شیطان پرستی
تبهای اولیه
b_salehi;212338 نوشت:
باعرض سلام وخسته نباشید شما اسک دینیهای عزیز .لطفا درباره افرادی که به سوی این فرقها گرایش پیدا میکنند توضیح دهید؟با تشکر از شما
با سلام خدمت شما دوست عزيز
متاسفانه جهان امروز شاهد رشد انواع فرقه ها و اديان انحرافي است و مهمترين دليل آن عدم شناخت صحيح معارف اصيل است.
انسان هايي که از درون، افسار گسيخته هستند و به آرامش دروني و آسايش بيروني دست نيافته اند، به دنبال ملجا و جايگاهي براي جبران افسار گسيختگي خود هستند، شيطان پرستي بهترين ملجا و پناه براي اين افراد است.
در شيطان پرستي همه چيز مجاز است، در اين آيين سياه، هر نوع لباس و پوشاک و هر نوع خوراکي مجاز است و هر نوع رفتار و ادبياتي بدون محدوديت و بدون هيچ ساختار مشخصي آزاد است.
انسان افسار گسيخته اي که از محدوديت فراري است و مسئوليت اعمال خود را به هيچ عنوان نمي پذيرد، بهترين ملجا و پناهش شيطان پرستي است. شيطاني که از عالم تاريکي و عمق بدي و زشتي، ندا مي دهد که: «آزادي مطلق و هر آنچه که مي خواهيد نزد من است. به سوي من بياييد بدون هيچ محدوديتي.» شيطان با شيپور انکار خودش، بسياري از انسان ها را به سمت خود مي کشد و موجب مي شود تا شاخه اي در دين پژوهي تحت عنوان «شيطان پرستي» بوجود بيايد.
گاهي انسان بر اثر پيروي از وساوس و دستورات شيطاني، طوق بندگي او را به گردن انداخته و غلام حلقه به گوش ابليس مي گردد، که در اين صورت از تحت ولايت الهي خارج مي گردد و در حمايت شيطان وارد مي شود. همين کس در دنيا و آخرت شقي ترين مردم است.
اميرالمؤمنين(ع) درباره اين افراد مي فرمايد:
«شيطان ايشان را هدف تير خود و محل گذاردن قدم خود، و جايگاه گرفتن دست خود قرار داده است.»(غررالحکم، ج1، ص 334)
يعني ايشان را چنان مطيع و فرمانبردار خود کرده که گويي آنان سرهاي خود را مي گذارند که شيطان بر روي آنها قدم بگذارد و از طرفي اختيار آنها را به دست گرفته، رها نمي سازد.
همچنين آن حضرت مي فرمايد:
«آنها شيطان را صاحب اختيار خويش قرار داده اند، و شيطان نيز ايشان را براي انجام کارهاي خود شريک کرده است و در سينه آنها لانه کرده... پس به چشمان آنها نگاه کرده، به زبان هايشان سخن مي گويد، و بر مرکب هاي متزلزل و پر لغزش سوارشان کرده است.»(همان)
آري هر وقت که انسان گناهي مرتکب مي شود باطن آن، عبارت از به سجده افتادن براي شيطان است، لذا در قرآن کريم از زبان حضرت ابراهيم به عمويش آذر آمده:
«يا ابت لا تعبد الشّيطان» اي پدر! شيطان را پرستش و بندگي مکن.(سوره مريم، آيه 44)
به طور خلاصه از عوامل زير در گرايش به سمت شيطان پرستي نام برده شده است:
1- نقش صهيونيسم جهاني در گسترش و ترويج شيطان پرستي از طريق عرفان يهودي(قبالا يا كابالا)
2- استفادة وسيع آنها از نمادهاست:يكي ديگر از علل گرايش به جنبشهاي شيطاني استفادة وسيع آنها از نمادهاست. انتقال و نشر انديشهها از طريق گفتن يا نوشتن دشوار است و تعداد محدودي از مردم با آن ارتباط برقرار ميكنند. اما نمادها به راحتي جايگاه خود را در فرهنگ عمومي پيدا ميكنند و به خاطر اينكه ظرفيت كار هنري دارند، به صورت جذابي در جامعه، به خصوص بين جوانان و زنان گسترش مييابند.
نمادها همواره حامل معنا و پيام هستند و نوعي نگرش يا فكر را تداعي ميكنند و رفتار خاصي را يادآور ميشوند. مثلاً مردم با ديدن گلدسته ياد مسجد و نماز ميافتند. با ديدن چراغ قرمز احساس خطر ميكنند و ميايستند. جنبش شيطانگرايي با استفاده وسيع از نمادها و به كارگيري ظرفيتهاي هنري نظير گرافيك، سينما و از همه بيشتر موسيقي به عرصه آمده است.
3- يكي ديگر از عوامل گسترش شيطانگرايي و شيطانپرستي اين است كه شيطان را منشأ قدرت معرفي ميكنند و كاميابي و موفقيت در زندگي را در روزگار غلبة شيطان در گرو دست دادن با او و سپردن روح خود به شيطان اعلام ميكنند. شيطانگرايان ميگويند ما در دوران غلبة شر بر خير زندگي ميكنيم و اين نشانة غلبة شيطان بر خداست، پس نيروي غالب نيروي شيطان است و در صورت همراهي با او ميتوان به نيروي لازم براي رسيدن به اهداف و آرزوها دست يافت.
4- يكي ديگر از عوامل جذابيت و رويآوري به جنبش شيطاني كه بسيار شيطنت آميز به كار گرفته شده، ميل به انتقاد و اعتراض در جوانان و سوق دادن آن به سمت گروه هاي شيطان پرستي
5- عامل ديگر گرايش به شيطانگرايي ريشة عميق فطري دارد. روح ما انسانها پيش از پيوستن به تن مادي و حضور دراين دنيا، در عالم ملكوت و در محضر خداوند بوده و پروردگار خود را با تمام جلوهها مشاهده كرده و با تمام صفات عالي ميشناخته است. روح ما از آن جهت كه خداوند را با صفات جمال و لطف و رحمت ديده و شناخته به او عشق ميورزد و از جهتي كه او را با صفات جلال و جبروت و عظمت و قهاريت ديده، خشيت و هيبت را تجربه كرده است.
در اين دنيا كه ازآن تجربة والا و ملكوتي دور شدهايم هم در جستجوي زيبايي و عشق هستيم و هم فطرتاً مايل به خوف و هيبت و خشيت. همانطور كه اگر زيبايي حقيقي را نبينيم و عشق حقيقي را نيابيم، زيباييهاي موهوم و عشقهاي پوچ قلبمان را فراميگيرد، اگر عظمت و شكوه بيكران الاهي را نشناسيم، با خوف و عظمت موهوم دل خود را به تپش وا ميداريم. جنبش شيطاني با خشم و خشونت و ايجاد ترس براي لحظاتي قلب انسان را ميلرزاند و به اين نياز عميق فطري پاسخي موهوم و منحرف ميدهد. در موسيقيهاي شيطان پرستي، گريمهاي وحشتناك خواننده، اشعار تند و پرنفرت، صداي بلند و حجم بالاي صدا، سرعت ريفها و ملودي، استفاده از تكنيكهاي پالم ميوت، افكتهاي ديستروشن و صحنه پردازي هول انگيز و نعرههاي دلخراش، هر بيننده و شنوندهاي را تحت تأثير قرار ميدهد و قلب او را ميلرزاند. اين هيجان براي عدهاي از جوانان دلپذير است. به ويژه اگر تصور كنيم كه جوان امروز سالهاي پرشور زندگي خود را بدون توجه به نيازهاي طبيعي در مدلي تحميلي و تكراري و ميگذراند، جواني كه ناگزير است تا اواسط دهة سوم زندگي درسهاي بيارزشي را بخواند كه در آينده به هيچ دردي نخواهد خورد و در اوج استعداد و غرور و توانايي به عنوان يك شهروند كامل شناخته نميشود، نه شغل، نه ازدواج و نه هيچ يك از خواستههاي او به موقع تعريف نشده است. در اين شرايط اگر به معنويت ناب و معرفت خداوند هم دستي نداشته باشد، فضاي موسيقي شيطانگرا و هراس و هيجان آن تنوع جالبي به زندگي او ميدهد. و پاسخي موقت و دروغي خوشايند خواهد بود.
در اين دنيا كه ازآن تجربة والا و ملكوتي دور شدهايم هم در جستجوي زيبايي و عشق هستيم و هم فطرتاً مايل به خوف و هيبت و خشيت. همانطور كه اگر زيبايي حقيقي را نبينيم و عشق حقيقي را نيابيم، زيباييهاي موهوم و عشقهاي پوچ قلبمان را فراميگيرد، اگر عظمت و شكوه بيكران الاهي را نشناسيم، با خوف و عظمت موهوم دل خود را به تپش وا ميداريم. جنبش شيطاني با خشم و خشونت و ايجاد ترس براي لحظاتي قلب انسان را ميلرزاند و به اين نياز عميق فطري پاسخي موهوم و منحرف ميدهد. در موسيقيهاي شيطان پرستي، گريمهاي وحشتناك خواننده، اشعار تند و پرنفرت، صداي بلند و حجم بالاي صدا، سرعت ريفها و ملودي، استفاده از تكنيكهاي پالم ميوت، افكتهاي ديستروشن و صحنه پردازي هول انگيز و نعرههاي دلخراش، هر بيننده و شنوندهاي را تحت تأثير قرار ميدهد و قلب او را ميلرزاند. اين هيجان براي عدهاي از جوانان دلپذير است. به ويژه اگر تصور كنيم كه جوان امروز سالهاي پرشور زندگي خود را بدون توجه به نيازهاي طبيعي در مدلي تحميلي و تكراري و ميگذراند، جواني كه ناگزير است تا اواسط دهة سوم زندگي درسهاي بيارزشي را بخواند كه در آينده به هيچ دردي نخواهد خورد و در اوج استعداد و غرور و توانايي به عنوان يك شهروند كامل شناخته نميشود، نه شغل، نه ازدواج و نه هيچ يك از خواستههاي او به موقع تعريف نشده است. در اين شرايط اگر به معنويت ناب و معرفت خداوند هم دستي نداشته باشد، فضاي موسيقي شيطانگرا و هراس و هيجان آن تنوع جالبي به زندگي او ميدهد. و پاسخي موقت و دروغي خوشايند خواهد بود.
براي اطلاعات بيشتر رجوع كنيد: