آیه 12 تا 26 سوره یس مربوط به کدام داستان است؟

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیه 12 تا 26 سوره یس مربوط به کدام داستان است؟

در ا ین آیات می فرماید: وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ (13)
إِذْ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ فَقالُوا إِنَّا إِلَيْكُمْ مُرْسَلُونَ (14)
قالُوا ما أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَكْذِبُونَ (15)
قالُوا رَبُّنا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ (16)
وَ ما عَلَيْنا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينُ (17)
قالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَ لَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذابٌ أَليمٌ (18)
قالُوا طائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَ إِنْ ذُكِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ (19)
وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدينَةِ رَجُلٌ يَسْعى‏ قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلينَ (20)
اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ (21)
وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذي فَطَرَني‏ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (22)
أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً وَ لا يُنْقِذُونِ (23)
إِنِّي إِذاً لَفي‏ ضَلالٍ مُبينٍ (24)
إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ (25)
قيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمي‏ يَعْلَمُونَ (26)

این آیات سرنوشت کدام قوم را می گوید؟ نفر اول و دوم و سوم در اینجا کدام پیامبران هستند؟ چه بر سر این قوم آمد ؟

با سلام
از اين آيه تا هفده آيه‏ى ديگر سرگذشت تعدادى از انبيا نقل شده كه مأمور هدايت مردم منطقه‏ى خود بودند. در تفاسير گفته‏اند كه مراد از قريه در اين آيه، منطقه انطاكيه است كه از شهرهاى قديم روم بوده و هم اكنون جزو خاك تركيه و از شهرهاى تجارى آن مى‏باشد.
از مجموع اين هجده آيه بر مى‏آيد كه مردم اين شهر بت پرست بودند و پيامبران براى دعوت آنها به توحيد و مبارزه با شرك آمده بودند.
1- تاريخ گذشتگان، بهترين درس براى آيندگان است. (واضرب لهم)
2- مربى و مبلغ بايد با تاريخ آشنا باشد. (واضرب لهم)
3- بر جامعه، اصول و قوانين ثابتى حاكم است كه سرنوشتِ انسان‏ها و جوامع را بر اساس آن مى‏توان تعيين نمود. آرى، سنّت‏هاى الهى ثابت است و با تفاوت اقوام، افراد، زمان و مكان، تفاوتى نمى‏كند. (واضرب لهم مثلاً)
4- بهترين مثال، مثال‏هاى واقعى و عينى است نه تخيّلى. (واضرب لهم مثلاً)
5- در بيان داستان، عبرت‏ها مهم است، نام قريه، نژاد، زبان و تعداد افراد مهم نيست. (اصحاب القريه)
6- انبيا به سراغ مردم مى‏رفتند و منتظر نبودند تا مردم به سراغ آنان بيايند. (جاءها المرسلون)
تفسیر نور

با سلام
اين آيات و چندين آيه بعد كه مجموعا 18 آيه را تشكيل مى‏دهد سرگذشتى از چند تن از پيامبران پيشين كه مامور هدايت قوم مشرك و بت پرستى بودند كه قرآن از آنها به عنوان" اصحاب القريه" ياد كرده و آنها به مخالفت برخاستند و آنان را تكذيب كردند و سرانجام به عذاب دردناكى گرفتار شدند بيان مى‏كند، تا هم هشدارى باشد براى مشركان مكه، و هم تسلى و دلدارى باشد براى پيامبر و مؤمنان اندك آن روز.
در اينكه اين رسولان چه كسانى بودند در ميان مفسران گفتگو است، جمعى گفته‏اند: نام آن دو نفر" شمعون" و" يوحنا" بود و نام سومين" بولس" و بعضى نامهاى ديگرى براى آنها ذكر كرده‏اند.
و نيز در اينكه آنها پيامبران و رسولان خداوند بودند و يا فرستادگان حضرت مسيح ع (و اگر خداوند مى‏فرمايد ما آنها را فرستاديم به خاطر آنست كه رسولان مسيح هم رسولان او هستند) باز در ميان مفسران گفتگو است، هر چند ظاهر آيات فوق موافق تفسير اول است، گرچه تفاوتى در نتيجه‏اى كه قرآن مى‏خواهد بگيرد نمى‏كند.

تفسير نمونه، ج‏18، ص: 340

هوريا شاهويي;63659 نوشت:

قالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَ لَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذابٌ أَليمٌ (18)
؟


فال بد يكى از خرافاتى است كه در قديم بوده و امروزه نيز در شرق و غرب هست و هر منطقه و قومى‏به چيزى فال بد مى‏زنند.
اسلام آن را شرك دانسته و با جمله «الطيره شرّ» بر آن خط بطلان كشيده و کفّاره‏ى آن را توكّل بر خداوند دانسته است.
«کفّاره الطيره التوكّل» فال بد آثار شومى‏دارد،
از جمله: سوءظن به افراد، ركود در كارها، تلقين شكست و احساس حقّارت. بدترين آن، فال بد به مقدّسات و اولياى الهى است.
1- در برابر هر سخن انحرافى بايد پاسخى روشن عرضه داشت. (قالوا انّا تطيّرنا بكم، قالوا طائركم معكم)
2- تكذيب (فكذّبوهما)، تحقير (تطيّرنا بكم) و تهديد (لنرجمنّكم) از حربه‏هاى کفّار است. 3- فالگيرى و فال زدن، از آداب و رسوم جاهلى است. (تطيّرنا بكم)
4- كسى كه منطق ندارد به خرافات متوسّل مى‏شود. (تطيّرنا بكم) 5
- انحراف فكرى مقدّمه‏ى انحراف عملى است. (تطيّرنا بكم... لنرجمنّكم)
6- كفر، مايه سنگدلى و جسارت به انبيا است. (لنرجمنّكم)
7- کفّار كه در برابر منطق و روش پيامبران منطقى ندارند، پس از تكذيب، دست به تهديد مى‏زنند. (لنرجمنّكم و...)
8- كار انبيا، غفلت زدايى و توجّه دادن مردم به فطرت سالم است. (ذكّرتم)
9- يكى از جلوه‏هاى اسراف، سركشى و طغيان است. (بل انتم قوم مسرفون)
10- ريشه‏ى بدبختى‏ها طغيان و اسراف است، نه ايمان به خدا و پيامبران. (بل انتم قوم مسرفون)

تفسیر نور

هوريا شاهويي;63659 نوشت:

وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذي فَطَرَني‏ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (22)

بر اساس آنچه در تفسير مجمع البيان آمده است، ماجرا مربوط به زمان حضرت عيسى است كه دو تن از حواريين خود را براى دعوت مردم به شهر انطاكيه فرستاد و آنها در بين راه به حبيب نجّار برخوردند و او با معجزه‏اى كه اين دو تن نشان دادند، ايمان آورد. آن دو به شهر وارد شدند، ولى مردم سخن آنها را نپذيرفتند و تكذيبشان كردند.
حضرت مسيح، «شمعون» بزرگ‏ترين حوارى خود را به كمك آنها فرستاد و او توانست با به دست آوردن دل پادشاه، نظر او را به دست آورد و اكثر مردم به خدا ايمان آوردند. البتّه اين روايت كه در ديگر كتب تفسيرى نيز آمده است، از دو جهت با متن قرآن سازگار نيست: زيرا اوّلاً ظاهر آيات قرآن، فرستادن پيامبر از سوى خدا براى اين قوم است، نه ياران يك پيامبر و ثانياً اگر اكثر مردم ايمان مى‏آوردند كه عذاب بر آنها نازل نمى‏شد.
بر اساس روايات، فردى كه براى حمايت از فرستادگان الهى به شهر انطاكيه آمد، حبيب نجّار بود كه از او به «صاحب يس» نيز تعبير شده و در رديف مؤمنِ آل فرعون كه به حمايت حضرت موسى برخاست، شمرده شده است.
امروزه شهر انطاكيه كه ميان حَلب و اسكندريه واقع است و جزو خاك تركيه مى‏باشد، پس از «بيت المقدّس» دوّمين شهر مورد توجّه مسيحيان است.

تفسیر نور

من شنیده ام که پولس و یوحنا حواریون حضرت عیسی بودند که مسیر تبلیغ حضرت عیسی را عوض کردند حالا چگونه می توانند این سه پیامبر باشند؟

هوريا شاهويي;64243 نوشت:
من شنیده ام که پولس و یوحنا حواریون حضرت عیسی بودند که مسیر تبلیغ حضرت عیسی را عوض کردند حالا چگونه می توانند این سه پیامبر باشند؟

باسلام مجدد
همانطور که عرض شد حضرت آیت الله مکارم هر سه را پیامبر می داند واین احتمال قویتر می باشد.


بسم الله الرحمان الرحیم

با سلام و تشکر


نام پولس در قرآن نیامده است؛ اما شمارى از مفسران او را از رسولان سه‌‌گانه‌‌اى پنداشته‌‌اند كه بنا به گزارش قرآن از سوى "اصحاب القریه" تكذیب شدند: «واضرِب لَهُم مَثَلاً اَصحـابَ القَریةِ اِذ جاءَهَا المُرسَلون. اِذ اَرسَلنا اِلَیهِمُ اثنَینِ فَكَذَّبوهُما فَعَزَّزنا بِثالِث فَقالوا اِنّا اِلَیكُم مُرسَلون»
این­كه رسولان سه گانه پیامبران الهى بودند یا فرستادگان عیسى علیه السلام مورد اختلاف است. شمار قابل توجهى از مفسران ظاهر آیات را مؤید دیدگاه نخست مى‌‌دانند، زیرا ارسال رسولان به خداوند نسبت داده شده است و پیامبر بودن آنان را مى‌‌رساند و درست بر همین اساس است كه كافران با تصور این­كه پیامبر نمى‌‌تواند از سنخ بشر باشد در مقام تكذیب آنان گفتند: «ما اَنتُم اِلاّ بَشَرٌ مِثلُنا»
دیدگاه دوم كه رسولان را فرستادگان عیسى علیه السلام مى‌‌داند در توجیه ظاهر آیات مى‌‌گوید كه چون عیسى علیه السلام آنان را به فرمان خدا فرستاده بود، براى همین، ارسال آن­ها به خداوند نسبت داده شده است.
صاحبان این دیدگاه كه اغلب از مفسران نخستین و افراد آشنا به منابع اهل كتاب بوده­ اند، مراد از "القَریةَ"را همان "انطاكیه" مى‌‌دانند.
این محققان در تعیین نام و ترتیب فرستادن رسولان یادشده دیدگاه یكسانى ندارند؛ برخى یوحنّا و پولس را دو رسول نخست و شمعون را رسول سوم و بعضى پولس را سومین رسول دانسته‌‌اند، چنان كه برخى دیگر، پولس را در شمار آن سه ندانسته‌‌اند
با توجه به ایمان آوردن پولس پس از عیسی علیه السلام و نقش وی در تحریف تعالیم وحیانی وی، پولس نمی­توانسته یکی از این رسولان باشد.
به نظر مى‌‌رسد كه این دیدگاه كه از سوى افرادى چون ابن‌‌عباس، "كعب الاحبار" و "وهب ‌‌بن منبه" گزارش شده تلاش ناموفقى است براى تطبیق آیات یاد شده بر برخى گزارش­هاى كتاب مقدس، در حالى كه با یكدیگر سازگار نیست
از كتاب مقدس چنین بر مى‌‌آید كه شهر انطاكیه شام، از مهم‌‌ترین كانون­هاى دینى مسیحیت بوده است كه مبلغان، از جمله پولس از آن­جا روانه سفرهاى تبلیغى مى‌‌شده‌‌اند هم­چنین در این شهر است كه روح‌‌القدس، برنابا و پولس را براى امر مهم تبلیغ برمى‌‌گزیند. آن دو در یكى از سفرها و به همراه یوحنا به شهر انطاكیه مى‌‌رسند؛ اما هیچ گزارشى از نزول عذاب الهى بر مردمان آن وجود ندارد، در حالى كه قرآن عذاب "اَصحابُ القَریة" را گزارش مى‌‌كند.
نكته دیگر، كه از كتاب مقدس برمى‌‌آید آن است كه یوحنا از آغاز به همراه آن دو بوده است؛ نه آن­كه پس از تكذیب و زندانى شدن به آن­ها بپیوندد، در حالى كه قرآن ارسال رسول سوم‌ ‌را ‌‌پس از تكذیب دو رسول اول مى‌‌داند.
بر اساس گزارش کتاب مقدس این حوادث و سفرها پس از عیسى علیه السلام بوده است نه در زمان وی.
به طور کلّ، داستانی را که قرآن درباره "اصحاب القریه" آورده است، در كتاب مقدس وجود ندارد.
بنابراین آنان (برنابا، پولس و یوحنّا) نمى‌‌توانند مصداق رسولان سه­گانه باشند و "القَریة" انطاكیه‌‌اى غیر از انطاكیه مشهور یا اساساً ‌‌شهر دیگرى است.(سایت پژوهشکده باقرالعلوم ع)
موفق باشید:Gol:

موضوع قفل شده است