خود بزرگ بینی

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خود بزرگ بینی

راه های مقابله با رذیله خود بزرگ بینی چیست؟

خود بزرگ بینی(برتری طلب)
وقتی توجه بیش از اندازه به کودک می شود برای کوچکترین کار او تعریف وتمجید بیش از اندازه می کنند واو را از سایر کودکان مستثنی می دانند کودک کم کم باور می کند که تافته ی جدا بافته است وبا دیگران تفاوت دارد.آرام آرام این با ور را پیدا می کند که شخصیت بزرگ وبرجسته ای است که در میان افرادی کوچک وپایین تر از خود قرار دارد.
این باور نادرست سبب می شود که فرد خود بزرگ بین به راحتی نتواند با افراد دیگر ارتباط مسالمت آمیز داشته باشد زیرا صفاتی پیدا می کند و رفتاری دارد که باعث آزار دیگران می شود. برای دیگران ارزشی قائل نیست، بسیار انتقاد می کند، از تحسین کردن دیگران بیزار است، کارهای خود را مهم جلوه می دهد و کار های دیگران را بی ارزش.در نهایت مورد علاقه ی دیگران قرار نمی گیرد.
اگرشما فکر می کنید این چنین هستید،باید هرچه زودر در رفتار خود تجدید نظر کنید.
بدانید که در هر کس صفات خوب وبد وجود دارد واین خود شخص است که بتواند به استعداد خود توجه کرده وآنها را در عمل پرورش دهد.
با خود مرتب تکرار کنید که:"بهتر وداناتر از من هم وجود دارد"
خوبی های دیگران را ببینید وتحسین کنید.همه ی مردم به تحسین وتعریف نیاز دارند واین یک نوازش است وشما هم خود را از این که دیگران را نوازش کنید جدا ندانید.
همانطور که وقتی شما را تحسین نمی کنند ناراحت می شوید دیگران نیز همانگونه اند.
پس با خودتان تاکید کنید: من نیز مانند همه نکات مثبت ومنفی دارم.هستند کسانی که نکات مثبت آنها از من بیشتر است.
به خوبیهایی که دیگران دارند توجه کنید آثار زندگی مخترعین و کاشفین را مطالعه کنید.

منبع:کتاب شناخت موانع روانی

احساس خود بزرگ بيني در فرهنگ جوانان ايراني

انسان وقتي کوچک ماند که خود را بيشتر از آنچه که بود ديد

شايد تا کنون ديده باشيد جواناني را که در نوع برخورد اجتمايي خود با ديگران به گونه هاي رفتار مي کنند که ناشي از ذهنيت غلط و هويت گم شده انان است اين باورهاي کاذب موجب مي گردد تا انان به دنبال نقاط ظعف خود نباشند و هويت واقعي خود را هرگز پيدا نکنند ودر ذهن خود خود را بيش از انچه هستند تصور کنند و همين امر موجب عدم شکوفايي رشد فرهنگي و هنري و اجتمايي آنان مي شود بطور مثال ايا ديده ايد جواناني را که تنها به اکتفاي موقعيت مالي پدران خود تکيه زده و در نزد دوستان واشنايان به فخر فروشي مي پردازند و به اين ترتيب خود را نزد همنوعان خود بزرگ جلوه مي دهند

انان هرگز به کشف استعدادهاي نهاني و ذاتي خود نپرداخته و هيچ انگيزه قوي براي پروش افکار خود براي اينده خويش ندارند مثل جواني که وقتي مدرک ليسانس مي گيرد با خود گمان مي کند که تا آخر راه را طي کرده وحالا به بالاترين مقام شغلي رسيده غافل از اينکه مثل او در جامعه جه شاغل چه بيکار بسيارند . بيشتر اين جوانان با اينگونه طرز تفکرات در نوع ازدواج خود نيز دچار مشکل مي شوند به اين شکل که چون خود را بزرگ مي بينند سعي مي کنند با خانواده هايي که از نظر مالي متمکن مي باشند و داراي موقعيت اجتمايي بالاي هستند وصلت نموده وبدون در نظر گرفتن موقعيت واقعي خود از نظر طبقاتي با اينگونه خانواده ها دچار مشکل مي شوند.

بدون در نظر گرفتن روحيات شخصي خود واينکه زندگي با چه کسي وبا چه روحيه اي مناسب با حالشان مي باشد مبادرت به ازدواج با دختراني را مي کنند که فاصله زيادي با خودشان دارند که در نهايت پشت چنين زندگيهاي جز ناکامي پيامد ديگري به همراه نخواهد داشت .اينگون جوانان تنها با معرفي دارايهاي پدرانشان در نزد دوستان ورقباي خويش سعي بر جلب نظر ديگران مي کنند شايد ديده باشيد جواناني را که وقت با ارزش خود را با گذاشتن ماشينهاي پدرانشان زير پاها وويراژ دادن در خيابانها چگونه هدر مي کنند. حتي اين شيوه تفکر در دختران ايراني هم به خوبي به چشم مي خورد مثلا دختري که نه زيبايي خاصي دارد نه داراي فضايل اخلاقي مي باشد ونه توانايي هاي ديگر تنها به اکتفاي موقعيت پدر ومادرش با فخر فروشي وتکبر وغرور خاصي با خواستگارانش رفتار مي کنند در حاليکه اگر اينگونه دختران را به تنهاي مورد ارزيابي قرار دهيم

جدا از موقعيت خانوادگي افرادي ساده بيش نيستند و پسران نيز همينطور اينگون پسران پشت درب منزل پدرانشان حتي شايد يک يا دوروز هم نتوانند به تنهايي گليمشان را از اب دراورند اما مي بينيد چطور مغرورانه دراجتماع ظاهر م ي شوند وحتي براي ازدواج به دنبال دختراني هستند که از هر نظر داراي کمالات باشند غافل از اينکه خود فردي ساده بيش نيستند چه خوب بود جوانان ايراني به جاي حس خود بزرک بيني که نيروي پيش رفتند را از انان باز ميستاند انقدر پيشرفت اخلاقي واجتمايي وفرهنگي پيدا کنند که جامعه آنان را کشف کرده و بزرگ ببيند و معرفي کند بحث دراين خصوص دامنه گسترده اي دارد که از فضاي کوچک اين سایت خارج است

ازخود کم بینی تا خود بزرگ بینی

این انسان چقدر موجود شگفت آوری است!. او در وجود خود چیز ها وویژه گی های متضادی را در پهلوی هم جمع کرده است. اگر در باره بعض جنبه های شخصیت وی به دقت وژرفنگری نگاه کنی، در میابی که از تمام آفریده گانی که خداوند در هستی و در زندگی خلق کرده نیرومندتر است؛ تا اندازه ای که او قادر شده است که در فضا پرواز نماید و در ژرفای بحرها فروبرود، به این قدرت یافته که مسافه های زیادی را در چند ساعت کوتاه طی کند و کویر های خشک را به چمنزارها و گلستان های زیبا وسبز مبدل گرداند، توانسته است که کوه های شامخ را به زمین های هموار دگرگون سازد ومجرای دریاهای بزرگی را تغییر دهد.

انسان توانسته است که بر زندگی ماحول خود تسلط پیدا کند ونیرو و انرژی موجود در زمین وآسمان را زیر فرمان خود آورد و به خدمت گیرد.اما اگر به پهلوهای دیگری از زندگی وی ژرف بنگری در میابی که موجودی است ناتوان وعاجز. از دست یک مگس هم آزار می بیند ، یک لحظه از نسیم سرد ، مرگش را سبب می گردد؛ خار نوک تیزی باعث بیماریش می شود، یک واقعه حزن انگیز یا خاطره اندوهبار یا تخیل غم اندود بر خاک سیاهش می نشاند...
خدای بزرگ وحکیم – جل جلاله- همین انسان شگفت آور ومتناقض الخلقه را ، یکی از دلایل وپدیده های روشن بر وجود خویش قرار داده است. اگر در پیرامون آیت قرآنی زیر به دقت وتدبر نگاه کنیم ، به حق، به حکمت شگفت انگیز الهی به خوبی پی می بریم بدون تردید ، مداقه در آن خردمندان واندیشمندان را در اندیشه ای عجیب فرو خواهد برد.

چنانچه اوتعالی می فرماید: "وفی الأرض آیات للموقنین وفی أنفسکم أفلا تبصرون "[سوره زاریات: 20-21] یعنی: ودر زمین ودر وجود خود تان نشانه هایی است. آیا نمی نگرید؟
انسان خرد مند آن است که پهلوهای نا توانی ونیرومندی را فراموش نکند؛ ودر گرد پدیده های نیرومندی وزکاوت ودانش وخود بزرگ بینی قرار نگیرد، که هر فضیلتی را به خود نسبت دهد ودر نتیجه خود بزرگ بینی خود را در برابر هر نوع مقام ومنزلتی قرار دهد ویا هر کسی از خود کمتر وبی ارزش وحقیر قلمداد کند، وتوانایی ها وفرصت ها وامکانات خود را ناچیز پندارد وخود را در زنگی موجودی بی ارزش، یا پرزه ای از کار افتاده یا وجودی تاریخ گذشته بداند.
از نشانه های خیّر بودن هر امتی آن است که از دوبیماری بنیانکن رهایی یافته باشد: بیماری خود بزرگ بینی وبیماری خود کم بینی..

اما آنانی که به بیماری خود بزرگ بینی دست وگریبان اند، می بینی که دیگران را یکسره با تازیانه تحقیر وکم بینی می کوبند وبه چیزی دست میازند که در توانشان نیست، و در کارهایی دخالت می نمایند که به آنها ربطی ندارد، در مورد امور ومسایلی به داوری می نشینند که دانش شان بدان قد نمی کشد، تا اندازه ای که ، نه به پندی گوش فرامی دهند، نه اندرزی را می شنوند، نه دیدگاه دیگری را می پذیرند،ونه به بزرگسالی تسلیم می گردند ونه به دانشمندی ارزش قایل می باشند. هریک از این بیماران مبتلا به غرور، چنان می پندارد که وی دانشمندی عالی مقام است که همه دانشمندان جهان به پایش نمی توانند رسید، وحکیمی نستوه است که حکمای جهان باید از وی پیروی نمایند، وسیاستمداری وارسته است که هیچ خورد و بزرگی از دایره دیدش غایب نمی ماند، وبزرگ مردی گرانمایه است که نباید از کسی در حضور وی پذیرایی شود و به وی ارزش قایل گردد.

ه طور عموم ملتهایی به این بیماری درگیر می شوند که ناتوان و ضعیف بوده از مرحله پریشانی وخمول به مرحله بیداری،در حال گذار باشد، یا ملتی بدان مبتلا می گردد که اوج عزت و کرامت را پیموده در سراشیب فرود آمدن به سوی ذلت و خواری و ناتوانی قرار گرفته باشد .. این بیماری – متأسفانه امروزه در امت اسلامی- به طور بسیار گسترده ای منتشر است. کافی است که در مجالس عامه شرکت جویی و یا در دهلیزها و کوچه ها وانجمن ها و باشگاه ها، به سخنان مردم گوش فرا دهی، آنگاه ببین که چگونه بسیاری از آنان چاقو در دست گرفته بدان یکی را زخم می زنند و دیگری را دست می برند، و سومی را کور می کنند وهکذا . و چگونه بر سمند غرور نشسته دیدگاه خود را بر هر دیدگاهی بر تر می پندارند؛ ونظریه شان را مافوق نظریه دیگران ودانش شان را بیشتر از هر دانشی...و همچنان به سخنان بزرگمنشانه اش ادامه داده مردم را احمق می خواند، سیاستمداران را کودن و دانشمندان را جاهل ونادان!!

زمانی که امتی به این گونه بیماری مبتلا گردد، گوش خود را از شنیدن پند واندرز نصیحتگران کر می سازد، در حالی که در سراشیب فروپاشی و سقوط قرار دارد خود را در اوجنای عزت و پیشرفت تلقی می کند، مصیبت ها و بدبختی ها از هر سویی وی را مورد یورش قرار می دهند و او خود را در کمال صحتمندی وعافیت می پندارد ؛ همه جهان بر وی حمله ور می شوند و زیر مشت ولگد خورد وخمیرش می سازند ولی او خود را از دشمن نیرومند تر تصور می کند.و به این گمان می باشد که می تواند دشمن را با فریادی دهشت انگیز به شکست مواجه سازد و به اشارت انگشت آنها را سر جایشان بنشاند، و با حرف های پرطمطراق وواهی از خود براند...
اما بیماری دوم که بیماری حس خودکم بینی باشد، عبارت از آن است که هر گاه با یکی از بیماران مبتلا به این بیماری ، رو به رو شوی، در میابی که اعصابش را از دست داده، معنویات خود را باخته ، اراده اش سلب شده ، امید وار نیست ، به خود وامت خود اعتماد ندارد در زندگی برای خود ارزشی قایل نمی باشد ، گمان می کند که کاری از دستش ساخته نیست ...

موضوع قفل شده است