جمع بندی دين و افسردگی

تب‌های اولیه

30 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دين و افسردگی

سلام
چرا بعضا دين و اخبار اون(مخصوصا اخبار مربوط به مرگ و قيامت) انسان را نسبت به همه چيز افسرده و نا اميد ميكند؟
من اين حالتو در خيلي ها ديده ام
چرا دين برخلاف خواسته هاي ماست؟ حتي بهشتي رو هم كه دين ميگه نامفهومه به خاطر همين بهشت نيست
بهشت اونچيزي هست كه ميفهميم و مي خواهيم ، نه چيزي كه از توان درك ما بالاتره و نمي خواهيم!!

با نام و یاد دوست


کارشناسان بحث: استاد امین و استاد شعیب

سلام

این سوال شما هم جنبه اعتقادی دارد و هم جنبه روانشناختی. نسبت به مسئله اعتقادی آن یعنی انتقاد به دین که چرا دین این همه روی انذار و ترساندن تاکید دارد و چرا بهشت و نعمت های آن قابل فهم نیست باید کارشناس اعتقادات پاسخگو باشند.

اما از جنبه روانشناختی باید عرض کنم که یکی از روش های دین برای تربیت انسان استفاده از شیوه انذار و تبشیر است؛ یعنی هم بشر را از عواقب شوم کارهای بدش آگاه می کند و می ترساند و هم اینکه به اجر و پاداش های افعال نیک و خوب او اشاره می کند. البته نقش انذار در این بین پر رنگتر است و علت آن هم اثر تربیتی بیشتر آن است. در این باره این لینک را مطالعه نمایید: روش هاى تربيت و تزكيه نفس

اما اینکه چه رابطه ای بین صحبت از انذارهای دینی مثل مرگ و عذاب اخروی و ... با افسردگی و ناامیدی وجود دارد، باید عرض کنم این مسئله ناشی از عمل ناقص به دین است؛ چون دین در کنار اینکه از عذاب آخرت صحبت می کند، از ثواب و پاداش های روز قیامت هم صحبت به میان آورده تا انگیزه افراد در عمل به دین و در نتیجه رسیدن به کمال تقویت شود. لذا اگر تمام آنچه دین می گوید عملی شود، نه تنها منجر به ناامیدی و افسردگی نخواهد شد بلکه موجبات کمال نفس و رضایت خاطر را فراهم خواهد کرد چون او دارد مسیر این انذار را برای شما مشخص می کند؛ مثل اینکه فردی به شما می گوید این مسیر با این خصوصیات شما را به تهران می برد؛ منتها گرگهای زیادی هم در بین راه هست که اگر احتیاط نکنی ممکن است منجر به نابودی شما شود. اگر شما فقط به گرگ ها فکر کنی طبیعی است که ناامید و افسرده شوی اما اگر به هدف فکر کنی و به خاطر جلوگیری از آسیب گرگ ها احتیاط کنی، نه تنها افسرده نمی شوی؛ بلکه با هر قدمی که برای رسیدن به هدف بر میداری لذت رسیدن به هدف را خواهی چشید.

البته موارد گفته شده مستقیم مربوط به مرگ نیست؛ چون خود مرگ که ترس ندارد؛ بلکه ترس از اوضاع و شرایط بعد از مرگ است. لذا خود دین هم باز این توهم را از بین برده که مرگ صرفا انتقال از یک منزل به منزل دیگری است و آنچه مورد انذار است آثار و عواقب اعمالی است که در آن دنیا نمایان خواهند شد.

در مورد بهشت و توصیفات آن هم سوال شما واضح نیست. اتفاقا قرآن بهشت را مطابق با امیال طبیعی انسان توصیف کرده است به طوری که برای همه قابل فهم باشد! با این حال این بخش از سوال شما را هم به کارشناس اعتقادات واگذار می کنم.

پیروز و سربلند

با سلام خدمت شما دوست گرامی
و با تشکر از کارشناس مشاوره و تربیت همکار گرامی جناب استاد"امین"

ملّاعلي;622436 نوشت:
سلام
چرا بعضا دين و اخبار اون(مخصوصا اخبار مربوط به مرگ و قيامت) انسان را نسبت به همه چيز افسرده و نا اميد ميكند؟
من اين حالتو در خيلي ها ديده ام
چرا دين برخلاف خواسته هاي ماست؟ حتي بهشتي رو هم كه دين ميگه نامفهومه به خاطر همين بهشت نيست
بهشت اونچيزي هست كه ميفهميم و مي خواهيم ، نه چيزي كه از توان درك ما بالاتره و نمي خواهيم!!


دین اسلام دین فطرت است و آموزه های آن هماهنگ با درخواستهای فطری است . البته آنوقت انسان این فطری بودن دین اسلام را بیشتر و بهتر می فهمد که آن را درست و کامل بشناسد و بر طبق این شناخت صحیح بدان عمل کند. و الا نگاه یک سویه به دین و عمل دلبخواهی و گزینشی به آن جز افسردگی و خسران به بار نمی آورد.

دین اسلام از سوی خدایی نازل شده که آفریدگار و مربی ما انسان هاست هموست که به تمامی زوایای وجودی ما انسان ها آگاه است از همه مصالح و مفاسد زندگی ما آگاه است و به خیر و شر ما از خود ما آگاه تر است چرا که او خالق و موجد ماست اوست که رب ماست س همو می تواند بهترین برنامه را برای زندگی ما طرح ریزی کند و چون او حکیم و علیم و قادر است برنامه او حکیمانه و طبق خواست وجودی ما و تنظیم کننده سعادت ماست.
هر دستوری به ما می دهد عین فلاح و رستگاری و از هر چه که منع می کند نیست مگر این که فساد و تباهی ما در آن بوده است چون او خدایی عالم و قادر غنی و مهربان به خلق است.

هر خبری که به ما از این بشارت ها و تحدید ها می دهد تنظیم کننده روح ما برای نیل به سعادت حقیقی ماست
اوست که ما را می شناسد که تا چه اندازه باید تبشیرمان کند و تا چه اندازه باید انذارمان نماید تا نه در خیال خوش سعادت به سستی بگراییم و نه از شدت ترس آینده به اضطراب مخرب بیافتیم

او راه را مشخص کرده انسان باید میان خوف و رجا حرکت کند از یک سو به رحمت الهی چشم طمع داشته باشد و از یک سو از غضب او بترسد .تا بتواند در این مسیر سعادت با سرعت مطمئنه راه بپیماید.

دقیق مثل دانش آموزی که در روز های آتی امتحان دارد اگر آنقدر امیدوار باشد به راحتی امتحان و این که استاد در تصحیح راحت می گیرد و اصلا ورقه ها را برمی گرداند به خودمان که خودتان صحیح کنید در کل من قبولم و.... و یا اگر آنقدر نا امید باشد که من اصلا نمی توانم قبول شوم امتحان سخت است استاد به هیچ کس نمره نمی دهد همه تک می گیرند و... این دو دانش آموز هیچ گاه برای خواندن و تلاش علمی حرکتی نمی کنند آن یکی از شدت امید و این یکی از شدت نا امیدی. کدام دانش آموز درس می خواند آن کس که امید دارد به قبولی و ترس دارد از رد شدن و نمره نیاوردن.
آری دین اسلام اینگونه است.
البته یک شرط دارد و آن اینکه اسلام و آموزه های آن را کامل و منصفانه بنگری.
برخی با دید منفی به آیات قرآن نگاه می کنند و فقط آیات عذاب را می بینند.

در زیر آیاتی از بشارت های خدا به بندگانش را بیان می کنیم:

«یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فیها نَعیمٌ مُقیمٌ» (توبه/21.)



«پروردگارشان آنها را به رحمتى از ناحیه خود، و رضایت(خویش)، و باغهایى از بهشت بشارت مى‏دهد كه در آن، نعمتهاى جاودانه دارند.»

«أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَاللَّهِ... الَّذِينَ ءَامَنُوا و کانوا یَتّقوُن؛ لَهُمُ الْبُشْرى‏ فِي­الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي­الْآخِرَةِ لاتَبْديلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ» (يونس /62 - 64 )



«آگاه باشيد (دوستان و) اولياى خدا،... همان­ها كه ايمان آوردند و (از مخالفت فرمان خدا) پرهيز مى‏كردند؛ در زندگى دنيا و در آخرت، شاد (و مسرور)ند؛ وعده‏هاى الهى تخلّف ناپذير است. اين است آن رستگارى بزرگ»

«الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ كَانُواْ يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرَى‏ فىِ­الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فىِ­الاَخِرَةِ لَاتَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»



«همان­ها كه ايمان آوردند، و (از مخالفت فرمان خدا) پرهيز مى‏كردند، در زندگى دنيا و در آخرت، شاد (و مسرور)ند. وعده‏هاى الهى تخلّف ناپذير است! اين است آن رستگارى بزرگ!»(یونس/63- 64.)






ادامه دارد.....

ادامه...

در کنار این بشارت ها انذار ها و وعده های عذابی هم مطرح شده است.
اگر خوب نگاه کنیم این می بینیم که این انذار ها تبشیر ها محرک هایی برای حرکت در راه صحیح سعادت هستند که انسان را به سر منزل مقصود می رساند. و از طرفی این وعده عذاب و یا وعده بهشت و ثواب ها برای انسان ، برای خود انسان بدون عمل کرد او نیست بلکه انسان خوب را وعده ثواب و انسان بد را وعده عقاب می دهند نه این که انسان در مرگ فلان می شود یا در آخرت چنان . بلکه انسان خوب و بد مورد خطاب هستند و این اثر تربیتی دارد برای حرکت او به سوی خوبی ها و کناره گیری از بدی ها.چرا که انسان بالفطره از سختی ها گریزان است و به راحتی ها مایل است.
برای همین خدا به راحتی های بهشت انسان را وعده می دهد و از سختی های دوزخ انذار می کند و این نقشه راه سعادتی است که خدا بنا بر فطرت انسان تنظیم کرده است.

و آن کسانی که از مرگ می هراسند به خاطر عملکردشان است که از نتیجه عمل خود در آخرت و مواجهه آن در قبر می ترسند و الا مرگ برای مومن از بوییدن گل راحت تر و دوست داشتنی تر است.

در زیر مقایسه ای بین حالات مرگ مومن و کافر در روایات بیان شده است که نشان دهنده این مضمون است:

سألت أبا عبد الله عليه السلام عن المؤمن: أيستكره على قبض روحه ؟ قال: لا والله، قلت: وكيف ذاك ؟ قال: لانه إذا حضره ملك الموت جزع، فيقول له ملك الموت: لا تجزع فوالله لانا أبر بك وأشفق من والد رحيم لو حضرك، افتح عينيك وانظر، قال: ويتهلل له رسول الله وأمير المؤمنين علي بن أبي طالب والحسن و الحسين والائمة من بعدهم والزهراء عليهم الصلاة والسلام، قال: فينظر إليهم فيستبشر بهم،فما رأيت شخوصه ؟ قلت: بلى، قال: فإنما ينظر إليهم قال: قلت: جعلت فداك قد يشخص المؤمن الكافر، قال: ويحك إن الكافر يشخص منقلبا إلى خلفه لان ملك الموت إنما يأتيه ليحمله من خلفه، والمؤمن أمامه، وينادي روحه مناد من قبل رب العزة من بطنان العرش فوق الافق الاعلى ويقول: يا أيتها النفس المطمئنة إلى محمد وآله - صلوات الله عليهم - ارجعي إلى ربك راضية مرضية، فادخلي في عبادي وادخلي جنتي، فيقول ملك الموت: إني قد امرت أن اخيرك الرجوع إلى الدنيا والمضي، فليس شئ أحب إليه من إسلال روحه. (بحار الانوار ج6 ص164)

یکی از اتفاقاتی که برای مؤمن، هنگام ترک دنیا می‌افتد این است که ملک الموت، هنگامی که برای گرفتن جانش نزد او می‌آید، به او دلداری داده و می‌گوید: «من از پدر مهربان هم نسبت به تو مهربان‌تر و دلسوزترم. چشم‌هایت را باز کن و ببین. وقتی او چشم‌هایش را باز می‌کند، می‌بیند که پیامبر صلوات‌الله‌علیه و امیر المومنین و امام حسن و امام حسین (علیهم‌السلام) و حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) نزد او آمده‌اند. او با دیدنشان خوشحال می‌شود. از جانب عرش ، ندایی مؤمن را خطاب قرار داده و می‌گوید: ای نفس مطمئنه به محمد (صلوات‌الله‌علیه) و آلش! به نزد پروردگارت برگرد که هم تو از او خوشنودی، هم او از تو خوشنود است. به جمع بندگانم بپیوند و وارد بهشتم شو».
در مقابل با کافر آنچنان رفتار می کنند که توصیفش سخت است.

امام صادق علیه‌السلام به یکی از اصحابش که از ایشان درخواست کرده بود مرگ را برایش توصیف کند، چنین فرمود:
«مرگ برای مؤمن مانند بهترین بویی است که آن‌را استشمام می‌کند. به خاطر بوی خوشش به خواب می‌رود و همه سختی‌ها و دردها به پایان می‌رسد. اما برای کافر مانند نیش افعی و گزش عقرب یا شدیدتر از آن است. برای برخی از کافران و گناهکار ، از بریده شدن با ارّه و تکه شدن با قیچی و برخورد سنگ به او و چرخاندن سنگ آسیاب بر حدقه چشم است. آن مؤمنی که به آسانی جان خود را تسلیم می‌کند علتش آن است که خداوند خواسته هرچه سریع‌تر او به پاداش آن عالم نائل شود، و آن مؤمنی که سکرات مرگ را با دشواری پشت سر می‌گذارد، برای این است که گناهانی که در دنیا مرتکب شده جبران شود، تا پاک و پاکیزه وارد آن عالم شود و بدون هیچ مانعی استحقاق پاداش ابدی را پیدا کند و آن کافری که به آسانی جان می‌دهد، این راحتی، پاداش کارهای خیری است که در دنیا انجام داده تا وقتی که از دنیا می‌رود دیگر طلبی از خدا نداشته باشد و برایش کار نیکی باقی نماند مگر آن‌چه موجب عقاب است و جز گناهانش چیزی در نامه عملش وجود نداشته باشد و آن کافری که با سختی، سکرات‌ مرگ را می‌گذراند؛ از همان لحظه نخست، عذاب و شکنجه او شروع می‌شود و چون خدا عادل است، به هیچ‌کس ستم نمی‌کند (حتی نسبت به کافران نیز عدالتش را اجرا می‌کند و حقی از آن‌ها ضایع نمی‌کند)(معانی الاخبار ص287)

ادامه دارد

ملّاعلي;622436 نوشت:
چرا دين برخلاف خواسته هاي ماست؟ حتي بهشتي رو هم كه دين ميگه نامفهومه به خاطر همين بهشت نيست
بهشت اونچيزي هست كه ميفهميم و مي خواهيم ، نه چيزي كه از توان درك ما بالاتره و نمي خواهيم!!

اما آنچه درباره بهشت فرمودید به نظر درست نمی آید اتفاقا بر عکس فرمایش شما را خیلی سوال می کنند که چرا خدا این قدر دنیایی در قرآن بهشت را معرفی می کند!!

آری اگر بار دیگری در قرآن به آیات معرفی شده بهشت بنگریم می یابیم که خدا به زیبایی بهشت را توصیف کرده و به قول بزرگان تشبیه معقول به محسوس کرده برای این که ما بهتر آن لذات را درک کنیم.

در زیر نمونه هایی را می آوریم:
قرآن کریم در مقام ترسیم چهره و ویژگی های بهشت و بهشتیان آیات فراوانی را اختصاص داده است؛ مانند:
1ـ باغ های طرب انگیز که زیر درختان آن نهرها جاری است. این بیان حدود 70 بار در قرآن آمده است.
2ـ درختان و سایه های آن مانند میوه هایش همیشگی است: «أکلها دائم و ظلها؛ ميوه و سايه ‏اش پايدار است.» (رعد/ 35) و مأکولاتش همیشگى و سایه آن برقرار است
3ـفرشتگان بر بهشتیان وارد می شوند و سلام و تحیت می گویند.
4ـ لباس های آنان از حریر و پرنیان است.
5ـ بر تخت ها تکیه زده، نه آفتاب سوزان می بینند و نه سرما.
6ـ سایه درختان بهشتی بر سر بهشتیان و میوه هایش در دسترس آنان است.
7ـ ساقیان زیبارو و حوریان با جام های سیمین و بلورین بر آنان دور می زنند.
8ـ شراب هایی می نوشند که طبعش چون زنجبیل و عطرآگین است.
9ـ چشمه ی سلسبیل در آن جاست.
10ـ جهانی است بزرگ و کشوری است پرنعمت.
11ـ لباسشان از استبرق و دست بندهایشان نقره فام است.
12ـ ساقی شرابشان پروردگار، و شرابشان طاهر و پاک است.
13ـ در رخسارشان شادمانی نعمت های بهشتی پدیدار است.
14ـ شرابشان ناب و سر به مهر و دست نخورده است.
15ـ ترکیب طبع آن شراب این که به مشک مهر کرده اند و از عالم بالا است: «و مزاجه من تسنیم؛ تركيبش از [چشمه] تسنيم است.» (مطففین/ 27) و ترکیب طبع آن شراب ناب از (چشمه اى از) عالم بالاست.
تذکر: برخی از چشمه های بهشتی خالص و ناب است، مانند چشمه تسنیم و برخی از چشمه ها مزیجی و امتزاجی از تسنیم دارد مانند چشمه ی رحیق.
16ـ آب های بهشت هیچ گاه گندیده نمی شود و طعمش تغییر نمی کند. «مثل الجنة التى وعد المتقون فیها انهار من ماء غیر اسن و انهار من لبن لم یتغیر طعمه و انهار من خمر لذة للشاربین و انهار من عسل مصفى و لهم فیها من کل الثمرات و مغفرة من ربهم؛ صفت بهشتى که پرهیزکاران بدان وعده شده اند (این چنین است که) در آن نهرهایى است از آبى که طعم و بویش برنگشته، و نهرهایى از شیر که طعمش تغییر نکرده، و نهرهایى از شراب که سراپا لذت است براى نوشندگان، و نهرهایى از عسل تصفیه شده، و براى آنها در آنجا از هر گونه میوه هست و نیز آمرزشى از جانب پروردگارشان (آیا اینان) مانند کسانى اند که در آتش جاودانه اند و آبى جوشان به آنها خورانده مى شود که روده هایشان را پاره پاره مى کند.» (محمد/ 15) از این آیه به خوبى مى توان دریافت که موجودات بهشتى از گزند تغیر، فساد، عیب و نقص مصون اند.
17ـ نهرهایی از شراب ناب که برای نوشندگان لذت بخش است و چشمه هایی از شیر که طعمش تغییر نیابد و چشمه هایی از عسل مصفا در آن جاست.
18ـ جایگاه امن، امان و سلامتی است.
19ـ در آن جا برای بهشتیان از همه ی میوه ها به اضافه لطف و بخشش پروردگارشان هست. و آنچه که انسان بخواهد و چشم ها را به شوق و لذت اندازد مهیاست و انسان در آن جاوید باشد: «و فیها ما تشتهیه الأنفس و تلذ الأعین و أنتم فیها خالدون؛ و در آنجا هر چه نفوس را بر آن میل و اشتهاست و چشمها را شوق و لذت، مهیا باشد و شما مؤمنان در آن بهشت جاویدان متنعم خواهید بود.» (زخرف/ 71)
20- بهشت جایگاهى ابدى است که هیچ گونه فساد و تباهى در آن راه ندارد: «مثل الجنة التى وعد المتقون تجرى من تحتها الانهار اکلها دائم و ظلها؛ وصف بهشتى که به پرهیزگاران وعده داده شده این است که از زیر (ساختمان ها و درختان) آن همواره نهرها در جریان است میوه و خوراکى و روزى فراوان آن دائمى و سایه اش همیشگى است. این سرانجام کسانى است که تقوا ورزیده اند، و سرانجام کافران هم آتش است.» (رعد/ 35) پس هم بهشت مصون از زوال و نابودى است و هم اهل آن. چنانکه درسوره فرقان می فرماید: «قل اذلک خیر ام جنة الخلد التى وعد المتقون؛ بگو آيا اين [عقوبت] بهتر است‏ يا بهشت جاويدان كه به پرهيزگاران وعده داده شده است.» (فرقان/ 15) در جمله (ام جنة الخلد) اضافه جنت به خلد که به معناى جاودان است براى این است که دلالت کند بر اینکه بهشت مزبور فى نفسه و به خودى خود جاودانه و فنا ناپذیر است، همچنان که کلمه (خالدین) در آیه بعدى، براى این آمده که دلالت کند بر اینکه اهل این بهشت در آن جاودانند، و فنا به ایشان راه ندارد.
21- بهشتیان هر چه بخواهند دارا می شوند «لهم فیها ما یشاون خالدین؛ جاودانه هر چه بخواهند در آنجا دارند.» (فرقان/ 16) یعنى متقین در بهشت از ناحیه خدا و تملیک او مالک و دارنده چنین چیزى هستند، که هر چه را بخواهند دارا شوند، و البته معلوم است که خواست ایشان جز به چیزى که دوست دارند تعلق نمى گیرد. به خلاف اهل آتش که به حکم آیه «و حیل بینهم و بین مایشتهون؛ میان آنان و آنچه دوست بدارند حائل و مانعى افکنده اند.» (سباء/ 54)
22- مؤمنان پس از عبور از صراط و مواقف دیگر به سوى بهشتى سوق داده مى شوند که درهاى آن باز و گشوده است: «و سیق الذین اتقوا ربهم الى الجنة زمرا حتى اذا جاءوها و فتحت ابوابها و قال لهم خزنتها سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین؛ كسانى كه از پروردگارشان پروا داشته ‏اند گروه گروه به سوى بهشت ‏سوق داده شوند تا چون بدان رسند و درهاى آن [به رويشان] گشوده گردد و نگهبانان آن به ايشان گويند سلام بر شما خوش آمديد در آن درآييد [و] جاودانه بمانيد.» (زمر/ 73) در راه رسیدن به بهشت، ملائکه بهشتیان را همراهى مى کنند و نورى که مؤمنان در دنیا به واسطه ایمان و عمل صالح بدان منور شده اند راه آنان را روشن مى کند: «یوم ترى المؤمنین و المؤمنات یسعى نورهم بین ایدیهم و بایمانهم بشریکم الیوم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدین فیها، ذلک هو الفوز العظیم؛ آن روز كه مردان و زنان مؤمن را مى‏ بينى كه نورشان پيشاپيششان و به جانب راستشان دوان است [به آنان گويند] امروز شما را مژده باد به باغهايى كه از زير [درختان] آن نهرها روان است در آنها جاودانيد اين است همان كاميابى بزرگ.» (حدید/ 12) اما قبل از ورود به بهشت هر ناپاکى از هستى آنان به عذاب موقت یا مغفرت و شفاعت زدوده مى شود. زیرا بهشت سراسر طهارت و پاکیزگى است و هیچ گونه پلیدى را بر نمى تابد.

این ها گوشه ای از نعمت های بهشت است که خدا آنها رابه بیان دنیایی برای بهتر فهمیدن انسانها بیان کرده است.

گفتنی است قرآن در اوصاف بهشت و همچنین در ویژگی های جهنم، به بیان آن دسته از مطالبی که برای همگان قابل ادراک است پرداخته، با بیان نمونه هایی که در این جهان وجود دارد مطلب را نزدیک ساخته است وگرنه، چنان که مکرر اشاره شد، نظام آخرت با نظام دنیایی تفاوت اساسی دارد و واژه دنیایی توان تفسیر کنه آن را ندارد؛ آن سان که جنین در رحم مادر توان درک واقعیت های خارج از رحم را ندارد. از این رو قرآن در موارد زیاد به مثال و نمونه اکتفا کرده، می فرماید: "مثل الجنة التی وعد المتقون تجری من تحتها الأنهار" و "مثل الجنة التی وعد المتقون فیها أنهار من ماء غیر اسن..." داستان بهشتى که به متقیان وعده دادند این است که در آن باغ بهشت نهرهایى از آب زلال دگرگون ناشدنى است. وگرنه نعمت هایی فراهم آورده است که از دسترس فهم و ادراک بشر خارج و خرد را توان تعقل آنها نیست، بلکه هیچ کس بر آنها آگاه نیست: «فلا تعلم نفس ما أخفی لهم من قرة أعین جزاء بما کانوا یعملون؛ هیچ کس نمی داند که پاداش نیکوکاریش چه نعمت ها و لذت های روشنی بخش دل و دیده است و در عالم غیب برای او چه ذخیره شده است.» (
سجده/ 17) با این که می دانیم قرآن مقام و مرتبه رضا و خشنودی خداوند را نسبت به بسیاری از مقام ها برتر به شمار آورده است: «و رضوان من الله أکبر ذلک هو الفوز العظیم؛ و خشنودى خدا بزرگتر است اين است همان كاميابى بزرگ.» (توبه/ 72) و برتر و بزرگتر از هر نعمت، مقام رضا و خشنودى خداست و آن به حقیقت فیروزى بزرگ است بنابراین، نعمت ها و لذت های بی نهایت که روشنی بخش دل و دیده است به مراتب باید برتر از مقام رضا باشد.

شعیب;625614 نوشت:
اما آنچه درباره بهشت فرمودید به نظر درست نمی آید اتفاقا بر عکس فرمایش شما را خیلی سوال می کنند که چرا خدا این قدر دنیایی در قرآن بهشت را معرفی می کند!!

آری اگر بار دیگری در قرآن به آیات معرفی شده بهشت بنگریم می یابیم که خدا به زیبایی بهشت را توصیف کرده و به قول بزرگان تشبیه معقول به محسوس کرده برای این که ما بهتر آن لذات را درک کنیم.

در زیر نمونه هایی را می آوریم

بله اما در قرآن چند بار آمده كه ما براي شما مثال ميزنيم و جز راسخون در علم بطن كلام ما را نمي فهمند
مي توان گفت آيات مربوط به پاداش تمثيل و تشبيه است و كاركرد آن صرفا تشويق به عمل صالح است

درثاني آنچه كه عموم ما انسانها مي خواهيم همين خواسته هاي نفساني است در حالي كه نعمت آخرت و خود آخرت در مقابل دنيا خواهي و نفسانيات و مبارزه با آن است ، چه طور ميشود كه ترك لذت مادي براي رسيدن مجدد به همان لذت يا بهتر از آن باشد؟؟؟؟

لذا اينجاست كه حكماي اسلامي هم آيات پاداش و غيره را از باب مجاز ، استعاره و تشبيه ميدانند و كاركرد آن را صرفا تشويق به عمل صالح ميدانند
در همين سايت هم هستند از كارشناسان و كاربران كه معتقدند كه اگر قرآن آنگونه كه هست نازل ميشد كسي چيزي نمي فهميد و هدايتي صورت نمي گرفت

اين در حالي است كه بهشت و فهم لذت آن متوقف بر ادراك است
بهشت خارج از درك ما به چه كار دنياي ما آيد؟؟؟؟؟؟

امین;625061 نوشت:
اما اینکه چه رابطه ای بین صحبت از انذارهای دینی مثل مرگ و عذاب اخروی و ... با افسردگی و ناامیدی وجود دارد، باید عرض کنم این مسئله ناشی از عمل ناقص به دین است؛ چون دین در کنار اینکه از عذاب آخرت صحبت می کند، از امید به خدا هم سخن به میان آورده و حتی بزرگترین گناه را ناامیدی از رحمت خدا می داند.

سلام و تشكر
چه اميدي؟؟؟
وقتي قراره كه بميريم(به حكم قطعي) و همه از هم جداشوند ديگر به چه چيزي اميد داشته باشيم؟؟؟
به زندگي در دنيايي كه هيچي ازش نميدانيم..!؟ به تخفيف در عذاب قبر و برزخ ؟ به اينكه شايد بعد از ميليونها سال به بهشت برويم؟
آن هم چه بهشتي؟ بهشتي كه از درك ما خارج است؟ اين شد بهشت؟

ملّاعلي;625871 نوشت:
سلام و تشكر
چه اميدي؟؟؟
وقتي قراره كه بميريم(به حكم قطعي) و همه از هم جداشوند ديگر به چه چيزي اميد داشته باشيم؟؟؟
به زندگي در دنيايي كه هيچي ازش نميدانيم..!؟ به تخفيف در عذاب قبر و برزخ ؟ به اينكه شايد بعد از ميليونها سال به بهشت برويم؟
آن هم چه بهشتي؟ بهشتي كه از درك ما خارج است؟ اين شد بهشت؟

سلام

مسئله اساسی در همین نکته ای است که شما گفتید. ریشه اساسی مشکل ما این است که از دنیایی که قرار است بعد از مرگ در آن زندگی کنیم هیچ چیزی نمی دانیم. لذا یکی از مقدمات حل این مسئله کسب علم و آگاه در مورد آن است.
علم و آگاهی مراتب مختلفی دارد. بله عقل انسان عادی توان درک آنچه را که در برزخ و قیامت قرار است بگذرد را ندارد و لذا خداوند در قرآن طوری آن را تفسیر می کند که برای ما ملموس و قابل فهم باشد. مثلا شما قرار است برادر کوچک 8 ساله خود را به باغی ببری که خیلی بزرگ و زیبا و خوش آب و هواست. برای اینکه آن فضا را برای او ترسیم کنید شما از معلمومات و تجربیات او استفاده می کنید. مثلا می گویید باغ لواسون رو که دیدی؟ صد برابر خوشگل تر و بزرگتر و بهتر. اما ایا این به این معناست که این دو کاملا شبیه به هم هستند؟! البته این مثال تشبیه دو مادی بود. در تشبیه یک امر غیر مادی با مادی هم همین مسئله صادق است؛ یعنی باید طوری آن را تفسیر کرد که به اندازه فهم و درک فرد مقابل باشد. همین مقدار برای ایجاد انگیزه در او کافی است. فهم دقیق آن برای زمانی است که خودش از نزدیک آن را درک کند.

بنابراین آنچه که سعادت زندگی دنیوی و اخروی ما را ضمانت می کند عمل کامل به دین است وگرنه عمل ناقص به آن ممکن است عوارضی مثل ناامیدی و افسردگی را هم در پی داشته باشد. برای حل این نوع افسردگی هم دو راه بیشتر نیست. یا کلا دین را کنار بگذاریم که قطعا مشکلات زیاد دیگری برای ما ایجاد خواهد شد و یا اینکه سعی کنیم دین را به طور کامل عملی کنیم.

پیروز و سربلند

امین;626022 نوشت:
در تشبیه یک امر غیر مادی با مادی هم همین مسئله صادق است؛ یعنی باید طوری آن را تفسیر کرد که به اندازه فهم و درک فرد مقابل باشد. همین مقدار برای ایجاد انگیزه در او کافی است

سلام
مشكل همين جاست كه اونچه كه از بهشت شنيده ايم تشيبه است نه واقعيت..!

ملّاعلي;625823 نوشت:
بله اما در قرآن چند بار آمده كه ما براي شما مثال ميزنيم و جز راسخون در علم بطن كلام ما را نمي فهمند

ملّاعلي;625823 نوشت:
اين در حالي است كه بهشت و فهم لذت آن متوقف بر ادراك است
بهشت خارج از درك ما به چه كار دنياي ما آيد؟؟؟؟؟؟

با سلام

آنچه که شما می فرمایید بهشت و فم لذت آن متوقف بر درک آن است درک هر کس به تناسب فهم او از آیات قرآن نسبت به بهشت متفاوت است .
یکی مثل مومنین در سطح عادی وقتی قرآن را می خوانند از حور و قصور باغ ها و تخت ها و ... بهشتی که خدا آن را در قرآن توصیف کرده درکی از بهشت می نمایند و همین موجب شوقشان به بهشت و نعمات آن و حرکت به سوی آن می شود.
و گاهی سطح بالاتر است و فهم و درک از آیات هم بالا تر می رود و به تاویل آیات دست می یابند و به آن هدایت می شوند و قهم آیات قرآن به تعداد درجات مومنین متفاوت است و آن که شما اشاره کردید که ما یعلم تاویله الا الله والراسخون فی العلم علمش و درکش و هدایتش مخصوص آنهاست نه این که بهشت از حد تصور غیر راسخون فی العلم بیرون باشد.

محمد باقر (ع) فرمودند: برای قرآن بطنی است و برای بطن قرآن ،بطنی دیگر تا هفت بطن . برای رسیدن به بطون قرآن باید علم تاویل دراختیار داشت . چرا که در آیه ۷ سوره آل عمران می خوانیم :” ... و ما یعلم تاویله الا الله والراسخون فی العلم یقولون آمنا به کل من عند ربنا “ که بنا بر احادیث متعددی ائمه معصومین، راسخون درعلم اند.

زیبایی و بلندای هدایتگری قرآن نیز در همین است که مردم عادی در قرائت قرآن به ظاهر آن دست می یابند و هدایت می شوند و به اندازه درک خود بهشت را درک کرده و شوق پیدا می کنند و عالمان و صدیقان و اولیا هم به قرآن هدایت می شوند و شوق پیدا می کنند تا جایی که خود قرآن می فرماید
"إنما المؤمنون الذين إذا ذكر الله وجلت قلوبهم و
إذا تليت عليهم آياته زادتهم إيمانا "(انفال12)

خدا قرآن را به زبان عربی فصیح نازل کرد تا ظاهر آن هیچ مشکلی برای فهم نداشته باشد:

[=arial black]فانما یسرناه بلسانک لتبشربه المتقین(مریم، آیه ۹۸٫)

[=arial black] [=arial black]همانا قرآن را بر زبان تو آسان نمودیم تا بواسطه آن پرهیزگاران را بشارت دهی.

و مراتبی از قرآن در قلوب مؤمنین جا می‏گیرد و مرتبه‏ای از آن در «مابین الدفّتین» بصورت مکتوب ظاهر می‏شود هر یک از این مراتب جلوه خاصی از حقیقت قرآن را آشکار می‏سازد.
این فراز را با حدیث امام حسین علیه السلام تمام می‏کنیم، امام درباره ابعاد مختلف قرآن و درک آن می‏فرماید:

[=arial]کتاب اللّه‏ عزو جل علی اربعة اشیاء علی العبارة و الاشارة و اللطائف و الحقایق فالعبارة للعوام و الاشارة للخواص و اللطائف للاولیاء و الحقایق الانبیاء(مجلسی، بحارالانوار، ج۹۲، ص۲۰٫)
امام حسین علیه السلام فرمود: کتاب خداوند عزوجل بر چهار خصلت است: مقام عبارت، اشاره، لطائف و حقایق، که عبارت قرآن برای عوام مردم و اشارات قرآنی برای خواص و لطائف آن بر اولیاء و دوستداران و حقایق آن برای پیامبران قابل درک می‏ باشد.
[=arial]
پس آیات قرآن درباره بهش برای همه در هر سطحی که باشند قابل درک و هدایت گر و مفید است.
[=arial]

ملّاعلي;625823 نوشت:
درثاني آنچه كه عموم ما انسانها مي خواهيم همين خواسته هاي نفساني است در حالي كه نعمت آخرت و خود آخرت در مقابل دنيا خواهي و نفسانيات و مبارزه با آن است ، چه طور ميشود كه ترك لذت مادي براي رسيدن مجدد به همان لذت يا بهتر از آن باشد؟؟؟؟

برای همین است که خدا بهشت را از آنچه که انسان در واقع به آن اشتهاء دارد پر کرده است هر کس به اندازه معرفت خود یکی به میوه های بهشتی یکی به حور و قصور و یکی به دیدار وجه الله و دیدار امام حسین و همسایگی آنها و یکی جوار رحمت الههی راطالب است:
مانند آسیه همسر فرعون که به خدا عرض کرد : رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ‎

و خدا نفرموده است که از دنیا و لذت آن دست بردارید تا شما را به بهشت بی لذت ببرم بلکه فرموده است که از لذت های دنیا درست و صحیح و مطابق برنامه صحت بدن و روحتان که من خدا آن را کامل می دانم بهره برداری کنید تا بتوانید بیشتر لذت ببرید و لذتتان هدفمند باشد گرچه این لذت های دنیا را من با غم و سختی آمیخته قرار دادم به دستورات من عمل کنید تا شما رادر بهشتی ساکن کنم که تمام این لذت ها و مافوق آن بدون غم و سختی برای شما آماده است.

شعیب;626059 نوشت:
آنچه که شما می فرمایید بهشت و فم لذت آن متوقف بر درک آن است درک هر کس به تناسب فهم او از آیات قرآن نسبت به بهشت متفاوت است

بله درسته
اما واقعيتش چيست؟ نميشه هر كس هرجور فكر كرد اونطور باشد..!
اگر حور بعنوان مثال علم بكر است پس ديگه زن زيبا نيست

ملّاعلي;626056 نوشت:
سلام
مشكل همين جاست كه اونچه كه از بهشت شنيده ايم تشيبه است نه واقعيت..!

سلام

چون بحث اعتقادیه بهتره من بیش از این دخالت نکنم. فقط این نکته رو عرض کنم که تشبیه بودن آن به معنای تخیلی بودن آن نیست. تشبیهی است که مشعر و فهماننده واقعیت است. به عنوان مثلا شما علم خدا را چگونه تعریف می کنی؟ قطعا در تعریف او ابتد علمی را تعریف می کنی که بین خدا و خلق مشترکه سپس با اضافه کردن این قید که علم خدا بی نهایته اون رو از علم خلق جدا می کنی و به عظمت و برتری علم خدا هم پی می بری. انسان چون یک موجود محدوده نمی تونه علم خدا رو همونطور که هست تصور کنه. تصور بهشت و جهنم و قرب الی الله و ... هم به خاطر همین محدودیت اینگونه تعریف می شن. برای همین همیشه این قید که زندگی اخروی ازلی و پایان نداره و نعمت های بهش هیچ وقت تموم نمیشه و ... در کنار تعاریف اون اومده که نشون دهنده برتری اون نسبت به نعمت های این دنیاست.

ملّاقلي;626056 نوشت:
سلام
مشكل همين جاست كه اونچه كه از بهشت شنيده ايم تشيبه است نه واقعيت..!

با سلام به ملاقلی
نه تشبیه چیه عزیز اینا تفکرات اسلام انگلیسی و اسلام مدرن هست!

یک توضیح بدم (من خودم همینجا یاد گرفتم)

در این دنیا هرچیزی رو که انجام میدیم یه پراکنشی در ان سوی مرز ها در پی داره مثلا دانشمندان میگن وقتی رعد و برق فاصله سه کلیومتری رو با اون قدرت میاد پایین در ان سوی ابرها انفجاری مهیب در مقیاس گیگا تن بار الکتریکی با ارتفاع 15 کیلومتر تخلیه می کنه که صحنه ای شبیه به کلاهک انفجار هسته ای بوحود میاره !

زمانی که ما یک عمل خوب یا زشت انجام میدیم یک چنین بازتابی در عالم برزخ که هالم محیط به عالم دنیا هست بوجود میاره

مثلا یکی کارخوب بکنه مثلا هزار تا صلوات بفرستین یه بوی مطبوع در عالم درون با قوانین مثالی ایجاد میشه (اموات کاملا تسلط دارن و متوجه میشن)

اینم بگم که آخرت ان سوی برزخ هست و این اعمال به همین صورت با غلظت بیشتر با قوانین جدیدتر در ان دنیا نیز ثبت میشه!

-----------------
آیت لله....فرمود:
خدایا هر وقت دیدی ما دیگه بدرد نمی خوریم همون لحظه ما را ببر تو قبر... که چه بسا به نفعمون هم باشد!

ملّاعلي;626089 نوشت:
بله درسته
اما واقعيتش چيست؟ نميشه هر كس هرجور فكر كرد اونطور باشد..!
اگر حور بعنوان مثال علم بكر است پس ديگه زن زيبا نيست

با سلام
اولا خدا به آنچه وعده داده است عمل می کند و خلف وعده نمی کند ان الله لایخلف المیعاد
پس اگر می گوید بهشتی هست با این خصوصیات حتما هست و شکی در آن نیست و در قیامت برای اهلش اجرا خواهد شد.
در این آیه ی شریفه تصریح شده که اهل بهشت هر چه بخواهند برای آنها فراهم است ؛ این مطلب در آیه ی 31 فصلت نیز بیان شده است . « نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ لَكُمْ فيها ما تَشْتَهي‏ أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فيها ما تَدَّعُونَ .ما(فرشتگان )ياران و مددكاران شما در زندگى دنيا و آخرت هستيم؛ و براى شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب كنيد به شما داده مى‏شود. »
اوصاف حوریان درقرآن:
و جعلناهن ابکارا
ما آنها را باکره آفریدیم.(1)
و یا در آیه‌ای دیگر که می‌فرماید:
و لهم فیها ازواج مطهره که در بهشت برای متقین زوجهای پاکیزه‌ای است.(2) و در تفسیر آن ذکر فرموده‌اند اینها زوجهایی هستند که از تمام خبائث ظاهری و باطنی بدور هستند.
و از این ها که بگذریم در خود معنای حور العین و وجه تسمیه این کلمه فرموده‌اند حور به معنی سفید اندام و عین به معنای گشاده چشم و یا معنای این که سفیده چشم که در نهایت سفیدی است و سیاهی آن در غایت سیاهی و صفا و طراوت.
همه اینها و اوصافی که ذکر شد دلالت دارند بر اینکه این موجودات بهشتی را خداوند به شکل زنان دنیوی با ویژگی‌های خاص خلق فرموده است.
و امّا اگر بخواهیم جنس حور العین برایمان مشخص شود باز روایتی در این رابطه آمده است که تصریح به جنس حور العین فرموده‌اند:
ابی بصیر از امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌خواهد او را با توصیف بهشت به شوق آورد، حضرت نیز پس از بیان اوصافی از بهشت و نعمت‌هایش به توصیف حور العین می‌پردازد. راوی سؤال می‌کند: فدایت شوم، حور العین از چه چیزی خلق شده است؟ فرمودند: از خاک و سرشت بهشتی.(3)
و در روایتی دیگر نیز که از امام رضا ـ علیه السّلام ـ نقل شده که می‌فرمایند حور العین جنسش از خاک و زعفران بهشتی است که هرگز فاسد نمی‌شود.(4)
و در روایت هم وارد شده که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرمایند: هیچ بنده ای وارد بهشت نمی‌شود مگر این که بالای سر و پایین پای او دو حور العین می‌نشینند و با زیباترین صوت برای او نغمه سرایی می‌کنند و این نغمه هرگز نغمه شیطانی نیست بلکه محتوای آن تمجید و تقدیس الهی است.(5

در «تفسير عيّاشي‌» از جَميل‌ بن‌ دَرّاج‌ از حضرت‌ صادق‌ عليه‌السّلام‌ آورده‌ است‌ كه‌:
إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ مَا يَتَلَذَّذُونَ بِشَيْءٍ فِي‌ الْجَنَّةِ أَشْهَي‌ عِنْدَهُمْ مِنَ النِّكَاحِ، لَا طَعَامٍ وَ لَا شَرَابٍ.(6)
«اهل‌ بهشت‌ در بهشت‌ از هيچ‌ چيز مانند نكاح‌ لذّت‌ نمي‌برند، نه‌ غذا خوردن‌ و نه‌ آشاميدن‌.»

ثانیا: بهشت دارای مقاماتی است که بنا بر تفاوت درجه مومنین متفاوت است و همان گونه که قرآن دارای ظاهر و باطنی است و حقایق آن مختص اولیا و مقربین درگاه الهی است بهشت هم دارای ظاهر و باطنی است که به اختلاف درجات آن برای افراد متفاوت است . نعمات بهشت هم دارای ظاهر و باطنی است که باز به درجات متفاوت مختلف است. که هر کسی بدان راه نمی یابد . همان گونه که به حقیقت و باطن آیات بهشت در قرآن راه نمی یابند مگر اولیای الهی .
پس نتیجه کلام این شد که تمام این نعمت هایی که خدا در قرآن برای بهشتیان از حور و قصور و نهر و ...ذکر کرده است برای کسانی که به بهشت راه می یابند(بنا بر عملی که انجام داده اند) هست و هیچ تخلفی از این وعده صورت نمی گیرد. مثلا ثواب کسی که در دنیاپای مادر را ببوسد بوسیدن پیشانی حور العین در آستانه بهشت است.و این محقق می شود.

روایت است كه مردى خدمت حضرت رسول صلى الله علیه و آله آمد و عرض كرد:

من نذر كرده ام كه درب بهشت و صورت حور العین را ببوسم!

حضرت فرمود: «برو پاى مادر [به منزله صورت حور العین] و پیشانى پدرت را [به منزله درب بهشت] ببوس.»

عرض كرد: پدر و مادرم از دنیا رفته اند، حضرت فرمود: قبر آنها را ببوس... (7)

همان گونه که در تفسیر و تاویل ها و بواطن آیات قرآن معنای حور العین متفاوت می شود در درجات بالای بهشت هم بنا بر ظرفیت وجودی افراد این حقیقت اوج می گیرد و به صورت های والای عرفانی نمود پیدا می کند. چرا که اولیای الهی مقامشان و گرایش روحیشان و لذاتتشان فرا تر از همنشینی با حوریان و سکنی در قصور است. آنها با درک حقایق و دریافت علوم و ...خوش هستند و لذت می برند و این در درجات بالای بهشت است.
در كتاب‌ «بشارة‌ المصطفي‌» با سند متّصل‌ خود از ابن‌ عبّاس‌ آورده‌ است‌ كه‌:قَالَ: يَأْتِي‌ عَلَي‌ أَهْلِ الْجَنَّةِ سَاعَةٌ يَرَوْنَ فِيهَا نُورَ الشَّمْسِ وَالْقَمَرِ، فَيَقُولُونَ: أَلَيْسَ قَدْ وَعَدَنَا رَبُّنَا أَنْ لَا نَرَي‌ فِيهَا شَمْسًا وَ لَا قَمَرًا؟! فَيُنَادِي‌ مُنَادٍ: قَدْ صَدَقَكُمْ رَبُّكُمْ وَعْدَهُ! لَا تَرَوْنَ فِيهَا شَمْسًا وَ لَا قَمَرًا، وَلَكِنْ هَذَا رَجُلٌ مِنْ شِيعَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي‌طَالِبٍ عَلَيْهِالسَّلَامُ يَتَحَوَّلُ مِنْ غُرْفَةٍ إلَي‌ غُرْفَةٍ؛ فَهَذَا الَّذِي‌ أَشْرَقَ عَلَيْكُمْ، مِنْ نُورِ وَجْهِهِ! (8) «ساعتي‌ بر اهل‌ بهشت‌ ميگذرد كه‌ در آن‌ ساعت‌ نور خورشيد و ماه‌ را مي‌بينند، و ميگويند: مگر نه‌ اينستكه‌ خداوند به‌ ما وعده‌ داده‌ است‌ كه‌ ما
خورشيد و ماه‌ را نبينيم‌؟! منادي‌ ندا ميدهد: آري‌ خداوند به‌ وعدۀ خود وفا نموده‌ و در اين‌ وعده‌ راست‌ بوده‌ است‌! شما نه‌ خورشيد را مي‌بينيد و نه‌ ماه‌ را، وليكن‌ اين‌ مردي‌ بود از شيعيان‌ عليّبن‌ أبي‌طالب‌ عليه‌ السّلام‌ كه‌ از غرفه‌اي‌ به‌ غرفۀ ديگر منتقل‌ شد؛ اين‌ نوري‌ كه‌ بر شما اشراق‌ كرده‌ است‌، از نور چهرۀ اوست‌!»

پاورقی: 1. واقعه: 3.
2. آل عمران: 15.
3. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 8، ‌ص 121.
4. همان، ص 122.
5.مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 8، ص 196.
6.«بحار الانوار» طبع‌ حروفي‌، ج‌ 8، ص‌ 139
7.قرة العین ص38
8.«سفينة‌ البحار» ج‌ 1، ص‌ 183، در مادۀ جنن‌

عزرائیل;626125 نوشت:
در این دنیا هرچیزی رو که انجام میدیم یه پراکنشی در ان سوی مرز ها در پی داره مثلا دانشمندان میگن وقتی رعد و برق فاصله سه کلیومتری رو با اون قدرت میاد پایین در ان سوی ابرها انفجاری مهیب در مقیاس گیگا تن بار الکتریکی با ارتفاع 15 کیلومتر تخلیه می کنه که صحنه ای شبیه به کلاهک انفجار هسته ای بوحود میاره !

زمانی که ما یک عمل خوب یا زشت انجام میدیم یک چنین بازتابی در عالم برزخ که هالم محیط به عالم دنیا هست بوجود میاره

مثلا یکی کارخوب بکنه مثلا هزار تا صلوات بفرستین یه بوی مطبوع در عالم درون با قوانین مثالی ایجاد میشه (اموات کاملا تسلط دارن و متوجه میشن)

اینم بگم که آخرت ان سوی برزخ هست و این اعمال به همین صورت با غلظت بیشتر با قوانین جدیدتر در ان دنیا نیز ثبت میشه!

ممنون بابت این توضیح:Gol:
خدا در فرآن میفرماید "انه لحق مثل ما انکم تنطقون" یعنی این ها مثل کلماتی که بایکدیگر رد و بدل میکنید حقیقت است.. یعنی وعذه های خدا تشبیه نیست بلکه واقعی است مثل حرف زدن شما که برایتان عملی ملموس و واقعی است
.

پریزاد;627201 نوشت:
خدا در فرآن میفرماید "انه لحق مثل ما انکم تنطقون" یعنی این ها مثل کلماتی که بایکدیگر رد و بدل میکنید حقیقت است.. یعنی وعذه های خدا تشبیه نیست بلکه واقعی است مثل حرف زدن شما که برایتان عملی ملموس و واقعی است .

سلام
اما خود خدا در چندين جاي قرآن فرموده ما براي شما مثال ميزنيم ، بعدم اينكه مگر تخت و كرسي و دست خدا كه در قرآن آمده تشبيه نيست؟

شعیب;627158 نوشت:
در این آیه ی شریفه تصریح شده که اهل بهشت هر چه بخواهند برای آنها فراهم است ؛ این مطلب در آیه ی 31 فصلت نیز بیان شده است . « نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ لَكُمْ فيها ما تَشْتَهي‏ أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فيها ما تَدَّعُونَ .ما(

سلام و تشكر مضاعف

از كجا معلوم كه اينها واقعا استعاره نيست؟؟؟ همونطور كه تخت و كرسي و دست خدا كه درقرآن آمده استعاره است

درثاني چطور ميشود كه در دنيا نفس خواهي مذموم و مساوي با جهنم است ولي در آخرت مطلوب است؟؟؟

اين حرف من نيست به اين عبارت دقت كنيد:

ملاصدرا:
«ما این موضوع را بیش از اندازه توضیح دادیم، به خاطر شفقت و دلسوزی‏ ای که نسبت به ظاهر بینان داریم، همانان که قصد شان از انجام مناسک عبادات، دستیابی به شهوت بطن و فرج در آخرت به نحوی لذیذتر و ماندگارتر از دنیاست اینان در حقیقت جویندگان دنیا هستند اما پیش خود گمان می‏برند که جوینده ‏ی آخرت و قرب به خداوند هستند»همان /205

اين جمله در نقد كساني بوده كه آخرت را هم مادي ميدانند در حالي كه به نظر ملاصدار و ديگر حكماي اسلامي بقاي انسان روحاني است نه جسماني

اين هم پاسخ يكي از كارشناسان در مورد نكاح در بهشت : دقت كنيد

«از نکاحات امور سخن بگویم، چه چیزی متوجّه می شوید جز مشتی الفاظ، که چه بسا آنها را به معانی نادرستی حمل خواهید نمود؟! شما لفظ ازدواج و نکاح که می شنوید چیزی جز روابط جنسی متعارف در ذهنتان نقش نمی بندد. »

«آیا جای آن نیست که [=arial]ما کمی در توهّماتمان درباره ی قرآن تجدید نظر کنیم و مقداری از خوی عوامانه ی خود دست برداریم؟! و آیا وقت آن نرسیده که تدبّر کنیم در این مساله که اساساً قرآن برای چه نازل شده است؟ آیا آمده تا قدم به قدم عقل ما را بسازد یا آمده تا ما را مقلّد بار بیاورد؟ آمده تا فکرها را به کار اندازد یا آمده تا رکود فکری ایجاد کند؟نکاح در تمام هستی ساری و جاری است؛ حتّی عرفا از نکاحات اسماء نیز سخن گفته اند. یعنی در اسماء الله نیز نوعی نکاح وجود دارد. بین ملائک نیز نوعی نکاح مطرح است. البته نکاح هر موجودی متناسب به خود اوست. لذا با پندارهای عوامانه به مسأله نگاه نفرمایید. این بحث از غوامض مباحث عرفان نظری است که بدون مقدّمات نمی توان واردش شد. در بهشت نیز نکاح وجود دارد؛ که حاصل آن پیدایش کمالات جدیدی است. اهل ظاهر، به ظواهر کلمات چسبیده و از درک حقایق این امور بی نصیب می مانند و اهل حقیقت از ظاهر گذشته و حقیقت این امور را ادراک می کنند.»

«دو قضیّه باهم نکاح می کنند و حاصلش می شود، قضیّه ای سوم؛ بی آنکه صغری از بکارت خویش خارج گردد. عقل و نفس نکاح می کنند و حاصلش می شود قلب، بی آنکه نفس از بکارت خویش خارج شود. از نکاح عقل و شهوت، عفّت زاده می شود. از نکاح عقل و غضب، شجاعت زاده می شود. از نکاح روح کلّی با نفس کلّی نبّوت و امامت زاده می شود. از نکاح قلم اعلی با لوح قضاء، عالم قدر پدیدار گشت»

ثالثا اين نوع لذت ها يعني خوردن و آشاميدن و نكاح مربوط به زنده ماندن در دنيا و توليد مثل است
در دنيايي كه به خودي خود بقا دارد(يعني آخرت) و تكليف و توليد مثلي هم وجود ندارد اكل و شرب و نكاح چه جايي دارد؟؟؟

اينجاست كه بيش تر از پيش استعاري بودن لذات دنيايي در بهشت آشكار ميشود
اينطور نيست؟

شعیب;627158 نوشت:
اگر بخواهیم جنس حور العین برایمان مشخص شود باز روایتی در این رابطه آمده است که تصریح به جنس حور العین فرموده‌اند:
ابی بصیر از امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌خواهد او را با توصیف بهشت به شوق آورد، حضرت نیز پس از بیان اوصافی از بهشت و نعمت‌هایش به توصیف حور العین می‌پردازد. راوی سؤال می‌کند: فدایت شوم، حور العین از چه چیزی خلق شده است؟ فرمودند: از خاک و سرشت بهشتی.(

شعیب;627158 نوشت:
و در روایت هم وارد شده که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرمایند: هیچ بنده ای وارد بهشت نمی‌شود مگر این که بالای سر و پایین پای او دو حور العین می‌نشینند

من در مورد اين روايات(كه اشاره به حوري داره) چند سال قبل تحقيق كردم...متاسفانه سندشون ضعيف بود
درضمن به اعتقاد شيعه بهشت هم اكنون وجود داره و خوب ميدانيد كه معناي اين سخن با روحاني بودن وجود بهشت سازگاري دارد نه جسماني بودن ، لذا اينكه حور از خاك و زعفران بهشت است نيز ميتواند در زمره همان تشبيه و استعاره باشد

خلاصه اينكه بهشتي كه معلوم نيست چيه به كار انگيزه نمي آيد
خود قران ميگه از هيچ ذهني خطور نميكند يعني به تصور نمي آيد

در حالي كه ما (عوام )به تصورات خودمان دلخوش بوديم حال اينكه خيالي پوچي بيش نبوده

ياعلي

ملّاعلي;627459 نوشت:
از كجا معلوم كه اينها واقعا استعاره نيست؟؟؟ همونطور كه تخت و كرسي و دست خدا كه درقرآن آمده استعاره است

با سلام خدمت شما دوست عزیز
اصل در کلام، ظاهر آن است مگر این که دلیلی بر استعاره بودن آن اقامه شود. به عبارت دیگر در سخن گوینده حکیم اصل عدم استعاره و عدم مجاز گویی است مگر قرینه در کلام یا حاکم بر فضای کلام باشد وگرنه این کلام حکیمانه نیست.


ملّاعلي;627459 نوشت:
درثاني چطور ميشود كه در دنيا نفس خواهي مذموم و مساوي با جهنم است ولي در آخرت مطلوب است؟؟؟

اول این که در دنیا همیشه نفس خواهی مذموم و مساوی جهنم نیست.

سوره مبارکه أعراف آیه ۳۲:
قُل مَن حَرَّمَ زینَهَ اللَّهِ الَّتی أَخرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزقِ ۚ قُل هِیَ لِلَّذینَ آمَنوا فِی الحَیاهِ الدُّنیا خالِصَهً یَومَ القِیامَهِ ۗ کَذٰلِکَ نُفَصِّلُ الآیاتِ لِقَومٍ یَعلَمونَ ﴿۳۲اعراف ﴾
بگو: «چه کسی زینتهای الهی را که برای بندگان خود آفریده، و روزیهای پاکیزه را حرام کرده است؟!» بگو: «این‌ها در زندگی دنیا، برای کسانی است که ایمان آورده‌اند؛ (اگر چه دیگران نیز با آن‌ها مشارکت دارند؛ ولی) در قیامت، خالص (برای مؤمنان) خواهد بود.» این گونه آیات (خود) را برای کسانی که آگاهند، شرح می‌دهیم!

هرچه که خدا در دنیا حلال کرده است برای مومنین از زینت ها و خوردنی ها و پوشیدنی ها حلال است هرکدام را که خواستند انتخاب کنند هرکدام را که میلشان کشید و خواستند مصرف کنند.
آیه سر این را بیان می کند " من الطیبات" یعنی شرط است در این انتخاب ها و گزینش ها طیب بودن آن چیز ، و اگر طیب نبود دیگر گزینشش می شود حرام، و در آخرت آنچه که از غذا ها و نوشیدنی ها و حور و قصور در بهشت مهیا است از طیبات است و مومن به خاطر آن کشف غطایی که برایش شده و همه چیز با باطن خود ظهور می کند شیء خبیث را طلب نمی کند چرا که دیگر او باطنش را که کثافات و چرک و آتش است را می بیند و آن را طلب نمی کند .
ثانیا لو سلمنا که نفس خواهی در دنیا مذموم باشد . نفس خواهی مذموم است که در راستای خدا خواهی نباشد و در مقابل خدا خواهی باشد یعنی امانیسم . اما نفس خواهی که در راستای خدا خواهی و در راستای عبودیت الله باشد که مذموم نیست . قوا انفسکم و اهلیکم نارا(تحریم6)
استفاده از نعمات بهشتی که پاداش اعمال نیک مومنین است عین خدا خواهی است و درراستای عبد اللهی . و چیزی بیرون از دایره بندگی نیست که مذموم باشد .و این امتیازی برای مومنین و اهالی بهشت است که خدا هر جه را که به آن اشتها داشته باشند را به آنها عنایت می کند و این نیست جز: جزاء بما کانوا یعملون(واقعه 24)

ثالثا: نفس خواهی چرا در دنیا مذموم است ؟ غیر از این است که خدا گفته و مذموم شده ؟ همین خدایی که نفس خواهی در دنیا را مذموم خوانده نفس خواهی در بهشت را اجازه داده است.

رابعا: انسان دارای دو بعد است:
1-بعد الاهی،
2-بعد نفسانی، که از آن دو، به خود واقعی و خود مجازی (نک: انسان کامل، استاد علامه شهید مطهری، صص ۲۱۶)تعبیر می کنند. آنچه در اسلام، مذمت شده و جهاد و مبارزه ی با او به عنوان جهاد اکبر تلقی شده است، همین خود مجازی و خواسته های اوست، و اگر در قرآن آمده است که بزرگترین باختن ها، این است که انسان خودش را ببازد(ر.ک: زمر، ۱۵٫)، منظور همین خود و من واقعی است.

و این خود حقیقی است که قرآن در باره ی آن فرموده است: «مانند آنهایی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز چنان کرد تا خود را فراموش کنند.»(ر.ک: حشر، ۱۹٫)یعنی انسان این خود را آنگاه کشف می کند که خدا را کشف کرده باشد و لذا شهود منِ خود، هیچ وقت از شهود خدا جدا نیست(نک :انسان کامل، همان، ص ۲۳۶٫).

با این خود، نه تنها نباید مبارزه کرد بلکه باید او را عزیز و گرامی داشت و به همین جهت است که انسان حق ندارد عملی را که آبرویش را در بین مردم به خطر می اندازد، انجام دهد.(نک: انسان کامل، استاد علامه شهید مطهری، ص ۲۴۴)

به تعبیر شهید مطهری (ره): «روح و حقیقت عبادت که توجه به خداست، بازیافتن خود واقعی است. انسان خود حقیقی اش را در عبادت و در توجه به ذات حق پیدا می کند و می یابد.»(همان، صص ۲۳۷و ۲۳۸٫)

به هر حال، اگر هدف انسان از عبادت، ارتقای بعد الهی و تقرب به پروردگار باشد و عبادت را به این نیت انجام دهد، در این صورت، عبادتی که برای ارتقای درجات معنوی و الهی خود انجام می دهد کاملاً هم جهت و هم سو با عبادت «لله» می شود و از مسیرحق، ذره ای انحراف پیدا نمی کند؛ عبادت معصومین (ع) از این نوع است. ما انسان ها نیز باید با پیروی از ایشان(ع) سعی کنیم عباداتمان در این مسیر قرار­گیرد.

در این صورت، انسان بایدخودخواه باشد؛ یعنی ارزش های الاهی خود را بشناسد و آنها را دوست داشته باشد و آنها را بیهوده از بین نبرده و در مسیر افزودن بر آنها باشد، زیرا خودخواهی، به معنای دوست داشتن بعد الهی، خداخواهی و خدادوستی است. پس آنچه از نظر اسلام مذموم است، تلاش و کوشش، در راه خود حیوانی و مادی و نفسانی است، اما تلاش و فعالیت در راه ارتقای خود (بعد) الهی، در حقیقت، تلاش و کوشش در راه خدا و برای خداست.

و لذا اگر انگیزه کسی که اجیر می شود عبادتی مثل حج را برای دیگری به جا آورد، ارتقای خود واقعی باشد این انگیزه او ممدوح است.

ملّاعلي;627459 نوشت:
ملاصدرا:
«ما این موضوع را بیش از اندازه توضیح دادیم، به خاطر شفقت و دلسوزی‏ ای که نسبت به ظاهر بینان داریم، همانان که قصد شان از انجام مناسک عبادات، دستیابی به شهوت بطن و فرج در آخرت به نحوی لذیذتر و ماندگارتر از دنیاست اینان در حقیقت جویندگان دنیا هستند اما پیش خود گمان می‏برند که جوینده ‏ی آخرت و قرب به خداوند هستند»همان /205
اين جمله در نقد كساني بوده كه آخرت را هم مادي ميدانند در حالي كه به نظر ملاصدار و ديگر حكماي اسلامي بقاي انسان روحاني است نه جسماني

اولا: نقل قولها را لطفا با آدرس بفرمایید تا بتوانم درباره آنها بررسی بیشتری داشته باشم.

ثانیا درباره تتمه ای که در ادامه کلام ملا صدرا درباره روحانی دانستن معاد و نسبت آن به ملا صدرا و دیگر حکما بیشتر تحقیق کنید چرا که ملا صدرا و دیگران معاد را جسمانی دانسته اما جسم اخروی را متناسب با نشئه آخرتی می دانند نه این که آن را فقط روحانی بدانند( البته این بحث از موضوع ما خارج است)

ثالثا:از ظاهر کلام منقول از ملاصدرا بر می آید که این بیشتر یک بحث اخلاقی است تا یک بحث معاد شناسی . ایشان می گوید قصد برخی نعمات ظاهری بهشت است نه خود وجه الله. پس از این کلام نمی توانیم برداشت کنیم که بهشت از این سنخ نعمت ها ندارد بلکه خدا برای کسانی که به منظور این نعمت ها گناهان را ترک کرده و اعمال نیکو انجام داده اند این نعمت ها را در بهشت عنایت می کند و همان گونه که در پست قبل تذکر دادم بهشت دارای درجاتی است که درجات بالای آن رضوان و قرب الهی است .
هدف افراد از عبادت، به نوع فکر و سطح آگاهی و معرفت آنان بستگی دارد، و انبیای الهی و ائمه معصومین(ع) که در اوج معرفت قرار دارند، دارای بالاترین هدف از عبادت پروردگار، که همان شکر از الطاف پروردگار و انجام عملی که سزاوار مقام ربوبی است، می باشند؛ و هر چه هدف بلندتر باشد، آثار عبادت که به عبادت کننده می رسد، بیشتر و بهتر خواهد بود.

امام علی (ع) در این باره می فرماید:
«گروهی به شوق بهشت خدا را عبادت می کنند که این عبادت تجار است وگروهی از ترس جهنم خدا را عبادت می کنند که عبادت بردگان و بندگان است ولی گروهی هستند که چون خداوند را اهل و شایسته ی عبادت می بینند، برای شکر نعمت ها او را عبادت می کنند که این، عبادت احرار و آزادگان است »(نهج البلاغه، قصار الحکم، ۲۳۷٫) این جمله که از سخنان گوهر بار حضرت علی (ع) است، به هدف و انگیزه فاعل اشاره دارد که گرچه انسان، با انگیزه ی رفتن به بهشت یا نرفتن به جهنم، از انگیزه ی الهی فاصله نمی گیرد و بالاخره رفتن به بهشت، چیزی است که خدا آن را خواسته است و اثر طبیعی اعمال عبادی هم همین است که انسان به گوهر تقوا دست یابد و در پرتو آن وارد بهشت گردد، اما انسان باید به جایی برسد که خدا را برای خدا بخواهد:

خلاف طریقت بود که اولیا

تمنا کنند از خدا جز خدا

گر از دوست چشمت به احسان اوست

تو در بند خویشی، نه در بند دوست(سعدی)
درجات بهشت هم بسته به درجات افراد مومن در همین رابطه مختلف است و کسی مانند آسیه همسایگی خدا را می خواهد (تحریم 11) و یکی مانند ... حور و قصور بهشت را که بنا بر سعی افراد به آن خواهند رسید که فرمود:ان لیس للانسان الا ما سعی(نجم 39)

ملّاعلي;627459 نوشت:
اين هم پاسخ يكي از كارشناسان در مورد نكاح در بهشت : دقت كنيد

لطفا لینک بحث را برای بررسی بیشتر بگذارید.

ملّاعلي;627459 نوشت:
من در مورد اين روايات(كه اشاره به حوري داره) چند سال قبل تحقيق كردم...متاسفانه سندشون ضعيف بود
درضمن به اعتقاد شيعه بهشت هم اكنون وجود داره و خوب ميدانيد كه معناي اين سخن با روحاني بودن وجود بهشت سازگاري دارد نه جسماني بودن ، لذا اينكه حور از خاك و زعفران بهشت است نيز ميتواند در زمره همان تشبيه و استعاره باشد


چون بحث ما درباره معاد جسمانی نیست می توانید این بحث را به صورت تاپیکی جدا گانه مطرح بفرمایید تا بیشتر درباره آن بحث و نظر شود
اما بنده به عنوان پیش فرض قابل قبول علمای شیعه معاد را روحانی جسمانی می گیرم و بر این عقیده بحث راپیش می برم.

درباره سند این روایات هم می توانید دلیل ضعف آنها را اقامه کنید . گر چه ما این قدر آیات درمورد حور العین و نعمات بهشتی داریم که دیگر نیازی به بررسی سندی این روایات نمی بینیم.


ملّاعلي;627459 نوشت:
خلاصه اينكه بهشتي كه معلوم نيست چيه به كار انگيزه نمي آيد
خود قران ميگه از هيچ ذهني خطور نميكند يعني به تصور نمي آيد

در حالي كه ما (عوام )به تصورات خودمان دلخوش بوديم حال اينكه خيالي پوچي بيش نبوده

ما این همه بحث می کنیم که همچین خلاصه ای از بحث ارائه نشود
بهشت با نعمت هایش در قرآن به وضوح توصیف شده است و نیازی به این همه استعاره نیست
و آنان که ادعای استعاری بودن این همه آیه را دارند باید همسنگ و هموزن حجم این آیات دلیل بر مجاز بودن این آیات ارائه کنند.
مگر نه این است که اهلبیت مفسران واقعی قرآن هستند لاقل درباره این استعاره گویی ها یک حدیث اقامه کنند . یا دلیل عقلی که بتوان از ظهور این همه آیات واضح و نص دست برداشت .
پس بهشتی که خدا بدان وعده داده است واضح و روشن و وعده به آن هدایت گر نفوس است. و هیچ خیال بافی و پوچی در آن راه ندارد.

إنما الغيب لله فانتظروا إني معكم من المنتظرين

شعیب;628156 نوشت:
بهشتی که خدا بدان وعده داده است واضح و روشن و وعده به آن هدایت گر نفوس است. و هیچ خیال بافی و پوچی در آن راه ندارد.
با سلام و تشكر
منم اول همينطوري فكر ميكردم اما بعد از مدتي مواجه شدم با انبوه تفسير هايي كه اشاره به حقايق ديگر ميكنند و متاسفانه يا خوشبختانه غير عقلاني هم نيستند...
ولي به هر حال اون تصوير اوليه اي كه از ظواهر پاداش هاي خدا در قرآن براي خودم داشتم متاسفانه مخدوش شد

شعیب;628156 نوشت:
و آنان که ادعای استعاری بودن این همه آیه را دارند باید همسنگ و هموزن حجم این آیات دلیل بر مجاز بودن این آیات ارائه کنند.

شعیب;628156 نوشت:
لطفا لینک بحث را برای بررسی بیشتر بگذارید.

پستي از كارشناس هاي همين سايت:(فقط بعنوان يك نمونه)
در مورد تمثیل های خداوند دو مطلب خدمت شما عرض می کنم:
1-خود خداوند بارها در قرآن گفته است(و نضربها الامثال)ما برای شما مثال می زنیم.
پس اذعان به مثال بودن لحم طیر و حور و قصور بوده است.
2-به مثالها و تشبیه های خداوند،تشبیه معقول به محسوس می گویند،خُب خدا چه می کرد؟یک حقیقت عقلی یا مافوق عقلی را برای ما چگونه بیان می کرد؟همین کلمه حقیقت عقلی را چند نفر متوجه می شوند؟
خداوند با بهترین هائی که برای مردم شناخته شده است،برای پاداش آنها مثال زده است.اما در جاهای دیگر قرآن حقایقی بیان کرده که اگر اهل قرآن بشویم آنها را خواهیم یافت.

منبع:
http://www.askdin.com/thread25241.html پست 9

ملّاعلي;622436 نوشت:
سلام
چرا بعضا دين و اخبار اون(مخصوصا اخبار مربوط به مرگ و قيامت) انسان را نسبت به همه چيز افسرده و نا اميد ميكند؟
من اين حالتو در خيلي ها ديده ام
چرا دين برخلاف خواسته هاي ماست؟ حتي بهشتي رو هم كه دين ميگه نامفهومه به خاطر همين بهشت نيست
بهشت اونچيزي هست كه ميفهميم و مي خواهيم ، نه چيزي كه از توان درك ما بالاتره و نمي خواهيم!!

با سلام چرا شما فکر می کنید دین فقط برای آخرت هست وبهشت وجهنم؟
دین برای دنیا وزندگی اکنون ما هست به خاطر اینکه خوب زندگی کنیم وبه پوچی نرسیم
ولی به خاطر اینکه به ماتریالیسم نرسیم خدا وند وعده بهشت رو بهمون داده
دین بر خلاف کدام خواسته اساسی ماست؟بله لذت گرایی مطلق را دین نمی پسندد چون در این دنیا هم برای ما مضر است
ولی عنوان تاپیک تون که دین وافسردگی هست غلط انداز است
شما یک روانپزشک حاذق بیاورید وبین من (که اگر خدا بخواهد دین دار هستم)و کسی که دین ندارد یک سست است تست افسردگی و استرس بگیرد تا ببینیم واقعا دیندار بودن باعث افسردگی می شود یا خیر..

بنت الحسین;628612 نوشت:
دین بر خلاف کدام خواسته اساسی ماست؟بله لذت گرایی مطلق را دین نمی پسندد چون در این دنیا هم برای ما مضر است
ولی عنوان تاپیک تون که دین وافسردگی هست غلط انداز است
شما یک روانپزشک حاذق بیاورید وبین من (که اگر خدا بخواهد دین دار هستم)و کسی که دین ندارد یک سست است تست افسردگی و استرس بگیرد تا ببینیم واقعا دیندار بودن باعث افسردگی می شود یا خیر..

سلام
من منظورم اين نيست كه بي ديني افسردگي ندارد ، خير
بلكه منظورم اينكه دين نتوسته (حداقل در قرن ما و دوره غيبت امام زمان) ضد افسردگي عمل كنه...

ملّاعلي;628588 نوشت:
با سلام و تشكر
منم اول همينطوري فكر ميكردم اما بعد از مدتي مواجه شدم با انبوه تفسير هايي كه اشاره به حقايق ديگر ميكنند و متاسفانه يا خوشبختانه غير عقلاني هم نيستند...
ولي به هر حال اون تصوير اوليه اي كه از ظواهر پاداش هاي خدا در قرآن براي خودم داشتم متاسفانه مخدوش شد

با سلام خدمت شما دوست عزیز
ما به این ها می گوییم ادعای بلا دلیل
این که بگویید انبوه تفاسیر یا بگویید غیر عقلانی نیست دردی را دوا نمی کند
برای تاویل بردن ظاهر یا ادعای مجاز بودن ظاهر دلیل می خواهیم که تا به حال حتی بدان اشاره ای هم نفرمودید
حد اقل حدیثی بیاورید .

ملّاعلي;628588 نوشت:
پستي از كارشناس هاي همين سايت:(فقط بعنوان يك نمونه)
در مورد تمثیل های خداوند دو مطلب خدمت شما عرض می کنم:
1-خود خداوند بارها در قرآن گفته است(و نضربها الامثال)ما برای شما مثال می زنیم.
پس اذعان به مثال بودن لحم طیر و حور و قصور بوده است.
2-به مثالها و تشبیه های خداوند،تشبیه معقول به محسوس می گویند،خُب خدا چه می کرد؟یک حقیقت عقلی یا مافوق عقلی را برای ما چگونه بیان می کرد؟همین کلمه حقیقت عقلی را چند نفر متوجه می شوند؟
خداوند با بهترین هائی که برای مردم شناخته شده است،برای پاداش آنها مثال زده است.اما در جاهای دیگر قرآن حقایقی بیان کرده که اگر اهل قرآن بشویم آنها را خواهیم یافت.

منبع:
چرا مادی گری مانع معرفت نفس است؟ پست 9


با سلام خدمت شما دوست گرامی
به نظرم میرسد اگر همان تاپیک را در ادامه دنبال می کردید جواب سوالتان را می گرفتید لطفا پست 27 همان تاپیک را مطالعه بفرمایید.
دوستان کارشناس بحث عرفان این مطلب نقل شده را به وضوح بیان کرده و رفع اشکال نموده اند.
باید توجه کنید که اعتقاد ما در باره قیامت جسمانی بودن آن است نه مادی بودن آن.
این جسم که در این دنیا مادی است در برزخ مثالی و در قیامت متناسب آن خواهد بود و هر چه این مراحل کامل تر شود درک لذات هم بالاتر می رود تا جایی که لذاتی که برخی در خواب حس می کنند هر گز نمی توانند در بیداری و در عالم مادی آن را تجربه کنند
برای همین است که می توان ترسیم درستی از نعمات بهشت داشت هر چه می خورد سیر نمی شود که مانع از خوردنش شود و بدون رنج گرسنگی لذت سیری را می چشد و....
توصیه می کنم همان تاپیک را برای درک بهتر حرف فلاسفه مطالعه کنید.

شعیب;628753 نوشت:
به نظرم میرسد اگر همان تاپیک را در ادامه دنبال می کردید جواب سوالتان را می گرفتید لطفا پست 27 همان تاپیک را مطالعه بفرمایید.
دوستان کارشناس بحث عرفان این مطلب نقل شده را به وضوح بیان کرده و رفع اشکال نموده اند.
باید توجه کنید که اعتقاد ما در باره قیامت جسمانی بودن آن است نه مادی بودن آن.

باتشكر

ادامه تاپيكو همون قبل خواندم اما مسئله اينجاست كه اصل كلام همان حرفي است كه در پست 9 زده شده و اگر ميبينيد كه در ادامه طور ديگر سخن گفته اند به اين دليل است كه عموم انسانها الراسخون في العلم نيستند لذا چاره ايي نيست كه از تمثيل و تشبيه استفاده كرد

بعنوان مثال امام خميني هم در ظاهر نعمت هاي مادي بهشت را قبول دارد اما گوشه و كنار سخن هايي دارند كه مويد همين مطلبي هست كه عرض كردم

به اين نمونه دقت كنيد:

برزخ بقاي انس با طبيعت است وقتي اين انس تمام شد قيامت كبري ميشود...

يا جاي ديگر:

مومن اگر بيگناه هم باشد به خاطر علايق طبيعي به دنيا در مرگ و برزخ باز در سختي است
منبع: كتاب معاد از ديدگاه امام خميني

به وضوح مطلبي كه از اين دو جمله بدست مي آيد اين است كه آخرت كاملا در تقابل نعمت و خواسته هاي دنيايي است

و از اين گذشته در مورد اين مطلب هم من هنوز قانع نيستم كه چه طور ميشود وعده به نفسانيات داد ...كه آنجا هرچه بخواهي هست ولي در عمل و واقعيت منشا تمام خرابي ها و دوزخ ها را همين نفس خواهي دانست..؟!

ملّاعلي;631070 نوشت:
ادامه تاپيكو همون قبل خواندم اما مسئله اينجاست كه لپ كلام همان حرفي است كه در پست 9 زده شده و اگر ميبينيد كه در ادامه طور ديگر سخن گفته اند به اين دليل است كه عموم انسانها الراسخون في العلم نيستند لذا چاره ايي نيست كه از تمثيل و تشبيه استفاده كرد

با سلام خدمت شما دوست گرامی
با این که اعتقاد بنده این است که پست 27 همان تاپیک گویاست ولی اصراری به اثبات آن ندارم (سلمنا)
اما حرف این جاست که ظاهر قرآن صریح در نعمت های جسمانی است و برای تاویل و تفسیر این ظاهر هم نیاز به دلیل داریم و تا به حال هیچ دلیلی اقامه نشده است . ثانیا مفسران اصلی قرآن اهلبیت اند و شایسته بود اگر این همه آیات نعمات بهشتی همه اش تمثیل بودند یک حدیث از اهلبیت بر تاویل آن می داشتیم که نداریم.
شاید بگویید:
ملّاعلي;631070 نوشت:
عموم انسانها الراسخون في العلم نيستند لذا چاره ايي نيست كه از تمثيل و تشبيه استفاده كرد

یعنی سلمان و ابوذر و جابر و عبد العظیم و.. نیز عوام بودند که برای آنها نیز حدیثی در این باره نیامد مگر اصحاب سر حضرات که این همه احادیث تاویلات قرآنی از آنها داریم ظرفیت فهم آن را نداشتند که به آنها نگفتند. یعنی این مضمون را من و شما قدرت درکش را داریم و آنها نداشتند. این همه حدیث تفسیری ،چرا پس نفرمودند؟؟(فتامل)
ثالثا: خود اهلبت در تفسیر این آیات و نعمات بهشتی روایات زیادی در تایید محسوس بودن این لذات بیان فرمودند
رابعا:سلمنا که همچین چیزی باشد این دیگر نه سر درگمی می آورد و نه افسردگی.

ملّاعلي;631070 نوشت:
كه آنجا هرچه بخواهي هست ولي در عمل و واقعيت منشا تمام خرابي ها و دوزخ ها را همين نفس خواهي دانست..!

پست 21 را با دقت بخوانید انشا الله مفید خواهد بود

ملّاعلي;631070 نوشت:
بعنوان مثال امام خميني هم در ظاهر نعمت هاي مادي بهشت را قبول دارد اما گوشه و كنار سخن هايي دارند كه مويد همين مطلبي هست كه عرض كردم
به اين نمونه دقت كنيد:
برزخ بقاي انس با طبيعت است وقتي اين انس تمام شد قيامت كبري ميشود...
يا جاي ديگر:
مومن اگر بيگناه هم باشد به خاطر علايق طبيعي به دنيا در مرگ و برزخ باز در سختي است
منبع: كتاب معاد از ديدگاه امام خميني

به وضوح مطلبي كه از اين دو جمله بدست مي آيد اين است كه آخرت كاملا در تقابل نعمت و خواسته هاي دنيايي است


با سلام
لطفا آدرس را دقیق ذکر بفرمایید ( نویسنده و شماره صفحه)
جمله اول گویای مراد شما نیست چرا که امام صرف تعلق روح در برزخ به طبیعت دنیایی را مطرح می فرماید که با گذر از آن و ورود به قیامت کبری آن تعلق به طبیعت دنیایی قطع می شود اصلا امام در مقام بیان چگونگی نعمت های بهشتی نیستند فقط آن رابطه بادنیا را می فرمایند قطع می شود و ما گفتیم که نعمت های بر اساس لذت روح و بدن است و آن بدن متناسب با آخرت است ازدواج صورت می گیرد اکل و شرب است اما نه با بدن دنیایی (مادی ) بلکه با جسم اخروی که لذتش تام است نه آمیخته با درد و الم . خوردنش درد و رنج هضم و تخلیه را ندارد.
پس این جمله وافی به منظور شما نیست.
اما جمله دوم حضرت امام بدون هیچ توضیحی واضح است که ربطی به بحث ندارد.

سؤال:
چرا بعضا دين و اخبار آن (مخصوصا اخبار مربوط به مرگ و قيامت) انسان را نسبت به همه چيز افسرده و نا اميد می‌كند؟

پاسخ:

1.جواب روانشناسانه:
یکی از روش های دین برای تربیت انسان استفاده از شیوه انذار و تبشیر است؛ یعنی هم بشر را از عواقب شوم کارهای بدش آگاه می‌کند و می‌ترساند و هم اینکه به اجر و پاداش های افعال نیک و خوب او اشاره می‌کند. البته نقش انذار در این بین پر‌رنگتر است و علت آن هم اثر تربیتی بیشتر آن است.
اما اینکه چه رابطه ای بین صحبت از انذارهای دینی مثل مرگ و عذاب اخروی و ... با افسردگی و ناامیدی وجود دارد، باید عرض کنم این مسئله ناشی از عمل ناقص به دین است؛ چون دین در کنار اینکه از عذاب آخرت صحبت می‌کند، از ثواب و پاداش های روز قیامت هم صحبت به میان آورده تا انگیزه افراد در عمل به دین و در نتیجه رسیدن به کمال تقویت شود. لذا اگر تمام آنچه دین می‌گوید عملی شود، نه تنها منجر به ناامیدی و افسردگی نخواهد شد بلکه موجبات کمال نفس و رضایت خاطر را فراهم خواهد کرد چون او دارد مسیر این انذار را برای شما مشخص می‌کند؛ مثل اینکه فردی به شما می‌گوید این مسیر با این خصوصیات شما را به تهران می‌برد؛ منتها گرگ‌های زیادی هم در بین راه هست که اگر احتیاط نکنی ممکن است منجر به نابودی شما شود. اگر شما فقط به گرگ‌ها فکر کنی طبیعی است که ناامید و افسرده شوی اما اگر به هدف فکر کنی و به خاطر جلوگیری از آسیب گرگ‌ها احتیاط کنی، نه تنها افسرده نمی‌شوی؛ بلکه با هر قدمی که برای رسیدن به هدف بر میداری لذت رسیدن به هدف را خواهی چشید.
البته موارد گفته شده مستقیم مربوط به مرگ نیست؛ چون خود مرگ که ترس ندارد؛ بلکه ترس از اوضاع و شرایط بعد از مرگ است. لذا خود دین هم باز این توهم را از بین برده که مرگ صرفا انتقال از یک منزل به منزل دیگری است و آنچه مورد انذار است آثار و عواقب اعمالی است که در آن دنیا نمایان خواهند شد.
در مورد بهشت و توصیفات آن هم سوال شما واضح نیست. اتفاقا قرآن بهشت را مطابق با امیال طبیعی انسان توصیف کرده است به طوری که برای همه قابل فهم باشد!

2.جواب کلامی:
دین اسلام دین فطرت است و آموزه‌های آن هماهنگ با درخواستهای فطری است . البته آنوقت انسان این فطری بودن دین اسلام را بیشتر و بهتر می‌فهمد که آن را درست و کامل بشناسد و بر طبق این شناخت صحیح بدان عمل کند. و الا نگاه یک سویه به دین و عمل دلبخواهی و گزینشی به آن جز افسردگی و خسران به بار نمی‌آورد.
دین اسلام از سوی خدایی نازل شده که آفریدگار و مربی ما انسان هاست هموست که به تمامی زوایای وجودی ما انسان ها آگاه است از همه مصالح و مفاسد زندگی ما آگاه است و به خیر و شر ما از خود ما آگاه‌تر است چرا که او خالق و موجد ماست اوست که رب ماست هم او می‌تواند بهترین برنامه را برای زندگی ما طرح ریزی کند و چون او حکیم و علیم و قادر است برنامه او حکیمانه و طبق خواست وجودی ما و تنظیم کننده سعادت ماست.
هر دستوری به ما می دهد عین فلاح و رستگاری و از هر چه که منع می‌کند نیست مگر این که فساد و تباهی ما در آن بوده است چون او خدایی عالم و قادر غنی و مهربان به خلق است.
هر خبری که به ما از این بشارت ها و تحدید ها می دهد تنظیم کننده روح ما برای نیل به سعادت حقیقی ماست
اوست که ما را می‌شناسد که تا چه اندازه باید تبشیرمان کند و تا چه اندازه باید انذارمان نماید تا نه در خیال خوش سعادت به سستی بگراییم و نه از شدت ترس آینده به اضطراب مخرب بیافتیم
او راه را مشخص کرده انسان باید میان خوف و رجا حرکت کند از یک سو به رحمت الهی چشم طمع داشته باشد و از یک سو از غضب او بترسد، تا بتواند در این مسیر سعادت با سرعت مطمئنه راه بپیماید.
دقیق مثل دانش آموزی که در روز‌های آتی امتحان دارد اگر آنقدر امیدوار باشد به راحتی امتحان و این که استاد در تصحیح راحت می‌گیرد و اصلا ورقه ها را برمی‌گرداند به خودمان که خودتان صحیح کنید در کل من قبولم و.... و یا اگر آنقدر نا امید باشد که من اصلا نمی‌توانم قبول شوم امتحان سخت است استاد به هیچ کس نمره نمی‌دهد همه تک می‌گیرند و... این دو دانش آموز هیچ گاه برای خواندن و تلاش علمی حرکتی نمی‌کنند آن یکی از شدت امید و این یکی از شدت نا‌امیدی. کدام دانش آموز درس می‌خواند آن کس که امید دارد به قبولی و ترس دارد از رد شدن و نمره نیاوردن.

آری دین اسلام اینگونه است.
البته یک شرط دارد و آن اینکه اسلام و آموزه‌های آن را کامل و منصفانه بنگری. برخی با دید منفی به آیات قرآن نگاه می‌کنند و فقط آیات عذاب را می‌بینند.
در زیر آیاتی از بشارت های خدا به بندگانش را بیان می کنیم:
«یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فیها نَعیمٌ مُقیمٌ» (1)

«پروردگارشان آن‌ها را به رحمتى از ناحیه خود، و رضایت (خویش)، و باغ‌هایى از بهشت بشارت مى‌‏دهد كه در آن، نعمتهاى جاودانه دارند.»
«أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَاللَّهِ... الَّذِينَ ءَامَنُوا و کانوا یَتّقوُن؛ لَهُمُ الْبُشْرى‏ فِي­الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي­الْآخِرَةِ لاتَبْديلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ» (2)

«آگاه باشيد (دوستان و) اولياى خدا،... همان­ها كه ايمان آوردند و (از مخالفت فرمان خدا) پرهيز مى‏كردند؛ در زندگى دنيا و در آخرت، شاد (و مسرور)ند؛ وعده‏هاى الهى تخلّف ناپذير است. اين است آن رستگارى بزرگ»

«الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ كَانُواْ يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرَى‏ فىِ­الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فىِ­الاَخِرَةِ لَاتَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»(3)

«همان­ها كه ايمان آوردند، و (از مخالفت فرمان خدا) پرهيز مى‏كردند، در زندگى دنيا و در آخرت، شاد (و مسرور)ند. وعده‏هاى الهى تخلّف ناپذير است! اين است آن رستگارى بزرگ!»

در کنار این بشارت‌ها انذارها و وعده‌های عذابی هم مطرح شده است.
اگر خوب نگاه کنیم این می‌بینیم که این انذار ها تبشیر ها محرک‌هایی برای حرکت در راه صحیح سعادت هستند که انسان را به سر منزل مقصود می‌رساند. و از طرفی این وعده عذاب و یا وعده بهشت و ثواب‌ها برای انسان ، برای خود انسان بدون عمل کرد او نیست بلکه انسان خوب را وعده ثواب و انسان بد را وعده عقاب می‌دهند نه این که انسان در مرگ فلان می‌شود یا در آخرت چنان . بلکه انسان خوب و بد مورد خطاب هستند و این اثر تربیتی دارد برای حرکت او به سوی خوبی‌ها و کناره‌گیری از بدی‌ها. چرا که انسان بالفطره از سختی‌ها گریزان است و به راحتی‌ها مایل است.
برای همین خدا به راحتی‌های بهشت انسان را وعده می‌دهد و از سختی های دوزخ انذار می‌کند و این نقشه راه سعادتی است که خدا بنا بر فطرت انسان تنظیم کرده است.
و آن کسانی که از مرگ می‌هراسند به خاطر عملکردشان است که از نتیجه عمل خود در آخرت و مواجهه آن در قبر می‌ترسند و الا مرگ برای مومن از بوییدن گل راحت‌تر و دوست داشتنی‌تر است.
در زیر مقایسه‌ای بین حالات مرگ مومن و کافر در روایات بیان شده است که نشان دهنده این مضمون است:
سألت أبا عبد الله عليه السلام عن المؤمن: أيستكره على قبض روحه ؟ قال: لا والله، قلت: وكيف ذاك ؟ قال: لانه إذا حضره ملك الموت جزع، فيقول له ملك الموت: لا تجزع فوالله لانا أبر بك وأشفق من والد رحيم لو حضرك، افتح عينيك وانظر، قال: ويتهلل له رسول الله وأمير المؤمنين علي بن أبي طالب والحسن و الحسين والائمة من بعدهم والزهراء عليهم الصلاة والسلام، قال: فينظر إليهم فيستبشر بهم،فما رأيت شخوصه ؟ قلت: بلى، قال: فإنما ينظر إليهم قال: قلت: جعلت فداك قد يشخص المؤمن الكافر، قال: ويحك إن الكافر يشخص منقلبا إلى خلفه لان ملك الموت إنما يأتيه ليحمله من خلفه، والمؤمن أمامه، وينادي روحه مناد من قبل رب العزة من بطنان العرش فوق الافق الاعلى ويقول: يا أيتها النفس المطمئنة إلى محمد وآله - صلوات الله عليهم - ارجعي إلى ربك راضية مرضية، فادخلي في عبادي وادخلي جنتي، فيقول ملك الموت: إني قد امرت أن اخيرك الرجوع إلى الدنيا والمضي، فليس شئ أحب إليه من إسلال روحه. (4)
یکی از اتفاقاتی که برای مؤمن، هنگام ترک دنیا می‌افتد این است که ملک الموت، هنگامی که برای گرفتن جانش نزد او می‌آید، به او دلداری داده و می‌گوید: «من از پدر مهربان هم نسبت به تو مهربان‌تر و دلسوزترم. چشم‌هایت را باز کن و ببین. وقتی او چشم‌هایش را باز می‌کند، می‌بیند که پیامبر (صلوات‌الله‌علیه) و امیر المومنین و امام حسن و امام حسین (علیهم‌السلام) و حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) نزد او آمده‌اند. او با دیدنشان خوشحال می‌شود. از جانب عرش ، ندایی مؤمن را خطاب قرار داده و می‌گوید: ای نفس مطمئنه به محمد (صلوات‌الله‌علیه) و آلش! به نزد پروردگارت برگرد که هم تو از او خوشنودی، هم او از تو خوشنود است. به جمع بندگانم بپیوند و وارد بهشتم شو».
در مقابل با کافر آنچنان رفتار می‍‍‌‌‍‌‎کنند که توصیفش سخت است.
امام صادق علیه‌السلام به یکی از اصحابش که از ایشان درخواست کرده بود مرگ را برایش توصیف کند، چنین فرمود:
«مرگ برای مؤمن مانند بهترین بویی است که آن‌ را استشمام می‌کند. به خاطر بوی خوشش به خواب می‌رود و همه سختی‌ها و دردها به پایان می‌رسد. اما برای کافر مانند نیش افعی و گزش عقرب یا شدیدتر از آن است. برای برخی از کافران و گناهکار ، از بریده شدن با ارّه و تکه شدن با قیچی و برخورد سنگ به او و چرخاندن سنگ آسیاب بر حدقه چشم است. آن مؤمنی که به آسانی جان خود را تسلیم می‌کند علتش آن است که خداوند خواسته هرچه سریع‌تر او به پاداش آن عالم نائل شود، و آن مؤمنی که سکرات مرگ را با دشواری پشت سر‍ می‌گذارد، برای این است که گناهانی که در دنیا مرتکب شده جبران شود، تا پاک و پاکیزه وارد آن عالم شود و بدون هیچ مانعی استحقاق پاداش ابدی را پیدا کند و آن کافری که به آسانی جان می‌دهد، این راحتی، پاداش کارهای خیری است که در دنیا انجام داده تا وقتی که از دنیا می‌رود دیگر طلبی از خدا نداشته باشد و برایش کار نیکی باقی نماند مگر آن‌چه موجب عقاب است و جز گناهانش چیزی در نامه عملش وجود نداشته باشد و آن کافری که با سختی، سکرات‌ مرگ را می‌گذراند؛ از همان لحظه نخست، عذاب و شکنجه او شروع می‌شود و چون خدا عادل است، به هیچ‌کس ستم نمی‌کند (حتی نسبت به کافران نیز عدالتش را اجرا می‌کند و حقی از آن‌ها ضایع نمی‌کند) (5)

سوال2:
چرا دين برخلاف خواسته‌های ماست؟ حتی بهشتی را هم كه دين ميگوید نامفهوم است به خاطر همين بهشت نيست
بهشت آن چيزی هست كه می‌فهميم و می‌خواهيم ، نه چيزی كه از توان درك ما بالاتره و نمی‌خواهيم!!

جواب:
آنچه درباره بهشت فرمودید به نظر درست نمی‌آید اتفاقا بر عکس فرمایش شما را خیلی سوال می‌کنند که چرا خدا این قدر دنیایی در قرآن بهشت را معرفی می کند!!
آری اگر بار دیگری در قرآن به آیات معرفی شده بهشت بنگریم می‌یابیم که خدا به زیبایی بهشت را توصیف کرده و به قول بزرگان تشبیه معقول به محسوس کرده برای این که ما بهتر آن لذات را درک کنیم.
در زیر نمونه هایی را می‌آوریم:
قرآن کریم در مقام ترسیم چهره و ویژگی‌های بهشت و بهشتیان آیات فراوانی را اختصاص داده است؛ مانند:
1. باغ‌های طرب‌انگیز که زیر درختان آن نهرها جاری است. این بیان حدود 70 بار در قرآن آمده است.
2. درختان و سایه‌های آن مانند میوه هایش همیشگی است: «أکلها دائم و ظلها؛ ميوه و سايه‌اش پايدار است.» (6)و مأکولاتش همیشگى و سایه آن برقرار است
3. فرشتگان بر بهشتیان وارد می‌شوند و سلام و تحیت می‌گویند.
4. لباس های آنان از حریر و پرنیان است.
5. بر تخت ها تکیه زده، نه آفتاب سوزان می بینند و نه سرما.
6. سایه درختان بهشتی بر سر بهشتیان و میوه هایش در دسترس آنان است.
7. ساقیان زیبا رو و حوریان با جام های سیمین و بلورین بر آنان دور می‌زنند.
8. شراب‌هایی می‌نوشند که طبعش چون زنجبیل و عطرآگین است.
9. چشمه ی سلسبیل در آن جاست.
10. جهانی است بزرگ و کشوری است پرنعمت.
11. لباسشان از استبرق و دست‌بندهای‌شان نقره فام است.
12.ساقی شرابشان پروردگار، و شرابشان طاهر و پاک است.
13. در رخسارشان شادمانی نعمت های بهشتی پدیدار است.
14. شرابشان ناب و سر به مهر و دست نخورده است.
15. ترکیب طبع آن شراب این که به مشک مهر کرده اند و از عالم بالا است: «و مزاجه من تسنیم؛ تركيبش از [چشمه] تسنيم است.» (7) و ترکیب طبع آن شراب ناب از (چشمه‌اى از) عالم بالاست.
تذکر:برخی از چشمه های بهشتی خالص و ناب است، مانند چشمه تسنیم و برخی از چشمه ها مزیجی و امتزاجی از تسنیم دارد مانند چشمه‌ی رحیق.
16. آب‌های بهشت هیچ‌گاه گندیده نمی‌شود و طعمش تغییر نمی‌کند. «مثل الجنة التى وعد المتقون فیها انهار من ماء غیر اسن و انهار من لبن لم یتغیر طعمه و انهار من خمر لذة للشاربین و انهار من عسل مصفى و لهم فیها من کل الثمرات و مغفرة من ربهم؛ صفت بهشتى که پرهیزکاران بدان وعده شده‌اند (این چنین است که) در آن نهرهایى است از آبى که طعم و بویش برنگشته، و نهرهایى از شیر که طعمش تغییر نکرده، و نهرهایى از شراب که سراپا لذت است براى نوشندگان، و نهرهایى از عسل تصفیه شده، و براى آنها در آنجا از هر گونه میوه هست و نیز آمرزشى از جانب پروردگارشان (آیا اینان) مانند کسانى‌اند که در آتش جاودانه‌اند و آبى جوشان به آنها خورانده مى شود که روده‌هایشان را پاره پاره مى‌کند.» (8)از این آیه به خوبى مى توان دریافت که موجودات بهشتى از گزند تغیر، فساد، عیب و نقص مصون‌اند.
17. نهرهایی از شراب ناب که برای نوشندگان لذت بخش است و چشمه‌هایی از شیر که طعمش تغییر نیابد و چشمه هایی از عسل مصفا در آن‌جاست.
18. جایگاه امن، امان و سلامتی است.
19. در آن جا برای بهشتیان از همه‌ی میوه‌ها به اضافه لطف و بخشش پروردگارشان هست. و آنچه که انسان بخواهد و چشم‌ها را به شوق و لذت اندازد مهیاست و انسان در آن جاوید باشد: «و فیها ما تشتهیه الأنفس و تلذ الأعین و أنتم فیها خالدون؛ و در آنجا هر چه نفوس را بر آن میل و اشتهاست و چشمها را شوق و لذت، مهیا باشد و شما مؤمنان در آن بهشت جاویدان متنعم خواهید بود.» (9)
20. بهشت جایگاهى ابدى است که هیچ گونه فساد و تباهى در آن راه ندارد: «مثل الجنة التى وعد المتقون تجرى من تحتها الانهار اکلها دائم و ظلها؛ وصف بهشتى که به پرهیزگاران وعده داده شده این است که از زیر (ساختمان‌ها و درختان) آن همواره نهرها در جریان است میوه و خوراکى و روزى فراوان آن دائمى و سایه‌اش همیشگى است. این سرانجام کسانى است که تقوا ورزیده اند، و سرانجام کافران هم آتش است.» (10) پس هم بهشت مصون از زوال و نابودى است و هم اهل آن. چنانکه درسوره فرقان می‌فرماید: «قل اذلک خیر ام جنة الخلد التى وعد المتقون؛ بگو آيا اين [عقوبت] بهتر است‏ يا بهشت جاويدان كه به پرهيزگاران وعده داده شده است.» (11) در جمله (ام جنة الخلد) اضافه جنت به خلد که به معناى جاودان است براى این است که دلالت کند بر اینکه بهشت مزبور فى نفسه و به خودى خود جاودانه و فنا ناپذیر است، همچنان که کلمه (خالدین) در آیه بعدى، براى این آمده که دلالت کند بر اینکه اهل این بهشت در آن جاودانند، و فنا به ایشان راه ندارد.
21. بهشتیان هر چه بخواهند دارا می‌شوند «لهم فیها ما یشاون خالدین؛ جاودانه هر چه بخواهند در آنجا دارند.» (12) یعنى متقین در بهشت از ناحیه خدا و تملیک او مالک و دارنده چنین چیزى هستند، که هر چه را بخواهند دارا شوند، و البته معلوم است که خواست ایشان جز به چیزى که دوست دارند تعلق نمى‌گیرد. به خلاف اهل آتش که به حکم آیه «و حیل بینهم و بین مایشتهون؛ میان آنان و آنچه دوست بدارند حائل و مانعى افکنده‌اند.» (13)
22. مؤمنان پس از عبور از صراط و مواقف دیگر به سوى بهشتى سوق داده مى‌شوند که درهاى آن باز و گشوده است: «و سیق الذین اتقوا ربهم الى الجنة زمرا حتى اذا جاءوها و فتحت ابوابها و قال لهم خزنتها سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین؛ كسانى كه از پروردگارشان پروا داشته‌‏اند گروه گروه به سوى بهشت ‏سوق داده شوند تا چون بدان رسند و درهاى آن [به رويشان] گشوده گردد و نگهبانان آن به ايشان گويند سلام بر شما خوش آمديد در آن درآييد [و] جاودانه بمانيد.» (14) در راه رسیدن به بهشت، ملائکه بهشتیان را همراهى مى کنند و نورى که مؤمنان در دنیا به واسطه ایمان و عمل صالح بدان منور شده‌اند راه آنان را روشن مى‌کند: «یوم ترى المؤمنین و المؤمنات یسعى نورهم بین ایدیهم و بایمانهم بشریکم الیوم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدین فیها، ذلک هو الفوز العظیم؛ آن روز كه مردان و زنان مؤمن را مى‏ بينى كه نورشان پيشاپيش‌شان و به جانب راست‌شان دوان است [به آنان گويند] امروز شما را مژده باد به باغ‌هايى كه از زير [درختان] آن نهرها روان است در آنها جاودانيد اين است همان كاميابى بزرگ.» (15) اما قبل از ورود به بهشت هر ناپاکى از هستى آنان به عذاب موقت یا مغفرت و شفاعت زدوده مى‌شود. زیرا بهشت سراسر طهارت و پاکیزگى است و هیچ گونه پلیدى را بر نمى‌تابد.

این ها گوشه ای از نعمت های بهشت است که خدا آنها رابه بیان دنیایی برای بهتر فهمیدن انسانها بیان کرده است.گفتنی است قرآن در اوصاف بهشت و همچنین در ویژگی‌‌های جهنم، به بیان آن دسته از مطالبی که برای همگان قابل ادراک است پرداخته، با بیان نمونه‌هایی که در این جهان وجود دارد مطلب را نزدیک ساخته است وگرنه، چنان که مکرر اشاره شد، نظام آخرت با نظام دنیایی تفاوت اساسی دارد و واژه دنیایی توان تفسیر کنه آن را ندارد؛ آن‌سان که جنین در رحم مادر توان درک واقعیت‌های خارج از رحم را ندارد. از این رو قرآن در موارد زیاد به مثال و نمونه اکتفا کرده، می‌فرماید: «مثل الجنة التی وعد المتقون تجری من تحتها الأنهار» و «مثل الجنة التی وعد المتقون فیها أنهار من ماء غیر اسن...» داستان بهشتى که به متقیان وعده دادند این است که در آن باغ بهشت نهرهایى از آب زلال دگرگون ناشدنى است. وگرنه نعمت‌هایی فراهم آورده است که از دسترس فهم و ادراک بشر خارج و خرد را توان تعقل آن‌ها نیست، بلکه هیچ کس بر آن‌ها آگاه نیست: «فلا تعلم نفس ما أخفی لهم من قرة أعین جزاء بما کانوا یعملون؛ هیچ کس نمی‌داند که پاداش نیکوکاریش چه نعمت‌ها و لذت‌های روشنی بخش دل و دیده است و در عالم غیب برای او چه ذخیره شده است.» (16) با این که می‌دانیم قرآن مقام و مرتبه رضا و خشنودی خداوند را نسبت به بسیاری از مقام‌ها برتر به شمار آورده است: «و رضوان من الله أکبر ذلک هو الفوز العظیم؛ و خشنودى خدا بزرگ‌تر است اين است همان كاميابى بزرگ.» (17) و برتر و بزرگ‌تر از هر نعمت، مقام رضا و خشنودى خداست و آن به حقیقت فیروزى بزرگ است بنابراین، نعمت‌ها و لذت‌های بی‌نهایت که روشنی بخش دل و دیده است به مراتب باید برتر از مقام رضا باشد.

منابع:
1. توبه: 9 /21.
2. يونس: 10 /62 ـ64.
3. همان:63ـ64.
4. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 6، ص 164.
5. صدوق، محمد، معانی الاخبار، ص287.
6. رعد: 13/ 35.
7. مطففین: 83/ 27.
8. محمد: 47/ 15.
9. زخرف: 43/ 71.
10. رعد: 13/ 35)
11. فرقان: 25/ 15.
12. همان: 16.
13. سباء: 34/ 54.
14.زمر: 39/ 73.
15. حدید: 57/ 12.
16. سجده: 32/ 17.
17. توبه: 9/ 72.




سوال3:
در قرآن چند بار آمده كه ما براي شما مثال می‌زنيم و جز راسخون در علم بطن كلام ما را نمی‌فهمند
اين در حالی است كه بهشت و فهم لذت آن متوقف بر ادراك است
بهشت خارج از درك ما به چه كار دنياي ما آيد؟

پاسخ:
آنچه که شما می‌فرمایید بهشت و فهم لذت آن متوقف بر درک آن است درک هر کس به تناسب فهم او از آیات قرآن نسبت به بهشت متفاوت است .
یکی مثل مؤمنین در سطح عادی وقتی قرآن را می‌خوانند از حور و قصور باغ‌ها و تخت‌ها و ... بهشتی که خدا آن را در قرآن توصیف کرده درکی از بهشت می‌‌نمایند و همین موجب شوق‌شان به بهشت و نعمات آن و حرکت به سوی آن می‌شود.
و گاهی سطح بالاتر است و فهم و درک از آیات هم بالاتر می‌رود و به تاویل آیات دست می‌یابند و به آن هدایت می‌شوند و فهم آیات قرآن به تعداد درجات مؤمنین متفاوت است و آن که شما اشاره کردید که «ما یعلم تاویله الا الله والراسخون فی العلم» (1)علمش و درکش و هدایتش مخصوص آن‌هاست نه این که بهشت از حد تصور غیر راسخون فی العلم بیرون باشد.
محمد باقر (ع) فرمودند: برای قرآن بطنی است و برای بطن قرآن ،بطنی دیگر تا هفت بطن . برای رسیدن به بطون قرآن باید علم تاویل دراختیار داشت . چرا که در آیه ۷ سوره آل عمران می‌خوانیم :” ... «و ما یعلم تاویله الا الله والراسخون فی العلم یقولون آمنا به کل من عند ربنا» “ که بنا بر احادیث متعددی ائمه معصومین، راسخون درعلم‌اند.
زیبایی و بلندای هدایتگری قرآن نیز در همین است که مردم عادی در قرائت قرآن به ظاهر آن دست می‌یابند و هدایت می‌شوند و به اندازه درک خود بهشت را درک کرده و شوق پیدا می‌کنند و عالمان و صدیقان و اولیا هم به قرآن هدایت می‌شوند و شوق پیدا می‌کنند تا جایی که خود قرآن می‌فرماید
«إنما المؤمنون الذين إذا ذكر الله وجلت قلوبهم وإذا تليت عليهم آياته زادتهم إيمانا» (2)
خدا قرآن را به زبان عربی فصیح نازل کرد تا ظاهر آن هیچ مشکلی برای فهم نداشته باشد:
«فانما یسرناه بلسانک لتبشربه المتقین» (3)
همانا قرآن را بر زبان تو آسان نمودیم تا بواسطه آن پرهیزگاران را بشارت دهی.
و مراتبی از قرآن در قلوب مؤمنین جا می‏‌گیرد و مرتبه‏ای از آن در «مابین الدفّتین» بصورت مکتوب ظاهر می‏شود هر یک از این مراتب جلوه خاصی از حقیقت قرآن را آشکار می‏‌سازد.
این فراز را با حدیث امام حسین (علیه السلام) تمام می‏‌کنیم، امام درباره ابعاد مختلف قرآن و درک آن می‌‏فرماید:

کتاب اللّه‏ عزو جل علی اربعة اشیاء علی العبارة و الاشارة و اللطائف و الحقایق فالعبارة للعوام و الاشارة للخواص و اللطائف للاولیاء و الحقایق الانبیاء. (4)
امام حسین (علیه السلام فرمود): کتاب خداوند عزوجل بر چهار خصلت است: مقام عبارت، اشاره، لطائف و حقایق، که عبارت قرآن برای عوام مردم و اشارات قرآنی برای خواص و لطائف آن بر اولیاء و دوستداران و حقایق آن برای پیامبران قابل درک می‌باشد.

پس آیات قرآن درباره بهش برای همه در هر سطحی که باشند قابل درک و هدایت گر و مفید است.

سؤال4:
آنچه كه عموم ما انسان‌ها مي‌خواهيم همين خواسته‌هاي نفساني است در حالي كه نعمت آخرت و خود آخرت در مقابل دنيا خواهی و نفسانيات و مبارزه با آن است ، چه طور مي‌شود كه ترك لذت مادی براي رسيدن مجدد به همان لذت يا بهتر از آن باشد؟

پاسخ:
برای همین است که خدا بهشت را از آنچه که انسان در واقع به آن اشتهاء دارد پر کرده است هر کس به اندازه معرفت خود یکی به میوه‌های بهشتی یکی به حور و قصور و یکی به دیدار وجه الله و دیدار امام حسین و همسایگی آنها و یکی جوار رحمت الهی را طالب است:
مانند آسیه همسر فرعون که به خدا عرض کرد:«رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ

[=arial](5)

و خدا نفرموده است که از دنیا و لذت آن دست بردارید تا شما را به بهشت بی‌لذت ببرم بلکه فرموده است که از لذت‌های دنیا درست و صحیح و مطابق برنامه صحت بدن و روحتان که من خدا آن را کامل می‌دانم بهره برداری کنید تا بتوانید بیشتر لذت ببرید و لذتتان هدفمند باشد گرچه این لذت‌های دنیا را من با غم و سختی آمیخته قرار دادم به دستورات من عمل کنید تا شما را در بهشتی ساکن کنم که تمام این لذت ها و مافوق آن بدون غم و سختی برای شما آماده است.

سوال5:
آیا واقعیت حور العین علم بکر الهی است ؟ اگر این گونه باشد ما چیزی از آن نمی فهمیم.و دیگر آنچیزی نیست که خدا به ما وعده داده است و یک چیز موهوم است.

پاسخ:
اولا خدا به آنچه وعده داده است عمل می‌کند و خلف وعده نمی‌کند «ان الله لایخلف المیعاد»
پس اگر می‌گوید بهشتی هست با این خصوصیات حتما هست و شکی در آن نیست و در قیامت برای اهلش اجرا خواهد شد.
در این آیه ی شریفه تصریح شده که اهل بهشت هر چه بخواهند برای آنها فراهم است ؛ این مطلب در آیه‌ی 31 فصلت نیز بیان شده است . « نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ لَكُمْ فيها ما تَشْتَهي‏ أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فيها ما تَدَّعُونَ .ما(فرشتگان )ياران و مددكاران شما در زندگى دنيا و آخرت هستيم؛ و براى شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب كنيد به شما داده مى‏شود. »
اوصاف حوریان درقرآن:
و جعلناهن ابکارا
ما آنها را باکره آفریدیم.(6)
و یا در آیه‌ای دیگر که می‌فرماید:
و لهم فیها ازواج مطهره که در بهشت برای متقین زوجهای پاکیزه‌ای است.(7)و در تفسیر آن ذکر فرموده‌اند اینها زوج‌هایی هستند که از تمام خبائث ظاهری و باطنی بدور هستند.
و از این‌ها که بگذریم در خود معنای حور العین و وجه تسمیه این کلمه فرموده‌اند حور به معنی سفید اندام و عین به معنای گشاده چشم و یا معنای این که سفیده چشم که در نهایت سفیدی است و سیاهی آن در غایت سیاهی و صفا و طراوت.
همه این‌ها و اوصافی که ذکر شد دلالت دارند بر اینکه این موجودات بهشتی را خداوند به شکل زنان دنیوی با ویژگی‌های خاص خلق فرموده است.
و امّا اگر بخواهیم جنس حور العین برایمان مشخص شود باز روایتی در این رابطه آمده است که تصریح به جنس حور العین فرموده‌اند:
ابی بصیر از امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌خواهد او را با توصیف بهشت به شوق آورد، حضرت نیز پس از بیان اوصافی از بهشت و نعمت‌هایش به توصیف حور العین می‌پردازد. راوی سؤال می‌کند: فدایت شوم، حور العین از چه چیزی خلق شده است؟ فرمودند: از خاک و سرشت بهشتی.(8)
و در روایتی دیگر نیز که از امام رضا (علیه السّلام ) نقل شده که می‌فرمایند حور العین جنسش از خاک و زعفران بهشتی است که هرگز فاسد نمی‌شود.(9)
و در روایت هم وارد شده که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) می‌فرمایند: هیچ بنده‌ای وارد بهشت نمی‌شود مگر این که بالای سر و پایین پای او دو حور العین می‌نشینند و با زیباترین صوت برای او نغمه سرایی می‌کنند و این نغمه هرگز نغمه شیطانی نیست بلکه محتوای آن تمجید و تقدیس الهی است.(10)

در «تفسير عيّاشي‌» از جَميل‌ بن‌ دَرّاج‌ از حضرت‌ صادق‌ (عليه‌السّلام‌) آورده‌ است‌ كه‌:
إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ مَا يَتَلَذَّذُونَ بِشَيْءٍ فِي‌ الْجَنَّةِ أَشْهَي‌ عِنْدَهُمْ مِنَ النِّكَاحِ، لَا طَعَامٍ وَ لَا شَرَابٍ.(11)
«اهل‌ بهشت‌ در بهشت‌ از هيچ‌ چيز مانند نكاح‌ لذّت‌ نمی‌برند، نه‌ غذا خوردن‌ و نه‌ آشاميدن‌.»

ثانیا: بهشت دارای مقاماتی است که بنا بر تفاوت درجه مؤمنین متفاوت است و همان گونه که قرآن دارای ظاهر و باطنی است و حقایق آن مختص اولیا و مقربین درگاه الهی است بهشت هم دارای ظاهر و باطنی است که به اختلاف درجات آن برای افراد متفاوت است . نعمات بهشت هم دارای ظاهر و باطنی است که باز به درجات متفاوت مختلف است. که هر کسی بدان راه نمی‌یابد . همان گونه که به حقیقت و باطن آیات بهشت در قرآن راه نمی‌یابند مگر اولیای الهی .
پس نتیجه کلام این شد که تمام این نعمت‌هایی که خدا در قرآن برای بهشتیان از حور و قصور و نهر و ...ذکر کرده است برای کسانی که به بهشت راه می‌یابند(بنا بر عملی که انجام داده‌اند) هست و هیچ تخلفی از این وعده صورت نمی‌گیرد. مثلا ثواب کسی که در دنیا پای مادر را ببوسد بوسیدن پیشانی حور العین در آستانه بهشت است. و این محقق می‌شود.
روایت است كه مردى خدمت حضرت رسول صلى الله علیه و آله آمد و عرض كرد:
من نذر كرده‌ام كه درب بهشت و صورت حور العین را ببوسم!
حضرت فرمود: «برو پاى مادر [به منزله صورت حور العین] و پیشانى پدرت را [به منزله درب بهشت] ببوس.»
عرض كرد: پدر و مادرم از دنیا رفته‌اند، حضرت فرمود: قبر آنها را ببوس... (12)

همان گونه که در تفسیر و تاویل‌ها و بواطن آیات قرآن معنای حور العین متفاوت می‌ شود در درجات بالای بهشت هم بنا بر ظرفیت وجودی افراد این حقیقت اوج می‌ گیرد و به صورت‌های والای عرفانی نمود پیدا می‌کند. چرا که اولیای الهی مقام‌شان و گرایش روحی‌شان و لذات‌شان فرا‌تر از همنشینی با حوریان و سکنی در قصور است. آن‌ها با درک حقایق و دریافت علوم و ...خوش هستند و لذت می‌برند و این در درجات بالای بهشت است.
در كتاب‌ «بشارة‌ المصطفي‌» با سند متّصل‌ خود از ابن‌ عبّاس‌ آورده‌ است‌ كه‌:قَالَ: يَأْتِي‌ عَلَي‌ أَهْلِ الْجَنَّةِ سَاعَةٌ يَرَوْنَ فِيهَا نُورَ الشَّمْسِ وَالْقَمَرِ، فَيَقُولُونَ: أَلَيْسَ قَدْ وَعَدَنَا رَبُّنَا أَنْ لَا نَرَي‌ فِيهَا شَمْسًا وَ لَا قَمَرًا؟! فَيُنَادِي‌ مُنَادٍ: قَدْ صَدَقَكُمْ رَبُّكُمْ وَعْدَهُ! لَا تَرَوْنَ فِيهَا شَمْسًا وَ لَا قَمَرًا، وَلَكِنْ هَذَا رَجُلٌ مِنْ شِيعَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي‌طَالِبٍ عَلَيْهِالسَّلَامُ يَتَحَوَّلُ مِنْ غُرْفَةٍ إلَي‌ غُرْفَةٍ؛ فَهَذَا الَّذِي‌ أَشْرَقَ عَلَيْكُمْ، مِنْ نُورِ وَجْهِهِ! (13) «ساعتي‌ بر اهل‌ بهشت‌ مي‌گذرد كه‌ در آن‌ ساعت‌ نور خورشيد و ماه‌ را مي‌بينند، و مي‌گويند: مگر نه‌ اينست كه‌ خداوند به‌ ما وعده‌ داده‌ است‌ كه‌ ما خورشيد و ماه‌ را نبينيم‌؟! منادي‌ ندا می‌دهد: آری خداوند به‌ وعدۀ خود وفا نموده‌ و در اين‌ وعده‌ راست‌ بوده‌ است‌! شما نه‌ خورشيد را می‌بينيد و نه‌ ماه‌ را، وليكن‌ اين‌ مردی بود از شيعيان‌ عليّ بن‌ أبي‌طالب‌ (عليه‌ السّلام‌) كه‌ از غرفه‌ای به‌ غرفۀ ديگر منتقل‌ شد؛ اين‌ نوری كه‌ بر شما اشراق‌ كرده‌ است‌، از نور چهرۀ اوست‌!»

سؤال6:
چطور مي‌شود كه در دنيا نفس خواهی مذموم و مساوي با جهنم است ولي در آخرت مطلوب است؟

پاسخ7:
اول این که در دنیا همیشه نفس خواهی مذموم و مساوی جهنم نیست.
قُل مَن حَرَّمَ زینَهَ اللَّهِ الَّتی أَخرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزقِ ۚ قُل هِیَ لِلَّذینَ آمَنوا فِی الحَیاهِ الدُّنیا خالِصَهً یَومَ القِیامَهِ ۗ کَذٰلِکَ نُفَصِّلُ الآیاتِ لِقَومٍ یَعلَمونَ
(14)
بگو: «چه کسی زینت‌های الهی را که برای بندگان خود آفریده، و روزی‌های پاکیزه را حرام کرده است؟!» بگو: «این‌ها در زندگی دنیا، برای کسانی است که ایمان آورده‌اند؛ (اگر چه دیگران نیز با آن‌ها مشارکت دارند؛ ولی) در قیامت، خالص (برای مؤمنان) خواهد بود.» این گونه آیات (خود) را برای کسانی که آگاهند، شرح می‌دهیم!

هرچه که خدا در دنیا حلال کرده است برای مومنین از زینت ها و خوردنی ها و پوشیدنی ها حلال است هرکدام را که خواستند انتخاب کنند هر کدام را که میل‌شان کشید و خواستند مصرف کنند.
آیه سر این را بیان می کند «من الطیبات» یعنی شرط است در این انتخاب‌ها و گزینش‌ها طیب بودن آن چیز ، و اگر طیب نبود دیگر گزینشش می‌شود حرام، و در آخرت آنچه که از غذا‌ها و نوشیدنی‌ها و حور و قصور در بهشت مهیا است از طیبات است و مؤمن به خاطر آن کشف غطایی که برایش شده و همه چیز با باطن خود ظهور می‌کند شیء خبیث را طلب نمی‌کند چرا که دیگر او باطنش را که کثافات و چرک و آتش است را می‌بیند و آن را طلب نمی‌کند .
ثانیا اگر قبول کنیم که نفس خواهی در دنیا مذموم باشد . نفس خواهی مذموم است که در راستای خدا خواهی نباشد و در مقابل خدا خواهی باشد یعنی امانیسم . اما نفس خواهی که در راستای خدا خواهی و در راستای عبودیت الله باشد که مذموم نیست . قوا انفسکم و اهلیکم نارا (15)
استفاده از نعمات بهشتی که پاداش اعمال نیک مومنین است عین خدا‌خواهی است . و چیزی بیرون از دایره بندگی نیست که مذموم باشد .و این امتیازی برای مومنین و اهالی بهشت است که خدا هر جه را که به آن اشتها داشته باشند را به آنها عنایت می‌کند و این نیست جز: جزاء بما کانوا یعملون (16)

ثالثا: نفس خواهی چرا در دنیا مذموم است ؟ غیر از این است که خدا گفته و مذموم شده ؟ همین خدایی که نفس خواهی در دنیا را مذموم خوانده نفس خواهی در بهشت را اجازه داده است.
رابعا: انسان دارای دو بعد است:
1-بعد الاهی،
2-بعد نفسانی، که از آن دو، به خود واقعی و خود مجازی
(17) تعبیر می کنند. آنچه در اسلام، مذمت شده و جهاد و مبارزه‌ی با او به عنوان جهاد اکبر تلقی شده است، همین خود مجازی و خواسته‌های اوست، و اگر در قرآن آمده است که بزرگترین باختن‌ها، این است که انسان خودش را ببازد(18)، منظور همین خود و من واقعی است.
و این خود حقیقی است که قرآن در باره ی آن فرموده است: «مانند آن‌هایی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز چنان کرد تا خود را فراموش کنند.»
(19) یعنی انسان این خود را آنگاه کشف می‌کند که خدا را کشف کرده باشد و لذا شهود منِ خود، هیچ وقت از شهود خدا جدا نیست (20)
با این خود، نه تنها نباید مبارزه کرد بلکه باید او را عزیز و گرامی داشت و به همین جهت است که انسان حق ندارد عملی را که آبرویش را در بین مردم به خطر می‌اندازد، انجام دهد.
(21)
به تعبیر شهید مطهری (ره): «روح و حقیقت عبادت که توجه به خداست، بازیافتن خود واقعی است. انسان خود حقیقی‌اش را در عبادت و در توجه به ذات حق پیدا می‌کند و می‌یابد.»
(22)
به هر حال، اگر هدف انسان از عبادت، ارتقای بعد الهی و تقرب به پروردگار باشد و عبادت را به این نیت انجام دهد، در این صورت، عبادتی که برای ارتقای درجات معنوی و الهی خود انجام می‌دهد کاملاً هم جهت و هم سو با عبادت «لله» می‌شود و از مسیرحق، ذره‌ای انحراف پیدا نمی‌کند؛ عبادت معصومین (ع) از این نوع است. ما انسان‌ها نیز باید با پیروی از ایشان(ع) سعی کنیم عباداتمان در این مسیر قرار­گیرد.
در این صورت، انسان بایدخودخواه باشد؛ یعنی ارزش‌های خدایی خود را بشناسد و آن‌ها را دوست داشته باشد و آنها را بیهوده از بین نبرده و در مسیر افزودن بر آن‌ها باشد، زیرا خودخواهی، به معنای دوست داشتن بعد الهی، خداخواهی و خدادوستی است. پس آنچه از نظر اسلام مذموم است، تلاش و کوشش، در راه خود حیوانی و مادی و نفسانی است، اما تلاش و فعالیت در راه ارتقای خود (بعد) الهی، در حقیقت، تلاش و کوشش در راه خدا و برای خداست.
و لذا اگر انگیزه کسی که اجیر می‌شود عبادتی مثل حج را برای دیگری به جا آورد، ارتقای خود واقعی باشد این انگیزه او ممدوح است.

منابع:


1.آل عمران: 3/ 7.
2. انفال: 8/ 12.
3. مریم:
19/۹۸ .
4. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۹۲، ص۲۰٫.
‎ 5. تحریم: 66 / 11.
6. واقعه: 65 / 3.
7. آل عمران: 3/ 15.
8. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 8، ‌ص 121.
9. همان، ص 122.
10. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 8، ص 196.
11. مجلسی، محمد باقر، «بحار الانوار» طبع‌ حروفي‌، ج‌ 8، ص‌ 139.
12. قرة العین ص38
13. «سفينة‌ البحار» ج‌ 1، ص‌ 183، در مادۀ جنن‌.
14. اعراف: 7/ 32.
15.تحریم: 66 /6.
16.واقعه: 56 / 24.
17.
شهید مطهری، مرتضی، انسان کامل، ص 216.
18. زمر: 39 / ۱۵.
19. حشر: 59 /
۱۹ .
20.
شهید مطهری، مرتضی، انسان کامل، ص ۲۳۶.
21.
همان، ص ۲۴۴.
22. همان، ص ۲۳۷و ۲۳۸٫.
موضوع قفل شده است