عبدالمطلب طمع (خلافت) داشت! چون سپيدة صبح دميدن ستاره اي از هوا فرود آمد و در خانة علي بن ابي طالب - -عليه السلام- - سقوط کرد. رسول خدا - -صلى الله عليه وسلم- - به علي -عليه السلام- فرمود: اي علي! سوگند به کسي که مرا به نبوت برانگيخت، وصيت و خلافت و امامت پس از من بر تو واجب شد. منافقان يعني عبدالله بن ابي و يارانش گفتند: محمد در محبت پسر عموي خود گمراه و فريفته شده است و در شأن او جز به هواي نفس سخن نمي گويد! آنگاه خداوند تبارک و تعالي اين آيات را فرو فرستاد: وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى ( نجم:1) ... (امالی صدوق ص337 و 338)
[="]سلام
[="]جایی خوانده بودم که معجزه شق القمر اینگونه روی داد که ماه وارد یقه لباس حضرت شد و دو نیمه شد و هر نیمه از یک آستین ایشان بیرون آمد و سپس به هم متصل شد و دور کعبه طواف کرد و سپس به آسمان برگشته است (طبق درخواست کفار).
سلام و عرض ادب
اینها جزءتحریفات و احادیث ساختگی در موضوع معجزات است.برخی کتب تاریخی وبعضا تفسیری یا روایی متاسفانه آغشته به چنین موهوماتی است .
احتمال هم دارد واقعه شق القمر مربوط به روز قیامت(یوم الساعه) باشد.و چنینی واقعه ای تاکنون رخ نداده باشد.
همانگونه که در پستهای آغازین تاپیک توضیح داده شد، بجز سه نفر، سایر محدثین و مفسرین اتفاق نظر دارند بر اینکه شق القمر جزء اعجازهای پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) در صدر اسلام است.
چون خیلی از مردم سایر کشورها که در همان مدار کشور عربستان هستند هم بایستی این پدیده رو دیده باشند و انرا ثبت کرده حتا برایش داستان و افسانه ساخته باشند.در حالیکه در هیچ جایی چنین چیزی ثبت نشده
گزارشهایی بصورت غیر رسمی از رویت این پدیده در سایر مناطق وجود دارد .شاید اگر مانند بسیاری از قضایای تاریخی ، پژوهش متمرکزی جهت دستیابی به گزارشات تاریخی رویت چنین واقعه ایی انجام می شد ، امروزه ما به جهت تاریخی نیز این قضیه را مستند و با شواهد بسیار ، می یافتیم.
سلام
اتفاقا دیدن!
در هند هنگام عروسی شاهدختی که تازه وارد بنای جدید شده بودن مردم ناگهان دیدن که ماه به دو نیم شد و دوباره ماه به هم چسبید و گمان کردن به خاطر اون حاکم هست
بعد به یمن ان بروی عمارت نوشتن تاریخ افتتاح، شبی که ماه به دو نیم شد
بله غیر از این هم گزارشات دیگری وجود دارد ولی متاسفانه مورد بررسی و پژهش دقیق قرار نگرفته تا بعنوان شواهد غیر قابل انکار رویت شق القمر قابل طرح و استناد باشد.
به هر حال علامه طباطبایی نیز سه مخالف را ذکر کردهاند.
سه مخالف ،در مقابل :" همه اهل حديث و مفسرين بر قبول آن أحاديث اتفاق دارند"( 1)روایات را از استناد و اتقان نمی اندازد ، شما در روایات متواتری چون حیث غدیر نیز با اینکه فقط بیش از 110 طریق –نه 110 نفر- را علامه بزرگوار امینی از اهل سنت نقل میکنند – حالا طرق شیعه اش بماند – اما افرادی هم هستند که مخالف آنند مع هذا ، به صرف مخالفت عده ای ،روایات از اعتبار نمی افتد .
(1)-ترجمه الميزان، ج19، ص 89
[="]ثانیاً این احادیث با متن قرآن ناسازگار است و حتی اگر متواتر باشند قابل استناد نیستند (میدانید که در بیش از بیست مورد، قرآن، به تقاضای مشرکان اشاره دارد که معجزه میخواهند و بی پاسخ میمانند
[="] به آیات ذیل که گویای مشی ومنش کفارو مشرکین در تقاضای معجزه و سپس عکس العمل آنان و نیز پاسخ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است توجه کنید :
[="]وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ(انعام/124)
[="]و چون آيتى برايشان بيايد مى گويند هرگز ايمان نمى آوريم تا اينكه نظير آنچه به فرستادگان خدا داده شده است به ما [نيز] داده شود
[="]وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِنْ جَاءَتْهُمْ آيَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بِهَا قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَمَا يُشْعِرُكُمْ أَنَّهَا إِذَا جَاءَتْ لَا يُؤْمِنُونَ(انعام/109)
[="]و با سخت ترين سوگندهايشان به خدا سوگند خوردند كه اگر معجزه اى براى آنان بيايد حتما بدان مى گروند بگو معجزات تنها در اختيار خداست و شما چه میدانید كه اگر [معجزه هم] بيايد باز ايمان نمى آورند
[="]وَإِذَا رَأَوْا آيَةً يَسْتَسْخِرُونَ(صافات/14) وَقَالُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ(15)
[="]و چون آيتى ببينند به ريشخند مى پردازند(14) و مى گويند اين جز سحرى آشكار نيست(15)
[="]وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَا يُؤْمِنُوا بِهَا حَتَّى إِذَا جَاءُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ(انعام/25) و اگر هر معجزه اى را ببينند به آن ايمان نمى آورند تا آنجا كه وقتى نزد تو مى آيند و با تو جدال مى كنند كسانى كه كفر ورزيدند مى گويند اين [[="]كتاب] چيزى جز افسانه هاى پيشينيان نيست
[="]وَيَقُولُونَ لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ(یونس/20) و مى گويند چرا معجزه اى از جانب پروردگارش بر او نازل نمى شود بگو غيب فقط به خدا اختصاص دارد پس منتظر باشيد كه من هم با شما از منتظرانم
[="]
[="]وَمَا تَأْتِيهِمْ مِنْ آيَةٍ مِنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ(انعام/4) و هيچ نشانه اى از نشانه هاى پروردگارشان به سويشان نمى آمد مگر آنكه از آن روى بر مى تافتند
[="]اینطور نیستکه معجزات به تفریحی برای کفار ومشرکین تبدیل شود و هرچه پیشنهاد دادند فورا همان بعنوان اعجاز تحویلشان شود – زیرا آوردن معجزه اولا فلسفه دارد و فلسفه اش اطمینان بخشی به طرف مقابل است اما در جایی که فرد، معجزات مکرر درخواستی اش را می بیند و ایمان نمی آورد و آنرا به سحر نسبت می دهد دیگر آوردن معجزه کار لغوی محسوب خواهد شد ثانیا معجزات به درخواست پیامبران الهی و اذن و اراده خداوند انجام می پذیرد واگر اذن اعجازی از سوی خداوند نباشد ان معجزه رخ نخواهد داد لذاست که هر زمان مشرکین از پیامبر اعجازهای مختلفی را درخواست میکردند پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آنرا به اذن و اراده الهی موکول می فرمودند و ثالثا معجزات مختلف وگوناگونی در طول دوران مکی و همچنین مدنی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) صادر شده است لذا نه اینطور بوده که هیچ اعجازی غیر از قران نباشد و نه اینطور بوده که هر چه کفار خواستند بعنوان اعجاز آورده شود بلکه هر زمان اذن و اراده الهی اقتضا می کرده است اعجازی هم ارائه می شد . شق القمر نیز از این زمره است .
[="]
[="]رابعاً توصیف چگونگی و جزئیات معجزه در بین قائلان به نظر متناقض است که اعتبار احادیث را زیر سؤال میبرد
[="]
انشقاق قمر می تواند فقط اشاره به یک پدیده ی ساده ی طبیعی باشد.
با توجه به حرکت زمین هلال ماه تا وقتی که قرص کامل بشود مراحلی را طی می کند. در طی این مراحل شکل نیم دایره می گیرد که اصطلاحا به آن تربیع اول و تربیع دوم می گویند. ماه را اگر در این حالت ببینید انگار ماه از وسط نصف شده است
بزرگوار کلمه"انشقاق "برای یک مفهوم واضح وضع شده است ، انشقاق به حالتی گفته می شود که یک چیزی از وسط شکافته شود نه اینکه در مراحل تبدیل ماه از هلال به بدر ، وقتی ماه به تربیع رسید آنرا انشقاق بنامند . در هیچ لغتنامه و هیچ کاربردی در ادبیات یا علم نجوم ،تعبیر انشقاق برای تربیع بکار نرفته است
آیه ی اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ ( قمر: 1) خیلی ساده می تواند معنیش این باشد که هنگامی که ماه به نیمه می رسد ( تربیع اول یا تربیع دوم) فرارسید.
چه چیزی فرا رسید؟ایه می فرماید قیامت نزدیک شد و ماه شکافته شد شما می فرمایید معنی آیه این است که قیامت نزدیک شد و ماه به نیمه رسید ؟ خب یعنی چه؟ به نیمه رسید که چه؟
[="]این هم می تواند بیانگر انکار آیات قرآن توسط کافران باشد که قبل از آن هم به پیامبر تهمت ساحر بودن زده بودند. اتفاقا از همین آیه می توان رخ ندادن معجزه ی دو نیم شدن ماه را هم ثابت کرد زیرا در آیه سخن از سحری است که استمرار دارد و ادامه دارد. در حالی که معجزه ی دو نیم شدن ماه بر فرض وقوع امری مقطعی و یکباره است ولی می دانیم که نزول آیات قرآن که به خاطر آنها پیامبر به ساحر بودن متهم شده بود امری استمراری و ادامه دار بوده است
[="]استمرار سحر در این آیه ناظر به شق القمر نیست که اشکال می کنید که اعجازی مقطعی است . دقت کنید:
[="]"مشركين هر آيتى ببينند درباره اش مى گويند: اينها همه سحرهايى است پشت سرهم[="].[="]"(1)[="]
(1)- [="]المیزان ذیل آیه 2 سوره مبارکه قمر
(( [="]بزغ )) [="]در اصل به معنای شکافتن است. حالا من اینجا بیایم و استدلال بکنم که حضرت ابراهیم که دروغ نمی گوید پس معجزه ای رخ داده و ماه واقعا شکافته شده و حضرت ابراهیم فکر کرده که این کار خدا است ولی هنگامی که دو نیمه ی ماه دوباره به هم چسبید فهمید که این کار خدا نبوه و از گمراه شدن به خدا پناه برد[="]از این گونه تعبیرات باز هم در قرآن هست مثلا در آیه 77 سوره انعام که درباره ی احتجاج حضرت ابراهیم بر ستاره پرستان است قرآن می گوید:
[="]فَلَمَّا رَأَى [="]الْقَمَرَ بَازِغًا [="]قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ[="] ( [="]انعام:77)
[="]ترجمه: [="]و هنگامی که دید [="]ماه می شکافد[="] گفت اين پروردگار من است اما هنگامي كه افول كرد گفت اگر پروردگارم مرا راهنمائي نكند مسلما از گروه گمراهان خواهم بود.
[="]خواهش میکنم به کاربرد افعال دقت بیشتری بفرمایید . در کتب لغت برای یک معنا ، واژه های متعددی وجود دارد که در کاربردهای مختلف و با کلمات متفاوت ، معانی مختلف یا جدیدی بخود میگیرند مثل فعل "بستن" درفارسی که با کلمات مختلف ، معانی متفاوتی میگیرد:
[="]بستنِ در
[="]بستنِ موضوع
[="]بستنِ عقد
[="]بستنِ سر
[="]بستنِ پیچ
[="]بستنِ یخ
[="]ببینید یک فعل "بستن"را ما با کلمات مختلف بکارگرفتیم و شما معانی متفاوتی از آنها دریافت کردید . فعل "بزغ"نیز همینگونه است به معنی شکاف و جدا کردن است اما وقتی با ماه و خورشید و ستاره بکار می رود به معنای طلوع آنهاست در واقع آنچه شما را در بکارگیری این فعل در معنای شکافتن گمراه نموده است این است که" بزغ قمر" به معنای شکافته شدن ماه نیست یعنی ماه خودش را نمی شکافد بلکه تاریکی را می شکافد و طلوع میکند نه اینکه خودش را بشکافد تا بخواهیم آنرا با شق القمر مقایسه کنیم و بگوییم حضرت ابراهیم علیه السلام فکر کرده ماه شکافته شده است .امیدوارم متوجه برداشت اشتباهتان از این تعبیر شده باشید . البته خودتان هم از تفسیر نمونه توضیحش را آورده اید اما گویا متوجه اصل شکافته شدن –که در مورد تاریکی است نه خود ماه- نشده اید .
[="]ترجمه: [="]خداوند [="]شكافنده ی دانه و هسته [="]است، زنده را از مرده خارج مي سازد و مرده را از زنده، اين است خداي شما پس چگونه از حق منحرف مي شويد؟ او [="]شكافنده ی صبح[="] است و شب را مايه آرامش و خورشيد و ماه را وسيله حساب قرار داده است، اين اندازه گيري خداوند تواناي دانا است.[="]إِنَّ اللَّهَ [="]فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى [="]يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ذَلِكُمُ اللَّهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ [="]فَالِقُ الْإِصْبَاحِ [="]وَجَعَلَ اللَّيْلَ سَكَنًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْبَانًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ ( [="]انعام:95و96)
[="]آیا معجزه ی شق الصبح روی داده بود و پیامبر صبح را مانند دانه به دو نیم کرده بود؟
[="]وفَلَقَ اللهُ الصُّبح : أَبداهُ وأَوضحه
[="]بله فالق الاصباح به معنای شکافنده صبح است اما انشقاق قمر به معنی تربیع آن نیست بلکه به معنای باز شدن و شکاف خوردن آن است .چنین مساله ای که تربیع ماه به معنای انشقاق آن باشد را هیچ لغوی و ادیبی نه گفته و نه در ادبیات –حداقل تا جایی که بنده اطلاع دارم- بکاررفته است .کلا ،تربیع یک مفهوم کاملا مجزا،کاملا متفاوت و با کاربرد بسیار دور از انشقاق است .
[="]ترجمه: [="]و براي ماه منزلگاه هائي قرار داديم سرانجام مانند شاخه ی كهنه خرما می شود. [="]آیا معجزه ای شده بود و خدا ماه را مانند شاخه ی کهنه ی درخت خرما کرده بود یا منظور آیه شکل هلالی ماه است؟[="]وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ[="] ( [="]یس:39)
خلاصه اینکه تمام اینها هست ولی فرقشان با شق القمر این است که شق القمر حدیث برای معجزه بودنش هست ولی برای اینها حدیث برای معجزه بودنش نیست.
خیر بزرگوار !فرقشان این است که اینها تشبیهات یا توضیحات از حالات مختلف وقایع طبیعی است اما انشقاق قمر گزارش از یک حالت غیر طبیعی در ماه است که دست بر قضا گواهان و شهود متعددی هم دارد .
از سؤالات مهمى كه در اين بحث مطرح است اين است كه وقوع انشقاق و شكاف در اجرام آسمانى اصولا امكان دارد؟
يا اينكه علم آن را به كلى نفى مىكند؟
پاسخ اين سؤال با توجه به مطالعات و اكتشافات دانشمندان فلكى چندان پيچيده نيست،
زيرا اكتشافات مىگويد: چنين چيزى نه تنها محال نيست، بلكه بارها نمونه هاى آن مشاهده شده، هر چند در هر كدام عوامل خاصى مؤثر بوده است.
به تعبير ديگر: كرارا در دستگاه منظومه شمسى و ساير كرات آسمانى انشقاقها و انفجارهايى روى داده است كه براى نمونه موارد زير را يادآور مىشويم:
الف- پيدايش منظومه شمسى
- اين نظريه از سوى همه دانشمندان پذيرفته شده است كه تمام كرات منظومه شمسى در آغاز جزء خورشيد بود كه بعدا از آن جدا شده، و هر يك در مدار خود به گردش درآمده است.
منتها در باره عامل اين جدايى گفتگو است:
" لاپلاس" معتقد است عامل اين جدايى" نيروى گريز از مركز" در منطقه استوايى خورشيد بوده، به اين معنى كه در آن هنگام كه خورشيد به صورت توده گاز سوزانى بود (و هم اكنون نيز چنين است) و به دور خود گردش مىكرد سرعت اين گردش در منطقه استوايى سبب شد كه قطعاتى از آن جدا گردد، و در فضا پراكنده شود، و به دور مركز اصلى يعنى خورشيد به گردش درآيد.
ولى تحقيقات بعضى ديگر از دانشمندان بعد از لاپلاس منتهى به فرضيه ديگرى شده كه عامل اين جدايى را وقوع جزر و مدهاى شديدى در سطح خورشيد بر اثر عبور يك ستاره عظيم از نزديكى آن مىشمرد.
طرفداران اين فرضيه كه حركت وضعى خورشيد را در آن روزگار كافى براى توجيه جدايى قطعاتى از آن نمىدانند دست به سوى اين فرضيه دراز كرده، مىگويند: اين جزر و مد، امواج عظيمى در سطح خورشيد به وجود آورد، درست همانند سقوط قطعه سنگ عظيمى در يك اقيانوس، و بر اثر آن قطعاتى از خورشيد يكى پس از ديگرى به خارج پرتاب شد، و به گرد كره مادر به گردش درآمد.
در هر حال عامل جدايى هر چه باشد مانع از اين نيست كه همه معتقدند پيدايش منظومه شمسى از طريق انشقاق و جداييها صورت گرفته است.
ب-" آستروئيدها"
-" استروئيدها" قطعات سنگهاى عظيم آسمانى هستند كه به دور منظومه شمسى در گردشند، و گاهى از آنها به كرات كوچك
و" شبه سيارات" تعبير مىكنند، بزرگى چنان است كه قطر آن به 25 كيلومتر مىرسد، ولى غالبا از اين كوچكترند.
دانشمندان عقيده دارند آستروئيدها بقاياى سياره عظيمى هستند كه در مدارى ميان مدار" مريخ" و مدار" مشترى" در حركت بوده، سپس بر اثر عوامل نامعلومى منفجر و شكافته شده است.
تا كنون بيش از 5 هزار آستروئيد كشف و مشاهده شده، و عده زيادى از آنها كه بزرگتر هستند نامگذارى، و حجم و مقدار و مدت حركت آنها به دور خورشيد محاسبه شده است، بعضى از فضاشناسان براى آستروئيدها اهميت خاصى قائلند، و معتقدند احيانا مىتوان از آنها به عنوان پايگاهى براى مسافرت به نقاط دور دست فضا استفاده كرد! اين نمونه ديگرى از انشقاق در اجرام آسمانى است.
ج-" شهابها"
-" شهابها" سنگهاى بسيار كوچك آسمانى هستند كه گاه از اندازه فندق تجاوز نمىكنند، و به هر حال با سرعت شديدى در مدار خاصى بر گرد خورشيد در گردشند، و گاه كه مسير آنها با مدار كره زمين تقاطع پيدا مىكند، به سوى زمين جذب مىشوند.
اين سنگهاى كوچك بر اثر شدت برخورد با هوايى كه زمين را احاطه كرده، به خاطر سرعت سرسامآورى كه دارند، داغ و برافروخته و مشتعل مىشوند، و ما به صورت يك خط نورانى زيبا در لابلاى جو زمين آنها را مشاهده مىكنيم، و از آن به تير شهاب تعبير مىنمائيم.
و گاه تصور مىكنيم كه ستاره دور دستى است كه سقوط مىكند، در حالى كه شهاب كوچكى است كه در فاصله بسيار نزديكى آتش گرفته، و سپس خاكستر مىشود.
مدار گردش شهابها با مدار زمين در دو نقطه تماس دارد، به همين دليل در مردادماه و آبانماه كه دو نقطه تقاطع دو مدار است شهابها بيشتر ديده مىشوند.
دانشمندان مىگويند: اينها بقاياى ستاره دنبالهدارى است كه بر اثر حوادث نامعلومى منفجر و از هم شكافته شده است.
اين هم نمونه ديگرى از انشقاق در كرات آسمانى.
به هر حال مساله انفجار و انشقاق در كرات آسمانى امرى بى سابقه نيست، و هرگز از نظر علم محال نمىباشد تا گفته شود اعجاز به محال تعلق نمىگيرد.
اينها همه در مورد انشقاق است ولى بازگشت آن به حال معمولى بر اثر نيروى جاذبهاى كه ميان دو قطعه وجود دارد كاملا امكانپذير است.
گرچه در هيئت قديم كه بر محور عقيده" بطلميوس" و افلاك نهگانه پوست پيازىاش، دور مىزد، چنان اين افلاك بلورين به هم پيوسته بودند كه خرق و التيام آنها از نظر جمعى محال بود، و لذا پيروان اين عقيده هم معراج جسمانى را منكر بودند، و هم شق القمر را، چرا كه موجب شكافته شدن و سپس التيام در افلاك بود، ولى امروز كه فرضيه هيئت بطلميوسى به دست افسانهها و اسطورههاى خيالى سپرده شده، و اثرى از آن افلاك نهگانه باقى نمانده، زمينهاى براى اين سخنان باقى نيست.
شايد اين نكته نياز به يادآورى ندارد كه شق القمر تحت يك عامل طبيعى معمولى صورت نگرفت، بلكه جنبه اعجاز داشت، ولى چون اعجاز به محالات تعلق نمىگيرد منظور در اينجا بيان امكان اين مطلب بود (دقت كنيد).
تفسير نمونه، ج23، ص: 14
سلام
ماه نمی تونه همزمان هم در عربستان دیده بشه و هم در هند چون این دو سرزمین در دو سمت مخالف از کره زمین اند.
سلام
خب معجزه اینجا مشخص میشه دیگه
ماه به دو قسمت شد نصفش رفت هند نصف دیگش رفت عربستاناینطوری همه مردم دیدن!:)
سلام
خب معجزه اینجا مشخص میشه دیگه
ماه به دو قسمت شد نصفش رفت هند نصف دیگش رفت عربستاناینطوری همه مردم دیدن!:)
سلام اتمچه عزیز
دو تا مسئله هست:
1- روایات ذکر می کنند که دو قطعه ماه در بالای دو تا کوه در مکه قرار گرفتند.
2- اگر در عربستان شب بوده، پس در هند باید روز بوده باشه. در روز ماه به سختی دیده میشه.
به هر حال اگر امکان پذیری رویت ماه به طور همزمان در دو طرف زمین رو بپذیریم، باز هم باید مشخص بشه چنین اتفاقی واقعاً در تاریخ ثبت شده. خیلی روایات در مورد معجزات وجود دارند که فاقد سند محکم اند اما به منظور محکم تر کردن اعتقادات نقل میشن. مثلاً لینک زیر رو ببینید:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=55543
رود فرات طغیان کرد به اندازه ای که نزدیک بود خانه های کوفه بر اثر طغیان آب، منهدم شود، مردم از این بلا به حضرت علی(ع) پناهده شدند، علی(ع) بر استر رسول خدا(ص) سوار شده و مردم در رکاب او می آمدند، چون به کنار رود فرات رسید از مرکب پایین آمد، وضو گرفت در گوشه ای که مردم او را می دیدند مشغول نماز شد و دعاهایی که بیشتر مردم می شنیدند قرائت فرمود، سپس به طرف فرات رفت چوبی که در دست داشت بر آب زده فرمود: به خواست خدا کم شو، آب آن قدر فرو رفت که ماهیان کف دریا دیده شدند، بسیاری از آنها به حضرت علی(ع) به عنوان امیرالمؤمنین سلام کردند و عده ای از آنها از قبیل جری، مارماهی، زمار سخنی نگفتند، مردم متعجب شدند که چرا بعضی سخن گفتند و برخی ساکت ماندند، فرمود: خدای متعال ماهیان حلال گوشت را به سلام بر من امر کرد و ماهیان حرام گوشت را از گفتگوی با من ممانعت فرمود و این خبر مشهوری است و در شهرت به پایه گفتگوی گرگ با پیغمبر و تسبیح سنگ ریزه در کف دست آن حضرت و ناله درخت به آن جناب و سیر کردن عده بسیاری را با غذای اندک می باشد و کسی که بخواهد به چنین معجزه ای اعتراض کرده و طعنه بزند مساوی با آن است که معجزات پیغمبر را قبول ننموده و اعتراض نماید.
http://www.ghadeer.org/Book/990/147686
320 نمونه از این معجزات رو می تونید در ادرس زیر مطالعه بفرمایید:
http://www.ghadeer.org/Book/990
استدلال علی(ع) در باطل بودن دین یهود این بود که به آنها فرمود: همانا ما را (بر اثبات دین خود) دلیلی است که آن معجزه روشن و واضح است، آن گاه شتران یهود را صدا کرده، فرمود: ای شتران برای محمد و وصی او شهادت دهید، پس شتران بر یکدیگر سبقت گرفته، گفتند: راست گفتی، راست گفتی ای وصی محمد، و این یهودیان دروغ گفتند.
حضرت فرمود: این یک نوع از شهودند، (آن گاه فرمود:) ای جامه های یهود که بر تن آنهایید، شهادت دهید برای محمد و وصیش، پس همه جامه های آنان به زبان آمده گفتند: راست گفتی یا علی، شهادت می دهیم که حقاً محمد، فرستاده خدا است، و این که تو، یا علی(ع) حقاً وصی اویی.
320 نمونه از این معجزات رو می تونید در ادرس زیر مطالعه بفرمایید:رود فرات طغیان کرد به اندازه ای که نزدیک بود خانه های کوفه بر اثر طغیان آب، منهدم شود، مردم از این بلا به حضرت علی(ع) پناهده شدند، علی(ع) بر استر رسول خدا(ص) سوار شده و مردم در رکاب او می آمدند، چون به کنار رود فرات رسید از مرکب پایین آمد، وضو گرفت در گوشه ای که مردم او را می دیدند مشغول نماز شد و دعاهایی که بیشتر مردم می شنیدند قرائت فرمود، سپس به طرف فرات رفت چوبی که در دست داشت بر آب زده فرمود: به خواست خدا کم شو، آب آن قدر فرو رفت که ماهیان کف دریا دیده شدند، بسیاری از آنها به حضرت علی(ع) به عنوان امیرالمؤمنین سلام کردند و عده ای از آنها از قبیل جری، مارماهی، زمار سخنی نگفتند، مردم متعجب شدند که چرا بعضی سخن گفتند و برخی ساکت ماندند، فرمود: خدای متعال ماهیان حلال گوشت را به سلام بر من امر کرد و ماهیان حرام گوشت را از گفتگوی با من ممانعت فرمود و این خبر مشهوری است و در شهرت به پایه گفتگوی گرگ با پیغمبر و تسبیح سنگ ریزه در کف دست آن حضرت و ناله درخت به آن جناب و سیر کردن عده بسیاری را با غذای اندک می باشد و کسی که بخواهد به چنین معجزه ای اعتراض کرده و طعنه بزند مساوی با آن است که معجزات پیغمبر را قبول ننموده و اعتراض نماید.
http://www.ghadeer.org/Book/990/147686
http://www.ghadeer.org/Book/990
خارج از موضوع
استدلال علی(ع) در باطل بودن دین یهود این بود که به آنها فرمود: همانا ما را (بر اثبات دین خود) دلیلی است که آن معجزه روشن و واضح است، آن گاه شتران یهود را صدا کرده، فرمود: ای شتران برای محمد و وصی او شهادت دهید، پس شتران بر یکدیگر سبقت گرفته، گفتند: راست گفتی، راست گفتی ای وصی محمد، و این یهودیان دروغ گفتند.
حضرت فرمود: این یک نوع از شهودند، (آن گاه فرمود:) ای جامه های یهود که بر تن آنهایید، شهادت دهید برای محمد و وصیش، پس همه جامه های آنان به زبان آمده گفتند: راست گفتی یا علی، شهادت می دهیم که حقاً محمد، فرستاده خدا است، و این که تو، یا علی(ع) حقاً وصی اویی.
خارج از موضوع
شق القمر مورد تردید برخی از علمای مسلمان است و چندان با درخواستهای پیاپی معجزه از سوی مشرکین که بارها در قرآن به آنها اشاره شده، سازگار نیست. آیا این مساله که چنین امری فقط در چشم افرادی که آنجا بوده اند رخ داده است و واقعیت نداشته است از نشانه های سحر بودن آن نیست ؟
پاسخ:
با سلام و عرض ادب
تواتر در شان نزول آیه یکم سوره مبارکه قمرانقدر زیاد است که علامه طباطبایی می فرمایند:
اين آيه به معجزه شق القمر كه خداى تعالى به دست رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در مكه و قبل از هجرت و به دنبال پيشنهاد مشركين مكه جاريش ساخت اشاره مىكند. روايات اين داستان هم بسيار زياد است، و به طورى كه مىگويند :
همه اهل حديث و مفسرين بر قبول آن أحاديث اتفاق دارند، و كسى از ايشان مخالفت نكرده به جز حسن، عطاء و بلخى(1)
این یعنی تواتر ومخالفت حسن و عطاء و بلخی ، این تواتر را از اعتبار نمی اندازد بویژه که چندین نفر از صحابی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آنرا نقل کرده اند .
به گزارشاتی که در شان نزول این ایه وارد شده توجه بفرمایید :
"بعض مشركين چون معجزات آن حضرت را حمل بسحر مىكردند گفتند: سحر در آسمانها اثر نمىكند اگر ماه را دو نيم كردى ما بتو ايمان ميآوريم حضرت در شب چهاردهم ماه ذى الحجة در مكّه معظمه اشاره فرمود بماه دو نيمه شد نصف آن آمد بطرف مشعر و نصف بطرف صفا سپس بهم وصل شد و بجاى خود برگشت مع ذلك ايمان نياوردند و گفتند: اگر مسافرين شام و يمن آمدند و گفتند: چنین قضيّه را ما در چنین شبى مشاهده كرديم ما ايمان مىآوريم و چون مسافرين آمدند و خبر دادند باز هم ايمان نياوردند(2)
از ابن مسعود [نیز]روايت است كه گفت در عهد رسول خدا ماه شكافته شد كافران قريش گفتند اين جادوى پسر ابى كبشه (يعنى پيامبر ص) است، آنگاه گفتند صبر كنيد تا كاروانها برسند زيرا محمد (صلی الله علیه و آله) نمىتواند همه مردم را جادو كند، چون كاروانها بيامدند گفتند كه چنين بود.(3)
بنابراین دونیم شدن ماه فقط در چشم افرادی که در آنجا بودند رخ نداده و این مساله و شاهد گیری از غیر افراد حاضر، به ذهن مشرکان آن زمان هم رسیده بود لذاپیگیری کرده و دیدند افرادی که در جریان این مساله نبوده و در مکه حضور نداشته اند هم این جریان دو نیم شدن ماه را ملاحظه کرده اند .
منابع:
(1)- ترجمه الميزان، ج19، ص 89
(2)- أطيب البيان في تفسير القرآن، طیب سید عبدالحسین ، ج12، ص 346
(3)- دلائل النبوة،ترجمه،ج2،ص36
کلیدواژه ها:شق القمر، دونیم شدن ماه، معجزه شق القمر،