جمع بندی همسر خودسر!

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
همسر خودسر!

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:


نقل قول:

با عرض سلام و خسته نباشید

من طلبه هستم 2 ساله که ازدواج کردم و حدود 7 ماهه که با خانمم زیر یک سقف رفتیم ایشان لیسانس مشاوره دارن. توی این دو سال منو خیلی اذیت کرده .
من از حدود 3 ماه بعد عقد با مشاور مدرسه م در ارتباط بودم و ایشان توصیه های لازم رو به من می داد و منو دایما به محبت و صبر تشویق می کردن استادم می دونس من زندگی سختی رو در پیش دارم اما هی منو دلجویی می کرد و دوران عقد با همه تلخی هااااااااااا و شیرینی هاش گذشت و ایشان همراه زندگی ما قدم به قدم می اومدن.
تا اینکه همین تابستان وقتی خانواده همسرم مرا از منزلشون بیرون کردن من بعد چند روز به استادم زنگ زدم ولی ایشان دیگه به من پاسخ ندادن ظاهرا در جریان بودن چون مثل همیشه از من توضیح نمی خواستن و کسی جز من و همسرم از شماره ایشان اطلاعی نداش به من گفتن به استاد خودشان مراجعه کنم و دیگه جواب تلفن منو ندادن.والان بیش از سه ماهه که از هم جداییم
حال همسر من مگر چه نوع انسانیه که استادم هم از مشاوره دادن عاجز میشه

همسری دارم که مطیع من نیس و خودسری می کنه. ایشان برای رسیدن به خواسته هایش هیچ حد و مرزی ندارد و پدر و مادرش هم پشتیبانش هستند
همسرم تمکین نمی کنه هیچ .خودسری می کنه هیچ .دست بلند می کنه هیچ .
از من بله قربانگو می خوان درست کنن چیزی که اصلا من اونو نمی پذیرم و نخواهم پذیرفت که هیچ. شیشه توی غذا دیدن و چاقو کشی که پای نفس محترمه در کاره قابل پذیرش نیست
بنده با این شرایط زندگی نمی کنم و ادمی نیستم که ذلیل دست زنم باشم به هیچ عنوانننننن
ایشان نتنها از طرف خانواده اش تغذیه می شود بلکه از من هم بله قربانگو می خواهند بسازند .چیزی که اصلا در سیره و رفتار من جای نداره
الان بیش از سه ماهه که ما در کنار هم نیستیم
راه برون رفت را چه می دانید
سازش یا استقامت
و یا...؟


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد راهنما

طاهر;751523 نوشت:
با عرض سلام و خسته نباشید

من طلبه هستم 2 ساله که ازدواج کردم و حدود 7 ماهه که با خانمم زیر یک سقف رفتیم ایشان لیسانس مشاوره دارن. توی این دو سال منو خیلی اذیت کرده .
من از حدود 3 ماه بعد عقد با مشاور مدرسه م در ارتباط بودم و ایشان توصیه های لازم رو به من می داد و منو دایما به محبت و صبر تشویق می کردن استادم می دونس من زندگی سختی رو در پیش دارم اما هی منو دلجویی می کرد و دوران عقد با همه تلخی هااااااااااا و شیرینی هاش گذشت و ایشان همراه زندگی ما قدم به قدم می اومدن.
تا اینکه همین تابستان وقتی خانواده همسرم مرا از منزلشون بیرون کردن من بعد چند روز به استادم زنگ زدم ولی ایشان دیگه به من پاسخ ندادن ظاهرا در جریان بودن چون مثل همیشه از من توضیح نمی خواستن و کسی جز من و همسرم از شماره ایشان اطلاعی نداش به من گفتن به استاد خودشان مراجعه کنم و دیگه جواب تلفن منو ندادن.والان بیش از سه ماهه که از هم جداییم
حال همسر من مگر چه نوع انسانیه که استادم هم از مشاوره دادن عاجز میشه

همسری دارم که مطیع من نیس و خودسری می کنه. ایشان برای رسیدن به خواسته هایش هیچ حد و مرزی ندارد و پدر و مادرش هم پشتیبانش هستند
همسرم تمکین نمی کنه هیچ .خودسری می کنه هیچ .دست بلند می کنه هیچ .
از من بله قربانگو می خوان درست کنن چیزی که اصلا من اونو نمی پذیرم و نخواهم پذیرفت که هیچ. شیشه توی غذا دیدن و چاقو کشی که پای نفس محترمه در کاره قابل پذیرش نیست
بنده با این شرایط زندگی نمی کنم و ادمی نیستم که ذلیل دست زنم باشم به هیچ عنوانننننن
ایشان نتنها از طرف خانواده اش تغذیه می شود بلکه از من هم بله قربانگو می خواهند بسازند .چیزی که اصلا در سیره و رفتار من جای نداره
الان بیش از سه ماهه که ما در کنار هم نیستیم
راه برون رفت را چه می دانید
سازش یا استقامت
و یا...؟

با عرض سلام و ادب خدمت شما برادر عزیز
امیدوارم هرچه سریعتر مسئله ایکه با ان مواجه هستید برطرف شود.
سوال بسیار مبهم بود و در مورد خود و همسرتون و نحوه برخورد با همدیگر مطلبی ننوشتید .لطفا در مورد خود و همسر و نحوه دخالت دیگران بیشتر توضیح دهید.
در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

سلام.
سوالی که داشتم
شما که اینقدر از ایشون بد گفتید، چرا اصلا با ایشون ازدواج کردید؟ چرا عقد کردید؟

[="Arial"][="DarkGreen"]سلام و عرض ادب
چندبار متن سوال رو خوندم چیزی نفهمیدم.
حداقل چند مورد مصداقی اختلافات رو بیان کنید مثلا چی شد پدر مادر همسرتون از خونه اشون بیرونتون کردن.
چند مورد از مصادیق خودسری رو که میگید بیان کنید.
اختلاف اول از کجا شروع شد.
کلا مشکلی که دو سال باهاش درگیر بودین رو توی چند جمله خلاصه کردید و انتظار قضاوت و نظر دادن رو دارید که پاسخ مشاور سایت به سوال شما جز این نمیتونست باشه.
موفق باشید
[/]

سلام برادر عزیز

اینطور که من از نوشته شما برداشت کردم ، ظاهرا در زندگی شما هر کدام از شما و همسر شما ، قصد داره از موضع قدرت وارد بشه و هر کدوم حرف و منیت خودش رو به اثبات برسونه (اگر برداشت من اشتباهه عذرخواهم ) اما زندگی که به این منوال پیش بره ، قطعا با تعارضها و قهرها و جنگ و دعواهای زیادی همراه هست ... بقول قدیمی ها همیشه میگن که زندگی مشترک جایی نیست که هر کدوم از طرفین بگن " من ، من " اگر زندگی میخواد شیرین و لذت بخش باشه ، باید "من ها " به " نیم من " تبدیل بشه .... همونطور که شما از همسرتون میخواید که همیشه کوتاه بیان ، قطعا ایشون هم همین انتظار رو دارن که شما کوتاه بیاین (در مسائل و موضوعات مختلف ) پس کمی شما کوتاه بیاین و گذشت و صبوری به خرج بدید تا ایشون هم به تبعیت از جنابعالی وارد مسیر صبر و گذشت و ایثار بشن تا بدین ترتیب شیرینی زندگی مشترک رو بتونید بیشتر حس کنید.

موضوع بعد اینکه نمیدونم چقدر شما از جنس زن شناخت دارید ، اگر شناخت علمی در مورد خانمها ندارید ، بهتون توصیه اکید میکنم که حتما کتابهای زیادی که روانشناسان داخلی و خارجی در این زمینه نوشته اند رو مطالعه کنید ، حتی با مطالعه یک دو کتاب ، کلی مطلب خواهید اموخت و اگر فرصت و علاقه ای به مطالعه ندارید ، با یک جستجوی ساده در اینترنت میتونید فایلهای صوتی سخنرانی روانشناسان در زمینه برخورد با همسران رو دانلود کنید و گوش بدید و ان شالله به کار ببرید و نتیجه اون رو ببنید....

شاید کسی که هیچ سررشته ای از کامپیوتر نداره ، حتی روشن کردن کامپیوتر براش کاری سخت و سردرگم باشه ، اما برای کسی که اندک اشنایی با کامپیوتر داره ، ساده ترین کار ، روشن کردن کامپیوتر هست ، صرفا با فشردن یک دکمه ... توی ارتباطات انسانی ، مخصوصا ارتباطات بین زن و شوهر ها ، بعضی کارهای خیلی ساده و فرمولی در حد روشن کردن همون کامپیوتر وجود داره که چون خیلی از ماها در این زمینه اموزش ندیدیم ، این موارد رو استفاده نمیکنیم و در نتیجه از مزایای اونها در زندگی هم بهره مند نمیشیم..

ببخشید برادر خوبم ، شما خودتون طلبه و اهل سواد و علم هستید ، قصد نصیحت نداشتم ، چند نکته بود که به ذهنم رسید ، که امیدوارم برداشت من از مطلب شما و وضعیت زندگی شما درست بوده باشه و با این نکات ، بتونید شیرینی رو مجددا به زندگیتون برگردونید.

[=arial]

طاهر;751523 نوشت:
با عرض سلام و خسته نباشید

من طلبه هستم 2 ساله که ازدواج کردم و حدود 7 ماهه که با خانمم زیر یک سقف رفتیم ایشان لیسانس مشاوره دارن. توی این دو سال منو خیلی اذیت کرده .
من از حدود 3 ماه بعد عقد با مشاور مدرسه م در ارتباط بودم و ایشان توصیه های لازم رو به من می داد و منو دایما به محبت و صبر تشویق می کردن استادم می دونس من زندگی سختی رو در پیش دارم اما هی منو دلجویی می کرد و دوران عقد با همه تلخی هااااااااااا و شیرینی هاش گذشت و ایشان همراه زندگی ما قدم به قدم می اومدن.
تا اینکه همین تابستان وقتی خانواده همسرم مرا از منزلشون بیرون کردن من بعد چند روز به استادم زنگ زدم ولی ایشان دیگه به من پاسخ ندادن ظاهرا در جریان بودن چون مثل همیشه از من توضیح نمی خواستن و کسی جز من و همسرم از شماره ایشان اطلاعی نداش به من گفتن به استاد خودشان مراجعه کنم و دیگه جواب تلفن منو ندادن.والان بیش از سه ماهه که از هم جداییم
حال همسر من مگر چه نوع انسانیه که استادم هم از مشاوره دادن عاجز میشه

همسری دارم که مطیع من نیس و خودسری می کنه. ایشان برای رسیدن به خواسته هایش هیچ حد و مرزی ندارد و پدر و مادرش هم پشتیبانش هستند
همسرم تمکین نمی کنه هیچ .خودسری می کنه هیچ .دست بلند می کنه هیچ .
از من بله قربانگو می خوان درست کنن چیزی که اصلا من اونو نمی پذیرم و نخواهم پذیرفت که هیچ. شیشه توی غذا دیدن و چاقو کشی که پای نفس محترمه در کاره قابل پذیرش نیست
بنده با این شرایط زندگی نمی کنم و ادمی نیستم که ذلیل دست زنم باشم به هیچ عنوانننننن
ایشان نتنها از طرف خانواده اش تغذیه می شود بلکه از من هم بله قربانگو می خواهند بسازند .چیزی که اصلا در سیره و رفتار من جای نداره
الان بیش از سه ماهه که ما در کنار هم نیستیم
راه برون رفت را چه می دانید
سازش یا استقامت
و یا...؟

با عرض سلام و ادب و احترام
دوست عزیز با اینکه بنده و دوستان اسک دینی تقاضا نمودیم و لی ظاهرا شما متوجه سوال ما نشدید تا اطلاعات بیشتری را در اختیار ما قرار دهید لذا بنده با توجه به همین اطلاعات اندکی که در اختیار ما قرار دادید نکاتی را خدمتتون عرض میکنم امیدوارم که راهگشا باشد.
طبق بیان و نوشتار شما همسر شما دارای روحیه سلطه جویی است و شما نیز همین گونه هستید باید عرض کنم به هیچ عنوان شما و همسرتون با توجه به این روحیاتتون نمی توانید با هم کنار آیید~X([-( مگر اینکه تغییری در رفتارتون ایجاد نمایید
[=arial]اگر زن و شوهر هر دو سلطه جو باشند و نتوانند این روحیه را مدیریت و کنترل نمایند زندگی همواره با دعوا و کشمکش و ناراحتی جلو می رود
اگر خانم سلطه گر و آقا سلطه پذیر باشد و مدیریت در رفتار نباشد میشود همان زن ذلیل
[=arial]^:)^[=arial]^:)^[=arial]ی
[=arial] اگر اقا سلطه گر و خانم سلطه پذیر باشد و مدیریت در رفتار نباشد می شود دیکتاتور[=arial][-X[=arial]ی

دوست عزیز دقت نمایید زندگی جولانگاه من من گفتن ها نمی باشد بلکه جولانگاه عشق و ایثار و محبت است نمی شود زندگی را با قانون و وظیفه پیش برد بلکه باید با ایثار و محبت و...جلو ب[=arial]:x[=arial]رد
[=arial]
در پایان :
دقت نمایید شما با این روحیه سلطه گری که به نظر می رسد چه با این خانم و چه با فرد دیگری که روحیه سلطه گری داشته باشد دچار مشکل خواهید شد همچنین همسرتون .پس هر دو باید سعی نمایید روحیه خود را اصلاح و مدیریت نمایید
کتابهایی با موضوعات زندگی زناشویی و افزایش محبت و صمیمیت در زندگی ونحوه ارتباط با همسر و تفاوتهای زن و شوهر را مطالعه نمایید و عمل نمایید تا زندگی شما شیرین شود
در زندگی اگر طرفین منتظر کوتاه آمدن دیگری شوند زندگی دچار بحران می شود.
پس راهکار اصلاح رفتارهای هر دو شما می باشد نه مقاومت و نه تسلیم

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

بسم الله الرحمن الرحيم
طلاقش بديد....
من قضاوت نميكنم كي مقصره..اما از جنس حرفاتون
متوجه شدم ادامه ي زندگيتون محاله..
ظاهرأ نه شما روحيه ي گذشت داريد و نه ايشون..
ديگه وقتي بحث چاقو و شيشه پيش اومده
،چون نميخوام قضاوت كنم..
يا دروغ ميگيد يا راست..
اگر دروغ بگيد شما مرد زندگي اون نيستيد
و اگر راست بگيد اون زن زندگي شما نيست...
دوستان دقت بفرمايند،جنس دعواي اين زن وشوهر
از جنس دعواهاي معمولي نيست كه بگيم عدم درك متقابله...
توي انتخاب بعدي هم بيشتر دقت كنيد،شما وقتي دختر دانشجوي اون رشته رو انتخاب ميكنيد،بايد بدونيد
اون هم روحيه رهبر شدن داره و تن به حرف شما نميده.

موضوع قفل شده است