مولوی محمد شریف زاهدی چگونه شیعه شد؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مولوی محمد شریف زاهدی چگونه شیعه شد؟

:Sham:بسم الله الرحمن الرحیم:Sham:

اينجانب مرادبخش زاهدي معروف به محمد شريف زاهدي فرزند شهداد كه در سال1357 هجري‌ شمسي ( سال پيروزي انقلاب‌ اسلامي ايران ) در روستاي كوچينگ شهرستان نيكشهر و در خانواده‌اي مذهبي پيرو مذهب ابوحنيفه متولد شدم ...



:Gol:

عاشوراي سال 1375 بود و من به جاي استادم به مسجد رفتم و نماز عشا را خواندم . همه ي مردم از مسجد بيرون رفتند . من آخرين نفري بودم كه از مسجد بيرون آمدم و درب مسجد را قفل كردم . مي خواستم به مدرسه برگردم كه صداي سخنراني از حسينيه ي شيعيان مهاجر چابهار كه در فاصله ي 50 متري مسجد بود ، توجهم را جلب كرد . كنجكاو شدم تا بدانم سخنران چه مي گويد ، زيرا به ما گفته بودند كه هر چه روحانيون شيعه مي گويند ، دروغ است . به اين نيت رفتم كه ببينم چه دروغ هايي مي گويد . نزديك حسينيه شدم ، مي خواستم وارد حسينيه شوم ولي خجالت مي كشيدم ،چون لباس هاي مولوي ها بر تن من بود .
آهسته كنار پنجره نشستم و به صحبت هاي روحاني شيعه ،‌گوش دادم . سخنراني او درباره شخصيت امام حسين (عليه السلام) بود . مي گفت : در كتاب مسند احمد حنبل و سنن ترمذي و چند كتاب ديگر ، اين روايت آمده است كه پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرموده اند : « ان الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنه » امام حسن و امام حسين سرور جوانان بهشت هستند .
. و مي گفت : در كتاب حيات الصحابه آمده است : وقتي امام حسين (عليه السلام) شهيد شدند ، هر سنگ ريزه اي را بر مي داشتند از زير آن ، خون لخته شده بيرون مي آمد ، ‌زمين خون گريه مي كرد و خورشيد تاريك شده و چندين روز آسمان مثل خون قرمز شد .
و همين طور از كتاب هاي اهل سنت مطالبي بيان مي كرد و آدرس آنها را نيز ذكر مي كرد .
من تعجب كردم كه كتاب حيات الصحابه ، از ما اهل سنت است ولي من تا به حال ، اين كتاب را مطالعه نكرده ام و فقط اسمش را شنيده ام . اين سوال به ذهنم آمد كه اين روحاني شيعه ، چگونه كتاب هاي اهل سنت را مطالعه كرده است زيرا مولوي هاي ما گفته بودند : كتاب هاي شيعه را نخوانيد ، گمراه كننده است . چرا آنها نمي گويند كتاب هاي اهل سنت را نخوانيد كه گمراه مي شويد ،‌ فقط علماي ما چنين مي گويند ؟
سخنراني اش تمام شد و روضه خواندن را شروع كرد . روضه ي قتلگاه امام حسين (عليه السلام) را خواند . روضه ي جانسوزي بود كه اشك هاي من ملاي سني كه تا آن لحظه ، حتي يك قطره اشك هم براي مظلوميت امام حسين (عليه السلام) نريخته بودم ، سرازير شد و بسيار گريه كردم .
قبل از آن كه روضه ، تمام شود بلند شدم و به مدرسه برگشتم . به گمان خودم آن شب دو گناه مرتكب شده بودم ، ‌اول سخنراني عالم شيعه را گوش داده بودم چرا كه علماي ما مي گفتند اين كار حرام است . دوم اينكه براي امام حسين (عليه السلام) گريه كرده بودم و به فتواي مولوي ها اين كار حرام است . ساعت از 12 شب گذشته بود ، وارد مدرسه شدم . حال عجيبي داشتم .يكي از طلبه ها مرا ديد و گفت : چه شده ؟ چرا ناراحتي ؟
گفتم : چيز خاصي نيست . به اتاقم رفتم .
دوستانم خوابيده بودند .خواستم بخوابم ولي سخنان روحاني شيعه ، فكرم را به خود مشغول كرده بود ، طاقت نياوردم ، به كتابخانه ي حوزه رفتم تا آن روایت را پیدا کنم . البته قبلا روايت سيدا شباب را در كتاب مسند احمد ، ديده بودم ولي برای آن كه دلم آرام شود ، به سراغ روایت و سند آن رفتم . آن را پيدا كردم . پس از آن ، كتاب حيات الصحابه ، را برداشتم و با كمال تعجب ديدم كه آنچه روحاني شيعه نقل كرده ، صحيح است .
به خودم گفتم : اين ها ، مطالبي است كه از كتاب هاي ما نقل مي كنند ، پس معلوم است كه خيلي از كتاب هاي ما را مطالعه كرده اند مطالب زيادي از ما مي دانند .
آن شب ، شب عجیبی بود . دو سؤال ، وجود مرا فرا گرفته بود و هر چه فكر مي كردم ، نمي توانستم خودم را قانع كنم !

سؤال اول این بود که : آیا شیعیان ، واقعا مشرکند؟! لحظه ای با خودم فکرکردم ، عجيب است ! آن طور که درآیات قرآن و روایات آمده است ، مشرکان كساني هستند كه مخالف خدا و پیامبر و مخالف با دین مبین اسلام هستند ! پس این ها (شیعیان ) چه نوع مشرکانی هستند که خداوند و پیامبر (صلي الله عليه و آله) را قبول دارند وحتی به اهل بیت پیامبر ( عليهم السلام ) محبت می ورزند و بر منبر هایشان نيز از پیامبر اسلام (صلي الله عليه و آله ) مدح وتعریف ، می کنند! و بر مصائبشان گريه مي كنند . به دلم افتاد که امکان ندارد این ها ، مشرک باشند .

سؤال دوم این بود که : روایتی را درصحيح بخاری که به نظر ما معتبرترين کتاب اهل سنت بعد از قرآن محسوب می شود ، خوانده بودم که : هرکس برای مرده اي گریه کند ، آن ميت را به خاطر گريه ي اهلش ، در قبر عذاب می دهند !3
با خود گفتم : آیا خداوند ،‌ واقعا امام حسین( عليه السلام )که سید شباب اهل الجنه است ، و یا مادر شان که سیده نساء العالمين است ، را در قبر به خاطر گريه ي شيعيان ، عذاب مي دهد ؟! يعني امشب كه ما براي امام حسين (عليه السلام )گريه كرديم ، امام حسين عليه السلام را در قبر عذاب مي دادند ؟ امكان ندارد .
تا صبح خوابم نبرد . صبح ، ساعت 7 ، با مولوي عيسي ملازهي كلاس داشتيم . مولوي وارد كلاس شد . قبل از آن كه درس را شروع كند ، گفتم : ببخشيد جناب استاد ! سوالي از شما دارم .
مولوي عيسي گفت : بفرماييد .
گفتم : آيا اين روايت ، درست است كه اگر شخصي براي مرده اي گريه كند ، آن مرده را در قبر عذاب مي دهند ؟
مولوي عيسي گفت : بله ، اين روايت در صحيح بخاري ، صحيح ترين كتاب بعد از قرآن ، آمده است .
گفتم : آيا وقتي كه شيعيان ، براي امام حسين (عليه السلام ) گريه مي كنند ، خداوند امام حسين (عليه السلام )را در قبر عذاب مي دهد ؟
يك لحظه ، مولوي از اين سؤالم جا خورد و گفت : استغفر الله ، اصلا امكان ندارد . اين چه سؤالي است كه مي پرسي ؟! زود باشيد ، كتاب هايتان را باز كنيد تا درس را شروع كنم .
گفتم : آقاي مولوي ! تا جواب بنده را ندهيد ، نمي توانم درس بخوانم .
مولوي عيسي بعد از چند لحظه گفت : شما حق نداريد سؤالي درباره ي شيعه بپرسيد و امام حسين (عليه السلام ) چون از اولياء خداست ، خداوند وليش را عذاب نمي كند .
جواب استادم مرا قانع نكرد . شب به كتابخانه رفتم تا پاسخ سؤالاتم را در كتاب ها جستجو كنم . كتاب هاي مختلفي را نگاه مي كردم و ورق مي زدم كه ناگهان به كتابي برخوردم به نام شفاء الاسقام و الاحزان ، نوشته ي مولوي محمد عمر سربازي . هر چه بيشتر اين كتاب را مطالعه مي كردم ، به جاي حل سؤالاتم ، سؤالات جديدي برايم ايجاد مي شد .
صبح روز بعد ، كتاب شفاء الاسقام را به دست گرفتم و به سراغ مولوي عبدالحي رفتم .
گفتم : جناب مولوي ! به چه دليل ما معتقديم كه شيعه ، مشرك است .
مولوي عبدالحي گفت : دلائل متعددي دارد . يكي از آن ها ، اين است كه شيعيان به اهل بيت پيغمبر (عليهم السلام ) متوسل مي شوند و رفع حاجاتشان را از آن ها مي خواهند .
گفتم : اگر يك سني ، متوسل به غير الله شود ، حكمش چيست ؟
مولوي عبدالحي گفت : به هيچ وجه ، سني متوسل به غيرالله نمي شود و آن سني كه متوسل شود ، به عقيده ما ، مشرك است و از اسلام خارج است .
كتاب شفاء الاسقام كه در دستم بود ،‌ به مولوي نشان دادم و گفتم : اين ، كتابي است كه استاد شما ، مولوي محمد عمر سربازي نوشته است . آيا تاكنون ، اين كتاب را ديده ايد ؟
مولوي عبدالحي گفت: بله ، از دعاهاي اين كتاب استفاده كرده ام .
گفتم : چرا مولوي محمد عمر ، در اين كتاب ، متوسل به نام ابوبكر و عمر شده است ؟!
مولوي عبدالحي گفت : استغفر الله ، باز كن ببينم چه نوشته است ؟
صفحه ي 33 اين كتاب را آوردم . در آن ، نوشته شده بود : هر كس دندانش درد مي كند ، بر كاغذي بنويسد : "ابوبكر الصديق من الصادقين الابرار الاكبر 92 " و آن را روي دندانش بگذارد ، دندانش خوب مي شود ان شاء الله .

گفتم : آيا توسل به ابوبكر جايز است و توسل به علي جايز نيست ؟
بلافاصله ، صفحه ي 85 را گشودم و با انگشتم اشاره كردم و گفتم : جناب مولوي ! اين جا را ببينيد استاد شما چه نوشته است ؟! نوشته است : هر كه مي خواهد در خواب جنب نشود ، نام آدم را بر ران راست خود و نام حوا را بر ران چپ خود بنويسد ، ان شاء الله جنب نمي شود !‌
گفتم : آقاي مولوي ! چرا مولوي محمد عمر ، كه بزرگ ترين مفتي اهل سنت معاصر ايران است ، توسل به نام آدم و حوا را اجازه داده است ؟ و چرا توهين به اولين پيامبر الهي كرده است ؟ آيا ارزش حضرت آدم (عليه السلام) اين قدر كم است كه نامش را بر ران بنويسيم تا جنب نشويم ؟ كدام پيامبر يا كدام صحابه ، نام آدم و حوا را بر ران نوشت ؟ از كجا اين مطلب را نقل مي كند ؟
در حين صحبتم ، مولوي مكرر مي گفت : استغفر الله . چنان استغفار مي كرد كه گمان كردم اين اولين باريست كه اين مطالب را مي شنود ، در حالي كه يكي از شاگردان مولوي محمد عمر بوده است و همه ي كتاب هايش را خوانده بود .
مولوي جوابم را نتوانست بدهد و با ناراحتي ، از ايشان جدا شدم .

اینها مطالبی از خاطرات دوست محترم حجةالاسلام محمدشریف زاهدی بود که بقیه مطالب را از وبلاگ ایشان پیگیری نمائید.

با سلام و تشکر
مطلب جالبی بود .
به نظرم اگه از ایشون بخواهید تو این سایت تشریف بیارن خیلی مؤثر می توانند باشند.به هر حال خوش به حال ایشان با این سعادتشون.

موضوع قفل شده است