تبریک یک شهید به مادرش!

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
تبریک یک شهید به مادرش!

هشت سال دفاع مقدس زمینه رشد و شکوفایی علمی و معنوی جوانانی را فراهم کرد که با اتکا به خداوند

و بهره‌گیری از ادراک و منطق توانستند بر دشمن چیره شوند.

شهید «عباس آقازاده‌فرد» نیز یکی از جوانانی تخریبچی است که در دوران جنگ‌تحمیلی به شهادت رسید.



عباس آقازاده‌ فرد فروردین ماه سال 1347 در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود گذراند. 12 ساله بود که پدرش را از دست داد .سال‌های دوران دبیرستان عبای مقارن بود با تظاهرات ملت مسلمان ایران که او نیز شرکت چشمگیر داشت .
در سال 59 دیپلم خود را دریافت کرد و عضو بسیج محل سکونت خود شد و در سال 60 به استخدام سپاه درآمد. اما همزمان خود را برای شرکت در کنکور آماده ساخت و در سال 62 در رشته علوم اقتصاد دانشگاه تهران پذیرفته شد.

سرانجام پنجم شهریور 1365 در منطقه شیخ صالح در غرب کشور بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ به شهادت رسید.

نحوه شهادتحاج رمضان داوودی از همرزمان این دانشجوی شهید روایت می‌کند:آخرین ساعت‌ها قبل از شهادت در چادری که چند ساعت بود علم کرده بودیم تازه هوا تاریک شده بود و می‌خواستیم شام بخوریم. آنقدر خوشحال بود و شوخی می‌کرد و مدام صدای مجری را که خبر از حمله رزمندگان می‌داد را با صدای «شنوندگان عزیز» تقلید می‌کرد.

او می‌گفت: «شنوندگان عزیز، هم اکنون رزمندگان اسلام سر سفره شام برای خوردن نون و خربزه و تخم مرغ با هم در جدالن...» و از این گونه طنزها. ناگهان چند کامیون وارد مقر شدند که چراغ‌هایشان روشن بود و عباس آقازاده سریع به سر جاده رفت تا ممانعت از ورود سومین کامیون به مقر کند. همان موقع بود که توپخانه عراق مقر ما را گلوله باران کرد و آقازاده کنار همان کامیون به شهادت رسید.

فرازهایی از وصیت شهید

در فرازهایی از وصیت‌نامه شهید دانشجو «عباس آقازاده‌فرد» آمده است:

بار خدایا شکر و سپاس تو را که بنده حقیرت را به سوی خود خواندی و سپاس تو را که من حقیر را لایق دانستی و از زمره شهدا قرار دادی.

بار خدایا! مرا ببخش، از اینکه بنده گناهکار تو بودم.

خدایا! من لیاقت هیچ چیز را نداشتم حتی لیاقت موجود شدن، و تو این لیاقت را به من دادی حال آنکه لیاقت آتش دوزخ را داشتم تو به من بهشت را نشان دادی.

این جانب با کمال سلامتی وصیت‌نامه خود را می‌نویسم وصیتنامه‌ای که بارها نوشته‌ام و بارها شده است که به سوی تو آمده‌ام ولی تو باز مرا برگردانده‌ای باز هم وصیت‌نامه‌ای می‌نویسم باشد که مرا بخوانی.

مادر عزیزم! به تو تبریک می‌گویم تو که مادر شهید شده‌ای، تو هم روزی خواهد شد که همراه خانواده‌های شهدا به کربلا بروی و به حسین(ع) بگویی که من هم فرزندی داشتم و آن را در راه تو که همان راه حق خداوند است دادم.

برادرانم! من از شما تقاضا دارم که در نمازهای جماعت شرکت کنید و با مادر همانگونه که مهربان بوده‌اید مهربانتر باشید.