جمع بندی سرنوشت ما پس از مرگ

تب‌های اولیه

36 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سرنوشت ما پس از مرگ

آیا این راست است که همه ی مومنان به بهشت می روند ؟ و آیا بعد از بهشت دوباره دنیای دیگر ی نیست ؟ و بهشتیان در بهشت چه انجام می دهند ؟یعنی مثلا فقط می خورنئ و می خوابند ؟

[=arial]

با نام الله


[=arial]


[=arial] کارشناس بحث: استاد صادق

گل گندم;516883 نوشت:
آیا این راست است که همه ی مومنان به بهشت می روند ؟ و آیا بعد از بهشت دوباره دنیای دیگر ی نیست ؟ و بهشتیان در بهشت چه انجام می دهند ؟یعنی مثلا فقط می خورنئ و می خوابند ؟

باسلام وتشکر از شما .
الف_درباره حیات بهشتی مومن باید گفت بر اساس آموزه های وحیانی مومنان وارد بهشت می شوددرقران کریم فرمود :
«و من یأته مومنا قد عمل الصالحات فاولئک لهم الدرجات العلی جنات عدن تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ذالک جزاء من تزکی ؛ (1) آنها که با ایمان و عمل صالح در محضر پروردگارشان حاضر شوند ،درجات عالی دارند . این درجات عالی همان باغ های جاویدان بهشتی است . که از زیر درختان شان نهرها جاری است ، جاودان که در آن زندگی می کنند و این پاداش کسی است که خود را پاک کند» .
ب_نخست : نباید با معیارهای جسمی و روانی این جهان دربارة آن جهان قضاوت کنیم.چه بسا این حالت روانی که در جهان وجود دارد که با تکرار خسته و ملول و بی‌تفاوت می‌شویم ،در آن جا بر عکس باشد، هرچه بیشتر انسان می‌بیند، شوقش بیشتر می‌گردد، و هر قدر تکرار می‌کند ،لذتش افزون تر می‌شود . به این ترتیب تکرارها مایة تشدید لذّات معنوی و مادی می‌گردد حتی ممکن است هر چیز در آن جا به صورت تازه و بدون تکرار جلوه کند.
دوم: در همین جهان نیز نعمت‌هایی وجود دارد که هیچ‌گاه انسان از آن سیر نمی‌شود .هر قدر هوای تازه و پر اکسیژن را استنشاق کنیم، از آن خسته و ملول نخواهیم شد، بلکه دائماً از آن لذت می‌بریم و برای ما مایة نشاط است. آب یک نوشیدنی کاملاً ساده و یکنواخت است . اگر صدها سال عمر کنیم، نوشیدن آب گوارا به هنگام تشنگی از همه چیز برای ما لذتبخش‌تر است، و همان است که می‌گوییم آب طعم حیات دارد، نه خسته می‌شویم و نه بی‌اعتنا بلکه آب گوارا همیشه برای تشنگان فوق‌العاده و جالب و جذاب است. چه مانعی دارد که در آن جا نیز خداوند حالتی شبیه تشنگی لذتبخش همچون تشنگی دیدار معشوق بر انسان مسلط سازد و به خاطر آن دائماً از نعمت‌های روحانی و جسمانی بهشت فوق‌العاده درک لذت کند؟
سوم: از آن جا که ذات و صفات خدا بی‌نهایت است، بدون شک جلوه‌هایی روحانی و معنوی او نیز پایان نمی‌گیرد. هر روز لطف وعنایت تازه‌ای و هر دم رحمت و هدایت جدیدی بر بهشتیان و مقربان درگاهش می‌فرستد، به گونه‌ای که اصلاً تکراری در آن نیست، مگر بی‌نهایت ممکن است مکرر شود.(2)
بر اساس این سه نکته معلوم می‌شود شرایط بهشت به گونه‌ای است که بهشتیان دچار خستگی از وضع موجود نمی‌کنند تا طالب تغییر بشود . حسّ تنوّع‌طلبی او در این جا ظهور و بدون دارد که از بسیاری لذایذ محروم است و یا لذت‌های آن محدود و زودگذر است، اما در بهشت هرگونه لذت که بخواهد، آماده است و به صورت نامحدود در اختیار اوست،پس احساس خستگی موضوعاً منتفی است.

پی نوشت ها :
1- طه(20) آیه 76
2. پیام قرآن، ج 6، ص 358 ـ 359، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران 1370ش.

با سلام
از پاسخ شما متشکرم ولی من آخرش نفهمیدم بهشتیان در بهشت چه کار می کنند ؟ برای مثال این راست است که به دیدن آشنایان یا پیامبران می روند ؟

گل گندم;516883 نوشت:
آیا این راست است که همه ی مومنان به بهشت می روند ؟ و آیا بعد از بهشت دوباره دنیای دیگر ی نیست ؟ و بهشتیان در بهشت چه انجام می دهند ؟یعنی مثلا فقط می خورنئ و می خوابند ؟

گل گندم;517473 نوشت:
برای مثال این راست است که به دیدن آشنایان یا پیامبران می روند ؟

[=arial]با عرض سلام
در مورد بهشت و بهشتیان و خصوصیات و نعمتهای اون دنیا آیات و احادیث بسیــــــــــــــــــــار زیادی داریم .
مهمترین نکته اینه که نعمتها و لذتهای اون دنیا به هیچ عنوان قابل مقایسه با این دنیا نیست .
نعمتهای زیادی شمرده شده ، از جمله خوردنیها و آشامیدنی ها ، اینکه مومنان به دید و بازدید همدیگه و حتی به دیدن پیامبران و اهل بیت و اولیاء میرن ، حتی در احادیثی در مورد موسیقی بهشتی هم مطالبی وارد شده و...و...و...
ولی مهمترین و برجسته ترین نعمتی که طبق آیات و روایات به ما گفته شده ،
[=arial] رضایت خداونده[=arial] که این احساس رضایتی که پروردگار نسبت به بهشتیان داره ، از هر لذّتی برای بهشتیان بالاتره و از هر نعمتی براشون با ارزشتره .

گل گندم;517473 نوشت:
با سلام
از پاسخ شما متشکرم ولی من آخرش نفهمیدم بهشتیان در بهشت چه کار می کنند ؟ برای مثال این راست است که به دیدن آشنایان یا پیامبران می روند ؟

در باره کار وسر گرمی و دیدار های در بهشت باید گفت: در برخی روایات آمده که بعض افراد توفیق دارند در بهشت در جوار پیامبر باشند مثلا در روایتی آمده : «من قرء المسبحات کلها قبل ان ینام لم یمت حتی یدرک القایم (ع) و ان مات کان فی جوار رسول الله (ص) )) (1) کسی که قبل از خواب همه مسبحات (سوره های که با سبح و یسبح آغازمی شود ) را بخواند ، از دنیا نخواهد رفت مگر اینکه حضرت مهدی (ع) را درک نماید، و اگر مرد در جوار رسول خدا قرار خواهد گرفت »
از این گونه روایات بدست می آید که بعض بهشتیان توفیق دارند که به دیدار آنها نایل شوند و البته این امر به معنای هم درجه و هم مقام بودن این افراد بهشتی با ایشان نیست؛ در تحلیل مسأله شاید بتوان گفت که درجات بهشت مثل درجات مکان‌ها و طبقات ساختمان‌های دنیایی نیست که ساکنان طبقات پایین از فیض رؤیت طبقات بالاتر محروم باشند و یا طبقات بالا از افاضه بر طبقات پایین بی‌بهره بماند، بلکه درجات آن متناسب با شرایط خاص همان عالم است که ساکنان درجات پایین از فیض توجهات درجات بالا بهره‌مند بوده و ساکنان درجات بالاتر می‌توانند به درجات پایین‌تر بذل عنایت داشته باشند.
شاید این که در برخی روایات نظیر آن چه بیان شد آمده با انجام فلان اعمال، مؤمن می‌تواند در جوار پیامبر و اهل بیت قرار گیرد، با همین رویکرد قابل تحلیل و تفسیر باشد. ولی ظاهرا این دیدارها همیشگی نخواهد بود. چون کسی به درجة پیامبر و اهل بیت(ع) نمی‌رسد تا همواره توفیق زیارت جمال نورانی آن ها را داشته باشد، ولی ظاهرا در مواقعی وجود مبارک پیامبر و اهل بیت بر آن ها تجلی می‌کند و دوستان آن ها و مؤمنان از فیض زیارت آن انوار مقدس بهره‌ مند می‌شوند.
نکته دیگر این که : در بهشت جای شغل وکار به مفهوم آن چه در دنیا مطرح است نمی باشد. ولی سرگرمی به نعمت های الهی وجود دارد. لذا در قرآن فرمود: إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ في‏ شُغُلٍ فاكِهُونَ (4)بهشتيان، امروز به نعمتهاى خدا مشغول و مسرورند." شُغُل" (بر وزن شتر) و" شُغل" (بر وزن قفل) هر دو به معنى حوادث و حالاتى است كه براى انسان روى مى‏دهد و او را به خود مشغول مى‏دارد.
اما از آنجا كه بلافاصله پشت سر آن، كلمه" فاكهون" آورده شده و اين واژه جمع" فاكه" به معنى مسرور و خوشحال و خندان است، مى‏تواند اشاره به امورى باشد كه از فرط شادى انسان را چنان به خود مشغول مى‏دارد كه از امور نگرانى‏زا به كلى غافل مى‏سازد، به طورى غرق در سرور و نشاط خواهد شد كه غم و اندوهى بر او چيره نخواهد گشت، و حتى هول و وحشتى را كه به هنگام قيام قيامت و حضور در دادگاه عدل الهى به او دست داده به فراموشى مى‏سپارد، كه اگر به راستى فراموش نشود همواره سايه نگرانى و غم بر دل او سنگينى خواهد كرد، بنا بر اين يكى از آثار اين اشتغال ذهن فراموش كردن اهوال محشر است.(2)

پی‌نوشت‌:
1. علامه طبرسی، مجمع البیان، نشر دار العرفیه، بیروت 1408 ق، ج9، ص 381.
2. ناصر مکارم، تفسير نمونه، نشر دار الکتب الاسلامیه تهران، بی تا، ج‏18، ص 417.

درود

در کل کار بهشتیان چیه ؟ فقط خوردن و آشامیدن و دید و بازدید و ملاقات و ازدواج با حوریان ؟

این نوع زندگی که همیشه در دنیا به بیهودگی و یا اعمال لهو ولعب معروف بوده یعنی بهشت مکانی هست برای انجام اعمال لهو لعب و بیهوده که بهشتیان در دنیا از انجامش نهی شدن ؟ و جهنمیان به خاطر انجام اعمالی که قرار بود در بهشت انجام بدن ولی در دنیا انجام دادن به عذاب جهنم دچار میشن غیر از این هست ؟

_Member_;518123 نوشت:
درود

در کل کار بهشتیان چیه ؟ فقط خوردن و آشامیدن و دید و بازدید و ملاقات و ازدواج با حوریان ؟

این نوع زندگی که همیشه در دنیا به بیهودگی و یا اعمال لهو ولعب معروف بوده یعنی بهشت مکانی هست برای انجام اعمال لهو لعب و بیهوده که بهشتیان در دنیا از انجامش نهی شدن ؟ و جهنمیان به خاطر انجام اعمالی که قرار بود در بهشت انجام بدن ولی در دنیا انجام دادن به عذاب جهنم دچار میشن غیر از این هست ؟

سلام علیکم،
اینجا اهو و لعب چیزی است که انسان را از خداوند غافل می‌کند و آنجا هرچه هست با یاد خداست و غفلت کار اهل جهنم است که مدام می‌خورند و باز گرسنه‌اند و می‌نوشند و بدمزه و مخالف طبع می‌یابند و باز می‌خواهند که بنوشند ...
در اینجا سرگرمی به ظاهری فریبنده و باطنی خلاف طبع است و آنجا سرگرمی به ظاهری است که عین باطن است و هر دو حق هستند و موافق طبع ...
اگر لذت درک حضور خداوند را در کنار خود درک کرده باشید می‌دانید که این لذت حضور هرچقدر هم که ادامه داشته باشد برایتان خسته‌کننده نخواهد شد ...
اینجا مگر سرگرمی مردم چه هست؟ کار کنند که پول دربیاورند که بعد تفریح کنند یا خانه‌ی بزرگ بخرند که به آسایش برسند، یا ماشین بخرند و ...؟ کار این دنیا را هم خداوند اینطور بیان کرده است:
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ‌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ‌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ ۖ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ‌ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَ‌اهُ مُصْفَرًّ‌ا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا ۖ وَفِي الْآخِرَ‌ةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَ‌ةٌ مِّنَ اللَّـهِ وَرِ‌ضْوَانٌ ۚ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُ‌ورِ‌ [الحدید، ۲۰]
بدانید که زندگانی دنیا به حقیقت بازیچه‌ای است طفلانه و لهو و عیّاشی و زیب و آرایش و تفاخر و خودستایی با یکدیگر و حرص افزودن مال و فرزندان. در مثل مانند بارانی است که گیاهی در پی آن از زمین بروید که برزگران (یا کفار دنیاپرست) را به شگفت آرد و سپس بنگری که زرد و خشک شود و بپوسد. و در عالم آخرت (دنیا طلبان را) عذاب سخت جهنم و (مؤمنان را) آمرزش و خشنودی حق نصیب است. و باری، بدانید که زندگانی دنیا جز متاع فریب و غرور چیزی نیست.

یا علی

سلام
چندتا سوال دارم
اونجا که از حوری ها استفاده! میکنیم باهاشون صیغه خونده میشه یا کلا اونجا بحث زنا و ... نداریم؟
مثلا اونجا هر حوری به هر آدمی خدمات میده یا هرکس جوری های مخصوص خودشو داره؟اگر حوری ها مخصوص هیتند حجاب هم رعایت میشه توشون؟
اونجا شراب هم میشه خورد؟آقا من خیلی دوست دارم شراب بخورم آیا توی بهشت این اجازه رو دارم؟اونجا حرام نیست؟گوشت خوک هم خیلی دوست دارم.چارا چیه؟

[="Blue"]مرسی از سوالت...............خیلی جالب بود:Gol:[/]

muiacir;518305 نوشت:
سلام
چندتا سوال دارم
اونجا که از حوری ها استفاده! میکنیم باهاشون صیغه خونده میشه یا کلا اونجا بحث زنا و ... نداریم؟
مثلا اونجا هر حوری به هر آدمی خدمات میده یا هرکس جوری های مخصوص خودشو داره؟اگر حوری ها مخصوص هیتند حجاب هم رعایت میشه توشون؟
اونجا شراب هم میشه خورد؟آقا من خیلی دوست دارم شراب بخورم آیا توی بهشت این اجازه رو دارم؟اونجا حرام نیست؟گوشت خوک هم خیلی دوست دارم.چارا چیه؟

سلام علیکم،
در آنجا گناه نیست و هر کسی هر کاری خواست می‌تونه بکنه و براش هم فراهم میشه ولی یک امای بزرگ داره،
اونجا آدم خودش هر چیزی دلش نمی‌خواد، یعنی اینجا آدم گاهی یه چیزهایی دوست داره که با طبع انسانیش نمی‌خونه ولی مثلاً فقط بخاطر مزه‌اش یا حالت منکی و خماری که بهش می‌ده و ... براش جالبه ولی آدمها قبل از ورود به بهشت از هرگونه بدی پاک می‌شوند و با فطرت انسانی وارد بهشت می‌شوند و آنجا نعماتش ظاهر و باطن یکی هستند یعنی اگر چیزی برای کسی بد باشه ظاهرش هم طوریه که اون دوستش نداشته باشه:

... لَحْمَ خِنزِيرٍ‌ فَإِنَّهُ رِ‌جْسٌ ... [الأنعام، ۱۴۵]
... یا گوشت خوک که پلید است ...

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ‌ وَالْمَيْسِرُ‌ وَالْأَنصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِ‌جْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ [المائده، ۹۰]

ای اهل ایمان، شراب و قمار و بت‌پرستی و تیرهای گروبندی همه اینها پلید و از عمل شیطان است، از آن البته دوری کنید تا رستگار شوید.

يَغْفِرْ‌ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِ‌ي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ‌ وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ۚ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ [الصف، ۱۲]
تا خدا گناهان شما ببخشد [و اثر آن گناهان بر روح و روانتان را بزداید] و در بهشتی که در زیر درختانش نهرها جاری است داخل گرداند و در بهشتهای عدن جاودانی منزلهای نیکو عطا فرماید. این همان رستگاری بزرگ است.

و در عوض شراب بهشتی را مثلاً داریم که دیگر این خماری و پوشیده شدن عقل و غفلت از یاد خدا را به همراه ندارد:

مَّثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ ۖ فِيهَا ... أَنْهَارٌ‌ مِّنْ خَمْرٍ‌ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِ‌بِينَ ... [محمد، ۱۵]
داستان بهشتی که به متقیان وعده دادند این است که در آن باغ بهشت ... نهرهاست از شراب ناب که نوشندگان را به حد کمال لذّت بخشد ...

عَلَىٰ سُرُ‌رٍ‌ مُّتَقَابِلِينَ / يُطَافُ عَلَيْهِم بِكَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ / بَيْضَاءَ لَذَّةٍ لِّلشَّارِ‌بِينَ / لَا فِيهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا يُنزَفُونَ [الصافات، ۴۴-۴۷]
بر تختهای عالی رو به روی یکدیگر نشسته‌اند. / با جام شراب طهور بر آنان دور می‌زنند. / شرابی سپید و روشن که آشامندگان لذت کامل برند. / نه در آن می‌خمار و دردسری و نه مستی و مدهوشی است.

یا علی

عزیزم اونجا شرابی میدن مثل شرابی اینجا نیست خیلی خوشمزه است ای شا ا... بهش برسین البته اگر بچه های خوبی باشین نماز بخونی ....
عَلَىٰ سُرُ‌رٍ‌ مُّتَقَابِلِينَ / يُطَافُ عَلَيْهِم بِكَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ / بَيْضَاءَ لَذَّةٍ لِّلشَّارِ‌بِينَ / لَا فِيهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا يُنزَفُونَ [الصافات، ۴۴-۴۷]
بر تختهای عالی رو به روی یکدیگر نشسته‌اند. / با جام شراب طهور بر آنان دور می‌زنند. / شرابی سپید و روشن که آشامندگان لذت کامل برند. / نه در آن می‌خمار و دردسری و نه مستی و مدهوشی است.
بهتره کمی درباره شراب خوردن در حال این دنیا بفهمی که میگن :"
حضرت فرمود: هر كس يك جرعه شراب بنوشد، خداوند به پنج چيز مبتلا مى كند، اول اينكه قلب را سياه مى كند. دوم جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و همه ملائكه از او دورى مى كنند. سوم تمام انبياء و ائمه (عليهم السلام ) از او تبرى مى جويند. و چهارم خداوند جبار از او برى است . و پنجم جايگاهش جهنم است . و هر زمان بخواهند، از جهنم فرار كنند. دوباره به جهنم برگردانده مى شوند.

_Member_;518123 نوشت:
درود

در کل کار بهشتیان چیه ؟ فقط خوردن و آشامیدن و دید و بازدید و ملاقات و ازدواج با حوریان ؟

این نوع زندگی که همیشه در دنیا به بیهودگی و یا اعمال لهو ولعب معروف بوده یعنی بهشت مکانی هست برای انجام اعمال لهو لعب و بیهوده که بهشتیان در دنیا از انجامش نهی شدن ؟ و جهنمیان به خاطر انجام اعمالی که قرار بود در بهشت انجام بدن ولی در دنیا انجام دادن به عذاب جهنم دچار میشن غیر از این هست ؟


باسلام
نعمت بهشتی بسیار متنوع و گسترده و جالب و دل‌انگیز است و در قرآن کریم در این باره سخن آمده ولی شیرین‌ترین و بالاترین نعمت نعمت لقای حضرت محبوب است : از با ارزش‌ترین لذایذ معنوی آن است که محبوب جامع کل کمالات نظر لطف به انسان بیفکند و با او سخن بگوید و از آن فراتر این که انسان بتواند به مقام شهود ذات متعالی حضرت حق نایل شود و با چشم دل او را مشاهده کند و غرق دریای جمال او گردد:
«وجوهٌ یومئذٍ ناضرة إلى ربّها ناظرة؛(1) چهرهایی در آن روز شاداب و مسرور است و به پروردگارش می‌نگرد».
بعد از این نعمت بزرگ هر کدام از نعمت‌های بهشتی به نوبة خود جان‌فزا و شیرین و دل‌انگیز است .به عنوان نمونه در سورة واقعه آمده:
«میوه‌هایی از هر نوع که برگزینند، و گوشت مرغان از هر نوع که مایل باشند، و زنان سیه‌چشم زیبا که در زیبایی و لطافت چون مروارید در صدف پنهان، و در ظرف آب‌های زلال، و میوه‌های بسیار، همه آن زنان را باکره گردانیدیم، شوهر دوست و با غنچ و ناز و هم‌سن و سال، این نعمت‌های بهشتی مخصوص اصحاب یمین است».(2)
بنابر این هر کدام از نعمت‌های بهشتی سرآغاز و زیباست ولی دیدار جمال محبوب در رأس همه این نعمت‌هاست.

پی‌نوشت‌ها:
1. قیامت (75) آیه 22 و 23.
2. واقعه (56) آیه 22 ـ 37.

muiacir;518305 نوشت:
سلام
چندتا سوال دارم
اونجا که از حوری ها استفاده! میکنیم باهاشون صیغه خونده میشه یا کلا اونجا بحث زنا و ... نداریم؟
مثلا اونجا هر حوری به هر آدمی خدمات میده یا هرکس جوری های مخصوص خودشو داره؟اگر حوری ها مخصوص هیتند حجاب هم رعایت میشه توشون؟
اونجا شراب هم میشه خورد؟آقا من خیلی دوست دارم شراب بخورم آیا توی بهشت این اجازه رو دارم؟اونجا حرام نیست؟گوشت خوک هم خیلی دوست دارم.چارا چیه؟

باسلام وآرزوی معرفت برای شما .
الف_موانع کام دهی همزمان به چند نفر در عالم آخرت بیشتر از عالم دنیا است، زیرا اولاً: آن کار در عالم دنیا منع شرعی و محذور اخلاقی دارد، اما در عالم آخرت منع تکوینی دارد ،چون زنان بهشتی که حوریه‌ها هستند، نتیجه و تمثّل اعمال نیک مؤمن است.عمل آدمی اختصاص به خود او دارد . کسی دیگر از تمثل عمل او نمی‌تواند استفاده کند ،چون اعمال انسان در آخرت برای خود او نمودار می‌شود مثلاً برای اذکار و اعمال به صورت حوریه برای او نمودار می‌گردد.
قرآن کریم فرمود:
«وحورٌ عین کأمثال اللؤلؤ المکنون جزاء بما کانوا یعملون؛(1) حوران چشم درشت مثل لؤلؤ میان صدف آنها پاداشی است برای آنچه عمل می کردند».
دوم: قرآن کریم حوریان را چنین وصف کرده:
«حورٌ مقصورات فی الخیام؛(2) حوریانی پرده‌نشین در دل خیمه‌ها».
از آیه مبارکه معلوم می شود که زنان بهشتی پرده نشینند و از دید دیگران و غیر از همسران و صاحب‌شان مستورند. در آیه دیگر فرمود:
«فیهنّ قاصرات الطرف لم یطمثهنّ إنسٌ قبلهم ولا جان؛(3) در آن باغ‌ها دلبرانی فروهشته نگاهند که دست هیچ انس و جن پیش از ایشان به آنها نرسیده است».
بنابر این زنان بهشتی بدین گونه‌اند که غیر همسران‌شان کسی دیگر را نمی‌بینند و به تعبیر قرآن کریم «قاصرات الطرف» هستند
سوم: اگر کام دهی همزمان با چند نفر در دنیا منع شرعی دارد و انجام آن برای مؤمن و افراد صالح میسور نیست، در آخرت به طریق اولى چنین است ،چون آن جا امکان وقوع چنین اعمال خلاف نیست.

ب_ در بهشت، همسران زیبا، خوراکی‌های متنوع و رنگارنگ، نوشیدنی‌های شیرین و متنوع، قصرهای شگفت‌آور، لباس‌های ابریشمی، و هزاران نعمت و موهبت دیگر وجود دارد که شاید آدمی در دنیا از اسم آن ها خبری نداشته و تصور آن برایش دشوار باشد. از این رو، در قرآن آمده هرچه انسان آرزو کند، در بهشت برای او فراهم است. قرآن کریم فرموده:
«وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَأَنتُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»؛ (4) «آن جا آنچه دل ها بخواهند و دیدگان را خوش آید، هست و شما در آن جاودانید».
طبق این آیه معلوم می‌شود که چیزی از خوبی، شادابی لذت‌های روحی و جسمی، معنوی و مانند آن نیست که در بهشت برای مؤمن فراهم نباشد و مؤمن در آرزوی آن بماند.
- در آیات زیادی از قرآن توصیفی از غذاهای بهشتی به چشم می خورد مانند :
«مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَ لَهُمْ فِیها مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ . (5)
ترجمه: توصیف بهشتى که به پرهیزگاران وعده داده شده چنین است که در آن نهرهایى از آب صاف و خالص است که بدبو نشده و نهرهایى از شیر که طعم آن دگرگون نگشته، و نهرهایى از شراب (طهور) که مایه لذت نوشندگان است، و نهرهایى از عسل مصفى، و براى آنها در آن از تمام انواع میوه‏ها وجود دارد (و از همه بالاتر) آمرزشى است از سوى پروردگارشان.
در این آیه از ا نو ا ع مواهب بهشتیان سخن گفته شده ود ر عین حال به تفاوت های این نعمت با نعمت های دنیایی در عین اشتراک نیز اشاره شده است .
در میان نعمت هاى بهشتیان از چهار نهر که هر کدام مایع و محتوایى مخصوص دارد نام مى‏برد، و سپس سخن از میوه‏هاى بهشتى است، و سرانجام از بعضى مواهب معنوى سخن مى‏گوید.
نخست مى‏فرماید:" بهشتى که به پرهیزگاران وعده داده شده در آن نهرهایى است از آب صاف و خالص که هیچ گونه دگرگونى در بوى آن حاصل نشده است".
آسن" به معنى" بدبو" است، بنا بر این «ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ» یعنى آبى که بر اثر طولانی ماندن یا علت دیگر بوى آن دگرگون نشده است. این نخستین قسمت از نهرهاى بهشتى است که در آن صرفا آب زلال خوشبو و خوش طعم جارى است.
سپس مى‏افزاید: و نهرهایى از شیر که طعم آن دگرگون نگشته است.
اصولا آنجا جاى فساد و تباهى نیست و مواد غذایى بهشتى با گذشت زمان دگرگون نمى‏شود. عالم دنیا است که به خاطر وجود انواع میکرب هاى مخرب ،مواد غذایى به سرعت به سوى فساد مى‏رود.
بعد به سراغ سومین قسمت از نهرهاى بهشتى رفته، مى‏گوید: و نهرهایى از شراب طهور که مایه لذت نوشندگان است و بالآخره چهارمین و آخرین قسمت از نهرهاى بهشتى را به این صورت بیان‏
مى‏کند: و نهرهایى از عسل مصفا.
علاوه بر این نهرهاى گوناگون که هر کدام به منظورى آفریده شده، در پنجمین موهبت سخن از انواع میوه‏هاى بهشتى به میان آورده مى‏افزاید:" و براى آنها در بهشت از تمام انواع میوه‏ها موجود است. میوه‏هاى رنگارنگ با طعم ها و عطرهاى متفاوت. آنچه در تصور بگنجد یا انواعى که امروز حتى تصورش براى ما ممکن نیست، همه در اختیار آنها است.
بابیان این ویژگی ها پاره ای از تفاوت های اغذیه بهشتی با اغذیه دنیوی نیز روشن می شود.
در ششمین موهبت که بر خلاف مواهب مادى قبلى، جنبه معنوى و روحانى دارد مى‏گوید: براى آنها است آمرزشى از سوى پروردگارشان (وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ).
رحمتى عظیم و گسترده که تمام لغزش هاى آنها را مى‏پوشاند، و به آنها اطمینان و آرامش مى‏بخشد، و محبوب درگاه حق مى‏کند،(6)
بنابراین، در بهشت همه نوع لذت های جسمی و روحی و معنوی وجود دارد که از آن میان، لذت دیدار وصال قرب الهی است که پرسشگر محترم خواهان آن است. و در عین حال تفاوت های جوهری بین این نعمت ها ی اخروی و نعمت های دنیا یی است .

ج_ بهشت جای افراد مومن وپاک است کسانی که خوک را دوست دارند جایش در بهشت نیست .
پی‌نوشت‌ها:
1. واقعه (56) 22 ـ 23.
2. رحمن (55) آیه 72.
3. همان، آیه 56.
4. واقعه (56) آیه 22 ـ 37.
5. سوره محمد(47)،آیه15).
6. آیه الله مکارم شیرازی، پیام قرآن، نشر دار الکتب الاسلامیه تهران بی تا ج6 ،ص 227 .

صادق;518591 نوشت:
باسلام
نعمت بهشتی بسیار متنوع و گسترده و جالب و دل‌انگیز است و در قرآن کریم در این باره سخن آمده ولی شیرین‌ترین و بالاترین نعمت نعمت لقای حضرت محبوب است : از با ارزش‌ترین لذایذ معنوی آن است که محبوب جامع کل کمالات نظر لطف به انسان بیفکند و با او سخن بگوید و از آن فراتر این که انسان بتواند به مقام شهود ذات متعالی حضرت حق نایل شود و با چشم دل او را مشاهده کند و غرق دریای جمال او گردد:
«وجوهٌ یومئذٍ ناضرة إلى ربّها ناظرة؛(1) چهرهایی در آن روز شاداب و مسرور است و به پروردگارش می‌نگرد».
بعد از این نعمت بزرگ هر کدام از نعمت‌های بهشتی به نوبة خود جان‌فزا و شیرین و دل‌انگیز است .به عنوان نمونه در سورة واقعه آمده:
«میوه‌هایی از هر نوع که برگزینند، و گوشت مرغان از هر نوع که مایل باشند، و زنان سیه‌چشم زیبا که در زیبایی و لطافت چون مروارید در صدف پنهان، و در ظرف آب‌های زلال، و میوه‌های بسیار، همه آن زنان را باکره گردانیدیم، شوهر دوست و با غنچ و ناز و هم‌سن و سال، این نعمت‌های بهشتی مخصوص اصحاب یمین است».(2)
بنابر این هر کدام از نعمت‌های بهشتی سرآغاز و زیباست ولی دیدار جمال محبوب در رأس همه این نعمت‌هاست.

پی‌نوشت‌ها:
1. قیامت (75) آیه 22 و 23.
2. واقعه (56) آیه 22 ـ 37.

درود

در توصیف بهشت برای خانم ها چه توضیحی در قرآن اومده ؟ اصلا حوری که مذکر باشه هم داریم ؟ یا خانم ها فقط باید بشینن تماشا کنن ؟

اینطور که به نظر میاد بهشت هم مانند دنیا برای مردان ساخته شده :Nishkhand:

_Member_;518603 نوشت:
درود

در توصیف بهشت برای خانم ها چه توضیحی در قرآن اومده ؟ اصلا حوری که مذکر باشه هم داریم ؟ یا خانم ها فقط باید بشینن تماشا کنن ؟

اینطور که به نظر میاد بهشت هم مانند دنیا برای مردان ساخته شده :Nishkhand:


باسلام .
پاسخ:
قرآن کریم اوصاف زنان بهشتی را بیشتر به صورت روشن‌تر مطرح نموده ولی درباره مردان بهشتی به طور مجمل و سربسته سخن گفته و با اشاره و کنایه مطرح کرده است. مثلاً فرمود:
«لهم فیها أزواجٌ مطهّرة؛(1) برای بهشتیان در آن جا همسرانی پاک و پاکیزه است».
و یا فرمود: «وزوّجناهم بحورٍ عینٍ؛(2) ما آنها را با حور العین تزویج می‌کنیم».
در وصف حور العین گفته است:
«وحورٌ عینٌ کأمثال اللؤلؤ المکنون؛(3) آنها همسرانی از حور العین دارند همچون مرواریدی که در صدف پنهان است».
چون واژه حور العین اعم از زن و مرد است ، بر زنان و مردان بهشتی به عنوان همسران بهشتی اطلاق می‌گردد، زیرا واژه حور جمع حوراء است که به معنای زن سیاه چشم و هم جمع احور است که به معنای مرد سیاه چشم است. هم‌چنین واژه عِین جمع اعین است که به معنای مرد درشت چشم است و هم جمع عُیناء است که به معنای زن درشت چشم.(4)
بنابر این حور العین به عنوان همسران بهشتی برای مردان و زنان اهل بهشت در آموزه‌های دینی مطرح شده ولی درباره مردان کمتر توضیح داده شده و این برای حفظ عفت عمومی و طبق اقتضای ادب قرآن کریم است.
چه این که طبق برخی روایات زنان مؤمن به مراتب زیباتر و نورانی تر از حور العین در بهشت در کنار همسران مؤمن خود در بهشت زندگی می‌کنند.(5)
در قرآن کریم در این باره آمده:
«جنّات عدنٍ یدخلونها ومَنْ صلح من آبائهم وأزواجهم وذرّیّاتهم؛(6) بهشت‌های عدن که آنان با پدران‌ و همسران‌ و فرزندان‌شان که درست کاراند در آن داخل می‌شوند».
از این آیه به دست می‌آید زن و مرد صالح در بهشت کنار هم خواهند بود.

پی‌نوشت‌ها:
1. بقره (2) آیه 25.
2. دخان (44) آیه 54.
3. طور (52) آیه 22.
4. ر،ک: پیام قرآن، ج 6، ص 261، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران 1377ش.

owari;518340 نوشت:
سلام علیکم،
یعنی اینجا آدم گاهی یه چیزهایی دوست داره که با طبع انسانیش نمی‌خونه

یا علی

سلام
یه نکته ای رو توی حرف هاتون گفتین که با فطرت انسانیش نمیخونه.
فطرت انسانی جدای از دین هست ، مثلا اینکه آدم ناخودآگاه تمایل به خداشناسی و خداپرستی داره همونطور که بت پرستان هم خدا رو در واقع میپرستیدند اما در مصداق دچار اشتباه شده بودند.
برمیگردیم سر بحث فطرت انسانی :
آدمی که تا مثلا 18 سالگی بدون دین بزرگ شده حالا اگر یه بطری شراب و شربت و مثلا نوشابه بزارین جلوش به نظرتون کدوم رو میخوره؟.....
اگر توی جوابش شک دارین تا طبق مقاله پاسخ بدیم.
بزارین بهتر بپرسم ، به نظرتون چرا خدا الزاما واژه شراب رو به کار برده و مثلا نگفته نهرهایی از شربت؟
واضحه
چون آدما تمایل به شرابشون بیشتره در نتیجه خدا میگه بنده من ، شراب نخور ، صبر کن تا من شرابی توی بهش بهت میدم که مستی نمیاره
قطعا اینجا مشخص میشه فطرت آدمی تمایل به شراب داره ، هرچند بعضی ها معتقدند چون لذت در ترکش رو نچشیده در حالی که باز هم نتیجه میشه که فطرت به ابتدا تمایل به شرب خمر داره

صادق;518596 نوشت:

ج_ بهشت جای افراد مومن وپاک است کسانی که خوک را دوست دارند جایش در بهشت نیست .

1- این حرفی که با رنگ قرمز نوشتین ، یکم بی انصافی هست.
توی پست بالا برای دوست عزیزمون جناب owari به صورت عقلی ثابت کردم که فطرت و تمایل آدمی به بعضی چیزها مثل شرب خمر بالاست(هرچند علمی هم میتونم ثابت کنم اما خوب مقالات انگلیسی هست و متنش یکم تخصصیه)
حالا مساله اینجاست وقتی عنوان میشه که گوشت خوک یکی از لذیذترین گوشت هاست ، حالا منی که شدید دوست دارم گوشت خوک رو تست کنم اما به خاطر دینم نمیتونم ، جام توی بهشت نیست؟.....الله اعلم
2 - تکلیف همسر آدم چی میشه؟آیا همچنان همسرمون میمونه؟حوری ها به صیغه ما در میاند؟تعداد حوری ها برای هر شخص مشخص نیست؟راستی برای همسرمون مرد های مختلف و زیبا رو وجود نداره؟
3 - سوالی ذهن منو مشغول کرده ، اینکه واقع چرا وقتی قرآن به ما اجازه داده که بی نهایت همسر طی نکاح موقت و تعداد 4 تا طی نکاح داءم اختیار کنیم ولی یکی از خوبی ها و لذت های اون دنیا رو حوری های بهشتی میدونه؟
در واقع سوال من اینجاست که حضرت باری تعالی ، این حوری هایی که توی بهش به ما وعده داده ، همینجا به ما عرضه نمیداره؟اگر این حوری ها همینجا در اختیار ما قرار بگیرند احتمالا این طور نمیشه که در سال های اخیر اعلام بشه 60 درصد طلاق های ما ، مشکلات جنسی از جمله علل اصلی بوده.
پی نوشت : احتمالا به قول جناب owari ، اونجا پلیدی ها از دل زنان گسسته میشه و به اینکه مردشون با مثلا 10 تا حوری بره و بیاد و حتی در صورت رعایت عدالت ، دیگه بهش سخت نمیگیرند

muiacir;518748 نوشت:
سلام
یه نکته ای رو توی حرف هاتون گفتین که با فطرت انسانیش نمیخونه.
فطرت انسانی جدای از دین هست ، مثلا اینکه آدم ناخودآگاه تمایل به خداشناسی و خداپرستی داره همونطور که بت پرستان هم خدا رو در واقع میپرستیدند اما در مصداق دچار اشتباه شده بودند.
برمیگردیم سر بحث فطرت انسانی :
آدمی که تا مثلا 18 سالگی بدون دین بزرگ شده حالا اگر یه بطری شراب و شربت و مثلا نوشابه بزارین جلوش به نظرتون کدوم رو میخوره؟.....
اگر توی جوابش شک دارین تا طبق مقاله پاسخ بدیم.
بزارین بهتر بپرسم ، به نظرتون چرا خدا الزاما واژه شراب رو به کار برده و مثلا نگفته نهرهایی از شربت؟
واضحه
چون آدما تمایل به شرابشون بیشتره در نتیجه خدا میگه بنده من ، شراب نخور ، صبر کن تا من شرابی توی بهش بهت میدم که مستی نمیاره
قطعا اینجا مشخص میشه فطرت آدمی تمایل به شراب داره ، هرچند بعضی ها معتقدند چون لذت در ترکش رو نچشیده در حالی که باز هم نتیجه میشه که فطرت به ابتدا تمایل به شرب خمر داره

سلام علیکم مؤمن به خدا،
حالا یک آزمایش هم بگذارید حقیر انجام بدهم. به نظر شما کسی که تا ۱۸ سالگی معیارش برای انتخاب غذا مزه‌ی غذا بوده اگر جلویش آبگوشت و فست‌فود بگذارند کدام را میل داشته باشد بخورد؟ اینکه جوانات تا این حد تمایل دارند به خوردن پیتزا و فست‌فود بیانگر سازگاری آن با فطرتشان است؟ سوسیس و کالباس ارزش غذایی برای بدن او دارند؟ البته حقیر دیده‌ام که کسانی که در خانواده‌ی بی‌دین یا کم‌دین بزرگ شده‌اند هم میلی به شراب نداشته باشند، بنا به شنیده‌ها یک تلخی خاصی دارد که با ذائقه‌ی بچه‌ها که نمی‌خورد و با ذائقه‌ی بزرگترها هم طول می‌کشد تا سازگار شود، مثل سیگار، ولی وقتی می‌خورند یک طوریه که باز هم دوست دارند بخورند، حتی دیده‌ام کسانی را که کل‌کلشان سر این موضوع است که از فلان عرق هم توانسته‌اند بخورند ... یعنی همچین کار ساده‌ای هم نیست لااقل برای شروع. مثال دیگرش این است که جلوی معتاد به مواد مخدر مواد مخدر بگذارید و او میل داشته باشد از آن مصرف کند، این فطری نیست و اکتسابی است، یعنی در اثر مصرف آن ماده یا مواد مضر مشابه کم‌کم باف مغزی‌اش تغییر می‌کند و با آن سازگاری می‌یابد، ذائقه‌اش عوض شده، سلیقه و تمایلاتش کلاً تغییر می‌کنند ...
این بحث فطرت موضوع خیلی بدیهی مثل اینکه انسان نیاز دارد کسی را بپرستد نیست، در برخی امور همه یک نیم‌نگاهی به فطرت دارند ولی در برخی امور اصلاً وجود تمایل فطری به یک چیز یا انزجار فطری از چیز دیگر به کل انکار می‌شود. مطابق قرآن اسلام دینی است که امر به فطرت می‌کند، در حیوانات غرایض این کار را برایشان می‌کند ولی ما و جنیان که غرایضمان حدود را حفظ نمی‌کنند قوانین به صورت تشریعی است، یعنی مثل اینکه به کسی بگویند از این بعد قلب تو خودکار کار نخواهد کرد و خودت باید عنان آن را به دست بگیری تا مناسب با شرایطی که درش هستی ضربان داشته باشد، در هیجان بیشتر بزند و رگها هم گشادتر شوند و ...، در زمان استراحت طور دیگر، در زمان ترس طور دیگر و ...، اگر این قوانین را گذاشتند و کسی رعایتشان نکرد خودش هم ضرر می‌کند و انواع و اقسام بیماری و در انتها هلاکت جسمانی نصیبش خواهد شد. دین برای ما این کار را می‌کند. به همین دلیل هم هست که همه‌ی موجودات نماز و تسبیح و سجده دارد (النجم و القمر یسجدان) ولی عبادت همه یک شکل ندارد و هر موجودی مطابق با مقتضیات خودش خداوند را عبادت می‌کند که آن عبادت هم در اصل می‌شود حرکت به سمت تکامل خودشان مگرنه خداوند بی‌نیاز است. شاید این پست و این پست درباره‌ی فطرت و خداپرستی انسان هم به کارتان بیاید.

muiacir;518748 نوشت:

1- این حرفی که با رنگ قرمز نوشتین ، یکم بی انصافی هست.
توی پست بالا برای دوست عزیزمون جناب owari به صورت عقلی ثابت کردم که فطرت و تمایل آدمی به بعضی چیزها مثل شرب خمر بالاست(هرچند علمی هم میتونم ثابت کنم اما خوب مقالات انگلیسی هست و متنش یکم تخصصیه)
حالا مساله اینجاست وقتی عنوان میشه که گوشت خوک یکی از لذیذترین گوشت هاست ، حالا منی که شدید دوست دارم گوشت خوک رو تست کنم اما به خاطر دینم نمیتونم ، جام توی بهشت نیست؟.....الله اعلم
2 - تکلیف همسر آدم چی میشه؟آیا همچنان همسرمون میمونه؟حوری ها به صیغه ما در میاند؟تعداد حوری ها برای هر شخص مشخص نیست؟راستی برای همسرمون مرد های مختلف و زیبا رو وجود نداره؟
3 - سوالی ذهن منو مشغول کرده ، اینکه واقع چرا وقتی قرآن به ما اجازه داده که بی نهایت همسر طی نکاح موقت و تعداد 4 تا طی نکاح داءم اختیار کنیم ولی یکی از خوبی ها و لذت های اون دنیا رو حوری های بهشتی میدونه؟
در واقع سوال من اینجاست که حضرت باری تعالی ، این حوری هایی که توی بهش به ما وعده داده ، همینجا به ما عرضه نمیداره؟اگر این حوری ها همینجا در اختیار ما قرار بگیرند احتمالا این طور نمیشه که در سال های اخیر اعلام بشه 60 درصد طلاق های ما ، مشکلات جنسی از جمله علل اصلی بوده.
پی نوشت : احتمالا به قول جناب owari ، اونجا پلیدی ها از دل زنان گسسته میشه و به اینکه مردشون با مثلا 10 تا حوری بره و بیاد و حتی در صورت رعایت عدالت ، دیگه بهش سخت نمیگیرند

در مورد آن کلام کاشناس محترم هم دلگیر نشوید و جنبه‌ی شوخی دارد. رسول خدا صل‌الله‌علیه‌و‌آله روزی به شوخی به خانم مسنی گفتند که خداوند پیرزن وارد بهشت نمی‌کند، آن زن ناراحت شد، بعد رسول خدا فرمودند که بلکه ابتدا جوانشان می‌کند و بعد وارد بهشتشان می‌کند. بهشت جای پیری و فرتوتی نیست. به همین صورت هم بهشت جای خواستن چیزی که برای جسم و روان انسان ضرر داشته باشد و او را به زحمت بیاندازد نیست.
در مورد لذیذ بودن گوشت خوک هم همان مسائل بالا پیش می‌آید، یعنی این انحراف از طبع و ذائقه‌ی اصیل انسانی است، مثل یک بیماری، مثل اینکه یک نفر ممکن است از لباس شلخته پوشیدن خوشش بیاید یا از لباس پاره‌شده و ... (این لباس‌هایی که جوان‌ها بعضاً می‌پوشند). اینها هم نطابق با فطرت نیست ولی به اسم مد میاد و کم‌کم بهش عادت می‌کنند و الگوهایی هم برای خودشان دارند که بخاطر آن الگوها از آن لباس‌ها هم خوششان بیاید و سلیقه‌اشان یکطور دیگری بشود که برای برخی دیگر قابل درک نیست.
در مورد حوری هم مثال‌هایی هستند که در همین دنیا به ازدواج افرادی درآمده باشند، از جمله همسر شیث هبة‌الله علیه‌السلام فرزند و وصی حضرت آدم علیه‌السلام با یک حوری از بهشت به نام نزله ازدواج کردند و فرزندشان انسان شد به نام أنوش (یا ریسان) اگر درست خاطرم باشد (ازدواج با محارم خلاف شرع است ولو وقتی هیچ انسان دیگری که بشود با او ازدواج کرد نباشد، والله العالم). یا حتی در کلام علما مثلاً حوریه‌ای در مسیر سلوک علامه طباطبایی خود را به ایشان عرضه کرد اما ایشان مطابق سفارش استادشان به او محل نگذاشتند که از ادامه‌ی طی طریق باز نمانند.
اینکه در همین دنیا هم می‌شود ۴ همسر دائم و بی‌نهایت همسر صیغه‌ای داشت اولاً بیشتر در کلام است و نگهداری این تعداد همسر احتمالاً زحمتش بیش از لذتش باشد، ثانیا حتی زحماتش را هم که کنار بگذارید خود معاشقه و هم‌بستری و ... هم زحمات و خستگی‌ها و خوشی‌ها و نارحتی‌ها را با هم دارد، در حالیکه در بهشت مثلاً گفته می‌شود که کسی به اندازه‌ی چند هزار سال یک هم‌بستری‌اش طول می‌کشد بدون اینکه از این کار خسته شوند یا چه و چه ... لذت‌های آخرتی حتی آن لذت‌هایی که مشابهشان در این دنیا هست زحمات این دنیا را نخواهند داشت، مثل اینکه نیاز به دفع مواد زائدشان نیست و مطابق با حدیث امام باقر علیه‌السلام تغذیه‌ی از بهشت مثل تغزیه‌ی جنین در رحم مادر است که می‌خورد ولی نیازی به دفع ندارد ... خلاصه اینکه شما فرض کنید بهشت مجموعه‌ای است از تمام نعمت‌هایی که می‌شناسیم منهای زحمات دنیایی‌اشان به علاوه نعمت‌هایی که نمی‌شناسیم و تصوری هم ازشان نداریم.
یا علی

سوالاتی شبیه اینها:

"در بهشت فقط خوردن و لذته، این که همش تکراریه؟!"
"فلان عمل رو انجام بدم خدا چندین قصر از یاقوت و ... به او میده؟ اون هم با اون اندازه های عجیب و غریب؟ مگه من چقدر می خوام؟ :)"
و ...

توی قرآن هم اگه دقت کنید خدا در زمینه بهشت و جهنم اطلاعات دقیق نداده و از طرفی دنیا رو محل سختی و رنج معرفی کرده، از طرفی امیال زیادی هم بهش داده که تا آخر عمرش به همه شون به صورت ایده آل دست پیدا نمیکنه و اصولا هر لذتی همراه با رنجی هم هست در نهایت!

شاید،
شاید خدا خواسته آزمایش کنه آیا با همین تعریف مبهم از بهشت و جهنم کسی متذکر میشه یا نه؟ یا بامبول در می آره؟
بنده خودم عمیق شدن در این مسائل مبهم رو خیلی درست نمیدونم، قلب آدم رو مریض میکنه. شما نگران نباشید، شما بهشت برید خدا خودش میدونه چطور شما رو لذت بده! Smile
به قول حاج آقا پناهیان دختر و پسر بچه ای که در دوران کودکی هیچ چیزی از عشق و علاقه بین پسر و دختر متوجه نمیشن، وقتی بهشون بگی چنین علاقه ای هست و بخوای توجیهشون کنی اصلا متوجه نمیشن، یعنی ابزار درکش رو فعلا ندارند! حتی اگر با مصادیقش توضیح بدی که مثلا شما بزرگ میشی با یه نفر دیگه زندگی میکنی، آقا اصلا نمیشه بهش فهموند.

حالا پروردگار با عظمت چطور باید به ما بفهمونه که خارج از قوانین عالم هم میشه به گونه ای دیگه لذت برد، وقتی گفته میشه دیگه اونجا خواب نیست، انسان دفعی از بدنش نداره و هر چی خورده به صورت عطر خوشبو به صورت عرق ترشح میشه و ... شاید مضحک به نظر برسه ولی امکانش هست، شاید اونجا تعاریف لذت و مصادیقش کلا عوض بشن، شاید سیستم ادراکی بدن کلا تغییر پیدا کنه.

تا زمانی که کودکی دستش به آتش نخوره، توجیه خطر داشتن آتش براش بی مفهمومه، حتی اگر یه چوب بندازن روی آتیش و آتیش بگیره باز هم حس سوختن رو نمی دونه چیه، اون درد رو نمیفهمه. ما هم تا زمانی که وارد اون دنیا نشیم خیلی چیزها رو نخواهیم فهمید و باید به همین اطلاعات اندک بسنده کنیم، بله باید رنج کشید و فی ما بین خوف و رجا تا لحظه مرگ تحمل کنیم. این خاصیت دنیاست! شاید همین ایجاد شبهه و سوالات این چنینی هم جزئی از این رنج باشه!

[="Blue"]

گل گندم;516883 نوشت:
یعنی مثلا فقط می خورنئ و می خوابند ؟

من شنیدم خوردن بهشت موجب کمالاته.درواقع تو این مایه ها که ما میخوریم و بر کمالاتمون افزوده میشه!:khandeh!:البته چون کمالاتو نمیشه خورد احتمالا خدا اینو گفته که ما رو به سمت خود جذب کنه تا بریم بهشت و خوشبخت شیم؟؟فهمیدین؟؟:Gig:[/]

تشکر از عزیزان
خداوند بهشت رو جایی پر از حوری ، نهرهایی از شراب و میوه های خوشمزه توصیف کرده ....چیزهایی که قطعا همه ماها با مزاجمون میسازه و فطرتا(یا شاید به قول دوستان ، اکتسابا) اون ها رو میپسندیم که توی بهشت باشند.
بیچاره ااون هایی که شراب و گوشت خوک نمیخورند و زنا هم نمیکنند اما آخرش میرند جهنم.
بگذریم
توی علوم روانشناسی میگند به بچه نگین اگر نمرت بالای 16 بشه برات فلان چیز رو میخرم ، بلکه اگر بالای 16 شد ، بدون اینکه از قبل بهش گفته باشین یه جایزه براش بگیرین.حتی اگر زیر 16 هم شد یه جایزه براش بگیرین اما مثلا به ارزشی از نظر اون بچه ، پایین تر از جایزه فعلی.
حالا شده داستان این بهشت و جهنم ما.
قوی ترین غریضه انسانی خوردن و آشامیدنه و بعد هم غریضه جنسی(ممکنه برعکس هم بعضی محققین اعلام کنند).خدا هم اومده و از همین ها استفاده کرده و میگه بهشتی که وعده دادم توش از این ها سیرابت میکنم.
ای کاش سخن کمفسیوس رو توی قرآن به جای آیات بهشت و جهنم داشتیم : هرچه برای خود میپسندی ، برای دیگران هم بپسند.(شیعیان معتقدند این سخن از امیرالمومنین علیه السلام هست).
این طوری دیگه ما حق الناس نمیکردیم ، چون دوست نداشتیم در حقمون حق الناس کنند و ...

برادر عزیزم،
نمره‌ی کسی صفر که هیچ منفی هم بشود خداوند دست از رحمانیتش برای آنها برنمی‌دارد و مطابق شأن و ارزششان به ایشان رحمت می‌رساند، ولی شأنشان چیز خوشایندی نیست وقتی از نظر این دنیا به آن نگاه می‌کنیم که خوبی و بدی را در کنار هم می‌بینیم. آنچه برای بهشت از نعمات شمرده شده همه مصداق رحیمیت خداست و البته برای کسی قابل دریافت است (مگرنه رحیمیت خداوند به خودی خود فیلتری ندارد و فیلتر استفاده از رحیمیت خداوند خود ما هستیم) که قابلیت آن را کسب کرده باشد.
اینکه خداوند آن چیزها را درقرآن بیان کرده است و یا تمام انبیاء گذشته که می‌آمدند می‌گفتند ما برای انذار و بشارت آمده‌ایم این است که در این دنیا تزاحمی بین عقل و محسوسات هست. مثلاً کسی مال یتیم را می‌خورد. این خوردن مثلاً به صورت خرید یک چلوکباب چرب با گوجه‌ی اضافه باشد، او که دارد می‌خورد به گمانش این است که دارد چلوکباب می‌خورد (چشم و بینی و پوست دست و بعد قدرت چشایی همه این را تأیید می‌کنند) و از آن لذت هم می‌برد (یعنی مغز و مرتبه‌ی پایینی از نفس هم تأییدش می‌کنند و خوشایندشان است)، اما خداوند فرموده که در واقع تو داری آتش از گلو پایین می‌دهی و در آخرت حقیقت این غذا به تو چشانده خواهد شد. یعنی اینکه خداوند فرموده حقیقت کارهای خوب نعمات بهشتی است که با طبع انسان می‌سازد و حقیقت کارهای حرام عذابهای جهنمی است که فطرتاً از آنها بیزار خواهیم بود (مگرنه موجوداتی هستند که در دهانه‌ی آتشفشان و شرایط آنچنانی سازگار هستند، اینجا طبع انسان ملاک است، در روایات هم داریم به این مضمون که بهشت برخی درندگان در جهنم انسان‌هاست و شهوتشان در دریدن مردم آنجا ارضا می‌شود)، حالا شما عقل دارید اگر خواستید دل به ظاهر دنیا ببندید که هم متاعش قلیل است، هم لذتش آمیخته به سختی‌هاست، هم زمانش محدود است، یا اینکه بر خلاف محسوسات خود با چشم عقل به عالم نگاه کنید و از بدیها دوری کنید و به خوبی‌ها چنگ بزنید. در این میان انسان‌ها به گفته‌ی امام‌المتقین به سه دسته تقسیم می‌شوند:
آنها که برای رسیدن به نعمات بهشتی خدا را عبادت می‌کنند (عبادت به معنای عام که شامل انجام واجبات و ترک محرمات است و فقط نماز و روزه و حج و ...)
آنها که از ترس جهنم خدا را عبادت می‌کنند
و آنهایی که به خاطر خود خداوند او را عبادت می‌کنند
در انسان‌های در همین دنیا عده‌ای بوده‌اند که وقتی در تزاحم میان محسوسات و عقل راه عقل را برگزیده‌اند و به انجام احکام خداوند راضی شده‌اند کم‌‌کم از معارفی آگاه شده‌اند که آن عبادت را برایشان قابل درک‌تر کرده است، یا کم‌کم پرده‌هایی از ظواهر برایشان کنار رفته و لذت اصیل عبادت را در همین دنیا چشیده‌اند، و یا کم‌کم زشتی گناه و زیبایی عبادت را به چشم دل دیده‌اند که گفته می‌شود چشم برزخی پیدا کرده‌اند و ...
یک نفر بود که والدینش با والدین دوستش اختلاف پیدا کرده بودند، وقتی این اختلافات زیاد شد و جلوی بچه‌ها هم مطرح می‌شد آن بچه هم خودبخود خود را در طرف والدین خودش احساس کرد. یک روز بچه‌ای که دوستش بود آدم برفی درست کرده بود، وقتی که رفت آمد و روی آدم برفی او نشست تا مگر چند سانتی‌متر سر بخورد، هم نسبت به آن بچه‌ی دیگر دشمنی احساس می‌کرد و دلش خنک شد که آدم برفی او را خراب کرده بود و هم اینکه گفت شاید سر هم خوردم، سر نخورد و برگشت، بعداً والدین دوستش به او گفتند که بچه‌اشان از دور می‌دیده و گریه می‌کرده، اختلاف آنها اختلاف آنهاست و نه اختلاف بچه‌هایشان. لذت دنیا در حد همان شاید لذت اندکی ببرم هست، شاید هیچ لذتی هم در ضمن آن برده نشود، ولی زشتی کاری که انجام می‌شود درک نمی‌شود اگر از عقل استفاده نشود و همان زشتی هم هست که در آخرت گریبان گناهنکاران را می‌گیرد. این عین عدالت است اگر کار درست و غلط در همین دنیا به ما شناسانده شده باشد و زشتی کارهای غلط هم تبیین شده باشد و خبرش به شخص رسیده باشد و حجت بر او تمام شده باشد. اگر حجت بر کسی تمام نشده باشد هم (مثل دیوانگان یا کودکان نابالغ که از دنیا می‌روند) ایشان به جهنم فرستاده نخواهند شد تا بی‌عدالتی باشد.
خوب است که یادمان باشد که کسانی که ما دوستشان داریم و مطمئن هستیم ایشان هم بیش از هر کس دیگری ما را دوست دارند (مثل والدینمان) آنها را خداوند برایمان قرار داده است و محبت خداوند به ما باید بیشتر از آنها باشد، خدایی که به بندگان خودش محبت قوی‌تر از محبت والدین و بلکه محبت امام و پیامبر دارد اگر کسی را تنبیه کند این تنبیه برای خود آن شخص است وگرنه برای خداوند کاری نیست و مایه‌ی زحمت و خستگی خدا نخواهد شد که برای هر کس جداگانه یک بهشت عدن با تمام ویژگی‌هایش را قرار دهد، یک دانه برگ از یکی از درختان بهشت را هم از او فروگذار نکند، اگر نمی‌کند به دلایل زیاد دیگری است و دلیل بر بی‌محبت بودن خداوند به برخی بندگانش نمی‌شود. برای خدایی که از بندگان خود تأثیری نمی‌پذیرد چه فرقی دارد که علی‌بن‌ابی‌طالب را به بهشت بفرستد یا معاویه را؟ در دنیا هم ایشان را کنار هم قرار داده بود. فرقش در قابلیت کسب شده توسط این دوشخص هست، یکی قابلیتش در د انسان کامل است و یکی در انسان بودن آن تردید است یا یقین داریم که از انسانیت خارج شده و ذاتش در جهنم تغییر خواهد کرد تا با جهنم سازگاری یابد ...
والله‌العالم
یا علی

muiacir;518748 نوشت:
سلام
یه نکته ای رو توی حرف هاتون گفتین که با فطرت انسانیش نمیخونه.
فطرت انسانی جدای از دین هست ، مثلا اینکه آدم ناخودآگاه تمایل به خداشناسی و خداپرستی داره همونطور که بت پرستان هم خدا رو در واقع میپرستیدند اما در مصداق دچار اشتباه شده بودند.
برمیگردیم سر بحث فطرت انسانی :
آدمی که تا مثلا 18 سالگی بدون دین بزرگ شده حالا اگر یه بطری شراب و شربت و مثلا نوشابه بزارین جلوش به نظرتون کدوم رو میخوره؟.....
اگر توی جوابش شک دارین تا طبق مقاله پاسخ بدیم.
بزارین بهتر بپرسم ، به نظرتون چرا خدا الزاما واژه شراب رو به کار برده و مثلا نگفته نهرهایی از شربت؟
واضحه
چون آدما تمایل به شرابشون بیشتره در نتیجه خدا میگه بنده من ، شراب نخور ، صبر کن تا من شرابی توی بهش بهت میدم که مستی نمیاره
قطعا اینجا مشخص میشه فطرت آدمی تمایل به شراب داره ، هرچند بعضی ها معتقدند چون لذت در ترکش رو نچشیده در حالی که باز هم نتیجه میشه که فطرت به ابتدا تمایل به شرب خمر داره

1- این حرفی که با رنگ قرمز نوشتین ، یکم بی انصافی هست.
توی پست بالا برای دوست عزیزمون جناب owari به صورت عقلی ثابت کردم که فطرت و تمایل آدمی به بعضی چیزها مثل شرب خمر بالاست(هرچند علمی هم میتونم ثابت کنم اما خوب مقالات انگلیسی هست و متنش یکم تخصصیه)
حالا مساله اینجاست وقتی عنوان میشه که گوشت خوک یکی از لذیذترین گوشت هاست ، حالا منی که شدید دوست دارم گوشت خوک رو تست کنم اما به خاطر دینم نمیتونم ، جام توی بهشت نیست؟.....الله اعلم
2 - تکلیف همسر آدم چی میشه؟آیا همچنان همسرمون میمونه؟حوری ها به صیغه ما در میاند؟تعداد حوری ها برای هر شخص مشخص نیست؟راستی برای همسرمون مرد های مختلف و زیبا رو وجود نداره؟
3 - سوالی ذهن منو مشغول کرده ، اینکه واقع چرا وقتی قرآن به ما اجازه داده که بی نهایت همسر طی نکاح موقت و تعداد 4 تا طی نکاح داءم اختیار کنیم ولی یکی از خوبی ها و لذت های اون دنیا رو حوری های بهشتی میدونه؟
در واقع سوال من اینجاست که حضرت باری تعالی ، این حوری هایی که توی بهش به ما وعده داده ، همینجا به ما عرضه نمیداره؟اگر این حوری ها همینجا در اختیار ما قرار بگیرند احتمالا این طور نمیشه که در سال های اخیر اعلام بشه 60 درصد طلاق های ما ، مشکلات جنسی از جمله علل اصلی بوده.
پی نوشت : احتمالا به قول جناب owari ، اونجا پلیدی ها از دل زنان گسسته میشه و به اینکه مردشون با مثلا 10 تا حوری بره و بیاد و حتی در صورت رعایت عدالت ، دیگه بهش سخت نمیگیرند


با سلام وتشکر از شما .
درچند محور نکته های اشاره می شود :
1- در باره فطرت در ابتدا باید گفت : در میان پدیده های عالم آفرینش، انسان را باید پیچیده ترین و شگفت ترین آنان دانست که به همین دلیل ناشناخته ترین آنان نیز محسوب می گردد. یکی از مجهولات در مورد انسان همین مساله فطریات انسان است که مورد سؤال شما نیز قرار گرفته است.
در مورد معنی فطرت و اینکه «آیا انسان فطریاتی دارد یا نه و تعداد ان ها چقدر است?» مباحث گوناگونی بین اندیشمندان از ادیان و مکاتب مختلف مطرح بوده و هست، که در کتب مفصل فلسفی و کلامی مشروحا بیان گردیده است.
در این میان آنچه حکمای اسلامی در راستای معارف دینی و عقل سلیم پذیرفته اند به طور اجمال از این قرار است:
فطرت انسان به معنی ویژگی هایی است که تکوینا در اصل خلقت و آفرینش انسان به کار رفته است. تکوینی نیز یعنی اینکه اکتسابی نیست، بلکه از نهاد انسان و سرشت او سرچشمه گرفته است.
در کنار فطرت، دو امر تکوینی دیگر نیز در نهاد انسان قرار دارد که عبارتند از طبیعت و غریزه. این سه مفهوم گر چه در تکوینی بودن مشترکند اما تفاوت های ظریفی هم دارند که عدم توجه به آن ها موجب سؤالات و شبهه هایی می گردد.
طبیعت: برای اشیاء= به اعتبار خواص گوناگونی که دارند ،ویژگی هایی ذاتی قائل می شویم که اسم این ویژگی های ذاتی، طبیعت است. مثلا وقتی ما می خواهیم خاصیتی از خواص آب را بیان کنیم ،می گوئیم طبع آب چنین است. پس طبیعت یعنی خصوصیتی که در جسم نهفته است و منشأ اثر خاصی می گردد.
غریزه: هر چند ماهیت غریزه هنوز روشن نیست ولی این قدر می دانیم که حیوانات از ویژگی های مخصوص درونی برخوردار هستند که راهنمای زندگی آنهاست و یک حالت نیمه آگاهانه ای در حیوانات وجود دارد که به موجب این حالت مسیر را تشخیص می دهند . این حالت اکتسابی هم نیست بلکه در سرشت حیوان قرار دارد. مانند پیدا نمودن پستان مادر توسط نوزادان بعد از تولد.
فطرت: فطرت فقط در مورد انسان به کار می رود. تفاوت فطرت با غریزه به طور عمده در دو چیز است:
الف- فطرت از غریزه آگاهانه تر است. یعنی انسان یک سلسله فطریات دارد و می داند که چنین فطریاتی دارد، بر خلاف غریزه که چه بسا به امیال خود آگاه است اما توجهی به آن ندارد.
ب- غریزه در حدود مسائل مادی زندگی حیوان است ،ولی فطریات انسان مربوط می شود به مسائلی که ما آنها را مسائل انسانی (مسائل ماورای حیوانی) می نامیم، پس در حقیقت بحث فطرت این است که آیا این مسائلی که به عنوان مسائل خاص انسانی -یعنی ماورای حیوانی- مطرح است و برای حیوان مطرح نیست، همه اکتسابی است و ریشه ای در ساختمان انسان ندارد یا اینکه نه، همه این مسائل ریشه ای در ساختمان انسان دارد و فطری انسان است؟
بدون شک تعلیمات اسلامی بر اساس قبول یک سلسله فطریات است، یعنی همه آن چیزهایی که امروز مسائل انسانی و ماورای حیوانی نامیده می شوند و اسم آنها را «ارزش های انسانی» می گذاریم، از نظر معارف اسلامی ریشه ای در نهاد و سرشت انسان دارند.
فطریات انسان در دو قسمت است: یکی در ناحیه شناخت ها، درک ها و دریافت ها و دیگری در ناحیه خواست ها و میل ها.
در ناحیه دریافت ها و شناخت ها این مساله هست که آیا انسان دارای یک سلسله معلومات فطری - یعنی معلومات غیر اکتسابی- هست یا خیر؟ حکمای اسلامی معتقدند که اصول مشترک تفکرات همه انسان ها اصول فطری هستند، به این معنی که انسان در این دنیا متوجه اینها می شود ولی در دانستن اینها نیازمند به معلم و نیازمند به صغری و کبری چیدن و ترتیب قیاس دادن یا تجربه کردن و امثال اینها نیست، مانند این قضایا که «کل از جزء بزرگ تر است».
اما در ناحیه خواست ها و میل ها، آیا یک سلسله فطریات وجود دارد یا نه؟ در جواب باید گفت: خواست های فطری یا غریزی انسان دو نوع است: جسمی و روحی. مقصود از خواست جسمی تقاضایی است که صد در صد وابسته به جسم باشد، مثل غریزه گرسنگی یا خوردن. میل به غذا به دنبال گرسنگی، یک امر بسیار مادی و جسمانی است ولی غریزی است. یعنی مربوط به ساختمان بدنی انسان و هر حیوانی است. ترشحاتی در معده انسان پیدا می شود، بعد اینها به صورت یک احساسی در شعور انسان منعکس می شود گر چه انسانی که اصلا نداند معده دارد، مثل بچه. بعد او برای اینکه این احساس خودش را خاموش کند، شروع می کند به غذا خوردن .وقتی غذا خورد، دیگر احساس هم از بین می رود بلکه یک حالت تنفری هم پیدا می کند . همین طور است غرایز جنسی، یعنی غریزه جنسی هم تا آن جا که به هورمون های بدنی و ترشحات غده ها مربوط است، یک امر غریزی یا فطری است یعنی اکتسابی نیست.
لکن یک سلسله غرایز یا فطریات است در ناحیه خواست ها و میل ها که حتی روانشناسی هم اینها را «امور روحی» می نامد و لذات ناشی از اینها را نیز «لذات روحی» می نامند. مانند میل به داشتن فرزند، برتری طلبی و حقیقت جویی و عشق و پرستش و...، انکار این فطریات به شکاکیت مطلق می انجامد. گرایش به جهان آخرین و دین حق از این قسم است. ما بر اساس معارف اسلامی معتقدیم که هر انسانی به طور فطری به خدا و دین حق گرایش دارد .اگر در مواردی خلاف این اتفاق می افتد، ناشی از عوامل و موانع بازدارنده است.
2_ در باره شراب باید گفت مراد از قران از کلمه شراب همان شربت است ونه شراب به مفهوم خاص که نه تنها در دنیا بلکه در آخرت وبهشت که جای پاکی است به طریق اولی حرام وممنوع تکوینی است چون شراب مایع پلید است که با عقل انسان در تعارض است از این رو بنابر مدارک معتبر شراب در ادیان دیگر نیز حرام بوده است در روایتی از امام رضا (ع) نقل شده است که:« ما بعث الله نبیا قط إلا بتحریم الخمر...؛ (1) خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد، مگر آنکه شراب را در شریعت او حرام نمود».
چه این که شراب عقل انسان را زایل می کند ورسول خدا از نوشیدن چیزی که عقل انسان را دچار اختلا ل کند به طور یقین منزه بوده است.(2) چون نوشیدن چیزی که مخالف عقل باشد و عقل را دچار مشکل نماید با عصمت منافات دارد بخصوص که از نظر اجتماعی باعث تحقیر شخصیت فرد و تنزل اجتماعی وی می گردد و این برخلاف عصمت انبیاء است.
اما در باره حرمت شراب و زمان آن باید گفت : قران فرمود: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (3) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! شراب و قمار و بتها و ازلام [نوعى بخت‏آزمايى‏]، پليد و از عمل شيطان است، از آنها دورى كنيد تا رستگار شويد! » به گفته برخی مفسرین این آیه چهارمین آیه در باب حرمت شراب است .(4)
3_ بر خلاف تصور شما فطرت انسان هرگز به شراب تمایل ندارد چون شراب ضد عقل است ولی شهوت نفسانی برخی انسان ها را به سوی آن می کشاند مثل سایر گناه هان دانشمندان به این واقعیت اعتراف داشته‏ اند که از جمله آثار زیان بخش شراب، پیامد سوئی است که روی مغز و عقل می‏گذارد و آن را از کار می‏اندازد. روشن است که با از بین رفتن عقل، پرده شرم و حیا دریده می‏شود. در نتیجه میدان به دست غرایز حیوانی می‏افتد و انسان به صورت حیوانی وحشی و لجام گسیخته درمی‏آید. نوشابه‏های الکلی پس از استفاده سریعاً جذب خون می‏شود و خون در مسیر خود مغز و مغز حرام را بی نصیب نمی‏گذارد، در نتیجه عمل سلسله اعصاب رو به ضعف می‏رود و خویشتن داری که ارادی و منشأ شرم و حیا در انسان و مانع از بروز کارهای زشت است، از دست می‏رود. الکل عالی‏ترین اعمال مغزی یعنی اعمال توقفی آن را فلج می‏کند.(5)
ملاک امتیاز آدمی بر سایر جانداران عقل او است و به خاطر عقل است که انسان علم و دانش می‌اندوزد. همه ترقیات و پیشرفت‌های جوامع بشری ثمرة دانش بشری است و شراب، عقل را اگر چه به صورت محدود و موقت زایل می‌کند
.
4_در مورد همراهي و زندگي با خانواده در آخرت، هرچند در منابع ديني بيان كامل و جامعي نيامده است، اما به طور مختصر در برخي موارد اشاراتي شده است كه به طور جداگانه عرض مي كنيم.
مسئله اول در اين زمينه، امكان همراهي و زندگي مشترك با همسر دنيايي در بهشت است.
در خصوص اين مطلب بايد گفت كه ازدواج و همراهی با همسر دنيايي، در برزخ و آخرت، امری ممکن و شدنی است؛ اما شروطی دارد و آن این که اولاً آن فرد نیز اهل بهشت باشد. به علاوه، او هم تمایل به همسری و همراهي با فرد خواهان را داشته باشد و مانعی برای آن نباشد.
از امام صادق(ع) سؤال شد: آیا زن و شوهر مؤمن که وارد بهشت می شوند، با هم ازدواج می کنند؟ حضرت فرمود: خداوند، عادل است. اگر مرد از زنش افضل باشد، اختیار با مرد است که زنش را بپذیرد یا نه. اگر پذیرفت، یکی از زنانش می‌شود. اگر زن از شوهرش افضل باشد، اختیار با اوست. اگر همسرش پذیرفت، همان شوهرش می شود. (6)
در نتیجه، در صورتی که تمایل دو طرف در خصوص همسری در بهشت وجود داشته باشد و مانعی هم مانند اختلاف جایگاه دو نفر وجود نداشته نباشد، خداوند آن ها را به همسری یکدیگر در می آورد؛ زیرا خداوند در قرآن در وصف بهشت می فرماید:
«جنات عدن یدخلونها تجری من تحتها الانهار له فیها ما یشاؤُن کذلک یجزی الله المتّقین»؛ (7)
«به بهشت‌های جاویدان داخل می شوند. در آن، جوی‌های روان است. هر چه بخواهند برای شان مهیّا است. خدا پرهیزگاران را چنین پاداش می دهد»
6_ در باره سوال شماره سه شماباید گفت بر خلاف تصور شما خدا اجازه ازدواج بی نهایت از طریق صیغه به کسی نداده بلکه حد ومرزی دارد . اما این که توقع دارید حور ان بهشتی در همین دنیا در اختیار تان قرار گیرد خیلی بلند پروازانه است .
پی نوشت ها:
1. صدوق، التوحید، نشر جامعه مدرسین قم، بی تا، ص 335.
2. ذبیح الله محلاتی، ساحل نجات در مضرات شراب، تریاک، قمار، موسیقی، تهران، 1332.
3. مائده (5) آیه 9.
4. علی رضا خسروی، تفسير خسروي، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، بی تا، ج‏2، ص 448.
5. سید هاشم رسولی محلاتی، کیفر گناه، ص 80.
6. نحل (16) آیه 37.
همان

313;518903 نوشت:

من شنیدم خوردن بهشت موجب کمالاته.درواقع تو این مایه ها که ما میخوریم و بر کمالاتمون افزوده میشه!:khandeh!:البته چون کمالاتو نمیشه خورد احتمالا خدا اینو گفته که ما رو به سمت خود جذب کنه تا بریم بهشت و خوشبخت شیم؟؟فهمیدین؟؟:Gig:

اولاً: باید توجه داشت گرچه بهشت درجات دارد و هر کسی در درجة خاص که بر اثر اعمال صالح خود به دست آورد قرار دارد،‌ولی تکامل نیز در آن جا به نحوی وجود دارد، بر همین اساس برخی گفته اند: به طور قطع تکامل در بهشت وجود دارد و بهشتیان هرگز در جا نمی‌زنند، بلکه در پرتوی عنایات الهی و الطاف ربانی روز به روز به ساحت قدسش نزدیک تر می‌شوند، و در مسیر قرب الى الله به پیشروی خود ادامه می‌دهند. گرچه در بهشت جای تکلیف نیست و انسان از رهگذر انجام تکالیف در آن جا تکامل نمی‌کند، ولی در پرتو اعمالی که در این جهان انجام داده‌اند ،همچنان به سیر تکاملی خویش ادامه می‌دهند.(1)
دوم: گرچه بی‌تردید درجات بهشت به اندازه کمالات وجودی افراد به آن ها تعلق می‌گیرد و رشد و ترقی و تکاملی که در بند پیشین اشاره شد، بدین معنا نیست که فردی از مرتبة خاص خود به مرتبة بالاتر از خود برسد و به اندازه فردی دیگر بشود که درجه‌اش کامل‌تر از اوست، بلکه بدین معناست که در قلمرو و درجة وجود مرتبه خاص خود در بهشت که از طریق اعمال صالح به دست آورده ،تکامل و رشد و ترقیاتی نصیب او خواهد شد. از این رو از امیر مؤمنان(ع) نقل شده :
«إنّ أهل الجنّة لیزدادون جمالاً وحُسناً کما یزدادون فی الدنیا قباحةً وهرماً؛(2) اهل بهشت هر قدر زمان بر آن ها بگذرد ،جمال و زیبایی‌شان بیشتر می‌شود ،همان گونه که در دنیا با گذشت زمان زشتی و پیری آن ها افزایش می‌یافت».
بنا بر این گرچه در بهشت تکامل به مفهوم خاص وجود خواهد داشت ،ولی کسی از درجة خود به درجة پیامبر و اهل بیت(ع) نمی‌رسد تا همواره توفیق زیارت جمال نورانی آن ها را داشته باشد، ولی به گفته برخی از بزرگان در ضمن درس هرچند گاهی وجود مبارک پیامبر و اهل بیت بر آن ها تجلی می‌کند و دوستان آن ها و مؤمنان از فیض زیارت آن انوار مقدس بهره‌مند می‌شوند.
شاید بتوان گفت که درجات بهشت مثل درجات مکان‌ها و طبقات ساختمان‌های دنیایی نیست که ساکنان طبقات پایین از فیض رؤیت طبقات بالاتر محروم باشند و یا طبقات بالا از افاضه بر طبقات پایین بی‌بهره بماند، بلکه درجات آن متناسب با شرایط خاص همان عالم است که ساکنان درجات پایین از فیض توجهات درجات بالا بهره‌مند بوده و ساکنان درجات بالاتر می‌توانند به درجات پایین‌تر بذل عنایت داشته باشند . شاید این که در برخی روایات آمده با انجام فلان اعمال، مؤمن می‌تواند در جوار پیامبر و اهل بیت قرار گیرد، با همین رویکرد قابل تحلیل و تفسیر باشد.

پی‌نوشت‌ها:
1. پیام قرآن، ج 6، ص 363.
2. همان، ص 365.

من تشکر میکنم از جناب owari بابت پاسخ گویی خوب و ساده شان.
و تشکر میکنم از کارشناس محترم تاپیک ، جناب صادق ، که توضیحات مفصلی رو برای بنده حقیر فرمودند.
دست هردو عزیز درد نکنه
فقط من میخواستم یه نکته رو خدمت جناب صادق عرض کنم من باب اطلاعات عمومی.
شما از شراب خیلی بد گفتید و خوب یه سری مکانیسم هم برای جذبش گفتین که از دیدگاه شما(یک فردی که پزشک نیست)میشه قبولش کرد.
اما راستش رو بخواین الان شراب(نه چیز های دیگه مثل عرق و ...) کاربردهای زیادی پیدا کرده ، به خصوص توی بحث قلب و عروق که بنده بارها شاهدش بودم.(و خوب همه میدونیم که مراجع شیعیان هم طی شرایطی به خصوص استفاده تا حر نیاز رو مجاز کرده اند).
شاید نیاز باشه که به صورت علمی(جدای از بحث وحی ، اسلام ، نظرات شخصی و بحث های تءوری که توی سایت ها مینویسه) یه review روی تحقیقات انجام شده توی بحث مقایسه بین مضرات و منافع شراب با در نظر گرفتن همه جوانب(میزان ، نوع ، زمان استفاده و ...) بشه.
من قول میدم حتما انجامش بدم ولی خوب الان یکم سرم شلوغه و دسترسی به full text مقالات هم ندارم.
به راستی من هیمیشه برام سوال بوده حضرت باری تعالی چجوری یک چیز را حرام میکند؟
بهم ثابت شده که علت احرام یک چیز ، برخلاف چیزی که خیلی ماها فکر میکنیم ، ضرر جسمانی نیست(همونطور که در تاپیک های مربوطه اش اثبات کردم مواردی مثل خود ارضایی ، چشمه های آب گرم گوگرد دار و ... اصلا ضرر جسمانی ندارند)
برای همین همیشه منتقد بودم که مراجع شیعیان خیلی با علم و حلم کامل یک مساله جدید رو حرام یا حلال کنند چون واقعا معلوم نیست اون بالاسری چی میدونه که یه چیز رو حلال یا حرام کرده

muiacir;519227 نوشت:
من تشکر میکنم از جناب owari بابت پاسخ گویی خوب و ساده شان.
و تشکر میکنم از کارشناس محترم تاپیک ، جناب صادق ، که توضیحات مفصلی رو برای بنده حقیر فرمودند.
دست هردو عزیز درد نکنه
فقط من میخواستم یه نکته رو خدمت جناب صادق عرض کنم من باب اطلاعات عمومی.
شما از شراب خیلی بد گفتید و خوب یه سری مکانیسم هم برای جذبش گفتین که از دیدگاه شما(یک فردی که پزشک نیست)میشه قبولش کرد.
اما راستش رو بخواین الان شراب(نه چیز های دیگه مثل عرق و ...) کاربردهای زیادی پیدا کرده ، به خصوص توی بحث قلب و عروق که بنده بارها شاهدش بودم.(و خوب همه میدونیم که مراجع شیعیان هم طی شرایطی به خصوص استفاده تا حر نیاز رو مجاز کرده اند).
شاید نیاز باشه که به صورت علمی(جدای از بحث وحی ، اسلام ، نظرات شخصی و بحث های تءوری که توی سایت ها مینویسه) یه review روی تحقیقات انجام شده توی بحث مقایسه بین مضرات و منافع شراب با در نظر گرفتن همه جوانب(میزان ، نوع ، زمان استفاده و ...) بشه.
من قول میدم حتما انجامش بدم ولی خوب الان یکم سرم شلوغه و دسترسی به full text مقالات هم ندارم.
به راستی من هیمیشه برام سوال بوده حضرت باری تعالی چجوری یک چیز را حرام میکند؟
بهم ثابت شده که علت احرام یک چیز ، برخلاف چیزی که خیلی ماها فکر میکنیم ، ضرر جسمانی نیست(همونطور که در تاپیک های مربوطه اش اثبات کردم مواردی مثل خود ارضایی ، چشمه های آب گرم گوگرد دار و ... اصلا ضرر جسمانی ندارند)
برای همین همیشه منتقد بودم که مراجع شیعیان خیلی با علم و حلم کامل یک مساله جدید رو حرام یا حلال کنند چون واقعا معلوم نیست اون بالاسری چی میدونه که یه چیز رو حلال یا حرام کرده

باسلام وتشکر از شما گرامی که با دقت ودر عین حال وسواس ودغدغه این مسله را دنبال می کنید .
ولی باید گفت :
در نگاه دین خوردن مشروبات الکلی حرام و از گناهان کبیره می باشد، در روایات از خوردن شراب به شدت نهی شده است . از کسی که شراب بنوشد به شدت مذمت شده است.
در روایت از پیامبر اسلام (ص) نقل شده است : اگر شارب خمر مریض شود عیادت نکنید. اگر بمیرد تشییع نکنید . اگر به چیزی شهادت داد قبول نکنید . اگر قصد ازدواج داشته باشد ، دختر به او ندهید . او را امین قرار ندهید . چیزی به او امانت ندهید، یعنی به او اعتماد نکنید.(1)
از نظر مراجع ، شراب حتی مقدار کمی که موجب مست شدن انسان هم نشود، نجس و خوردن آن حرام است. (2)
بنابر این خوردن شراب در اسلام بسیار کار زشتى است که نمى شود به آسانى و به بهانه بیمارى مرتکب آن شد. بلکه خوردن شراب برای درمان بیماری با سه شرط زیر جایز است:
1- یقین داشته باشد به وسیله شراب بیماریش معالجه مى شود.
2- یقین داشته باشد اگر شراب را نخورد و بیماریش را به حال خود واگذارد او را خواهد کشت و یا نزدیک به مرگ خواهد کشانید .
3- یقین داشته باشد به اینکه دواى دردش منحصر به شراب است. و داروی جایگزین ندارد،(3)
اگر در درمان با شراب، کسی اطمینان و یقین به این سه امر داشته باشد و اطمینان و یقین را از این راه به دست آورده باشد که مثلا عده ای از پزشکان متخصص و در عین حال مؤمن و متدین حکم کرده باشند. خوردن شراب به مقداری که او را معالجه کند جایز است.
معمولاً چنین موردی پیش نمی‌آید، زیرا خداوند شفا را در حرام قرار نداده است.
اما اگر درمان و طبابت مریض منحصر به شراب نباشد. و یا در نخوردن شراب ترس تلف و مردن بیمار در بین نباشد، خوردن شراب برای درمان جایز نیست.

پی نوشت:
1. الکافی، ج6 ص 395.
2 توضیح المسائل مراجع ج1، مسئله 111و ذیل مسئله.
3. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج2 کتاب الاطعمه و الاشربه، القول فی غیر الحیوان، مسئله 35 ؛
آیت الله مکارم، استفتائات جدید، ج‏2، ص: 495،
آیـت الله سیستانی، منهاج الصالحین، ج 3، ص 310.

صادق;522150 نوشت:
باسلام وتشکر از شما گرامی که با دقت ودر عین حال وسواس ودغدغه این مسله را دنبال می کنید .
ولی باید گفت :
در نگاه دین خوردن مشروبات الکلی حرام و از گناهان کبیره می باشد، در روایات از خوردن شراب به شدت نهی شده است . از کسی که شراب بنوشد به شدت مذمت شده است.
در روایت از پیامبر اسلام (ص) نقل شده است : اگر شارب خمر مریض شود عیادت نکنید. اگر بمیرد تشییع نکنید . اگر به چیزی شهادت داد قبول نکنید . اگر قصد ازدواج داشته باشد ، دختر به او ندهید . او را امین قرار ندهید . چیزی به او امانت ندهید، یعنی به او اعتماد نکنید.(1)
از نظر مراجع ، شراب حتی مقدار کمی که موجب مست شدن انسان هم نشود، نجس و خوردن آن حرام است. (2)
بنابر این خوردن شراب در اسلام بسیار کار زشتى است که نمى شود به آسانى و به بهانه بیمارى مرتکب آن شد. بلکه خوردن شراب برای درمان بیماری با سه شرط زیر جایز است:
1- یقین داشته باشد به وسیله شراب بیماریش معالجه مى شود.
2- یقین داشته باشد اگر شراب را نخورد و بیماریش را به حال خود واگذارد او را خواهد کشت و یا نزدیک به مرگ خواهد کشانید .
3- یقین داشته باشد به اینکه دواى دردش منحصر به شراب است. و داروی جایگزین ندارد،(3)
اگر در درمان با شراب، کسی اطمینان و یقین به این سه امر داشته باشد و اطمینان و یقین را از این راه به دست آورده باشد که مثلا عده ای از پزشکان متخصص و در عین حال مؤمن و متدین حکم کرده باشند. خوردن شراب به مقداری که او را معالجه کند جایز است.
معمولاً چنین موردی پیش نمی‌آید، زیرا خداوند شفا را در حرام قرار نداده است.
اما اگر درمان و طبابت مریض منحصر به شراب نباشد. و یا در نخوردن شراب ترس تلف و مردن بیمار در بین نباشد، خوردن شراب برای درمان جایز نیست.

پی نوشت:
1. الکافی، ج6 ص 395.
2 توضیح المسائل مراجع ج1، مسئله 111و ذیل مسئله.
3. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج2 کتاب الاطعمه و الاشربه، القول فی غیر الحیوان، مسئله 35 ؛
آیت الله مکارم، استفتائات جدید، ج‏2، ص: 495،
آیـت الله سیستانی، منهاج الصالحین، ج 3، ص 310.

سلام علیکم
اجرکم عند الله
شما از جانب تخصص خودتون بحث رو پیش گرفتین(احادیث و قرآن و دین و ....)
انشالله بنده هم از فواید شراب با مدارک علمی معتبر توی تاپیکی صحبت خواهم کرد.متاسفانه همونطور که گفتم فعلا فرصتش رو ندارم.هرچند تا چندروز آینده تاپیک بحث " علت حرام بودن خودارضایی" رو با مدارک علمی معتبر ایجاد میکنم و حتما از نظرات شما خوشحال میشم که بهره مند بشم

muiacir;522390 نوشت:
سلام علیکم
اجرکم عند الله
شما از جانب تخصص خودتون بحث رو پیش گرفتین(احادیث و قرآن و دین و ....)
انشالله بنده هم از فواید شراب با مدارک علمی معتبر توی تاپیکی صحبت خواهم کرد.متاسفانه همونطور که گفتم فعلا فرصتش رو ندارم.هرچند تا چندروز آینده تاپیک بحث " علت حرام بودن خودارضایی" رو با مدارک علمی معتبر ایجاد میکنم و حتما از نظرات شما خوشحال میشم که بهره مند بشم

باسلام بر شما گرامی وتقدیر از روحیه علمی تان .
در ابتدا باید اشاره شود تعجب است که چرا شما گرامی بر اثبات فواید آن مایع ( ام الخبایث ) اصرار دارید در حالی که

قرآن کریم در این خصوص خطاب به پیامبر فرمود :
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما؛ (1)
درباره شراب و قمار از تو سؤال مى‏كنند، بگو:" در آن ها گناه و زيان بزرگى است، و منافعى (از نظر مادى) براى مردم در بر دارد، (ولى) گناه آن ها از نفع شان بيش تر است.
در این آیه هم به ضرر های شراب و هم به برخی منافع آن اشاره شده، ولی تصریح گردیده که ضرر های آن بيش تر از منافع آن است .به همین دلیل در اسلام حکم به حرمت آن شده است .(2)
نکته دیگر این که حکیم نامدار بوعلی قبل از همه در این باره گفته های دارد که به برخی از سخنان او اشاره می شود :
در آغاز باید اشاره نمود ایشان درباره شراب سخنانی دارد که بر حسب ظاهر سوال بر انگیز است، ولی اگر دقت شود او در صدد بیان همان مسایلی است که در آیه در باره شراب اشاره شده ؛ در مقام بیان رویکرد حکم شرعی شراب نیست ، بلکه در این باره شاعرانه و یا طبیبانه سخن گفته است، مثلا می گوید :
شراب را چه گنه گر که ابلهی نوشد
گهی به تیغ برد دست و گهی به سوی نجق
چو بو علی می ناب ار خوری حکیمانه
به حق حق که وجودت به حق شود ملحق
حلال گشت به فتوای عقل بر دانا
حرام گشت به فتوای شرع بر نادان
در مقام بیان خواص طبی آن فارغ از حکم شرعی اش می گوید:
شراب سفید و رقیق برای کسانی که مزاج گرم دارند، ممکن است به مناسبت رطوبت بخشی، سردرد ناشی از التهاب معده را از بین ببرد و یا سبک تر گرداند. شراب صاف شده همراه انگبین و نان نیز - به ویژه اگر قبل از نوشیدن به مدت دو ساعت با هم آمیخته گردند-همان کار را انجام دهد.
برای کسی که فربهی و نیرومندی آرزو می کند، شراب شیرین و غلیظ توصیه می شود، لیکن باید از بند آمدن ها بر حذر باشد. برای کسی که سرد مزاج و بلغمی است ،شراب سرخ و کهنه بی فایده نیست و علت آن را سابقا بیان کردیم. قبل از هضم شدن و سرازیر شدن لقمه نباید مایعی به میان آید. اگر غذا بد کیموس باشد ،نباید موقع خوردن آن و حتی بعد از هضم آن نوشابه ای خورد ،زیرا مواد آبکی، میموس بد را تا نقاط دور دست بدن می برد. نوشیدن شراب بر روی میوه و به ویژه بر روی خربزه خوب نیست.
نوشیدن شراب باید با پیمانه های کوچک شروع شود و این روش بهتر از نوشیدن با پیمانه های بزرگ تر است. کسی که به شراب عادت داشته باشد ،چنانچه در هنگام غذا خوردن سه پیمانه سر کشد ،زیانی نمی بیند. اگر به شراب خو نگرفته و دارای تن سالم است، چنانچه بعد از رگ زدن مقداری از آن بنوشد، بی فایده نیست. کسانی که بیماری زهره دارند و کسانی که تر مزاجند ،از شراب بهره می بینند، زیرا شراب زهره را می راند و رطوبت را پخته می گرداند.
هر قدر عطر شراب بیش تر، بوی آن در افزایش و مزه آن لذیذتر باشد ، نوع آن بهتر است. شراب بلغم را می گدازد، صفرا را از ادرار و مشابه آن بیرون می راند، سودا را می لغزاند و آسان بیرون می کند و بازگشت آن مانع می شود؛ هر بند آمده ای را بدون اینکه گرمی بیگانه را زیاد به کار برد، آب می سازد و می گدازد. انواع شراب را در جای خود توصیف خواهیم کرد.
کسی که سینه اش بی توان است و در فصل زمستان نفس تنگی بر او عارض می شود،نباید زیاد شراب بخورد . اگر بخورد ،معده اش نباید پر از طعام باشد . باید در غذایش ماده جریان اندازنده ای باشد تا اگر معده از شراب و طعام انباشته شد ،بیرون براند . بهتر آنست که جهت آسودگی آب انگبین بنوشد و آن را باز بیرون دهد . بعد دهان را با سرکه و انگبین و رخساره را با آب سرد بشوید.
بدان که: شراب کهنه را باید در رده داروها قرار داد، نه رده غذاها. شراب نو رسیده برای کبد خوب نیست و کبر را بر اثر باد کردن و اسهال دادن به شورش می اندازد.
کسی که از خوردن شراب احساس سوزش می کند ، باید بعد از نوشیدن آن انار و آب بمکد و فردای آن روز در ناشتا شربت افسنطین بنوشد و کمی غذا بخورد و استحمام کند.
بدان : شراب آمیخته با آب معده راسست و تر می گرداند و زودتر مستی می آورد، زیرا آبی که در آن است، آن را زودتر به مقصد می رساند. شراب آمیخته با آب، پوست را صیقل می دهد و نیروهای روانی را تشدید می کند.(3)
بوعلی به عنوان یک طبیب در باره برخی آثار و خواص شراب سخن گفته است و نه به عنوان یک فقیه ،ولی باید توجه داشت همان طور که در آیه پیش گفته اشاره شد ،منافع یاد شده در کلام بوعلی برای شراب هرگز نمی تواند ضررهای روحی ،معنوی،اخلاقي و جسمي كثير آن را كه علم امروزي نيز آن را تاييد مي كند ، جبران کند. از این رو در شرع مقدس حکم به حرمت آن شده است .

پی نوشت ها:
1 .بقرة (2) آيه 219 .
2. ناصر مکارم و دیگران، تفسير نمونه، ج‏2، ص 116 نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، بی تا.
3. شیخ الرئیس ابن سینا ،قانون در طب ،کتاب اول، نقل از ابن القفطی ،تاریخ الحکما ،چاپ لایپزیک، بی تا .

http://www.askdin.com/thread39490.html
جمع بندی 1
سوال : سرنوشت ما پس از مرگ

پاسخ :
باسلام وتشکر از شما .
الف_درباره حیات بهشتی مومن باید گفت بر اساس آموزه های وحیانی مومنان وارد بهشت می شوددرقران کریم فرمود :
«و من یأته مومنا قد عمل الصالحات فاولئک لهم الدرجات العلی جنات عدن تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ذالک جزاء من تزکی ؛ (1) آنها که با ایمان و عمل صالح در محضر پروردگارشان حاضر شوند ،درجات عالی دارند . این درجات عالی همان باغ های جاویدان بهشتی است . که از زیر درختان شان نهرها جاری است ، جاودان که در آن زندگی می کنند و این پاداش کسی است که خود را پاک کند» .
ب_نخست : نباید با معیارهای جسمی و روانی این جهان دربارة آن جهان قضاوت کنیم.چه بسا این حالت روانی که در جهان وجود دارد که با تکرار خسته و ملول و بی‌تفاوت می‌شویم ،در آن جا بر عکس باشد، هرچه بیشتر انسان می‌بیند، شوقش بیشتر می‌گردد، و هر قدر تکرار می‌کند ،لذتش افزون تر می‌شود . به این ترتیب تکرارها مایة تشدید لذّات معنوی و مادی می‌گردد حتی ممکن است هر چیز در آن جا به صورت تازه و بدون تکرار جلوه کند.
دوم: در همین جهان نیز نعمت‌هایی وجود دارد که هیچ‌گاه انسان از آن سیر نمی‌شود .هر قدر هوای تازه و پر اکسیژن را استنشاق کنیم، از آن خسته و ملول نخواهیم شد، بلکه دائماً از آن لذت می‌بریم و برای ما مایة نشاط است. آب یک نوشیدنی کاملاً ساده و یکنواخت است . اگر صدها سال عمر کنیم، نوشیدن آب گوارا به هنگام تشنگی از همه چیز برای ما لذتبخش‌تر است، و همان است که می‌گوییم آب طعم حیات دارد، نه خسته می‌شویم و نه بی‌اعتنا بلکه آب گوارا همیشه برای تشنگان فوق‌العاده و جالب و جذاب است. چه مانعی دارد که در آن جا نیز خداوند حالتی شبیه تشنگی لذتبخش همچون تشنگی دیدار معشوق بر انسان مسلط سازد و به خاطر آن دائماً از نعمت‌های روحانی و جسمانی بهشت فوق‌العاده درک لذت کند؟
سوم: از آن جا که ذات و صفات خدا بی‌نهایت است، بدون شک جلوه‌هایی روحانی و معنوی او نیز پایان نمی‌گیرد. هر روز لطف وعنایت تازه‌ای و هر دم رحمت و هدایت جدیدی بر بهشتیان و مقربان درگاهش می‌فرستد، به گونه‌ای که اصلاً تکراری در آن نیست، مگر بی‌نهایت ممکن است مکرر شود.(2)
بر اساس این سه نکته معلوم می‌شود شرایط بهشت به گونه‌ای است که بهشتیان دچار خستگی از وضع موجود نمی‌کنند تا طالب تغییر بشود . حسّ تنوّع‌طلبی او در این جا ظهور و بدون دارد که از بسیاری لذایذ محروم است و یا لذت‌های آن محدود و زودگذر است، اما در بهشت هرگونه لذت که بخواهد، آماده است و به صورت نامحدود در اختیار اوست،پس احساس خستگی موضوعاً منتفی است.

پی نوشت ها :
1- طه(20) آیه 76
2. پیام قرآن،نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران 1370ش. ج 6، ص 358 ـ 359،

http://www.askdin.com/thread39490.html
جمع 2
سوال : سر نوشت ما بعد از مرگ
بهشتیان در بهشت چه کار می کنند ؟ برای مثال این راست است که به دیدن آشنایان یا پیامبران می روند ؟
پاسخ :
در باره کار وسر گرمی و دیدار های در بهشت باید گفت: در برخی روایات آمده که بعض افراد توفیق دارند در بهشت در جوار پیامبر باشند مثلا در روایتی آمده : «من قرء المسبحات کلها قبل ان ینام لم یمت حتی یدرک القایم (ع) و ان مات کان فی جوار رسول الله (ص) )) (1) کسی که قبل از خواب همه مسبحات (سوره های که با سبح و یسبح آغازمی شود ) را بخواند ، از دنیا نخواهد رفت مگر اینکه حضرت مهدی (ع) را درک نماید، و اگر مرد در جوار رسول خدا قرار خواهد گرفت »
از این گونه روایات بدست می آید که بعض بهشتیان توفیق دارند که به دیدار آنها نایل شوند و البته این امر به معنای هم درجه و هم مقام بودن این افراد بهشتی با ایشان نیست؛ در تحلیل مسأله شاید بتوان گفت که درجات بهشت مثل درجات مکان‌ها و طبقات ساختمان‌های دنیایی نیست که ساکنان طبقات پایین از فیض رؤیت طبقات بالاتر محروم باشند و یا طبقات بالا از افاضه بر طبقات پایین بی‌بهره بماند، بلکه درجات آن متناسب با شرایط خاص همان عالم است که ساکنان درجات پایین از فیض توجهات درجات بالا بهره‌مند بوده و ساکنان درجات بالاتر می‌توانند به درجات پایین‌تر بذل عنایت داشته باشند.
شاید این که در برخی روایات نظیر آن چه بیان شد آمده با انجام فلان اعمال، مؤمن می‌تواند در جوار پیامبر و اهل بیت قرار گیرد، با همین رویکرد قابل تحلیل و تفسیر باشد. ولی ظاهرا این دیدارها همیشگی نخواهد بود. چون کسی به درجة پیامبر و اهل بیت(ع) نمی‌رسد تا همواره توفیق زیارت جمال نورانی آن ها را داشته باشد، ولی ظاهرا در مواقعی وجود مبارک پیامبر و اهل بیت بر آن ها تجلی می‌کند و دوستان آن ها و مؤمنان از فیض زیارت آن انوار مقدس بهره‌ مند می‌شوند.
نکته دیگر این که : در بهشت جای شغل وکار به مفهوم آن چه در دنیا مطرح است نمی باشد. ولی سرگرمی به نعمت های الهی وجود دارد. لذا در قرآن فرمود: إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ في‏ شُغُلٍ فاكِهُونَ (4)بهشتيان، امروز به نعمتهاى خدا مشغول و مسرورند." شُغُل" (بر وزن شتر) و" شُغل" (بر وزن قفل) هر دو به معنى حوادث و حالاتى است كه براى انسان روى مى‏دهد و او را به خود مشغول مى‏دارد.
اما از آنجا كه بلافاصله پشت سر آن، كلمه" فاكهون" آورده شده و اين واژه جمع" فاكه" به معنى مسرور و خوشحال و خندان است، مى‏تواند اشاره به امورى باشد كه از فرط شادى انسان را چنان به خود مشغول مى‏دارد كه از امور نگرانى‏زا به كلى غافل مى‏سازد، به طورى غرق در سرور و نشاط خواهد شد كه غم و اندوهى بر او چيره نخواهد گشت، و حتى هول و وحشتى را كه به هنگام قيام قيامت و حضور در دادگاه عدل الهى به او دست داده به فراموشى مى‏سپارد، كه اگر به راستى فراموش نشود همواره سايه نگرانى و غم بر دل او سنگينى خواهد كرد، بنا بر اين يكى از آثار اين اشتغال ذهن فراموش كردن اهوال محشر است.(2)

پی‌نوشت‌:
1. علامه طبرسی، مجمع البیان، نشر دار العرفیه، بیروت 1408 ق، ج9، ص 381.
2. ناصر مکارم، تفسير نمونه، نشر دار الکتب الاسلامیه تهران، بی تا، ج‏18، ص 417.

http://www.askdin.com/thread39490.html
جمع 3
سوال : سر نوشت ما بعد از مرگ
در کل کار بهشتیان چیه ؟ فقط خوردن و آشامیدن و دید و بازدید و ملاقات و ازدواج با حوریان ؟
پاسخ :
نعمت بهشتی بسیار متنوع و گسترده و جالب و دل‌انگیز است و در قرآن کریم در این باره سخن آمده ولی شیرین‌ترین و بالاترین نعمت نعمت لقای حضرت محبوب است : از با ارزش‌ترین لذایذ معنوی آن است که محبوب جامع کل کمالات نظر لطف به انسان بیفکند و با او سخن بگوید و از آن فراتر این که انسان بتواند به مقام شهود ذات متعالی حضرت حق نایل شود و با چشم دل او را مشاهده کند و غرق دریای جمال او گردد:
«وجوهٌ یومئذٍ ناضرة إلى ربّها ناظرة؛(1) چهرهایی در آن روز شاداب و مسرور است و به پروردگارش می‌نگرد».
بعد از این نعمت بزرگ هر کدام از نعمت‌های بهشتی به نوبة خود جان‌فزا و شیرین و دل‌انگیز است .به عنوان نمونه در سورة واقعه آمده:
«میوه‌هایی از هر نوع که برگزینند، و گوشت مرغان از هر نوع که مایل باشند، و زنان سیه‌چشم زیبا که در زیبایی و لطافت چون مروارید در صدف پنهان، و در ظرف آب‌های زلال، و میوه‌های بسیار، همه آن زنان را باکره گردانیدیم، شوهر دوست و با غنچ و ناز و هم‌سن و سال، این نعمت‌های بهشتی مخصوص اصحاب یمین است».(2)
بنابر این هر کدام از نعمت‌های بهشتی سرآغاز و زیباست ولی دیدار جمال محبوب در رأس همه این نعمت‌هاست.

پی‌نوشت‌ها:
1. قیامت (75) آیه 22 و 23.
2. واقعه (56) آیه 22 ـ 37.

http://www.askdin.com/thread39490.html
جمع 4
سوال : سر نوشت ما بعد از مرگ
اونجا که از حوری ها استفاده! میکنیم باهاشون صیغه خونده میشه یا کلا اونجا بحث زنا و ... نداریم؟
مثلا اونجا هر حوری به هر آدمی خدمات میده یا هرکس جوری های مخصوص خودشو داره؟اگر حوری ها مخصوص هیتند حجاب هم رعایت میشه توشون؟
اونجا شراب هم میشه خورد؟آقا من خیلی دوست دارم شراب بخورم آیا توی بهشت این اجازه رو دارم؟اونجا حرام نیست؟گوشت خوک هم خیلی دوست دارم.چارا چیه؟
پاسخ :
معرفت برای شما .

الف_موانع کام دهی همزمان به چند نفر در عالم آخرت بیشتر از عالم دنیا است، زیرا اولاً: آن کار در عالم دنیا منع شرعی و محذور اخلاقی دارد، اما در عالم آخرت منع تکوینی دارد ،چون زنان بهشتی که حوریه‌ها هستند، نتیجه و تمثّل اعمال نیک مؤمن است.عمل آدمی اختصاص به خود او دارد . کسی دیگر از تمثل عمل او نمی‌تواند استفاده کند ،چون اعمال انسان در آخرت برای خود او نمودار می‌شود مثلاً برای اذکار و اعمال به صورت حوریه برای او نمودار می‌گردد.
قرآن کریم فرمود:
«وحورٌ عین کأمثال اللؤلؤ المکنون جزاء بما کانوا یعملون؛(1) حوران چشم درشت مثل لؤلؤ میان صدف آنها پاداشی است برای آنچه عمل می کردند».
دوم: قرآن کریم حوریان را چنین وصف کرده:
«حورٌ مقصورات فی الخیام؛(2) حوریانی پرده‌نشین در دل خیمه‌ها».
از آیه مبارکه معلوم می شود که زنان بهشتی پرده نشینند و از دید دیگران و غیر از همسران و صاحب‌شان مستورند. در آیه دیگر فرمود:
«فیهنّ قاصرات الطرف لم یطمثهنّ إنسٌ قبلهم ولا جان؛(3) در آن باغ‌ها دلبرانی فروهشته نگاهند که دست هیچ انس و جن پیش از ایشان به آنها نرسیده است».
بنابر این زنان بهشتی بدین گونه‌اند که غیر همسران‌شان کسی دیگر را نمی‌بینند و به تعبیر قرآن کریم «قاصرات الطرف» هستند
سوم: اگر کام دهی همزمان با چند نفر در دنیا منع شرعی دارد و انجام آن برای مؤمن و افراد صالح میسور نیست، در آخرت به طریق اولى چنین است ،چون آن جا امکان وقوع چنین اعمال خلاف نیست.

ب_ در بهشت، همسران زیبا، خوراکی‌های متنوع و رنگارنگ، نوشیدنی‌های شیرین و متنوع، قصرهای شگفت‌آور، لباس‌های ابریشمی، و هزاران نعمت و موهبت دیگر وجود دارد که شاید آدمی در دنیا از اسم آن ها خبری نداشته و تصور آن برایش دشوار باشد. از این رو، در قرآن آمده هرچه انسان آرزو کند، در بهشت برای او فراهم است. قرآن کریم فرموده:
«وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَأَنتُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»؛ (4) «آن جا آنچه دل ها بخواهند و دیدگان را خوش آید، هست و شما در آن جاودانید».
طبق این آیه معلوم می‌شود که چیزی از خوبی، شادابی لذت‌های روحی و جسمی، معنوی و مانند آن نیست که در بهشت برای مؤمن فراهم نباشد و مؤمن در آرزوی آن بماند.
- در آیات زیادی از قرآن توصیفی از غذاهای بهشتی به چشم می خورد مانند :
«مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَ لَهُمْ فِیها مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ . (5)
ترجمه: توصیف بهشتى که به پرهیزگاران وعده داده شده چنین است که در آن نهرهایى از آب صاف و خالص است که بدبو نشده و نهرهایى از شیر که طعم آن دگرگون نگشته، و نهرهایى از شراب (طهور) که مایه لذت نوشندگان است، و نهرهایى از عسل مصفى، و براى آنها در آن از تمام انواع میوه‏ها وجود دارد (و از همه بالاتر) آمرزشى است از سوى پروردگارشان.
در این آیه از ا نو ا ع مواهب بهشتیان سخن گفته شده ود ر عین حال به تفاوت های این نعمت با نعمت های دنیایی در عین اشتراک نیز اشاره شده است .
در میان نعمت هاى بهشتیان از چهار نهر که هر کدام مایع و محتوایى مخصوص دارد نام مى‏برد، و سپس سخن از میوه‏هاى بهشتى است، و سرانجام از بعضى مواهب معنوى سخن مى‏گوید.
نخست مى‏فرماید:" بهشتى که به پرهیزگاران وعده داده شده در آن نهرهایى است از آب صاف و خالص که هیچ گونه دگرگونى در بوى آن حاصل نشده است".
آسن" به معنى" بدبو" است، بنا بر این «ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ» یعنى آبى که بر اثر طولانی ماندن یا علت دیگر بوى آن دگرگون نشده است. این نخستین قسمت از نهرهاى بهشتى است که در آن صرفا آب زلال خوشبو و خوش طعم جارى است.
سپس مى‏افزاید: و نهرهایى از شیر که طعم آن دگرگون نگشته است.
اصولا آنجا جاى فساد و تباهى نیست و مواد غذایى بهشتى با گذشت زمان دگرگون نمى‏شود. عالم دنیا است که به خاطر وجود انواع میکرب هاى مخرب ،مواد غذایى به سرعت به سوى فساد مى‏رود.
بعد به سراغ سومین قسمت از نهرهاى بهشتى رفته، مى‏گوید: و نهرهایى از شراب طهور که مایه لذت نوشندگان است و بالآخره چهارمین و آخرین قسمت از نهرهاى بهشتى را به این صورت بیان‏
مى‏کند: و نهرهایى از عسل مصفا.
علاوه بر این نهرهاى گوناگون که هر کدام به منظورى آفریده شده، در پنجمین موهبت سخن از انواع میوه‏هاى بهشتى به میان آورده مى‏افزاید:" و براى آنها در بهشت از تمام انواع میوه‏ها موجود است. میوه‏هاى رنگارنگ با طعم ها و عطرهاى متفاوت. آنچه در تصور بگنجد یا انواعى که امروز حتى تصورش براى ما ممکن نیست، همه در اختیار آنها است.
بابیان این ویژگی ها پاره ای از تفاوت های اغذیه بهشتی با اغذیه دنیوی نیز روشن می شود.
در ششمین موهبت که بر خلاف مواهب مادى قبلى، جنبه معنوى و روحانى دارد مى‏گوید: براى آنها است آمرزشى از سوى پروردگارشان (وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ).
رحمتى عظیم و گسترده که تمام لغزش هاى آنها را مى‏پوشاند، و به آنها اطمینان و آرامش مى‏بخشد، و محبوب درگاه حق مى‏کند،(6)
بنابراین، در بهشت همه نوع لذت های جسمی و روحی و معنوی وجود دارد که از آن میان، لذت دیدار وصال قرب الهی است که پرسشگر محترم خواهان آن است. و در عین حال تفاوت های جوهری بین این نعمت ها ی اخروی و نعمت های دنیا یی است .

ج_ بهشت جای افراد مومن وپاک است کسانی که خوک را دوست دارند جایش در بهشت نیست .
پی‌نوشت‌ها:
1. واقعه (56) 22 ـ 23.
2. رحمن (55) آیه 72.
3. همان، آیه 56.
4. واقعه (56) آیه 22 ـ 37.
5. سوره محمد(47)،آیه15).
6. آیه الله مکارم شیرازی، پیام قرآن، نشر دار الکتب الاسلامیه تهران بی تا ج6 ،ص 227 .

http://www.askdin.com/thread39490-2.html
جمع بندی 5

سوال : سر نوشت ما بعد از مرگ
در توصیف بهشت برای خانم ها چه توضیحی در قرآن اومده ؟ اصلا حوری که مذکر باشه هم داریم ؟ یا خانم ها فقط باید بشینن تماشا کنن ؟
اینطور که به نظر میاد بهشت هم مانند دنیا برای مردان ساخته شده :Nishkhand: باسلام .
پاسخ:
قرآن کریم اوصاف زنان بهشتی را بیشتر به صورت روشن‌تر مطرح نموده ولی درباره مردان بهشتی به طور مجمل و سربسته سخن گفته و با اشاره و کنایه مطرح کرده است. مثلاً فرمود:
«لهم فیها أزواجٌ مطهّرة؛(1) برای بهشتیان در آن جا همسرانی پاک و پاکیزه است».
و یا فرمود: «وزوّجناهم بحورٍ عینٍ؛(2) ما آنها را با حور العین تزویج می‌کنیم».
در وصف حور العین گفته است:
«وحورٌ عینٌ کأمثال اللؤلؤ المکنون؛(3) آنها همسرانی از حور العین دارند همچون مرواریدی که در صدف پنهان است».
چون واژه حور العین اعم از زن و مرد است ، بر زنان و مردان بهشتی به عنوان همسران بهشتی اطلاق می‌گردد، زیرا واژه حور جمع حوراء است که به معنای زن سیاه چشم و هم جمع احور است که به معنای مرد سیاه چشم است. هم‌چنین واژه عِین جمع اعین است که به معنای مرد درشت چشم است و هم جمع عُیناء است که به معنای زن درشت چشم.(4)
بنابر این حور العین به عنوان همسران بهشتی برای مردان و زنان اهل بهشت در آموزه‌های دینی مطرح شده ولی درباره مردان کمتر توضیح داده شده و این برای حفظ عفت عمومی و طبق اقتضای ادب قرآن کریم است.
چه این که طبق برخی روایات زنان مؤمن به مراتب زیباتر و نورانی تر از حور العین در بهشت در کنار همسران مؤمن خود در بهشت زندگی می‌کنند.(5)
در قرآن کریم در این باره آمده:
«جنّات عدنٍ یدخلونها ومَنْ صلح من آبائهم وأزواجهم وذرّیّاتهم؛(6) بهشت‌های عدن که آنان با پدران‌ و همسران‌ و فرزندان‌شان که درست کاراند در آن داخل می‌شوند».
از این آیه به دست می‌آید زن و مرد صالح در بهشت کنار هم خواهند بود.

پی‌نوشت‌ها:
1. بقره (2) آیه 25.
2. دخان (44) آیه 54.
3. طور (52) آیه 22.
4. ر،ک: پیام قرآن،نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران 1377ش. ج 6، ص 261،

http://www.askdin.com/thread39490-2.html
جمع بندی 5

سوال : سر نوشت ما بعد از مرگ.
1- این حرفی که با رنگ قرمز نوشتین ، یکم بی انصافی هست.
توی پست بالا برای دوست عزیزمون جناب owari به صورت عقلی ثابت کردم که فطرت و تمایل آدمی به بعضی چیزها مثل شرب خمر بالاست(هرچند علمی هم میتونم ثابت کنم اما خوب مقالات انگلیسی هست و متنش یکم تخصصیه)
حالا مساله اینجاست وقتی عنوان میشه که گوشت خوک یکی از لذیذترین گوشت هاست ، حالا منی که شدید دوست دارم گوشت خوک رو تست کنم اما به خاطر دینم نمیتونم ، جام توی بهشت نیست؟.....الله اعلم
2 - تکلیف همسر آدم چی میشه؟آیا همچنان همسرمون میمونه؟حوری ها به صیغه ما در میاند؟تعداد حوری ها برای هر شخص مشخص نیست؟راستی برای همسرمون مرد های مختلف و زیبا رو وجود نداره؟
3 - سوالی ذهن منو مشغول کرده ، اینکه واقع چرا وقتی قرآن به ما اجازه داده که بی نهایت همسر طی نکاح موقت و تعداد 4 تا طی نکاح داءم اختیار کنیم ولی یکی از خوبی ها و لذت های اون دنیا رو حوری های بهشتی میدونه؟
در واقع سوال من اینجاست که حضرت باری تعالی ، این حوری هایی که توی بهش به ما وعده داده ، همینجا به ما عرضه نمیداره؟اگر این حوری ها همینجا در اختیار ما قرار بگیرند احتمالا این طور نمیشه که در سال های اخیر اعلام بشه 60 درصد طلاق های ما ، مشکلات جنسی از جمله علل اصلی بوده.
پی نوشت : احتمالا به قول جناب owari ، اونجا پلیدی ها از دل زنان گسسته میشه و به اینکه مردشون با مثلا 10 تا حوری بره و بیاد و حتی در صورت رعایت عدالت ، دیگه بهش سخت نمیگیرند
پاسخ :
درچند محور نکته های اشاره می شود :
1- در باره فطرت در ابتدا باید گفت : در میان پدیده های عالم آفرینش، انسان را باید پیچیده ترین و شگفت ترین آنان دانست که به همین دلیل ناشناخته ترین آنان نیز محسوب می گردد. یکی از مجهولات در مورد انسان همین مساله فطریات انسان است که مورد سؤال شما نیز قرار گرفته است.
در مورد معنی فطرت و اینکه «آیا انسان فطریاتی دارد یا نه و تعداد ان ها چقدر است?» مباحث گوناگونی بین اندیشمندان از ادیان و مکاتب مختلف مطرح بوده و هست، که در کتب مفصل فلسفی و کلامی مشروحا بیان گردیده است.
در این میان آنچه حکمای اسلامی در راستای معارف دینی و عقل سلیم پذیرفته اند به طور اجمال از این قرار است:
فطرت انسان به معنی ویژگی هایی است که تکوینا در اصل خلقت و آفرینش انسان به کار رفته است. تکوینی نیز یعنی اینکه اکتسابی نیست، بلکه از نهاد انسان و سرشت او سرچشمه گرفته است.
در کنار فطرت، دو امر تکوینی دیگر نیز در نهاد انسان قرار دارد که عبارتند از طبیعت و غریزه. این سه مفهوم گر چه در تکوینی بودن مشترکند اما تفاوت های ظریفی هم دارند که عدم توجه به آن ها موجب سؤالات و شبهه هایی می گردد.
طبیعت: برای اشیاء= به اعتبار خواص گوناگونی که دارند ،ویژگی هایی ذاتی قائل می شویم که اسم این ویژگی های ذاتی، طبیعت است. مثلا وقتی ما می خواهیم خاصیتی از خواص آب را بیان کنیم ،می گوئیم طبع آب چنین است. پس طبیعت یعنی خصوصیتی که در جسم نهفته است و منشأ اثر خاصی می گردد.
غریزه: هر چند ماهیت غریزه هنوز روشن نیست ولی این قدر می دانیم که حیوانات از ویژگی های مخصوص درونی برخوردار هستند که راهنمای زندگی آنهاست و یک حالت نیمه آگاهانه ای در حیوانات وجود دارد که به موجب این حالت مسیر را تشخیص می دهند . این حالت اکتسابی هم نیست بلکه در سرشت حیوان قرار دارد. مانند پیدا نمودن پستان مادر توسط نوزادان بعد از تولد.
فطرت: فطرت فقط در مورد انسان به کار می رود. تفاوت فطرت با غریزه به طور عمده در دو چیز است:
الف- فطرت از غریزه آگاهانه تر است. یعنی انسان یک سلسله فطریات دارد و می داند که چنین فطریاتی دارد، بر خلاف غریزه که چه بسا به امیال خود آگاه است اما توجهی به آن ندارد.
ب- غریزه در حدود مسائل مادی زندگی حیوان است ،ولی فطریات انسان مربوط می شود به مسائلی که ما آنها را مسائل انسانی (مسائل ماورای حیوانی) می نامیم، پس در حقیقت بحث فطرت این است که آیا این مسائلی که به عنوان مسائل خاص انسانی -یعنی ماورای حیوانی- مطرح است و برای حیوان مطرح نیست، همه اکتسابی است و ریشه ای در ساختمان انسان ندارد یا اینکه نه، همه این مسائل ریشه ای در ساختمان انسان دارد و فطری انسان است؟
بدون شک تعلیمات اسلامی بر اساس قبول یک سلسله فطریات است، یعنی همه آن چیزهایی که امروز مسائل انسانی و ماورای حیوانی نامیده می شوند و اسم آنها را «ارزش های انسانی» می گذاریم، از نظر معارف اسلامی ریشه ای در نهاد و سرشت انسان دارند.
فطریات انسان در دو قسمت است: یکی در ناحیه شناخت ها، درک ها و دریافت ها و دیگری در ناحیه خواست ها و میل ها.
در ناحیه دریافت ها و شناخت ها این مساله هست که آیا انسان دارای یک سلسله معلومات فطری - یعنی معلومات غیر اکتسابی- هست یا خیر؟ حکمای اسلامی معتقدند که اصول مشترک تفکرات همه انسان ها اصول فطری هستند، به این معنی که انسان در این دنیا متوجه اینها می شود ولی در دانستن اینها نیازمند به معلم و نیازمند به صغری و کبری چیدن و ترتیب قیاس دادن یا تجربه کردن و امثال اینها نیست، مانند این قضایا که «کل از جزء بزرگ تر است».
اما در ناحیه خواست ها و میل ها، آیا یک سلسله فطریات وجود دارد یا نه؟ در جواب باید گفت: خواست های فطری یا غریزی انسان دو نوع است: جسمی و روحی. مقصود از خواست جسمی تقاضایی است که صد در صد وابسته به جسم باشد، مثل غریزه گرسنگی یا خوردن. میل به غذا به دنبال گرسنگی، یک امر بسیار مادی و جسمانی است ولی غریزی است. یعنی مربوط به ساختمان بدنی انسان و هر حیوانی است. ترشحاتی در معده انسان پیدا می شود، بعد اینها به صورت یک احساسی در شعور انسان منعکس می شود گر چه انسانی که اصلا نداند معده دارد، مثل بچه. بعد او برای اینکه این احساس خودش را خاموش کند، شروع می کند به غذا خوردن .وقتی غذا خورد، دیگر احساس هم از بین می رود بلکه یک حالت تنفری هم پیدا می کند . همین طور است غرایز جنسی، یعنی غریزه جنسی هم تا آن جا که به هورمون های بدنی و ترشحات غده ها مربوط است، یک امر غریزی یا فطری است یعنی اکتسابی نیست.
لکن یک سلسله غرایز یا فطریات است در ناحیه خواست ها و میل ها که حتی روانشناسی هم اینها را «امور روحی» می نامد و لذات ناشی از اینها را نیز «لذات روحی» می نامند. مانند میل به داشتن فرزند، برتری طلبی و حقیقت جویی و عشق و پرستش و...، انکار این فطریات به شکاکیت مطلق می انجامد. گرایش به جهان آخرین و دین حق از این قسم است. ما بر اساس معارف اسلامی معتقدیم که هر انسانی به طور فطری به خدا و دین حق گرایش دارد .اگر در مواردی خلاف این اتفاق می افتد، ناشی از عوامل و موانع بازدارنده است.
2_ در باره شراب باید گفت مراد از قران از کلمه شراب همان شربت است ونه شراب به مفهوم خاص که نه تنها در دنیا بلکه در آخرت وبهشت که جای پاکی است به طریق اولی حرام وممنوع تکوینی است چون شراب مایع پلید است که با عقل انسان در تعارض است از این رو بنابر مدارک معتبر شراب در ادیان دیگر نیز حرام بوده است در روایتی از امام رضا (ع) نقل شده است که:« ما بعث الله نبیا قط إلا بتحریم الخمر...؛ (1) خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد، مگر آنکه شراب را در شریعت او حرام نمود».
چه این که شراب عقل انسان را زایل می کند ورسول خدا از نوشیدن چیزی که عقل انسان را دچار اختلا ل کند به طور یقین منزه بوده است.(2) چون نوشیدن چیزی که مخالف عقل باشد و عقل را دچار مشکل نماید با عصمت منافات دارد بخصوص که از نظر اجتماعی باعث تحقیر شخصیت فرد و تنزل اجتماعی وی می گردد و این برخلاف عصمت انبیاء است.
اما در باره حرمت شراب و زمان آن باید گفت : قران فرمود: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (3) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! شراب و قمار و بتها و ازلام [نوعى بخت‏آزمايى‏]، پليد و از عمل شيطان است، از آنها دورى كنيد تا رستگار شويد! » به گفته برخی مفسرین این آیه چهارمین آیه در باب حرمت شراب است .(4)
3_ بر خلاف تصور شما فطرت انسان هرگز به شراب تمایل ندارد چون شراب ضد عقل است ولی شهوت نفسانی برخی انسان ها را به سوی آن می کشاند مثل سایر گناه هان دانشمندان به این واقعیت اعتراف داشته‏ اند که از جمله آثار زیان بخش شراب، پیامد سوئی است که روی مغز و عقل می‏گذارد و آن را از کار می‏اندازد. روشن است که با از بین رفتن عقل، پرده شرم و حیا دریده می‏شود. در نتیجه میدان به دست غرایز حیوانی می‏افتد و انسان به صورت حیوانی وحشی و لجام گسیخته درمی‏آید. نوشابه‏های الکلی پس از استفاده سریعاً جذب خون می‏شود و خون در مسیر خود مغز و مغز حرام را بی نصیب نمی‏گذارد، در نتیجه عمل سلسله اعصاب رو به ضعف می‏رود و خویشتن داری که ارادی و منشأ شرم و حیا در انسان و مانع از بروز کارهای زشت است، از دست می‏رود. الکل عالی‏ترین اعمال مغزی یعنی اعمال توقفی آن را فلج می‏کند.(5)
ملاک امتیاز آدمی بر سایر جانداران عقل او است و به خاطر عقل است که انسان علم و دانش می‌اندوزد. همه ترقیات و پیشرفت‌های جوامع بشری ثمرة دانش بشری است و شراب، عقل را اگر چه به صورت محدود و موقت زایل می‌کند
.
4_در مورد همراهي و زندگي با خانواده در آخرت، هرچند در منابع ديني بيان كامل و جامعي نيامده است، اما به طور مختصر در برخي موارد اشاراتي شده است كه به طور جداگانه عرض مي كنيم.
مسئله اول در اين زمينه، امكان همراهي و زندگي مشترك با همسر دنيايي در بهشت است.
در خصوص اين مطلب بايد گفت كه ازدواج و همراهی با همسر دنيايي، در برزخ و آخرت، امری ممکن و شدنی است؛ اما شروطی دارد و آن این که اولاً آن فرد نیز اهل بهشت باشد. به علاوه، او هم تمایل به همسری و همراهي با فرد خواهان را داشته باشد و مانعی برای آن نباشد.
از امام صادق(ع) سؤال شد: آیا زن و شوهر مؤمن که وارد بهشت می شوند، با هم ازدواج می کنند؟ حضرت فرمود: خداوند، عادل است. اگر مرد از زنش افضل باشد، اختیار با مرد است که زنش را بپذیرد یا نه. اگر پذیرفت، یکی از زنانش می‌شود. اگر زن از شوهرش افضل باشد، اختیار با اوست. اگر همسرش پذیرفت، همان شوهرش می شود. (6)
در نتیجه، در صورتی که تمایل دو طرف در خصوص همسری در بهشت وجود داشته باشد و مانعی هم مانند اختلاف جایگاه دو نفر وجود نداشته نباشد، خداوند آن ها را به همسری یکدیگر در می آورد؛ زیرا خداوند در قرآن در وصف بهشت می فرماید:
«جنات عدن یدخلونها تجری من تحتها الانهار له فیها ما یشاؤُن کذلک یجزی الله المتّقین»؛ (7)
«به بهشت‌های جاویدان داخل می شوند. در آن، جوی‌های روان است. هر چه بخواهند برای شان مهیّا است. خدا پرهیزگاران را چنین پاداش می دهد»
6_ در باره سوال شماره سه شماباید گفت بر خلاف تصور شما خدا اجازه ازدواج بی نهایت از طریق صیغه به کسی نداده بلکه حد ومرزی دارد . اما این که توقع دارید حور ان بهشتی در همین دنیا در اختیار تان قرار گیرد خیلی بلند پروازانه است .
پی نوشت ها:
1. صدوق، التوحید، نشر جامعه مدرسین قم، بی تا، ص 335.
2. ذبیح الله محلاتی، ساحل نجات در مضرات شراب، تریاک، قمار، موسیقی، تهران، 1332.
3. مائده (5) آیه 9.
4. علی رضا خسروی، تفسير خسروي، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، بی تا، ج‏2، ص 448.
5. سید هاشم رسولی محلاتی، کیفر گناه، ص 80.
6. نحل (16) آیه 37.
همان

http://www.askdin.com/thread39490-2.html
جمع بندی 6

سوال : سر نوشت ما بعد از مرگ.
من شنیدم خوردن بهشت موجب کمالاته.درواقع تو این مایه ها که ما میخوریم و بر کمالاتمون افزوده میشه!:khandeh!:البته چون کمالاتو نمیشه خورد احتمالا خدا اینو گفته که ما رو به سمت خود جذب کنه تا بریم بهشت و خوشبخت شیم؟؟فهمیدین؟؟:Gig:
پاسخ :
اولاً: باید توجه داشت گرچه بهشت درجات دارد و هر کسی در درجة خاص که بر اثر اعمال صالح خود به دست آورد قرار دارد،‌ولی تکامل نیز در آن جا به نحوی وجود دارد، بر همین اساس برخی گفته اند: به طور قطع تکامل در بهشت وجود دارد و بهشتیان هرگز در جا نمی‌زنند، بلکه در پرتوی عنایات الهی و الطاف ربانی روز به روز به ساحت قدسش نزدیک تر می‌شوند، و در مسیر قرب الى الله به پیشروی خود ادامه می‌دهند. گرچه در بهشت جای تکلیف نیست و انسان از رهگذر انجام تکالیف در آن جا تکامل نمی‌کند، ولی در پرتو اعمالی که در این جهان انجام داده‌اند ،همچنان به سیر تکاملی خویش ادامه می‌دهند.(1)
دوم: گرچه بی‌تردید درجات بهشت به اندازه کمالات وجودی افراد به آن ها تعلق می‌گیرد و رشد و ترقی و تکاملی که در بند پیشین اشاره شد، بدین معنا نیست که فردی از مرتبة خاص خود به مرتبة بالاتر از خود برسد و به اندازه فردی دیگر بشود که درجه‌اش کامل‌تر از اوست، بلکه بدین معناست که در قلمرو و درجة وجود مرتبه خاص خود در بهشت که از طریق اعمال صالح به دست آورده ،تکامل و رشد و ترقیاتی نصیب او خواهد شد. از این رو از امیر مؤمنان(ع) نقل شده :
«إنّ أهل الجنّة لیزدادون جمالاً وحُسناً کما یزدادون فی الدنیا قباحةً وهرماً؛(2) اهل بهشت هر قدر زمان بر آن ها بگذرد ،جمال و زیبایی‌شان بیشتر می‌شود ،همان گونه که در دنیا با گذشت زمان زشتی و پیری آن ها افزایش می‌یافت».
بنا بر این گرچه در بهشت تکامل به مفهوم خاص وجود خواهد داشت ،ولی کسی از درجة خود به درجة پیامبر و اهل بیت(ع) نمی‌رسد تا همواره توفیق زیارت جمال نورانی آن ها را داشته باشد، ولی به گفته برخی از بزرگان در ضمن درس هرچند گاهی وجود مبارک پیامبر و اهل بیت بر آن ها تجلی می‌کند و دوستان آن ها و مؤمنان از فیض زیارت آن انوار مقدس بهره‌مند می‌شوند.
شاید بتوان گفت که درجات بهشت مثل درجات مکان‌ها و طبقات ساختمان‌های دنیایی نیست که ساکنان طبقات پایین از فیض رؤیت طبقات بالاتر محروم باشند و یا طبقات بالا از افاضه بر طبقات پایین بی‌بهره بماند، بلکه درجات آن متناسب با شرایط خاص همان عالم است که ساکنان درجات پایین از فیض توجهات درجات بالا بهره‌مند بوده و ساکنان درجات بالاتر می‌توانند به درجات پایین‌تر بذل عنایت داشته باشند . شاید این که در برخی روایات آمده با انجام فلان اعمال، مؤمن می‌تواند در جوار پیامبر و اهل بیت قرار گیرد، با همین رویکرد قابل تحلیل و تفسیر باشد.

پی‌نوشت‌ها:
1. پیام قرآن، ج 6، ص 363.
2. همان، ص 365.

http://www.askdin.com/thread39490-2.html
جمع بندی 7

سوال : سر نوشت ما بعد از مرگ.
شما از جانب تخصص خودتون بحث رو پیش گرفتین(احادیث و قرآن و دین و ....)
انشالله بنده هم از فواید شراب با مدارک علمی معتبر توی تاپیکی صحبت خواهم کرد.متاسفانه همونطور که گفتم فعلا فرصتش رو ندارم.هرچند تا چندروز آینده تاپیک بحث " علت حرام بودن خودارضایی" رو با مدارک علمی معتبر ایجاد میکنم و حتما از نظرات شما خوشحال میشم که بهره مند بشم
پاسخ :
در ابتدا باید اشاره شود تعجب است که چرا شما گرامی بر اثبات فواید آن مایع ( ام الخبایث ) اصرار دارید در حالی که

قرآن کریم در این خصوص خطاب به پیامبر فرمود :
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما؛ (1)
درباره شراب و قمار از تو سؤال مى‏كنند، بگو:" در آن ها گناه و زيان بزرگى است، و منافعى (از نظر مادى) براى مردم در بر دارد، (ولى) گناه آن ها از نفع شان بيش تر است.
در این آیه هم به ضرر های شراب و هم به برخی منافع آن اشاره شده، ولی تصریح گردیده که ضرر های آن بيش تر از منافع آن است .به همین دلیل در اسلام حکم به حرمت آن شده است .(2)
نکته دیگر این که حکیم نامدار بوعلی قبل از همه در این باره گفته های دارد که به برخی از سخنان او اشاره می شود :
در آغاز باید اشاره نمود ایشان درباره شراب سخنانی دارد که بر حسب ظاهر سوال بر انگیز است، ولی اگر دقت شود او در صدد بیان همان مسایلی است که در آیه در باره شراب اشاره شده ؛ در مقام بیان رویکرد حکم شرعی شراب نیست ، بلکه در این باره شاعرانه و یا طبیبانه سخن گفته است، مثلا می گوید :
شراب را چه گنه گر که ابلهی نوشد
گهی به تیغ برد دست و گهی به سوی نجق
چو بو علی می ناب ار خوری حکیمانه
به حق حق که وجودت به حق شود ملحق
حلال گشت به فتوای عقل بر دانا
حرام گشت به فتوای شرع بر نادان
در مقام بیان خواص طبی آن فارغ از حکم شرعی اش می گوید:
شراب سفید و رقیق برای کسانی که مزاج گرم دارند، ممکن است به مناسبت رطوبت بخشی، سردرد ناشی از التهاب معده را از بین ببرد و یا سبک تر گرداند. شراب صاف شده همراه انگبین و نان نیز - به ویژه اگر قبل از نوشیدن به مدت دو ساعت با هم آمیخته گردند-همان کار را انجام دهد.
برای کسی که فربهی و نیرومندی آرزو می کند، شراب شیرین و غلیظ توصیه می شود، لیکن باید از بند آمدن ها بر حذر باشد. برای کسی که سرد مزاج و بلغمی است ،شراب سرخ و کهنه بی فایده نیست و علت آن را سابقا بیان کردیم. قبل از هضم شدن و سرازیر شدن لقمه نباید مایعی به میان آید. اگر غذا بد کیموس باشد ،نباید موقع خوردن آن و حتی بعد از هضم آن نوشابه ای خورد ،زیرا مواد آبکی، میموس بد را تا نقاط دور دست بدن می برد. نوشیدن شراب بر روی میوه و به ویژه بر روی خربزه خوب نیست.
نوشیدن شراب باید با پیمانه های کوچک شروع شود و این روش بهتر از نوشیدن با پیمانه های بزرگ تر است. کسی که به شراب عادت داشته باشد ،چنانچه در هنگام غذا خوردن سه پیمانه سر کشد ،زیانی نمی بیند. اگر به شراب خو نگرفته و دارای تن سالم است، چنانچه بعد از رگ زدن مقداری از آن بنوشد، بی فایده نیست. کسانی که بیماری زهره دارند و کسانی که تر مزاجند ،از شراب بهره می بینند، زیرا شراب زهره را می راند و رطوبت را پخته می گرداند.
هر قدر عطر شراب بیش تر، بوی آن در افزایش و مزه آن لذیذتر باشد ، نوع آن بهتر است. شراب بلغم را می گدازد، صفرا را از ادرار و مشابه آن بیرون می راند، سودا را می لغزاند و آسان بیرون می کند و بازگشت آن مانع می شود؛ هر بند آمده ای را بدون اینکه گرمی بیگانه را زیاد به کار برد، آب می سازد و می گدازد. انواع شراب را در جای خود توصیف خواهیم کرد.
کسی که سینه اش بی توان است و در فصل زمستان نفس تنگی بر او عارض می شود،نباید زیاد شراب بخورد . اگر بخورد ،معده اش نباید پر از طعام باشد . باید در غذایش ماده جریان اندازنده ای باشد تا اگر معده از شراب و طعام انباشته شد ،بیرون براند . بهتر آنست که جهت آسودگی آب انگبین بنوشد و آن را باز بیرون دهد . بعد دهان را با سرکه و انگبین و رخساره را با آب سرد بشوید.
بدان که: شراب کهنه را باید در رده داروها قرار داد، نه رده غذاها. شراب نو رسیده برای کبد خوب نیست و کبر را بر اثر باد کردن و اسهال دادن به شورش می اندازد.
کسی که از خوردن شراب احساس سوزش می کند ، باید بعد از نوشیدن آن انار و آب بمکد و فردای آن روز در ناشتا شربت افسنطین بنوشد و کمی غذا بخورد و استحمام کند.
بدان : شراب آمیخته با آب معده راسست و تر می گرداند و زودتر مستی می آورد، زیرا آبی که در آن است، آن را زودتر به مقصد می رساند. شراب آمیخته با آب، پوست را صیقل می دهد و نیروهای روانی را تشدید می کند.(3)
بوعلی به عنوان یک طبیب در باره برخی آثار و خواص شراب سخن گفته است و نه به عنوان یک فقیه ،ولی باید توجه داشت همان طور که در آیه پیش گفته اشاره شد ،منافع یاد شده در کلام بوعلی برای شراب هرگز نمی تواند ضررهای روحی ،معنوی،اخلاقي و جسمي كثير آن را كه علم امروزي نيز آن را تاييد مي كند ، جبران کند. از این رو در شرع مقدس حکم به حرمت آن شده است .

پی نوشت ها:
1 .بقرة (2) آيه 219 .
2. ناصر مکارم و دیگران، تفسير نمونه، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، بی تا.ج‏2، ص 116
3. شیخ الرئیس ابن سینا ،قانون در طب ،کتاب اول، نقل از ابن القفطی ،تاریخ الحکما ،چاپ لایپزیک، بی تا .

موضوع قفل شده است