اشعار زیبای عرفانی( فقط عربی)

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اشعار زیبای عرفانی( فقط عربی)

با سلام خدمت دوستان عزیز و کارشناسان محترم
از همه عزیزانی که اشعار عرفانی زیبا به زبان عربی بلد هستند خواهش می کنم اشعارشون رو همراه شرح و ترجمه اینجا قرار بدهند.
اولین شعر رو من قرار میدم از مرحوم شهید اول یا ثانی هست. اگر ممکنه یکی از دوستان زحمت اعرابش رو هم بکشه. امیدوارم در خلوت شبانه خود با خالق متعال از این اشعار هم استفاده کنید.

عَظُمَت مُصيبةُ عبدِكَ المسكين

فى نومه عن مَهر حورِالعين

الاولياءُ تَمَتَّعوا بِك فى الدُّجى

بِتَهَجُّدٍ و تَخَشُّعٍ و حَنين

(اَفَتُطرِدُنی)فَطَرَدتَنى عن قَرعِ بابكَ دونهم

اَترى لِعَظمِ جرائمى سَبقونى

اَوَجَدتَهُم لَم يُذنِبوا فَرَحِمتَهُم

اَم اَذنَبوا فَعَفَوتَ عَنهُم دونى

ان لم يَكُن للعفوِ عندك مَوضِع

للمُذنِبين فَاَين حُسنُ ظُنونى

روضات الجنات ص 591

خدايا! مصيبت بنده بيچاره ات زياد شد كه او را خواب از مهر و كابين حورالعين بازداشت اولياى خدا در تاريكى هاى شب با تهجد و خشوع و ناله و زارى بهره ها برده اند. مرا از در خانه ات راندى و آنها را راه دادى ! آيا بواسطه اعمال ناشايستم از آنها عقب ماندم. آیا آنها گناه نكرده بودند يا گناه داشتند اما تو ايشان را آمرزيدى ولى مرا نيامرزيدى ؟ اگر گنه كاران راهى به عفو تو نداشته باشند پس حسن ظن ما به كجا مى رود؟!

این هم یک شعر زیبا از مرحوم ابن فهد حلی

يا مَن يَري ما في الضَميرِ و يَسمَع *** انت المُعِدُّ لِكُلِّ ما يُتَوَقَّع

يا مَن يُرجی في الشَدائدِ کُلِّها *** يا من اِلَيه المُشتكی و المَفزَع

يا من خزائنُ مُلكِه في قولِ كُن *** اُمنُن فاِنَّ الخَيرَ عندکَ اَجمَع

مالي سِوي فقري اليك وسيلةٌ *** فَبِالاِفتِقارِ اليكَ فقري اَدفَع

مالي سوي قَرعي لِبابكَ حيلةٌ *** فَلَئِن رَدَدتَ فَاَيُّ بابٍ اَقرَع

و مَن الذي اَدعو و اَهتَفُّ باسمه *** ان كان فضُلكَ عن فقيرِك يَمنَع

حاشا لِمَجدكَ اِن تُقنِطَ عاصيا *** والفضل اَجزَلُ و المواهب اَوسَع

ثم الصلاة علي النبي و آله *** خيرُ الانامِ و من به يُستَشفَع

ترجمه شعر از خودم
ای کسی که از باطن انسان باخبری و همه چیز را می شنوی
ای کسی که برآورنده هر آرزویی

ای کسی که در همه سختی ها، امید مردمی
ای که همه مردم به تو شکایت می کنند و به تو می پناه برند

ای که خزانه پادشاهیت در آیه کن فیکون است
بر من منت بگذار که همه خیر ها از سوی توست

من هیچ بهانه ای برای آمدن به درگاه تو غیر از فقرم ندارم
و با اظهار فقر به درگاه تو، فقر را از خود دور می کنم

و جز کوبیدن درب خانه تو چاره ای ندارم
پس اگر تو مرا از در خانه ات باز گردانی، کدام درب را بکوبم

و من به نام چه کسی پناه برم
اگر تو فضل و کرمت را از من دریغ کنی

حاشا که تو گنهکار را از درخانه ات نا امید کنی
چرا که رحمت و موهبت تو بسیار است

درود بر پیامبر و خاندان مطهرش
همان کسی که مردم او را شفیع خود قرار می دهند

دوستان اگر از نظر اعراب اشکالی داره، لطفا بیان کنند

با سلام
کارشناسان محترم و دوستان عزیز هم اگر شعری به ذهنشون میرسه بنویسند.
یا اگر وقتش رو ندارید لا اقل یک مصرعش رو بنویسید من از اینترنت پیدا کنم و بنویسم

ذادوا عن الماء ظمآناً مراضعهُمن جدهِ المصطفی السّاقی أصابعهُ
منع کردند فرقه دغا از آب مباح، تشنه جگری را که می‌مکید انگشتان جدش رسول خدا را که مالک حوض کوثر بود به مقتضای "انّا أعطیناک الکوثر".
یعطیه إبهامه اَناً و اونهًلسانهُ فاستوت منه طبائعهُ
رسول خدا گاهی انگشت ابهام خود را در دهان آن حضرت می‌گذارد، و زمانی زبان مبارک را، و آن جناب می‌مکید زبان رسول خدا. گوشت و پوست آن حضرت از آب دهان جدّش پرورش یافته بود.
لله مرتضعٌ لم یرتضع أبداً
مِن ثدی أُنثی و من طه مراضعهُ
جان همه شیعیان به فدای بزرگواری باد که شیر نخورد هرگز از پستان زنی و شیر دهنده او حضرت رسول بود که در قرآن، مخاطب به "طه" بود.
سرٌّ به خصّهُ باریه إذ جُمعَتو أودعت فیه من أسری ودائعه
جناب سیدالشهداء علیه‌السلام سرّی بود از اسرار خدا، مجهول‌القدر در نزد خلق. خداوند عالم آن حضرت را تخصیص داده بود به رسول ختمی مآب صلّی الله علیه و آله دون سایر انبیا، زیرا که جمع شده بود و ودیعه گذارده شده بود در آن حضرت، اسرار شب معراج، به تقریباتی که در کتب مفصّله مذکور است.
غرسٌ سقاهُ رسول‌الله من یدهو طابَ من بعد طیبِ الأصل فارِعُهُ
آن حضرت درخت هدایت بود که رسول خدا او را غرس نموده بود و از دست مبارک او را آب داده بود. بعد از طیب اصل خود آن حضرت، نه امام فرع درخت هدایت بودند طیّب‌الاصل و پاک و پاکیزه بودند.
ذوت بواسقهُ إذ أظمووه فَلَم
یقطف من الثّمر المطلول یانعُهُ
منافقین تشنه گذاردند این درخت هدایت را، پس خشکید شاخه‌های آن درخت. و میوه بسیار نفع او که علم و حکمت و معارف ربّانی باشد، به ثمر نرسید و نگذاردند مردم از آن میوه‌ها منتفع شوند.
عدت علیه ید الجانینَ فانقطعتعن مجتنی ینعِهِ الزّاکی منافعُهُ
ظلم کرد بر آن شجر هدایت، دست ظالمین و آخذین ثمر به عدوان. پس منقطع شد منافع او از چینندگان میوه‌های طیّب و طاهر که به اهل استحقاق می‌رسید.
قضی علی ظمأٍ و الماء قد منعتبمشرعات القنا عنهُ مشارعهُ
شهید نمودند آن حضرت را در حالتی که تشنه بود و منع کردند راه‌های آب فرات را بر آن حضرت به نیزه‌های خونریز و شمشیرهای تیز.
قد حرموهُ علیه فی الحیاه و منبعدُ استحلّوا لکی تعفوا مضاجعُهُ
ای شیعیان! در حال حیات آب مباح را منع کردند و حرام نمودند بر آن حضرت. بعد از شهادتش آب را مباح و حلال نمودند بر مرقد منورش تا آنکه قبر مطهر آن حضرت را محو نماید تا آنکه کسی از شعییان نتواند به زیارت آن بزرگوار مشرف شود.
همُّوا بإطفاءِ نورالله و اجتهدوافی وضع قدر من الرَّحمنُ رافعُهُ
قصد نمودند و همت گماشتند تا آنکه نور خدا را خاموش نمایند. و سعی و کوشش زیاد کردند تا آنکه پست نمایند قدر و مرتبه کسی را که خداوند عالم او را بلند مرتبه قرار داده، غافل از آنکه عزیز کرده خدا بی‌قدر و منزلت نخواهد شد.
لم أنسهُ إذ یُنادی بالطُّغاه و قدتجمّعوا حولَهُ و الکلُّ سامعُهُ
فراموش نمی‌کنم آن بزرگوار را، در وقتی که در میان میدان ایستاده بود و با آن قوم طاغی یاغی ندا می‌فرمود. و همه آن قوم دور آن حضرت جمع بودند و فرمایشات آن حضرت را می‌شنیدند.
ترجونَ جدّی شفیعاً و هو خصمُکُم
ویلٌ لمن خصمُهُ فی الحشر شافعُهُ
آن بزرگوار می‌فرمود: ای قوم! چگونه امید شفاعت از جدّ من رسول خدا دارید و با فرزند او جنگ می‌کنید؟ پیغمبر دشمن شماست. وای و عذاب بر قومی که شافع آنها در روز محشر دشمن آنها باشد.