پروتستانتيزم، عهد عتيق و لوتر به عنوان راهگشاي مسيح
تبهای اولیه
● نويسنده: نصير - صاحبخلق ● منبع: سایت - باشگاه اندیشه - تاريخ شمسی نشر 25/06/1386 - به نقل از کتاب پروتستانتیزم و پیورتیانیسم و مسیحیت صهیونیستی ، نوشته نصیر صاحب خلق، انتشارات هلال، سال 1383
پروتستانتيزم حركتي بود كه نظام اروپايي ايجاد شده تحت اقتدار كليساي كاتوليك را ويران ساخت. همراه با پروتستانتيزم دين از مفهوم حقيقي خود جدا شده، به كاتاليزوري اجتماعي تبديل شد كه اهداف نظام فكري سكولار را تقديس نمود و بدين ترتيب پيشاهنگ حركتي گرديد كه حيات دنيوي را به اساسيترين هدف انسان بدل ساخت.
به عنوان يكي از دستاوردهاي اين فرآيند، اقتدار كاملاً از اتوريته الهي جدا گرديد. دين از مسئوليت «ايجاد و تاسيس نظام» خود منفك شده، خود تابعي از نظامي گرديد كه مستقر شده بود. يكي ديگر از دستاوردهاي پروتستانتيزم- كه با همه موارد ياد شده مرتبط بود- همان گونه كه از طرف ماكس وبر(1) در اثر مشهور او مورد يادآوري قرار گرفته و از سوي تمامي علماي علوم اجتماعي پذيرفته شده، اخلاقي مناسب با نظام سرمايهداري اروپا بود.
بايد پرسيد آن چيزي كه معماران پروتستانتيزم را ضمن جدا نمودن از كليساي كاتوليك دچار چنين گمراهي بنيادي نمود چه بود؟ چگونه و از چه طريقي به سمت آرمان بهشت زميني متمايل شده بودند؟
هنگامي كه چگونگي پيوستن لوتر به عنوان مهمترين رهبر و پيشواي پروتستانتيزم به اين باور را مورد مطالعه قرار ميدهيم، با تمايلات شديد و فوقالعاده او به دين عبراني و منابع اين دين روبهرو ميشويم.
لوتر به هنگام اعلام اساس دين جديد خود كه با سنتهاي كليساي كاتوليك كاملاً متفاوت بود، به عهد عتيق متمايل شده بود. او كه زبان عبراني را آموخته بود، به مطالعه منابع عبراني پرداخت. لذا او و همفكرانش در منابع يهودي چيزهايي بسياري يافتند.
در «دانشنامه يهود»(2) در ارتباط با موضوع چنين آمده است:
«حركت اصلاحي مسيحي در حد بسيار وسيعي از ادبيات و فلسفه يهودي تاثير پذيرفته بود. به طوري كه به آن از جانب رقبا و مخالفين اين رفورم و حركت به عنوان «يهوديگري» نگاه ميشد… گروههاي مختلف پروتستان به فرمان تورات به عباداتي از جمله آيين «شابات» كه از نظر كليساي كاتوليك مطرود و منسوخ اعلام شده بود، پرداختند و به عهد عتيق (تورات) بيش از عهد جديد (انجيل) وابسته شدند.
تمامي رهبران شاخص و مهم اصلاحگرايي مسيحي در قرن 15 و 16 با زبان عبري آشنايي داشتند و منابع يهودي را مورد مطالعه قرار ميدادند و بدون استثنا تمامي آنها به تئولوژي عهد عتيق بازگشتند. جان هاوس(3)، زوينگلي(4)، ميخائيل سروتوس(5)، كالوين(6) و لوتر از جانب مخالفين خود متهم ميشدند كه يا يهودي شدهاند و يا يهوديزه گرديدهاند.
تاثيرات قطعي عهد عتيق (تورات) در مذاهب پيورتانيزم و انگولو- آمريكن مشاهده شد.»(7)
تاثيرپذيري لوتر و همفكران او از عهد عتيق، به طور طبيعي موجب بروز تغييرات در فهم ديني كليساي كاتوليك گرديد. تغييرات بزرگي كه پيش از اين در آن وجود نداشت. در عهد عتيق يك نمونه هم از ايمان به آخرت (آخرت گرايي) وجود ندارد. باور به بهشت و جهنم وجود ندارد. «هر چه هست» در همين دنياست. بهشت در دنيا- و همواره با آمدن مسيح- برپا خواهد گرديد.
رويكرد به عهد عتيق دستاورد مهم ديگري هم داشت. كليساي كاتوليك بر اساس تفسير آيه 35 از بخش ششم انجيل لوقا(8) سود و ربا را «حرام» شمرده و آن را ممنوع نموده بود، در حالي كه در عهد عتيق (تورات) سود و ربا ممنوع نگرديده و برعكس مورد تشويق قرار ميگيرد. به همين علت نيز در عصر ميانه غير از يهوديان، كمتر مسيحي وجود داشت كه به رباخواري اقدام نمايد. معماران پروتستانتيزم تحت تاثير عهد عتيق و با «اجتهاد»، ممنوعيت ربا و سود را لغو نمودند.
كالوين در كتاب خود موسوم به «سود و ربا»(9) آيهي مذكور را كه ناظر بر حرمت ربا و سود بود، چنين تفسير كرد: «در اينجا هيچ دليلي در مذمت رباخواري و سود وجود ندارد.»(10)
بدين ترتيب رباخواري و بانكداري كه در طول قرنها، حرفهاي يهودي محسوب ميشد، در تمامي منطقه شمال اروپا كه تحت تاثير و نفوذ پروتستانتيزم بود با سرعت گسترش يافت. لوتر و همفكران او با سرلوحه قرار دادن عهد عتيق و مطرح نمودن چنين نظريهاي به طور طبيعي حكم قابل توجه ديگري را نيز پذيرا شده بودند: بنابر عهد عتيق، يهوديان «قوم برگزيده خداوند» بوده، از ديگر اديان و ملتها برترند. سرزمينهاي مقدس از سوي خداوند به آنها هديه شده است و «متعلق» به آنهاست. لوتر اين احكام عهد عتيق را از نظر دور نداشت. عليرغم اين كه اين نظريات و طرح آنها ميتوانست از جانب مخالفان، او را به يهودي شدن متهم نمايد، همچنان به ستايش يهوديان و پافشاري بر تز «قوم برگزيده خداوند» بودن آنها پرداخت. لوتر در كتابي كه در سال 1523 م تحت عنوان «عيسي مسيح يك يهودي زاده شده»(11) به رشته تحرير درآورده بود، به تفصيل به طرح نظريات خود در اين باره پرداخت. وي به عنوان پيشواي بزرگ پروتستانتيزم اعلام داشت:
«يهوديان خويشاوندان خداوند ما (عيسي مسيح) هستند، برادران و پسر عموهاي اويند، روي سخنم با كاتوليكهاست، اگر از اين كه مرا كافر بنامند خسته شدهاند، بهتر است مرا يهودي بخوانند.»(12)
اين تقرب جويي قابل توجه لوتر به يهوديان به ابعاد جالب توجه ديگري رسيد.
نيمه يهودي پنهانكار
«دانشنامه يهود» اين مسئله را چنين بيان ميدارد: «لوتر ضمن طرح اين كه يهوديان جهت رسانيدن پيام خداوند به تمامي جهانيان انتخاب شدهاند، آنها را مورد ستايش قرار ميدهد. او ميگويد كه يهوديان حامل برترين خونها در رگهاي خود هستند. روح القدس به واسطه آنها كتاب مقدس را به اقصي نقاط دنيا برد. آنها فرزندان خدايند. ما در مقايسه با آنها بيگانهايم. همان طور كه در داستان «زن كنعاني» آورده شده است ما همچون سگاني هستيم كه از خرده نانهاي بر زمين ريخته اربابان خود ارتزاق ميكنيم.»(13)
نميتوان لوتر را به خاطر هواداري از يهود سرزنش كرد. هر كس هوادار و خواهان چيزي است كه مورد علاقه اوست، اما هواداري و علاقه در اين حد نيز عجيب به نظر ميرسد.
لوتر با طرح نظريات توجه برانگيز خود- همان طور كه انتظار آن نيز ميرفت- از سوي يهوديان آن عصر مورد «تقدير» گستردهاي قرار گرفت. آنها هم شخص لوتر و هم پروتستانتيزم پايهگذاري شده توسط او را از جان و دل مورد حمايت قرار دادند.
«دانشنامه يهود» مينويسد:
«ضربه ويرانگري را كه لوتر بر كليساي كاتوليك وارد كرد در وهله اول از طرف يهوديان مورد حمايت قرار گرفت»(14) همچنين ميافزايد: «بعضي از شخصيتهاي دانشمند از يهوديان سفاردي پراكنده در دنيا مثل جوزفها- كوهن(15) از جريان اصلاحات، هواداري قابل توجهي به عمل ميآورند.»(16) و باز در ادامه ميخوانيم: «آبراهام ب. اليزرهالوي»(17)، خاخام كابلائيست گفته كه لوتر در پنهان يهودي بود و تلاش ميكرد تا مسيحيان را آرام آرام به (سمت) يهوديت متمايل كند.»(18)
مجدداً در دانشنامه يهود با چهره لوتر در قالب يك فرد يهودي روبهرو ميشويم:
«مارتين لوتر از طرف كليسا فردي «نيمه يهودي» ناميده ميشود. بعضي از يهوديان مثل آبراهام فاري سول(19)، لوتر را يهودي پنهانكار متجدد ميدانند كه تلاش نمود تا حقيقت ديني و عدالت را استوار سازد، نوآوريهاي او را اقدامي در راستاي بازگشت به يهوديت اعلام ميدارند.»(20)
حركت آغاز شده توسط لوتر كه غير يهوديان را «سگان جيرهخوار اربابان حقيقي خود (كه با تغذيه از باقي مانده سفره آنها ادامه زندگي ميدهند.)» تلقي ميكرد، از سوي يهوديان خدمتي در راستاي تئولوژي ديني يهودي- مبني بر ضرورت آمادهسازي و تحقق بهشت زميني كه لازمه آن آمدن مسيح بود- عنوان شد:
«يهوديان مارتين لوتر را به عنوان فردي ديدند كه ضمن ايجاد انعطاف در مسيحيان براي رويگردانيدن از انديشههاي نادرست خويش، آنها را نجات داده و در راستاي آمدن مسيح راه را پيراست.»(21)
لوتر در سالهاي پاياني عمر خود عليرغم تمامي اينها با نوشتن مطالبي عليه يهوديان موفق شد تا نام خود را به عنوان يك آنتي سميتيزم در تاريخ رسمي ثبت نمايد.(22)
فردي كه منزلت خود را تا حد سگان درگاه يهوديان تنزل داده و مبهوت و دلخسته يهوديان بود آيا ميتوانست ناگهان تغيير نظر داده، تبديل به دشمن يهوديان شود!؟
و يا اين كه براي متوقف كردن اعتراضات و مخالفتهاي ناشي از ارتباط تنگاتنگ مذهبي كه آورده بود، با يهوديت به صورت مصلحتي تغيير نظر داده بود؟
لوتر بعد از پاولس قديس(23) دومين انحراف بزرگ را در مسيحيت موجب گرديد. بايد يادآور شويم كه پاولس همانند لوتر تحت نفوذ دين عبراني بود.
پاولس كه تثليث را در دين مسيح تعبيه نمود، يهودياي بود كه نام حقيقي او شائول(24) بود و قبل از مسيحي شدن در قدس مشغول تحقيق و مطالعه بر روي كتاب كابالا- منبع ميستيزم(25) عبراني بود.(26)
انحراف ديگري كه توسط پاولس در مسيحيت ايجاد گرديده، به وسيله لوتر نهادينه گرديد، روانشناسي «تسليم محض» بود. پاولس پيش از اين اعلام داشته بود كه ايستادگي ولو در مقابل حكام جور هم كه باشد نادرست است.
روژه گارودي در آخرين كتاب خود كه تحت عنوان «Avons-nous besoin de Dieu» انتشار يافته است اين سخنان پاولس را عامل نهادينه شدن استعمار عنوان ميكند. گارودي مينويسد كه پاولس با اين سخن مردم مسيحي را در خدمت حكام ظالم قرار ميدهد. علاوه بر اين وي نهادينه نمودن اين روانشناسي توسط لوتر را نيز يادآور ميشود. زيرا لوتر با گفتن اين كه «تمامي قوانين از جانب خداوند صادر ميشود، هر گونه مخالفت با هر گونه نظامي را هر قدر هم كه انحرافي باشد عصيان و شورش عليه خداوند عنوان مينمود. تهي كردن مسيحيت از واكنش و مقابله جويي، به عنوان يكي از مفاهيم بنيادي دين حق نيز اين چنين تحت القائات و نفوذ عبرانيگري صورت پذيرفت.
بدين ترتيب يهوديزه شدن تحت لواي جريان پروتستانيزم، اروپاي شمالي را در نورديد.
بعد از آن نيز نوبت انگليس بود. انتظار «بهشت دنيايي» كه يكي از خصوصيات بارز خط فكري يهودي- پروتستان(27) بود و امكان انباشت سرمايه را فراهم نموده بود، در ميان تجار و صنعت كاران انگليسي نيز توسعه يافت. كليه علايق و ارتباطات با كليساي كاتوليك كه سود و بهره را ممنوع نموده بود قطع گرديد و ارتباط و پيوستن به پروتستانيزم و بويژه كالوين و طريقتهاي وابسته به او كه سود و ربا را تقديس مينمود موجب افتخار بود.
تاثيرپذيري پيوريتانهاي انگليس و آمريكا از جريان يهوديزه شدن مسيحيت كالوين نيز علايم و شواهد يهوديزه شدن را (در افكار و انديشههاي خود) داشت. حليت سود و بهره، پذيرش تورات مقدس به عنوان مرجع اصيل- بنابر بيان قرآن- انباشت سرمايه و مقبوليت آن، با ويژگيهاي دين عبراني انطباق داشت. اصولاً كالوين نيز همانند لوتر سخنان ستايش آميزي در ارتباط با يهوديان بر زبان آورده بود (به طوري كه) بعضي از مذاهب ديگر، اين اظهارات كالوين را به عنوان دوستي او با يهوديان مورد استناد قرار داد ه، او را يهودي انگاشته و به يهوديگري متهم نمودند.(28)
اشتراكات موجود بين يهوديان آن عصر و پروتستانيزم به عنوان مثال در هلند به طور واضح و آشكاري قابل مشاهده است:
هلند اولين دولتي بود كه پروتستان شدن خود را رسماً اعلام داشت. بلافاصله پس از اين موضوع تعداد زيادي از يهوديان سفاردي به هلند به ويژه آمستردام نقل مكان كردند.
يهوديان آمستردام كه پس از مدت كوتاهي به قدرت اقتصادي بزرگي تبديل شدند، براي اولين بار سياستهاي كاپيتاليستي را به اجرا در آوردند. ويژگيها و خصوصيات يهوديان آمستردام را كه به عنوان قدس جديد مورد تجليل قرار ميگرفت در دايره العمارف يهود چنين ميخوانيم:
از نقطه نظر اقتصادي تا سال 1648 يهوديان آمستردام از موقعيت قابل ملاحظهاي برخوردار نبودند اما از اين تاريخ به بعد تعداد زيادي از يهوديان مهاجر اسپانيا به آمستردام مهاجرت كردند و نفوذ جماعت يهودي به ميزان قابل توجهي افزايش يافت.
تجار يهودي آمستردام براي اولين بار با استفاده از روشهاي مدرن سرمايهداري آغاز به فعاليت نمودند. مناطق مورد علاقه آنها در تجارت خارجي شبه جزيره ايبري، انگلستان، ايتاليا، آفريقا، هندوستان و جزاير شرقي و غربي هند را شامل ميشد. يهوديان آمستردام همچنين به فعاليتهاي صنعتي در ارتباط با توتون، چاپ و نشر و الماس نيز روي آوردند. به ويژه اين كه صنعت الماس كلاً در دست يهوديان قرار گرفته بود.
در پايان قرن 17 م. بخشي از يهوديان آمستردام در بازار بورس بسيار فعال بودند. آنها در سطح گستردهاي بر بازار بورس مسلط شدند و در توسعه و سازماندهي آن نقش پيشتازي داشتند. بعضي از نويسندگان، ثروتمندي قابل توجه آن زمان آمستردام را به قدرت اقتصادي يهوديان مربوط ميدانند.(29)
يهوديان آمستردام بخش بزرگي از سهام شركتهاي بزرگ عصر استعمار يعني كمپانيهاي هلندي هند شرقي(30) و غربي(31) و مديريت آنها را در اختيار گرفتند.(32) بازار الماس آمستردام هنوز هم در اختيار جماعت يهودي آن است. نتيجه اين كه پروتستانيزم با پذيرش عهد عتيق و جهانبيني عبراني پروسه مهم يهوديزه شدن را آغاز كرد. اين روند يهوديزه شدن به طور شفاف و آشكار در مذهب پيوريتانيزم كه انگلستان و آمريكا را عميقاً تحت تاثير خود قرار داد قابل مشاهده است.
پاورقيها:
1.Max Weber.
2.The universal jewish Encyclopedia.
3.John Huss.
4.Zewingli.
5.Michael Servetus.
6.Calvin.
7.منبع پيشين، جلد سوم، صفحه 185.
8.ترجمه اين آيه چنين است: اما شما، دشمنانتان را دوست بداريد و به ايشان خوبي كنيد! قرض بدهيد و نگران پس گرفتن (آن) نباشيد در اين صورت پاداش آسماني شما بزرگ خواهد بود، زيرا همچون فرزندان خدا رفتار كردهايد، چون خدا نيز نسبت به حق ناشناسان و بدكاران مهربان است.
9.Du Usuris.
10.Encyclopedia Judaica, Vol 5, P .66.
11.Jesus Christ was born a Jewish.
12.Leon Poliakov, History of Anti-Semitism, P .221.
13.The Jewish Encyclopedia, Vol 8, P .213.
14.Encyclopedia Judaica Vol.11, P .485.
15.Joseph Ha-Kohn.
16. همان منبع.
17.Abraham B.Eliezer Ha-Levi.
18.Ibid Vol.41, P .12.
19. Abraham Farissol.
20.Ibid Vol.11, P .585.
21.Ibid, P .1426.
22. اين اقدام لوتر نيز ميتوانست اقدامي در جهت حفظ و تداوم حركت پروتستانيزم در مسيحيت باشد چرا كه در صورت يهودي قلمداد شدن او و سكوت او در اين رابطه، اين حركت ميتوانست بعد از مرگ او دچار آسيبهاي جدي شده و حتي متوقف شود. احتمال اين كه اين اقدام لوتر بنابر توصيه جريان يهوديت بوده باشد، بسيار زياد است.
23.Parlus.
24.Saul.
25.Mistisizm.
26.(Edited by) James B. Prichavd, The concised Atlas of the Bible Times Book. London, 1991, P .421.
27.Judeo-Protestan.
28.Karen Armestrong, Holy War, Mecmillian London limited, 1988, P .344.
29.Encyclopedia Judaica, Vol.11, P .898.
30.Dutch East India Company.
31.Dutch West India Company.
32.Elie Kedourie Spain and the Jews: the Sephardi Experience 1492 and After. Thames and Hadson Ltd. London 1992, P .208.