چرا خداوند حکیم انسانها را آزمایش میکند؟
تبهای اولیه
در زمينه مسأله آزمايش الهى بحث فراوان است، نخستين سؤالى كه به ذهن مىرسد اين است كه مگر آزمايش براى اين نيست كه اشخاص يا چيزهايى مبهم و ناشناخته را بشناسيم و از ميزان جهل و نادانى خود بكاهيم؟ اگر چنين است خداوندى كه علمش به همه چيز احاطه دارد و از اسرار درون و برون همه كس و همه چيز آگاه است، غيب آسمان و زمين را با علم بىپايانش مىداند، چرا امتحان مىكند؟ مگر چيزى بر او مخفى است.
در پاسخ اين سؤال بايد گفت: مفهوم آزمايش و امتحان در مورد خداوند با آزمايشهاى ما بسيار متفاوت است.
آزمايشهاى ما براى شناخت بيشتر و رفع ابهام و جهل است، اما آزمايش الهى در واقع همان «پرورش و تربيت» است. همان گونه كه فولاد را براى استحكام بيشتر در كوره مىگدازند تا به اصطلاح آبديده شود، آدمى را نيز در كوره حوادث سخت پرورش مىدهد تا مقاوم گردد.
سربازان را براى اين كه از نظر جنگى نيرومند و قوى شوند به مانورها و جنگهاى مصنوعى مىبرند و در برابر انواع مشكلات تشنگى، گرسنگى، گرما و سرما، حوادث دشوار، موانع سخت، قرار مىدهند تا ورزيده و آبديده شوند.
و اين است رمز آزمايشهاى الهی.
قرآن كريم در اين باره ميفرمايد: « وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛ و اوست كسي كه آسمانها و زمين را در شش دوره آفريد و عرش او بر آب بود، تا شما را بيازمايد كه كداميك نيكوكارتريد.» :Sham:
«) الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ؛ همان كه مرگ و زندگي را پديدآورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد و اوست ارجمند آمرزنده.» :Sham:
لازمه امتحان، اختيار است؛ از اين روي، خداي بزرگ، انسان را مختار آفريد و او را بر سر دو راهي خير و شر و سعادت و شقاوت قرارداد تا يكي را برگزيند. « إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا؛ در حقيقت ما راه حق و باطل را به انسان نموديم، چه سپاسگزار باشد و هدايت پذيرد و چه ناسپاس باشد.» :Sham:
خداي متعال آدمي را براي برطرف كردن جهل خودش نميآزمايد؛ زيرا او به همه چيز آگاه است.« وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ؛ و به هر چيز داناست.» بلكه آزمودن او براي شكوفايي استعدادهاي نهاني انسان و بالابردن مرتبه اوست. :Sham:
اگر بگويند: چرا خدا انسان را به گونهاي نيافريد كه از آغاز آفرينش، آنچه استعداد و شايستگي داشت، شكوفا شده و به فعليت رسيده باشد؟
در پاسخ ميگوييم: خدا موجوداتي را آفريده است كه از آغاز آفرينش آنها، آنچه استعداد و شايستگي داشتند، به فعليت رسيده است؛ به ديگر سخن، همه كمالهاي وجودي كه برايشان امكان داشت، از آغاز آفرينششان داشتند. اين آفريدهها را موجود مجرد مينامند و فرشتگان از اين نوع آفريدهها هستند. اگر موجودات مادي اينگونه بودند، مجرد بودند نه مادي. انسان از جسم و روح متعلق به ماده (جسم) مركب است؛ پس نميتواند از آغاز آفرينش، همه كمالهاي وجودي در حد امكان خودش را به صورت فعلي دارا باشد، بلكه بايد به تدريج اين كمالها در او شكوفا شود.
ب) شكوفا شدن استعدادهاي نهاني انسان در ميدان اختيار؛
اين دومين هدف مياني است كه در پرتو هدف نخست ( آزمايش ) پديد ميآيد.