جمع بندی آیا هیچیک از پنج امام اوّل، خود را امام و هیچیک از هفت امام بعدی خود را خلیفۀ رسول الله نامیده اند؟

تب‌های اولیه

34 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا هیچیک از پنج امام اوّل، خود را امام و هیچیک از هفت امام بعدی خود را خلیفۀ رسول الله نامیده اند؟

سلام. آیا هیچیک از پنج امام اوّل، خود را امام و هیچیک از هفت امام بعدی خود را خلیفۀ رسول الله نامیده اند؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد کریم

مسلمان ایرانی;584483 نوشت:
سلام. آیا هیچیک از پنج امام اوّل، خود را امام و هیچیک از هفت امام بعدی خود را خلیفۀ رسول الله نامیده اند؟

سلام علیکم
ائمه اطهار علیهم السلام در هر جایی که فرصت بوده بر حقانیت خود واینکه جانشینان رسول خدا(ص) وائمه برحق هستند استدلال کرده اند.
چون موارد زیاد است واگر بخواهیم آنها را نقل کنیم به درازا می کشد لذا آدرس آنها را بنده خدمت شما عرض می کنم وزحمت مطالعه با شما.
قبلا این نکته را عرض کنم که کتاب شریف الغدیر که علامه امینی تالیف کرده اند در واقع بیانگر همین احتجاجات امیرالمومنین وسایر صحابه وطرفداران حق بر حقانیت ایشان است. از جمله استدلالی که ایشان در کوفه ونزد صحابه رسول خدا(ص) از جمله ابوایوب انصاری داشته اند که آیا رسول خدا(ص) در روز غدیر خم این جمله را نفرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه که آنها هم تصدیق کرده اند. این مورد در کتاب الغدیر . ودر ج1 الغدیر علامه امینی(ره) احتجاجات امیرالمومنین علیه السلام را بیان داشته است. احتجاج در روز شوری، در ایام عثمان، در روز رحبه، روز جمل، یوم الرکبان که همین الغدیر 14جلدی می توانید به ج1 از ص327الی 394 وبعد احتجاج حضرت زهرا(س)، امام حسن وحسین علیهما السلام وسایر صحابه را بیان می کند.
وبه این می توانید خطبه شقشقیه که خطبه 3 نهج البلاغه هست را اضافه کنید که صراحت در غصب حکومت دارد.
در مورد سایر ائمه علیه السلام هم می توان به امام موسی کاظم علیه السلام اشاره کرد که وقتی هارون الرشید به ایشان می گوید: محدوده فدک چقدر هست بگویید تا تحویل دهم حضرت محدوده ای که برای فدک بیان می کند تقریبه تمام گستره ای که تحت حکومت اسلام قرار داشت شامل می شد یعنی از شرق به چین واز شمال به آفریقا می رسید که با بیان حضرت هارون فهمید که فدک برابر با حکومت اسلامی است. واین خود در ضمن ادعایی بر حقانیت آن حضرات برای تصدی امور است.
چنانچه دشمنان خود آنها از جمله خود هارون الرشید به این مساله اعتراف داشتند که وقتی در مورد نوع رفتار هارون با امام موسی کاظم مامون سوال می کند که این پیرمرد کی بود که این قدر به او احترام می کردید: می گوید: هذا امام الناس وحجة الله علی خلقه وخلیفته علی عباده. این امام بر مردم وحجت خدا بر خلقش وخلیفه خدا بر بندگانش می باشد.( احتجاج طبرسی، تک جلدی، ص393)
در مورد دیگری وقتی امام رضا علیه السلام در مورد امامت وصفات امام توضیحاتی می فرمایند، در بخشی می فرماید: آنها(مخالفان) گمان کردند اینها(صفات امامت) در غیر اهل بیت رسول خدا(ص) پیدا می شود. به خدا آنها دروغ گفتند...چون امام (برحق) را بدون بصیرت ترک کردندوشیطان نیز اعمال آنها را برای آنها زینت دادوآنها را از هدایت باز داشت.(احتجاج طبرسی، همان، ص435)
در بخشی دیگر می فرماید: إن الامامة خلافة الله عز وجل، وخلافة الرسول، ومقام امیرالمومنین ومیراث الحسن والحسین(ع).(همان، ص434)
همانا امامت خلافت خداوند وجانشینی رسول خدا(ص)، ومیراث حسن وحسین است. ودر بخش اول هم که فرمود: امامت در اهل بیت(ع) رسول خدا(ص) قرار دارد.
با توجه به این فرمایش متوجه می شویم خلافت امری جدای از امامت نیست ودر واقع یکی از شؤون امام خلافت است. واین امامت در اهل بیت قرار دارد.

امالى: المكتب، عن الاسدي، عن سهل، عن جعفر بن محمد بن بشار،
عن الدهقان، عن درست، عن عبد الحميد بن أبي العلى، عن الثمالي، عن ابن طريف عن ابن
نباتة قال: قال أمير المؤمنين عليه السلام أنا خليفة رسول الله ووزيره ووارثه، أنا
أخو رسول الله ووصيه وحبيبه، أنا صفي رسول الله وصاحبه، أنا ابن عم رسول الله و زوج
ابنته وأبو ولده، أنا سيد الوصيين ووصي سيد النبيين، أنا الحجة العظمى والآية
الكبرى والمثل الاعلى وباب النبي المصطفى، أنا العروة الوثقى وكلمة التقوى وأمين
الله تعالى ذكره على أهل الدنيا.صدوق

عیاشى: عن مسعدة بن صدقة،
عن جعفر بن محمد، عن أبيه عن جده، عن علي عليهم السلام قال: أنا يعسوب المؤمنين،
وأنا أول السابقين، وخليفة رسول رب العالمين، وأنا قسيم الجنة والنار، وأنا صاحب
الاعراف.

بحار الأنوار / جزء 28 / صفحة[298]
فقال علي (عليه السلام): ما أسرع ما كذبتم على رسول الله (صلى الله عليه وآله)،
وارتددتم، والله ما استخلف رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) غيري، فارجع
باقنفذ، فانما أنت رسول، فقل له: قال لك على (عليه السلام): والله ما استخلفك رسول
الله (صلى الله عليه وآله وسلم) (1) وإنك لتعلم من خليفة رسول الله فأقبل قنفذ إلى
أبي بكر فبلغه الرسالة، فقال أبو بكر: صدق على ما استخلفني رسول الله (صلى الله
عليه وآله). فغضب عمر، ووثب وقام، فقال أبو بكر: اجلس، ثم قال: لقنفذ إذهب إليه فقل
له أجب أمير المؤمنين أبا بكر، فأقبل قنفذ حتى دخل على علي

همچنین حاکمان غاصب بشدت برخورد میکردند با این امر :

ونهى هارون الرشيد أن يقال لعلي عليه السلام ( خليفة ) قال أبومعاوية الضرير :
يا أميرالمؤمنين قالت تيم : منا خليفة رسول الله ، وقالت بنو امية : منا خليفة الخلفاء ، فأين

ودر زیارات ائمه ع هم میخوانیم :

زيارته عليه السلام فأغنى ذلك عن الاعادة في كل زيارة، فإذا دخلت بعد الاذن فقل:
السلام عليك يا خليفة الله في أرضه، وخليفة رسوله وآبائه الائمة المعصومين
المهديين، السلام عليك يا حافظ أسرار رب العالمين، السلام عليك يا وارث علم
المرسلين، السلام عليك يا بقية الله من الصفوة المنتجبين، السلام عليك يا ابن
الانوار الزاهرة، السلام عليك يا ابن الاشباح الباهرة،

بحار الأنوار / جزء 99 / صفحة [187]
زيارة كل إمام أن يصلي صلاة الزيارة ثم يعود ويقف على الضريح ويقول: يا ولي الله إن
بيني وبين الله عزوجل ذنوبا لا يأتي عليها إلا رضاك، وساق مثل ما مر إلى قوله وضاعف
عليهم العذاب الاليم، والسلام عليك ورحمة الله وبركاته. أقول: فظهر أن ما أورده
السيد - ره - ليس رواية واحدة بل ألف بين الروايات. الزيارة الثامنة. ذكرها السيد -
ره - وقال: إنها من كلام الرضا عليه السلام، وظني أنه - ره - ألفه من الخبر الذي
رواه عبد العزيز بن مسلم عن الرضا عليه السلام في فضل الامام وصفاته، وقد قدمنا
ذكره في كتاب الامامة، ولكن لم يؤلفه كما ينبغي، قال رضى الله عنه: إذا أردت زيارة
أحدهم عليهم السلام، فقف على ضريحه وقل: السلام على القائمين مقام الانبياء،
الوارثين علوم الاصفياء (1) السلام على خلفاء الله وخلفاء رسوله. السلام عليكم يا
من هم زمام الدين، ونظام المسلمين وصلاح الدنيا وعدة المؤمنين، السلام عليكم يا أصل
الاسلام النامي، وفرعه السامي، السلام عليكم يا من بهم تمام الصلاة والزكاة والصيام
والحج والجهاد، وتوفر الفئ والصدقات وإمضاء الحدود المسميات، والاحكام المبينات.

سلام.
در وهلۀ اوّل بسیار خوشحالم که بعد از یک هفته و یک روز، یک عزیزی پیدا شد و جوابی به ما داد! اینطور که من در مواردی دیده ام، جناب کریم به کسانی که دیگران به آنها پاسخ نمی دهند، پاسخ می دهند و این نشانگر سعۀ صدر عالی ایشان است و بنده از همینجا از ایشان تشکر می کنم.

در وهلۀ اوّل فرموده اید:

کریم;587638 نوشت:
سلام علیکم
ائمه اطهار علیهم السلام در هر جایی که فرصت بوده بر حقانیت خود واینکه جانشینان رسول خدا(ص) وائمه برحق هستند استدلال کرده اند.
چون موارد زیاد است واگر بخواهیم آنها را نقل کنیم به درازا می کشد لذا آدرس آنها را بنده خدمت شما عرض می کنم وزحمت مطالعه با شما.

خب این که نمی شود پاسخ سؤال بنده. انتظار می رود کارشناس محترم، صورت دقیق روایت را نقل بفرمایند و به بیان آدرس کفایت نکنند، زیرا چه بسا من، و نیز کسانی که بعدها این تاپیک را ملاحظه می فرمایند، ممکن است به اسناد مورد نظر دسترسی هم نداشته باشیم.

امّا سؤال من دو بخش داشت:

الف) آیا هیچیک از پنج امام اوّل، خود را امام نامیده اند؟

در پاسخ به این پرسش، شما به بیان مطالب ذیل پرداخته اید:

کریم;587638 نوشت:

قبلا این نکته را عرض کنم که کتاب شریف الغدیر که علامه امینی تالیف کرده اند در واقع بیانگر همین احتجاجات امیرالمومنین وسایر صحابه وطرفداران حق بر حقانیت ایشان است. از جمله استدلالی که ایشان در کوفه ونزد صحابه رسول خدا(ص) از جمله ابوایوب انصاری داشته اند که آیا رسول خدا(ص) در روز غدیر خم این جمله را نفرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه که آنها هم تصدیق کرده اند. این مورد در کتاب الغدیر . ودر ج1 الغدیر علامه امینی(ره) احتجاجات امیرالمومنین علیه السلام را بیان داشته است. احتجاج در روز شوری، در ایام عثمان، در روز رحبه، روز جمل، یوم الرکبان که همین الغدیر 14جلدی می توانید به ج1 از ص327الی 394 وبعد احتجاج حضرت زهرا(س)، امام حسن وحسین علیهما السلام وسایر صحابه را بیان می کند.
وبه این می توانید خطبه شقشقیه که خطبه 3 نهج البلاغه هست را اضافه کنید که صراحت در غصب حکومت دارد.

جناب خیرالبریه هم که سعی در کمک به شما داشته اند، چنین افزوده اند:

خیر البریه;587667 نوشت:

امالى: المكتب، عن الاسدي، عن سهل، عن جعفر بن محمد بن بشار،
عن الدهقان، عن درست، عن عبد الحميد بن أبي العلى، عن الثمالي، عن ابن طريف عن ابن
نباتة قال: قال أمير المؤمنين عليه السلام أنا خليفة رسول الله ووزيره ووارثه، أنا
أخو رسول الله ووصيه وحبيبه، أنا صفي رسول الله وصاحبه، أنا ابن عم رسول الله و زوج
ابنته وأبو ولده، أنا سيد الوصيين ووصي سيد النبيين، أنا الحجة العظمى والآية
الكبرى والمثل الاعلى وباب النبي المصطفى، أنا العروة الوثقى وكلمة التقوى وأمين
الله تعالى ذكره على أهل الدنيا.صدوق

عیاشى: عن مسعدة بن صدقة،
عن جعفر بن محمد، عن أبيه عن جده، عن علي عليهم السلام قال: أنا يعسوب المؤمنين،
وأنا أول السابقين، وخليفة رسول رب العالمين، وأنا قسيم الجنة والنار، وأنا صاحب
الاعراف.

بحار الأنوار / جزء 28 / صفحة[298]
فقال علي (عليه السلام): ما أسرع ما كذبتم على رسول الله (صلى الله عليه وآله)،
وارتددتم، والله ما استخلف رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) غيري، فارجع
باقنفذ، فانما أنت رسول، فقل له: قال لك على (عليه السلام): والله ما استخلفك رسول
الله (صلى الله عليه وآله وسلم) (1) وإنك لتعلم من خليفة رسول الله فأقبل قنفذ إلى
أبي بكر فبلغه الرسالة، فقال أبو بكر: صدق على ما استخلفني رسول الله (صلى الله
عليه وآله). فغضب عمر، ووثب وقام، فقال أبو بكر: اجلس، ثم قال: لقنفذ إذهب إليه فقل
له أجب أمير المؤمنين أبا بكر، فأقبل قنفذ حتى دخل على علي

خب خودتان انصاف بدهید که آیا به پرسش پاسخ داده شده است؟ ما یک روایت، از هر یک از پنج امام اوّل خواستیم که خود را امام بنامند، و نخواستیم که روایتی بیاورید که در آن حضرت علی خودشان را خلیفۀ رسول الله بخوانند یا بر حق حاکمیت خویش تکیه بفرمایند.

بیانات شما صحیح است، ولی خب ارتباطی به پرسش بنده ندارد!

امّا پرسش دوم:

ب) آیا هیچیک از هفت امام بعدی خود را خلیفۀ رسول الله نامیده اند؟

در این مورد فرموده اید:

کریم;587638 نوشت:

در مورد سایر ائمه علیه السلام هم می توان به امام موسی کاظم علیه السلام اشاره کرد که وقتی هارون الرشید به ایشان می گوید: محدوده فدک چقدر هست بگویید تا تحویل دهم حضرت محدوده ای که برای فدک بیان می کند تقریبه تمام گستره ای که تحت حکومت اسلام قرار داشت شامل می شد یعنی از شرق به چین واز شمال به آفریقا می رسید که با بیان حضرت هارون فهمید که فدک برابر با حکومت اسلامی است. واین خود در ضمن ادعایی بر حقانیت آن حضرات برای تصدی امور است.
چنانچه دشمنان خود آنها از جمله خود هارون الرشید به این مساله اعتراف داشتند که وقتی در مورد نوع رفتار هارون با امام موسی کاظم مامون سوال می کند که این پیرمرد کی بود که این قدر به او احترام می کردید: می گوید: هذا امام الناس وحجة الله علی خلقه وخلیفته علی عباده. این امام بر مردم وحجت خدا بر خلقش وخلیفه خدا بر بندگانش می باشد.( احتجاج طبرسی، تک جلدی، ص393)
در مورد دیگری وقتی امام رضا علیه السلام در مورد امامت وصفات امام توضیحاتی می فرمایند، در بخشی می فرماید: آنها(مخالفان) گمان کردند اینها(صفات امامت) در غیر اهل بیت رسول خدا(ص) پیدا می شود. به خدا آنها دروغ گفتند...چون امام (برحق) را بدون بصیرت ترک کردندوشیطان نیز اعمال آنها را برای آنها زینت دادوآنها را از هدایت باز داشت.(احتجاج طبرسی، همان، ص435)
در بخشی دیگر می فرماید: إن الامامة خلافة الله عز وجل، وخلافة الرسول، ومقام امیرالمومنین ومیراث الحسن والحسین(ع).(همان، ص434)
همانا امامت خلافت خداوند وجانشینی رسول خدا(ص)، ومیراث حسن وحسین است. ودر بخش اول هم که فرمود: امامت در اهل بیت(ع) رسول خدا(ص) قرار دارد.
با توجه به این فرمایش متوجه می شویم خلافت امری جدای از امامت نیست ودر واقع یکی از شؤون امام خلافت است. واین امامت در اهل بیت قرار دارد.

جناب خیرالبریه هم که باز قصد کمک به شما را داشته اند، فرموده اند:
خیر البریه;587667 نوشت:

همچنین حاکمان غاصب بشدت برخورد میکردند با این امر :

ونهى هارون الرشيد أن يقال لعلي عليه السلام ( خليفة ) قال أبومعاوية الضرير :
يا أميرالمؤمنين قالت تيم : منا خليفة رسول الله ، وقالت بنو امية : منا خليفة الخلفاء ، فأين

ودر زیارات ائمه ع هم میخوانیم :

زيارته عليه السلام فأغنى ذلك عن الاعادة في كل زيارة، فإذا دخلت بعد الاذن فقل:
السلام عليك يا خليفة الله في أرضه، وخليفة رسوله وآبائه الائمة المعصومين
المهديين، السلام عليك يا حافظ أسرار رب العالمين، السلام عليك يا وارث علم
المرسلين، السلام عليك يا بقية الله من الصفوة المنتجبين، السلام عليك يا ابن
الانوار الزاهرة، السلام عليك يا ابن الاشباح الباهرة،

بحار الأنوار / جزء 99 / صفحة [187]
زيارة كل إمام أن يصلي صلاة الزيارة ثم يعود ويقف على الضريح ويقول: يا ولي الله إن
بيني وبين الله عزوجل ذنوبا لا يأتي عليها إلا رضاك، وساق مثل ما مر إلى قوله وضاعف
عليهم العذاب الاليم، والسلام عليك ورحمة الله وبركاته. أقول: فظهر أن ما أورده
السيد - ره - ليس رواية واحدة بل ألف بين الروايات. الزيارة الثامنة. ذكرها السيد -
ره - وقال: إنها من كلام الرضا عليه السلام، وظني أنه - ره - ألفه من الخبر الذي
رواه عبد العزيز بن مسلم عن الرضا عليه السلام في فضل الامام وصفاته، وقد قدمنا
ذكره في كتاب الامامة، ولكن لم يؤلفه كما ينبغي، قال رضى الله عنه: إذا أردت زيارة
أحدهم عليهم السلام، فقف على ضريحه وقل: السلام على القائمين مقام الانبياء،
الوارثين علوم الاصفياء (1) السلام على خلفاء الله وخلفاء رسوله. السلام عليكم يا
من هم زمام الدين، ونظام المسلمين وصلاح الدنيا وعدة المؤمنين، السلام عليكم يا أصل
الاسلام النامي، وفرعه السامي، السلام عليكم يا من بهم تمام الصلاة والزكاة والصيام
والحج والجهاد، وتوفر الفئ والصدقات وإمضاء الحدود المسميات، والاحكام المبينات.

باز هم به پرسش ما پاسخ نداده اید! ما پرسیدیم که آیا روایتی از یکی از هفت امام آخر، داریم که یکی از این بزرگواران، گذشته از امامت، ادعای خلافت هم داشته باشد، یا خیر. حال اگر هارون چنین گفت یا در زیارتنامۀ منتسب به امام مطالبی قریب به این مضمون هست، باز صورت دقیق پرسش ما، مبنی بر بیان صریح ادعای خلافت در کلام یکی از هفت معصوم آخر را در بر ندارد.

منتظر پاسخگویی دقیقتر شما هستم.

مسلمان ایرانی;587833 نوشت:
الف) آیا هیچیک از پنج امام اوّل، خود را امام نامیده اند؟

سلام

أَنَا مَنْ يَغْفِرُ اللَّهُ بِهِ الذُّنُوبَ قَالَ عَلِيٌّ وَ أَنَا الْمُتَصَدَّقُ بِالْخَاتَمِ قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا ابْنَةُ سَيِّدِ الْعَالَمِ قَالَ عَلِيٌّ أَنَا سَيِّدُ بَنِي هَاشِمٍ قَالَتْ أَنَا ابْنَةُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى قَالَ عَلِيٌّ[HL] أَنَا الْإِمَامُ‏ الْمُرْتَضَى‏[/HL]
الفضائل (لابن شاذان القمي)، ص: 81

فَرُوِّينَا بِعِدَّةِ أَسَانِيدَ إِلَى مَوْلَانَا الصَّادِقِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ: أَوْصَى رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَى عَلِيٍّ ع وَحْدَهُ وَ أَوْصَى عَلِيٌّ ع إِلَى الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ جَمِيعاً ع وَ كَانَ الْحَسَنُ أَمَامَهُ فَدَخَلَ رَجُلٌ عَلَى الْحَسَنِ وَ هُوَ يَتَغَدَّى وَ الْحُسَيْنُ ع صَائِمٌ ثُمَّ جَاءَ بَعْدَ مَا قُبِضَ الْحَسَنُ ع فَدَخَلَ عَلَى الْحُسَيْنِ ع يَوْمَ عَرَفَةَ وَ هُوَ يَتَغَدَّى وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع صَائِمٌ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ إِنِّي دَخَلْتُ عَلَى الْحَسَنِ يَتَغَدَّى وَ أَنْتَ صَائِمٌ ثُمَّ دَخَلْتُ عَلَيْكَ وَ أَنْتَ مُفْطِرٌ فَقَالَ إِنَّ الْحَسَنَ ع كَانَ إِمَاماً فَأَفْطَرَ لِئَلَّا يُتَّخَذَ صَوْمُهُ سُنَّةً وَ يَتَأَسَّى بِهِ النَّاسُ فَلَمَّا أَنْ قُبِضَ كُنْتُ أَنَا الْإِمَامَ‏ فَأَرَدْتُ أَنْ لَا يُتَّخَذَ صَوْمِي سُنَّةً فَيَتَأَسَّى النَّاسُ بِي.
إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج‏1، ص: 331

وَ بِإِسْنَادِي إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الرِّيَاحِيُّ، عَنْ أَبِي الصَّامِتِ الْحُلْوَانِيِ‏، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع: أَنَا قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ، لَا يَدْخُلُهَا دَاخِلٌ إِلَّا عَلَى أَحَدِ قِسْمَيْنِ، وَ أَنَا الْفَارُوقُ الْأَكْبَرُ، وَ[HL] أَنَا الْإِمَامُ[/HL]‏ لِمَنْ بَعْدِي، وَ الْمُؤَدِّي عَمَّنْ كَانَ قَبْلِي، لَا يَتَقَدَّمُنِي أَحَدٌ إِلَّا أَحْمَدُ ص وَ إِنِّي وَ إِيَّاهُ لَعَلَى سَبِيلٍ وَاحِدٍ، إِلَّا أَنَّهُ هُوَ الْمَدْعُوُّ بِاسْمِهِ، وَ لَقَدْ أُعْطِيتُ السِّتَّ: عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا، وَ الْوَصَايَا، وَ فَصْلَ الْخِطَابِ، وَ إِنِّي لَصَاحِبُ الْكَرَّاتِ وَ دَوْلَةُ [دَوْلَةِ] الدُّوَلِ، وَ إِنِّي لَصَاحِبُ الْعَصَا وَ الْمِيسَمِ، وَ الدَّابَّةُ الَّتِي تُكَلِّمُ النَّاسَ»
مختصر البصائر، ص: 149

درمورد سوال دومتان هم می توان در روایات جستجو کرد اما با توجه به اینکه موارد بسیار فراوانی خلیفه رسول الله به حضرت علی نسبت داده شده جستجوی آن از بین روایات فراوانی که این لفظ در آنها وجود دارد و بررسی تک تک آنها وقت گیر خواهد بود.

مسلمان ایرانی;587833 نوشت:
آیا هیچیک از پنج امام اوّل، خود را امام نامیده اند؟

أبي، عن سعد، عن ابن علوان، عن عمرو بن ثابت، عن أبيه، عن ابن طريف، عن ابن نباتة قال: قال أمير المؤمنين صلوات الله عليه ذات يوم على منبر الكوفة[=Calibri]: أنا سيد الوصيين ووصي سيد النبيين، أنا إمام المسلمين وقائد المتقين وولي المؤمنين وزوج سيدة نساء العالمين، أنا المتختم باليمين والمعفر للجبين، أنا الذي هاجرت الهجرتين وبايعت البيعتين أنا صاحب بدر وحنين، أنا الضارب بالسيفين والحامل على فرسين، أنا وارث علم الاولين وحجة الله على العالمين بعد الانبياء ومحمد بن عبد الله خاتم النبيين، أهل موالاتي مرحومون وأهل عداوتي ملعونون، ولقد كان حبيبي رسول الله صلى الله عليه وآله كثيرا ما يقول: يا علي حبك تقوى وإيمان وبغضك كفر ونفاق وأنا بيت الحكمة وأنت مفتاحه، وكذب من زعم أنه يحبني ويبغضك(بحار الانوارج39ص341)
أبو عبد الله الحسين بن محمد بن بن سعيد الخزاعي، عن أبي الحسين الاسدي، عن البرمكي، عن مندل بن علي، عن أبي نعيم، عن محمد بن زياد، عن زيد بن أرقم قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله يقول لعلي عليه السلام: أنت الامام والخليفة بعدي، و ابناك هذان إمامان وسيدا شباب أهل الجنة. وتسعة من صلب الحسين أئمة معصومون ومنهم قائمنا أهل البيت، ثم قال: يا علي ليس في القيامة راكب غيرنا ونحن أربعة، فقام إليه رجل من الانصار فقال: فداك أبي وامي يا رسول الله من هم ؟ قال[=Calibri]: أنا على دابة الله البراق، وأخي صالح على ناقة الله التي عقرت(بحارالانوارج36ص319)


مسلمان ایرانی;587833 نوشت:
آیا هیچیک از هفت امام بعدی خود را خلیفۀ رسول الله نامیده اند؟

راستیتش خلیفه را جایی پیدا نکردم ولی اولی الامر بود.

با سلام

ياد آن بنده خدایی افتادم که هر چه میگفتیم یک اشکال دیگر میکرد ؟! گفت امام امام آوردیم ولی و خلیفه و وصی و امیر وقائد و حجت و .... نمیدانم دیگر چه کلمه ای میبایست بگویند که نگفتند ؟! فرهنگهای لغت عرب کم آوردند !!!!

خیر البریه;588193 نوشت:
با سلام

ياد آن بنده خدایی افتادم که هر چه میگفتیم یک اشکال دیگر میکرد ؟! گفت امام امام آوردیم ولی و خلیفه و وصی و امیر وقائد و حجت و .... نمیدانم دیگر چه کلمه ای میبایست بگویند که نگفتند ؟! فرهنگهای لغت عرب کم آوردند !!!!

ادب مرد به ز دولت اوست، امّا بعد، اگر عنوان تاپیک را نگاه کنید و پست اوّل را مورد سؤال من همان است که از اوّل بود: آیا هیچیک از پنج امام اوّل، خود را امام و هیچیک از هفت امام بعدی خود را خلیفۀ رسول الله نامیده اند؟

حالا هم، سؤال و نه اشکال، بدل به دیگری نشده است. جوابی اگر دارید بدهید. متشکرم از جناب آسانسور و جناب ملاصدرا که به بخش اوّل سؤال جواب دادند.

وإن يروا كل آية لا يؤمنوا بها وإن يروا سبيل الرشد لا يتخذوه سبيلا وإن يروا سبيل الغي يتخذوه سبيلا ز146 - اعراف

عاقلان را اشارتي كافيست .

خیر البریه;588376 نوشت:
وإن يروا كل آية لا يؤمنوا بها وإن يروا سبيل الرشد لا يتخذوه سبيلا وإن يروا سبيل الغي يتخذوه سبيلا ز146 - اعراف

عاقلان را اشارتي كافيست .

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

اگر من مصداق این آیه که نوشتید هستم خدا من را لعنت کند و اگر نیستم شما را لعنت کند که اینگونه در مورد من قضاوت می کنید.

فَلَا يَحْزُنكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ

سورۀ یس، آیه 76

ادعای تشیعشان گوش فلک را کر کرده، و منششان روی طالبان را سفید.

[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]2-[=Traditional Arabic] حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ أَبِي مَسْرُوقٍ النَّهْدِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ ظَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع ذَاتَ يَوْمٍ عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ أَنَا سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ وَصِيُّ سَيِّدِ النَّبِيِّينَ [=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]أَنَا إِمَامُ الْمُسْلِمِينَ[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic] وَ قَائِدُ الْمُتَّقِينَ وَ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ وَ زَوْجُ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ أَنَا الْمُتَخَتِّمُ بِالْيَمِينِ وَ الْمُعَفِّرُ لِلْجَبِينِ أَنَا الَّذِي هَاجَرْتُ الْهِجْرَتَيْنِ وَ بَايَعْتُ الْبَيْعَتَيْنِ أَنَا صَاحِبُ بَدْرٍ وَ حُنَيْنٍ أَنَا الضَّارِبُ بِالسَّيْفَيْنِ وَ الْحَامِلُ عَلَى فَرَسَيْنِ أَنَا وَارِثُ عِلْمِ الْأَوَّلِينَ وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْعَالَمِينَ بَعْدَ الْأَنْبِيَاءِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ أَهْلُ مُوَالاتِي مَرْحُومُونَ وَ أَهْلُ عَدَاوَتِي مَلْعُونُونَ وَ لَقَدْ كَانَ حَبِيبِي رَسُولُ اللَّهِ ص كَثِيراً مَا يَقُولُ يَا عَلِيُّ حُبُّكَ تَقْوَى وَ إِيمَانٌ وَ بُغْضُكَ كُفْرٌ وَ نِفَاقٌ وَ أَنَا بَيْتُ الْحِكْمَةِ وَ أَنْتَ مِفْتَاحُهُ وَ كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُحِبُّنِي وَ يُبْغِضُكَ.

الامالی صدوق ص25


[=Traditional Arabic]امير المؤمنين يك روز در بالاى منبر كوفه فرمود:

[=Traditional Arabic]منم سيد اوصياء، وصى سيد انبياء منم امام مسلمانان و پيشواى متقيان و ولى مؤمنان و شوهر سيده زنان جهانيان منم كه انگشتر بدست راست كنم و پيشانى بخاك نهم منم كه دو هجرت كردم و دو بيعت نمودم منم صاحب بدر و حنين و زننده با دو تيغ و جنگنده بر دو اسب منم وارث علم اولين و حجت خدا بر جهانيان پس از پيغمبران و محمد بن عبد اللَّه خاتم انبياء، دوستدارانم مرحومند و دشمنانم ملعون بسيار بود كه دوستم رسول خدا «ص» ميفرمود اى على دوستى تو تقواست و ايمان دشمنى با تو كفر است و نفاق منم بيت حكمت و توئى كليدش دروغگو است آنكه گمان برد مرا دوست دارد و دشمن تو است‏

[=Traditional Arabic]

علی مع الحق;589344 نوشت:
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]2-[=Traditional Arabic] حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ أَبِي مَسْرُوقٍ النَّهْدِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ ظَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع ذَاتَ يَوْمٍ عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ أَنَا سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ وَصِيُّ سَيِّدِ النَّبِيِّينَ [=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]أَنَا إِمَامُ الْمُسْلِمِينَ[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic] وَ قَائِدُ الْمُتَّقِينَ وَ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ وَ زَوْجُ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ أَنَا الْمُتَخَتِّمُ بِالْيَمِينِ وَ الْمُعَفِّرُ لِلْجَبِينِ أَنَا الَّذِي هَاجَرْتُ الْهِجْرَتَيْنِ وَ بَايَعْتُ الْبَيْعَتَيْنِ أَنَا صَاحِبُ بَدْرٍ وَ حُنَيْنٍ أَنَا الضَّارِبُ بِالسَّيْفَيْنِ وَ الْحَامِلُ عَلَى فَرَسَيْنِ أَنَا وَارِثُ عِلْمِ الْأَوَّلِينَ وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْعَالَمِينَ بَعْدَ الْأَنْبِيَاءِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ أَهْلُ مُوَالاتِي مَرْحُومُونَ وَ أَهْلُ عَدَاوَتِي مَلْعُونُونَ وَ لَقَدْ كَانَ حَبِيبِي رَسُولُ اللَّهِ ص كَثِيراً مَا يَقُولُ يَا عَلِيُّ حُبُّكَ تَقْوَى وَ إِيمَانٌ وَ بُغْضُكَ كُفْرٌ وَ نِفَاقٌ وَ أَنَا بَيْتُ الْحِكْمَةِ وَ أَنْتَ مِفْتَاحُهُ وَ كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُحِبُّنِي وَ يُبْغِضُكَ.

الامالی صدوق ص25


[=Traditional Arabic]امير المؤمنين يك روز در بالاى منبر كوفه فرمود:

[=Traditional Arabic]منم سيد اوصياء، وصى سيد انبياء منم امام مسلمانان و پيشواى متقيان و ولى مؤمنان و شوهر سيده زنان جهانيان منم كه انگشتر بدست راست كنم و پيشانى بخاك نهم منم كه دو هجرت كردم و دو بيعت نمودم منم صاحب بدر و حنين و زننده با دو تيغ و جنگنده بر دو اسب منم وارث علم اولين و حجت خدا بر جهانيان پس از پيغمبران و محمد بن عبد اللَّه خاتم انبياء، دوستدارانم مرحومند و دشمنانم ملعون بسيار بود كه دوستم رسول خدا «ص» ميفرمود اى على دوستى تو تقواست و ايمان دشمنى با تو كفر است و نفاق منم بيت حكمت و توئى كليدش دروغگو است آنكه گمان برد مرا دوست دارد و دشمن تو است‏

[=Traditional Arabic]

با سلام. بله برای بخش اول سایر دوستان نیز به این روایت اشاره نمودند. برای بخش دوم سؤال آیا پاسخی دارید؟ آیا هیچیک از هفت امام آخر، صراحتاً خود را خلیفۀ رسول الله دانسته اند؟

541- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ: سَمِعْتُ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَقُولُ:
لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص وصَنَعَ النَّاسُ مَا صَنَعُوا وخَاصَمَ أَبُو بَكْرٍ وعُمَرُ وأَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ الْأَنْصَارَ فَخَصَمُوهُمْ بِحُجَّةِ عَلِيٍّ ع‏ قَالُوا: يَا مَعْشَرَ الْأَنْصَارِ قُرَيْشٌ أَحَقُّ بِالْأَمْرِ مِنْكُمْ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص مِنْ قُرَيْشٍ والْمُهَاجِرِينَ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى بَدَأَ بِهِمْ فِي كِتَابِهِ وفَضَّلَهُمْ وقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَيْشٍ.
قَالَ سَلْمَانُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَأَتَيْتُ عَلِيّاً ع وهُوَ يُغَسِّلُ رَسُولَ اللَّهِ ص فَأَخْبَرْتُهُ بِمَا صَنَعَ النَّاسُ وقُلْتُ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ السَّاعَةَ عَلَى مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص واللَّهِ مَا يَرْضَى أَنْ يُبَايِعُوهُ‏ بِيَدٍ وَاحِدَةٍ إِنَّهُمْ لَيُبَايِعُونَهُ بِيَدَيْهِ جَمِيعاً بِيَمِينِهِ وشِمَالِهِ.
فَقَالَ لِي يَا سَلْمَانُ ! هَلْ تَدْرِي مَنْ أَوَّلُ مَنْ بَايَعَهُ عَلَى مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص قُلْتُ لَا أَدْرِي إِلَّا أَنِّي رَأَيْتُ فِي ظُلَّةِ بَنِي سَاعِدَةَ حِينَ خَصَمَتِ الْأَنْصَارُ وكَانَ أَوَّلَ مَنْ بَايَعَهُ بَشِيرُ بْنُ سَعْدٍ وأَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ ثُمَّ عُمَرُ ثُمَّ سَالِمٌ
قَالَ لَسْتُ أَسْأَلُكَ عَنْ هَذَا ولَكِنْ تَدْرِي أَوَّلَ مَنْ بَايَعَهُ حِينَ صَعِدَ عَلَى مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص؟
قُلْتُ لَا ولَكِنِّي رَأَيْتُ شَيْخاً كَبِيراً مُتَوَكِّئاً عَلَى عَصَاهُ بَيْنَ عَيْنَيْهِ سَجَّادَةٌ شَدِيدُ التَّشْمِيرِ صَعِدَ إِلَيْهِ أَوَّلَ مَنْ صَعِدَ وهُوَ يَبْكِي ويَقُولُ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يُمِتْنِي مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى رَأَيْتُكَ فِي هَذَا الْمَكَانِ ابْسُطْ يَدَكَ فَبَسَطَ يَدَهُ فَبَايَعَهُ ثُمَّ نَزَلَ فَخَرَجَ مِنَ الْمَسْجِدِ
فَقَالَ عَلِيٌّ ع‏ هَلْ تَدْرِي مَنْ هُوَ؟ قُلْتُ لَا ولَقَدْ سَاءَتْنِي مَقَالَتُهُ كَأَنَّهُ شَامِتٌ بِمَوْتِ النَّبِيِّ ص.
فَقَالَ: ذَاكَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ.
أَخْبَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَّ إِبْلِيسَ ورُؤَسَاءَ أَصْحَابِهِ شَهِدُوا نَصْبَ‏ رَسُولِ‏ اللَّهِ ص إِيَّايَ لِلنَّاسِ بِغَدِيرِ خُمٍّ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وجَلَّ فَأَخْبَرَهُمْ أَنِّي أَوْلَى بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وأَمَرَهُمْ أَنْ يُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ.
فَأَقْبَلَ إِلَى إِبْلِيسَ أَبَالِسَتُهُ ومَرَدَةُ أَصْحَابِهِ فَقَالُوا إِنَّ هَذِهِ أُمَّةٌ مَرْحُومَةٌ ومَعْصُومَةٌ ومَا لَكَ ولَا لَنَا عَلَيْهِمْ سَبِيلٌ قَدْ أُعْلِمُوا إِمَامَهُمْ ومَفْزَعَهُمْ بَعْدَ نَبِيِّهِمْ فَانْطَلَقَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ كَئِيباً حَزِيناً.
وَ أَخْبَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَّهُ لَوْ قُبِضَ أَنَّ النَّاسَ يُبَايِعُونَ أَبَا بَكْرٍ فِي ظُلَّةِ بَنِي سَاعِدَةَ بَعْدَ مَا يَخْتَصِمُونَ ثُمَّ يَأْتُونَ الْمَسْجِدَ فَيَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يُبَايِعُهُ عَلَى مِنْبَرِي إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ فِي صُورَةِ رَجُلٍ شَيْخٍ مُشَمِّرٍ يَقُولُ كَذَا وكَذَا ثُمَّ يَخْرُجُ فَيَجْمَعُ شَيَاطِينَهُ وأَبَالِسَتَهُ فَيَنْخُرُ ويَكْسَعُ‏ ويَقُولُ كَلَّا زَعَمْتُمْ أَنْ لَيْسَ لِي عَلَيْهِمْ سَبِيلٌ فَكَيْفَ رَأَيْتُمْ مَا صَنَعْتُ بِهِمْ حَتَّى تَرَكُوا أَمْرَ اللَّهِ عَزَّ وجَلَّ وطَاعَتَهُ ومَا أَمَرَهُمْ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ص.

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الكافي، ج‏8، ص343، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

سليم بن قيس هلالى مى‏گويد: از سلمان فارسى رضى اللَّه عنه شنيدم كه مى‏گفت: هنگامى كه پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله ديده از جهان فرو بست و مردم كردند آنچه كردند و ابو بكر و عمر و ابو عبيدة بن جرّاح با انصار ستيزه كردند و آنها را به دليل خويشى، كه دليل على عليه السّلام بود محكوم نمودند. گفتند: اى گروه انصار! قريش به امر امامت از شما سزاوارترند؛ زيرا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از قريش بود و مهاجران نيز از قريش بودند و خدا در قرآن، خود با آنها آغاز نموده و آنها را برترى بخشيده است، و پيام‌آور صلّى اللَّه عليه و آله فرموده است: امامان از قريش باشند.
سلمان گفت: من به نزد اميرمؤمنان عليه السّلام كه مشغول غسل دادن رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بود رفتم و او را از جريان آگاه كردم و گفتم: اينك ابو بكر بر منبر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله جاى گرفته است و به خدا سوگند، خشنود نيست كه مردم با يك دست او، بيعت كنند و مردم با هر دو دست چپ و راست، با او بيعت مى‏كنند.
على عليه السّلام فرمود: اى سلمان! هيچ مى‏دانى نخستين كسى كه بر منبر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله با او بيعت كرد چه كسى بود؟
عرض كردم: نمى‏دانم، جز اين‌كه ديدم كه در زير سايه‏بان بنى ساعده هنگام مجادله انصار،‌ نخستين كسى كه با او بيعت كرد بشير بن سعد و ابو عبيدة بن جرّاح بود و سپس عمر و بعد از او سالم.
امام عليه السّلام فرمود: من در باره اينها از تو نپرسيدم، (پرسيدم که آيا) مى‏دانى نخستين كسى كه هنگام نشستن ابوبکر بر منبر پيامبر با او بيعت كرد چه کسي بود؟
عرض كردم: نه؛ ولى پيرى كهنسال را ديدم كه بر عصاى خويش تكيه زده بود و ميان دو ديده‏اش اثر سجده زيادى بود، و او نخستين كسى بود كه از پله منبر بالا رفت؛ در حالي که مى‏گريست و مى‏گفت: ستايش خدايى را كه مرا از دنيا نبرد تا تو را در اين جايگاه ببينم، دستت را باز كن. ابو بكر دستش را باز كرد و پيرمرد با او بيعت نمود و سپس از منبر پايين آمد و از مسجد بيرون رفت.
اميرمؤمنان عليه السّلام فرمود:
دانستى او چه کسي بود؟ گفتم: نه؛ ولى از كلامش بدم آمد؛ زيرا گويى از مرگ پيامبر خوشحالى مى‏كرد. امام عليه السّلام فرمود: او شيطان لعنه اللَّه بود.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به من خبر داد كه شيطان و سران اصحابش نگران بودند كه پيامبر اكرم در روز غدير خم مرا به امر خداوند عزّ و جلّ، به امامت و خلافت بر مردم و براى مردم نصب كرد و به آنها خبر داد كه من نسبت به آنها از خود آنها سزاوارترم و به آنها فرمود تا حاضران به غائبان برسانند و همه سران و شيطانهاى ابليس گرد او آمدند و گفتند: همانا اين امّت، مرحومه و معصومه است و نه تو و نه ما را بر آنها راهى نيست. همانا پيشوا و پناهگاه خود را پس از پيغمبرشان دانستند. در اين هنگام بود كه شيطان لعنه اللَّه افسرده و غمگين از آن محضر دور شد
و رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به من خبر داد كه هرگاه از اين جهان رخت بربندد، مردم پس از مخاصمه با يكديگر در سقيفه بنى ساعده با ابو بكر بيعت كنند، و از آن جا به مسجد روند و نخستين كسى كه بالاى منبر من با ابو بكر بيعت كند شيطان است كه به چهره پيرمردى عبادت كوش بدان جا بيايد و چنين و چنان بگويد، سپس از آن جا بيرون رود و شياطين و پيروان خود را گرد آورد و باد در بينى كند و به جست و خيز پردازد و به آنها گويد: هرگز، شما گمان برديد كه مرا بر ايشان راهى نيست، اكنون ديديد من با آنها چه كردم تا سرانجام دستور و فرمانبرى خداى عزّ و جلّ و اوامر پيامبر را وانهادند.

35- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ سَمِعْتُ دِعْبِلَ بْنَ عَلِيٍّ الْخُزَاعِيَّ يَقُولُ‏ لَمَّا أَنْشَدْتُ مَوْلَايَ الرِّضَا ع قَصِيدَتِيَ الَّتِي أَوَّلُهَا
مَدَارِسُ آيَاتٍ خَلَتْ مِنْ تِلَاوَةٍ وَ مَنْزِلُ وَحْيٍ مُقْفِرُ الْعَرَصَاتِ‏
فَلَمَّا انْتَهَيْتُ إِلَى قَوْلِي‏:
خُرُوجُ إِمَامٍ لَا مَحَالَةَ خَارِجٌ‏ يَقُومُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ والْبَرَكَاتِ‏
يمَيِّزُ فِينَا كُلَّ حَقٍّ وبَاطِلٍ‏ وَ يُجْزِي عَلَى النَّعْمَاءِ والنَّقِمَاتِ‏
بَكَى الرِّضَا ع بُكَاءً شَدِيداً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَيَّ فَقَالَ لِي يَا خُزَاعِيُّ نَطَقَ‏ رُوحُ‏ الْقُدُسِ‏ عَلَى لِسَانِكَ بِهَذَيْنِ الْبَيْتَيْنِ فَهَلْ تَدْرِي مَنْ هَذَا الْإِمَامُ ومَتَى يَقُومُ فَقُلْتُ لَا يَا سَيِّدِي إِلَّا أَنِّي سَمِعْتُ بِخُرُوجِ إِمَامٍ مِنْكُمْ يُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنَ الْفَسَادِ ويَمْلَؤُهَا عَدْلًا.
فَقَالَ يَا دِعْبِلُ الْإِمَامُ بَعْدِي مُحَمَّدٌ ابْنِي وبَعْدَ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ عَلِيٌّ وبَعْدَ عَلِيٍّ ابْنُهُ الْحَسَنُ وبَعْدَ الْحَسَنِ ابْنُهُ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ فِي غَيْبَتِهِ الْمُطَاعُ فِي ظُهُورِهِ لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ فَيَمْلَأَهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وظُلْماً وأَمَّا مَتَى فَإِخْبَارٌ عَنِ الْوَقْتِ
وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّ النَّبِيَّ ص قِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ ص مَتَى يَخْرُجُ الْقَائِمُ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ؟ فَقَالَ مَثَلُهُ مَثَلُ السَّاعَةِ «لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ والْأَرْضِ» لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً (الأعراف. الآية 187).
دعبل خزاعى گفت: چون قصيده خود را كه باين ابيات شروع ميشد:
مدارس آيات خلت من تلاوة ومنزل وحى مقفر العرصات «1»
براى حضرت امام رضا عليه السّلام خواندم موقعى كه به اين شعر رسيدم:
خروج امام لا محالة خارج يقوم على اسم اللَّه والبركات‏
يميّز فينا كلّ حقّ وباطل ويجزى على النعماء والنقمات‏
(يعنى: ظهور امامى كه ناچار است بيايد، حتمى است او به نام خدا و بركات او قيام مي‌كند تا در ميان ما هر حقى را از باطل تميز دهد و پاداش هر نعمت و نقمتى را عطا نمايد)
از شنيدن اين اشعار حضرت امام رضا عليه السّلام سخت گريست، آنگاه رو به من كرد و فرمود:
اى خزاعى! روح القدس با زبان تو اين دو بيت را خواند! ميدانى اين امام كيست و كى قيام مي‌كند؟
عرض كردم: آقا ! نه! اين قدر شنيده‏ام كه امامى از شما قيام مي‌كند، و زمين را از لوث فساد پاك مي‌گرداند و آن را پر از عدل خواهد كرد ؛ چنان كه پر از ظلم‏ شده باشد.
حضرت فرمود: اى دعبل! امام بعد از من پسر من محمد است و بعد از او على پسر او بعد از او پسرش حسن ميباشد و بعد از حسن پسرش، حجت قائم امام است كه (اهل ايمان) در زمان غيبتش انتظار او را مي‌كشند و بعد از ظهورش از وى فرمان‌بردارى مي‌كنند.
اگر از عمر دنيا جز يك روز نمانده باشد خداوند آن روز را چندان طولانى مي‌گرداند تا او بيايد و جهان را پر از عدل كند چنان كه پر از ظلم شده باشد.
اما چه وقت ظهور خواهد كرد؟ نمي‌شود وقت آن را تعيين نمود. پدرم (موسى بن جعفر) از پدرش و آن حضرت از پدرانش از على عليه السّلام روايت كرده‏اند كه از پيغمبر (ص) سؤال شد: قائم كه از نسل شماست كى ظهور خواهد كرد؟ فرمود: آمدن وى مثل آمدن روز رستخيز است كه خداوند در قرآن ميفرمايد: «لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً ؛ كسى جز خداوند وقت آن را معلوم نميكند، اين مطلب در آسمان‌ها و زمين گران آمده» آن حضرت به طور ناگهانى به سوى شما خواهد آمد.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، عيون اخبار الرضا (ع)، ج2، ص265 ـ 266، تحقيق: الشيخ حسين الأعلمي، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات ـ بيروت ، 1404هـ ـ 1984م

14 - عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيه وأَبُو عَلِيٍّ الأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ جَمِيعاً عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّه ع وهُوَ فِي مَنْزِلِ أَخِيه عَبْدِ اللَّه بْنِ مُحَمَّدٍ فَقُلْتُ لَه جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا حَوَّلَكَ إِلَى هَذَا الْمَنْزِلِ قَالَ طَلَبُ النُّزْهَةِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ ألَا أَقُصُّ عَلَيْكَ دِينِي فَقَالَ بَلَى.
قُلْتُ أَدِينُ اللَّه بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَه إِلَّا اللَّه وَحْدَه لَا شَرِيكَ لَه وأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُه ورَسُولُه وأَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَا رَيْبَ فِيهَا وأَنَّ اللَّه يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ وإِقَامِ الصَّلَاةِ وإِيتَاءِ الزَّكَاةِ وصَوْمِ شَهْرِ رَمَضَانَ وحِجِّ الْبَيْتِ.
والْوَلَايَةِ لِعَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّه ص والْوَلَايَةِ لِلْحَسَنِ والْحُسَيْنِ والْوَلَايَةِ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ والْوَلَايَةِ لِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ولَكَ مِنْ بَعْدِه صَلَوَاتُ اللَّه عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ وأَنَّكُمْ أَئِمَّتِي عَلَيْه أَحْيَا وعَلَيْه أَمُوتُ وأَدِينُ اللَّه بِه.
فَقَالَ يَا عَمْرُو هَذَا واللَّه دِينُ اللَّه ودِينُ آبَائِيَ الَّذِي أَدِينُ اللَّه بِه فِي السِّرِّ والْعَلَانِيَةِ فَاتَّقِ اللَّه وكُفَّ لِسَانَكَ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ ولَا تَقُلْ إِنِّي هَدَيْتُ نَفْسِي بَلِ اللَّه هَدَاكَ فَأَدِّ شُكْرَ مَا أَنْعَمَ اللَّه عَزَّ وجَلَّ بِه عَلَيْكَ .

عمرو بن حريث گفت: خدمت امام صادق عليه السلام شرفياب شدم. آن روز منزل برادرش بود. گفتم: قربانت شوم، چرا به اين جا نقل مكان داده‏ايد؟
فرمود: به خاطر دورى از آب و هواى ناسالم. گفتم: جانم به قربانت، عقائد خود را عرضه نكنم؟ گفت: عرضه كن.
گفتم: دين من اين است که بنده خدا هستم و جز او خدايي نيست، تنها است و بى‏همتا.
شهادت مي‌دهم که محمد بنده خدا و رسول او است. گواهي مي‌دهم كه رستاخيز بدون ترديد آمدنى است و همگان از دل گورها برمى‏خيزند.
خدا را مي‌پرستم با اقامه نماز و پرداخت زكاة و روزه ماه رمضان و حج خانه خدا.
و شهادت مي‌دهم به ولايت على اميرالمؤمنين بعد از رسول خدا، و ولايت حسن و حسين، و ولايت على بن الحسين، و ولايت محمد بن على، و ولايت تو از پس آنان كه درود خدا بر همه آنان باد.
گواهى مي‌دهم كه شما امامان من هستيد. من بر اين آئين زندگي مي‌کنم و بر همين آئين خواهم مرد و بر همين آئين خدا را بندگى مى‏كنم و اميد پاداش دارم.
امام صادق عليه السلام فرمود: به خدا سوگند كه اين اعتقادات ، دين من و دين پدرانم در نهان و آشكار بوده است.
سفارش مي‌کنم: از خشم خدا بپرهيز و زبانت را جز از سخن نيك نگهدار. و مگو كه من خودم هدايت؛ بلكه خداوند تو را هدايت كرده است. پس شكرگذار اين نعمت باش.

الكافي، ج2، ص23 .

3- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع أَخْبِرْنِي عَنْ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ مِنْكُمْ وَاجِبَةٌ عَلَى‏ جَمِيعِ الْخَلْقِ؟
فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وجَلَّ بَعَثَ مُحَمَّداً ص إِلَى النَّاسِ أَجْمَعِينَ رَسُولًا وحُجَّةً لِلَّهِ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ فِي أَرْضِهِ فَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وبِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ واتَّبَعَهُ وصَدَّقَهُ فَإِنَّ مَعْرِفَةَ الْإِمَامِ‏ مِنَّا وَاجِبَةٌ عَلَيْهِ‏ ومَنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وبِرَسُولِهِ ولَمْ يَتَّبِعْهُ ولَمْ يُصَدِّقْهُ ويَعْرِفْ حَقَّهُمَافَكَيْفَ يَجِبُ عَلَيْهِ مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ وهُوَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ ورَسُولِهِ ويَعْرِفُ حَقَّهُمَا
قَالَ قُلْتُ فَمَا تَقُولُ فِيمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ ورَسُولِهِ ويُصَدِّقُ رَسُولَهُ فِي جَمِيعِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ يَجِبُ عَلَى أُولَئِكَ حَقُّ مَعْرِفَتِكُمْ؟
قَالَ نَعَمْ أَ لَيْسَ هَؤُلَاءِ يَعْرِفُونَ فُلَاناً وفُلَاناً قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ هُوَ الَّذِي أَوْقَعَ فِي قُلُوبِهِمْ مَعْرِفَةَ هَؤُلَاءِ واللَّهِ مَا أَوْقَعَ ذَلِكَ فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا الشَّيْطَانُ لَا واللَّهِ مَا أَلْهَمَ الْمُؤْمِنِينَ حَقَّنَا إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وجَلَّ.

زرارة گويد: به امام باقر عليه السلام گفتم: به من خبر بده كه آيا شناختن امامي از شما بر همه خلق واجب است؟
فرمود: به راستى خداى عز و جل محمد صلي الله عليه وآله را به همه مردم به عنوان رسول فرستاده و او حجت خدا است بر همه خلق روى زمين، هر كه ايمان به خدا دارد و به محمد رسول خدا (ص)، و پيروى از او كند و او را تصديق نمايد ، پس معرفت امامي از ما هم بر او واجب است، و هر كه ايمان به خدا و رسولش ندارد و پيرو او نيست و او را باور ندارد و حق خدا و پيغمبر را نشناسد چطور معرفت امام بر او واجب باشد با اينكه او ايمان به خدا و رسول او ندارد، و حق آنها را نمى‏شناسد.
گفتم: پس چه مى‏فرمائيد در باره كسى كه ايمان به خدا و رسولش دارد و رسول خدا (ص) را در همه آنچه خدا بدو فرستاده تصديق كند، بر اينان حق شما واجب است؟
فرمود: آرى، مگر اينان نيستند كه فلان و فلان را مى‏شناسند؟ گفتم: چرا، فرمود:
نظرت اين است كه خدا همان كسى است كه معرفت اينان را در دلشان انداخته به خدا معرفت آنها را در دلشان نيانداخته ؛ مگر شيطان، نه به خدا حق ما را خداى عز و جل به مؤمنان الهام كرده است.

الكافي، ج‏1، ص: 180 ـ 181 ، باب معرفة الإمام و الرد إليه.

1 - مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ وَجَدْنَا فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع : ( إِنَّ الأَرْضَ لِلَّه يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِه والْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ ) أَنَا وأَهْلُ بَيْتِيَ الَّذِينَ أَوْرَثَنَا اللَّه الأَرْضَ ونَحْنُ الْمُتَّقُونَ والأَرْضُ كُلُّهَا لَنَا فَمَنْ أَحْيَا أَرْضاً مِنَ الْمُسْلِمِينَ فَلْيَعْمُرْهَا ولْيُؤَدِّ خَرَاجَهَا إِلَى الإِمَامِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي ولَه مَا أَكَلَ مِنْهَا فَإِنْ تَرَكَهَا أَوْ أَخْرَبَهَا وأَخَذَهَا رَجُلٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ مِنْ بَعْدِه فَعَمَرَهَا وأَحْيَاهَا فَهُوَ أَحَقُّ بِهَا مِنَ الَّذِي تَرَكَهَا يُؤَدِّي خَرَاجَهَا إِلَى الإِمَامِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي ولَه مَا أَكَلَ مِنْهَا حَتَّى يَظْهَرَ الْقَائِمُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي بِالسَّيْفِ فَيَحْوِيَهَا ويَمْنَعَهَا ويُخْرِجَهُمْ مِنْهَا كَمَا حَوَاهَا رَسُولُ اللَّه ص ومَنَعَهَا إِلَّا مَا كَانَ فِي أَيْدِي شِيعَتِنَا فَإِنَّه يُقَاطِعُهُمْ عَلَى مَا فِي أَيْدِيهِمْ

امام باقر عليه السلام فرمود: در كتاب على عليه السلام (كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله املا كرده و على عليه السلام نوشته‏ است) ديدم كه: «زمين متعلق به خداست و به هر كس از بندگان خويش بخواهد واگذار مي‌کند و سرانجام نيك از پرهيزگارانست» من و خاندانم كسانى هستيم كه خدا زمين را به ما واگذار كرده و مائيم پرهيزگاران و همه زمين از آن ماست.
هر يك از مسلمين كه زمينى را زنده كند، بايد آن را آباد کرده و خراجش را به امامي از خاندان من بپردازد، و هر چه از آن زمين استفاده كند و بخورد، حق اوست و اگر زمين را واگذارد و خراب كند و مرد ديگرى از مسلمين پس از وى، آن را آباد سازد و زنده كند او نسبت به آن زمين از كسى كه آن را واگذاشته سزاوارتر است، و بايد خراجش را به امامي از خاندان من بپردازد و هر چه از آن زمين استفاده كند حق اوست، تا زمانى كه قائم از خاندان من با شمشير ظاهر شود، آنگاه او زمين‏ها را تصرف كند و از متصرفين جلوگيرى نمايد و آنها را از آنجا اخراج كند؛ مگر زمين‌هائى كه در دست شيعيان ما باشد كه حضرت قائم عليه السلام نسبت به آنچه دست ايشان است با خود آنها مقاطعه بندد و زمين را در دست ايشان باقى گذارد.

الكافي ، ج 1 ص 408 ؛ ج 5 ،‌ ص 280.
الاستبصار ، ج 3 ص 109 .
تهذيب الأحكام، ج 7 ص 153 .

[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]1[=Traditional Arabic]- الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي مَسْعُودٍ عَنِ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع يَقُولُ‏ الْأَئِمَّةُ خُلَفَاءُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَرْضِهِ.


[=Traditional Arabic]امام رضا (ع) ميفرمود: ائمه خلفاء خداى عز و جل در زمينش باشند.

[=Traditional Arabic]
[=Traditional Arabic]کافی ج1 ص193

3- الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ:

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ- وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ‏ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ‏[1] قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ.

الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 194

[=Traditional Arabic]ابن سنان گويد از امام صادق (ع) پرسيدم تفسير قول خداى جل جلاله را (55 سوره 24)
[=Traditional Arabic] «خدا از ميان شما كسانى را كه ايمان آورده و كار شايسته كرده‏اند وعده فرموده است كه در زمين بخلافت گمارد چنان كه پيشينيان ايشان را بخلافت گماشت» فرمود: ايشان ائمه هستند


[/HR][1]) النور: 55.

4- الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع أَ لَا تَدُلُّنِي إِلَى مَنْ آخُذُ عَنْهُ دِينِي فَقَالَ هَذَا ابْنِي عَلِيٌّ إِنَّ أَبِي أَخَذَ بِيَدِي فَأَدْخَلَنِي إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ- إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً[1] وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا قَالَ قَوْلًا وَفَى بِهِ.

[=Traditional Arabic]اسحاق بن عمار گويد: بموسى بن جعفر عليه السلام عرضكردم: مرا بكسى كه دينم را از او بدست آورم رهنمائى فرما، فرمود: همين پسرم على است، همانا پدرم دست مرا گرفت و بسوى قبر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله برد و فرمود: پسر عزيزم: خداى عز و جل فرمود: «همانا من در زمين خليفه گذارم- 30 بقره» و چون خدا چيزى فرمايد بآن وفا كند

کافی ج1 ص312


[/HR][1] ( 1) البقرة: 30.

[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]10-[=Traditional Arabic] حدثنا أبي رحمه الله قال حدثنا سعد بن عبد الله عن أحمد بن محمد بن عيسى عن الحسن بن علي بن فضال عن علي بن أبي حمزة عن أبي بصير قال: قلت للصادق جعفر بن محمد ع من آل محمد قال ذريته فقلت من أهل بيته قال الأئمة الأوصياء فقلت من عترته قال أصحاب العباء فقلت من أمته قال المؤمنون الذين صدقوا بما جاء من عند الله عز و جل المتمسكون [المستمسكون‏] بالثقلين الذين أمروا بالتمسك بهما كتاب الله و عترته أهل بيته الذين أذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا [=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]و هما الخليفتان على الأمة بعد رسول الله ص.[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]


[=Traditional Arabic] ابى بصير گويد بامام صادق (ع) عرض كردم آل محمد كيانند؟ فرمود نژاد او گفتم اهل بيتش كيانند؟ فرمود ائمه و اوصياء، گفتم عترتش كيانند؟ گفت اصحاب عباء، گفتم امتش كيانند؟ فرمود مؤمنانى كه تصديق كردند بدان چه از طرف خداى عز و جل آورده و متمسكند به ثقلين كه خدا دستور تمسك بآنها را داده كه كتاب خدا و عترتند همان اهل بيتش كه خدا پليدى را از آنها برده و بخوبى پاكشان كرده و آن دو خليفه بر امتند پس از رسول خدا (ص).

الامالی صدوق ص 240
[=Traditional Arabic]

مسلمان ایرانی;589345 نوشت:
آیا هیچیک از هفت امام آخر، صراحتاً خود را خلیفۀ رسول الله دانسته اند؟

سلام
عم، إعلام الورى قب، المناقب لابن شهرآشوب جَابِرٌ الْجُعْفِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ جَابِرٍ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ النَّبِيَّ ص عَنْ قَوْلِهِ‏ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ‏ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولِي الْأَمْرِ [HL]قالَ هُمْ خُلَفَائِي‏ يَا جَابِرُ [/HL]وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَ كَنِيِّي حُجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى يَدِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ذَاكَ الَّذِي يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِهِ غَيْبَةً لَا يَثْبُتُ عَلَى الْقَوْلِ فِي إِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِيمَانِ.
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏23، ص: 289

7- وَ مِمَّا رَوَاهُ مِنْ كِتَابِ مَنْهَجِ التَّحْقِيقِ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ رَفَعَهُ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ [HL]عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع [/HL]قَالَ: قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ أَرْبَعَةَ عَشَرَ نُوراً مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ قَبْلَ خَلْقِ آدَمَ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ عَامٍ فَهِيَ أَرْوَاحُنَا فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ عُدَّهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَمَنْ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةَ عَشَرَ نُوراً فَقَالَ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ وَ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ ثُمَّ عَدَّهُمْ بِأَسْمَائِهِم‏ ثُمَّ [HL]قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَوْصِيَاءُ،الْخُلَفَاءُ مِنْ بَعْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص[/HL] وَ نَحْنُ الْمَثَانِي الَّتِي أَعْطَاهَا اللَّهُ نَبِيَّنَا وَ نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مَنْبِتُ الرَّحْمَةِ وَ مَعْدِنُ الْحِكْمَةِ وَ مَصَابِيحُ الْعِلْمِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ مَوْضِعُ سِرِّ اللَّه‏
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏25، ص: 5

وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ اللَّهُمَ‏ ارْحَمْ‏ [HL]خُلَفَائِي[/HL]‏ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- قِيلَ يَا نَبِيَ‏اللَّهِ وَ مَنْ خُلَفَاؤُكَ- قَالَ ص الَّذِينَ يَأْتُونَ مِنْ بَعْدِي- وَ يَرْوُونَ أَحَادِيثِي وَ سُنَّتِي- وَ يُعَلِّمُونَهَا النَّاسَ مِنْ بَعْدِي‏
با اسناد نقل شده امام رضا (ع) فرمود كه پيامبر خدا (ص) سه مرتبه فرموده: خدايا جانشينان مرا رحمت كن.گفته شد، اى فرستاده خدا جانشينان تو چه كسانى هستند؟ فرمود، كسانى كه بعد از من مى‏ آيند و سخنان و سنت مرا براى مردم روايت مى‏كنند و به مردم مى‏ آموزند.
صحيفة الإمام الرضا عليه السلام، ص: 56

أَئِمَّةَ الْمُؤْمِنِينَ لَا يُبَلِّغُ‏ عَنْهُ ص غَيْرُنَا وَ لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَةُ وَ الْخِلَافَةُ إِلَّا فِينَا وَ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ [مَعَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ‏ لِأَحَدٍ [مِنَ النَّاسِ‏ فِيهَا نَصِيباً وَ لَا حَقّاً أَمَّا رَسُولُ اللَّهِ فَخَاتَمُ النَّبِيِّينَ لَيْسَ بَعْدَهُ رَسُولٌ وَ لَا نَبِيٌّ خَتَمَ الْأَنْبِيَاءَ بِرَسُولِ اللَّهِ ص إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ خَتَمَ بِالْقُرْآنِ الْكُتُبَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ [HL]وَ جَعَلَنَا مِنْ بَعْدِ مُحَمَّدٍ خُلَفَاءَ فِي أَرْضِهِ‏[/HL] وَ شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ فَرَضَ طَاعَتَنَا فِي كِتَابِهِ وَ قَرَنَنَا بِنَفْسِهِ وَ نَبِيِّهِ [فِي الطَّاعَةِ] فِي غَيْرِ آيَةٍ مِنَ الْقُرْآنِ وَ اللَّهُ جَعَلَ مُحَمَّداً نَبِيّاً وَ [HL]جَعَلَنَا خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِهِ[/HL] فِي خَلْقِهِ وَ شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ فَرَضَ طَاعَتَنَا فِي كِتَابِهِ الْمُنْزَلِ ثُمَّ أَمَرَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ نَبِيَّهُ أَنْ يُبَلِّغَ ذَلِكَ أُمَّتَهُ فَبَلَّغَهُمْ كَمَا أَمَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل‏
سپس امير المؤمنين عليه السّلام رو به مردم كرد و فرمود: منزلت مرا در ميانتان و آن طور كه مرا مى‏شناسيد به من خبر دهيد، آيا من نزد شما راستگو هستم يا دروغگو؟ گفتند: بلكه صدّيق صدوق‏ هستى. بخدا قسم نه در زمان جاهليّت و نه بعد از اسلام تو را به دروغگوئى نشناخته‏ايم.
حضرت فرمود: قسم به خدايى كه ما اهل بيت را به نبوّت كرامت داد و محمد صلى اللَّه عليه و آله را از ما قرار داد، و بعد از او به ما كرامت فرمود كه ما را امامان مؤمنين قرار داد، از قول پيامبر صلى اللَّه عليه و آله كسى جز ما نمى‏تواند ابلاغ نمايد و امامت و خلافت جز در ما صلاحيّت ندارد، و خداوند با ما اهل بيت براى احدى از مردم نصيب و حقّى در خلافت قرار نداده است.
رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله خاتم پيامبران است كه بعد از او رسول و نبيّى نيست. خداوند انبياء را تا روز قيامت با پيامبر صلى اللَّه عليه و آله خاتمه داد، و با قرآن كتابها را تا روز قيامت خاتمه داد. ما را بعد از محمّد صلى اللَّه عليه و آله خلفاء در زمين و شاهدان بر مردم قرار داد، و اطاعت ما را در كتابش واجب كرد و ما را با خود و پيامبرش در اطاعت در چند آيه قرآن قرين قرار داد.
خداوند محمد صلى اللَّه عليه و آله را پيامبر و ما را جانشينان بعد از او در ميان خلقش و شاهدان بر خلقش قرار داد، و اطاعت ما را در كتاب منزلش واجب كرد و سپس خداى عز و جل به پيامبرش دستور داد كه اين مطلب را به امتش برساند. او هم طبق دستور خداوند به آنان ابلاغ نمود
كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج‏2، ص: 653

رَبِّ صَلِّ عَلَى أَطَايِبِ أَهْلِ بَيْتِهِ الَّذِينَ اخْتَرْتَهُمْ لِأَمْرِكَ، وَ جَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِكَ، وَ حَفَظَةَ دِينِكَ، وَ خُلَفَاءَكَ‏ فِي أَرْضِك‏

اى پروردگار من، بر اهل بيت طيّبين او كه آنان را براى قيام به امر خود برگزيده‏اى و خازنان علم خود و حافظان دين خود و خلفاى خود بر روى زمين و حجتهاى خود بر بندگان قرار داده‏اى‏

الصحيفة السجادية، ص: 216

قَالَ نَافِعٌ صَدَقْتَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ[HL] يَا أَبَا جَعْفَرٍ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ أَوْصِيَاءُ رَسُولِ اللَّهِ وَ خُلَفَاؤُهُ‏ [/HL]فِي التَّوْرَاةِ وَ أَسْمَاؤُكُمْ فِي الْإِنْجِيلِ وَ فِي الزَّبُورِ وَ فِي الْقُرْآنِ وَ أَنْتُمْ أَحَقُّ بِالْأَمْرِ مِنْ غَيْرِكُمْ.

تفسير القمي، ج‏2، ص: 285

فَقَالَ مُوسَى: اللَّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ سَيِّدِ الْأَنْبِيَاءِ، وَ بِحَقِّ عَلِيٍّ سَيِّدِ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِحَقِّ فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ، وَ بِحَقِّ الْحَسَنِ سَيِّدِ الْأَوْلِيَاءِ، وَ بِحَقِّ الْحُسَيْنِ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ وَ بِحَقِّ عِتْرَتِهِمْ وَ [HL]خُلَفَائِهِمْ[/HL]‏ سَادَةِ الْأَزْكِيَاء
التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: 261

قَالَ الْإِمَامُ ع‏ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمْ: وَ [اذْكُرُوا] إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ‏ وَ عُهُودَكُمْ أَنْ تَعْمَلُوا بِمَا فِي التَّوْرَاةِ، وَ مَا فِي الْفُرْقَانِ الَّذِي أَعْطَيْتُهُ مُوسَى مَعَ الْكِتَابِ الْمَخْصُوصِ بِذِكْرِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ آلِهِمَا، بِأَنَّهُمْ سَادَةُ الْخَلْقِ، وَ الْقَوَّامُونَ بِالْحَقِّ وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ أَنْ تُقِرُّوا بِهِ، وَ أَنْ تُؤَدُّوهُ إِلَى أَخْلَافِكُمْ، وَ تَأْمُرُوهُمْ أَنْ يُؤَدُّوهُ إِلَى أَخْلَافِهِمْ- إِلَى آخِرِ مُقَدَّرَاتِي فِي الدُّنْيَا، لَيُؤْمِنُنَّ بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّ اللَّهِ، وَ يُسْلِمُنَّ لَهُ مَا يَأْمُرُهُمْ [بِهِ‏] فِي عَلِيٍّ وَلِيِّ اللَّهِ عَنِ اللَّهِ، وَ مَا يُخْبِرُهُمْ بِهِ [عَنْهُ‏] مِنْ أَحْوَالِ [HL]خُلَفَائِهِ‏ بَعْدَهُ[/HL]- الْقَوَّامِينَ بِحَقِّ اللَّهِ، فَأَبَيْتُمْ قَبُولَ ذَلِكَ وَ اسْتَكْبَرْتُمُوهُ.

التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: 266

وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا ع‏ [فِي هَذِهِ الْآيَةِ] إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ‏: [قَوْلُ‏] لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّهِ، وَ خَلِيفَةُ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ حَقّاً، وَ [HL]خُلَفَاؤُهُ‏ خُلَفَاءُ اللَّهِ[/HL]، وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ‏ عِلْمُهُ فِي قَلْبِهِ بِأَنَّ هَذَا [الْكَلَامَ‏] صَحِيحٌ- كَمَا قُلْتُهُ بِلِسَانِي‏

التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: 328

فَلَمَّا عَرَّفَ اللَّهُ مَلَائِكَتَهُ فَضْلَ خِيَارِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ شِيعَةِ عَلِيٍّ وَ [HL]خُلَفَائِهِ‏[/HL] ع عَلَيْهِمْ وَ احْتِمَالَهُمْ فِي جَنْبِ مَحَبَّةِ رَبِّهِمْ مَا لَا يَحْتَمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ أَبَانَ بَنِي آدَمَ الْخِيَارَ الْمُتَّقِينَ بِالْفَضْلِ عَلَيْهِمْ ثُمَّ قَالَ فَلِذَلِكَ فَاسْجُدُوا لآِدَم‏
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏11، ص: 138

َ أَنَّ مُحَمَّداً خَيْرُ الْبَشَرِ وَ سَيِّدُ الْمُرْسَلِينَ وَ أَنَّ أَخَاهُ وَ وَصِيَّهُ عَلِيّاً خَيْرُ الْوَصِيِّينَ وَ أَنَّ أَوْلِيَاءَهُ الَّذِينَ يُقِيمُهُمْ سَادَةُ الْخَلْقِ وَ أَنَّ شِيعَتَهُ الْمُنْقَادِينَ لَهُ الْمُسَلِّمِينَ لَهُ أَوَامِرَهُ وَ نَوَاهِيَهُ وَ [HL]لِخُلَفَائِهِ‏[/HL] نُجُومِ الْفِرْدَوْسِ الْأَعْلَى وَ مُلُوكِ جَنَّاتِ عَدْن‏
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏13، ص: 233

تفسير الإمام عليه السلام‏ قَوْلُهُ تَعَالَى‏ وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ‏ الْآيَةَ قَالَ الْإِمَامُ عَلَيْهِ السَّلَامُ أَيْ فَاذْكُرُوا إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَ عُهُودَكُمْ أَنْ تَعْمَلُوا بِمَا فِي التَّوْرَاةِ وَ بِمَا فِي الْفُرْقَانِ الَّذِي أَعْطَيْتُهُ مُوسَى مَعَ الْكِتَابِ الْمَخْصُوصِ بِذِكْرِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ آلِهِمَا بِأَنَّهُمْ سَادَةُ الْخَلْقِ وَ الْقَوَّامُونَ بِالْحَقِّ وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ أَنْ تُقِرُّوا بِهِ وَ أَنْ تُؤَدُّوهُ إِلَى أَخْلَافِكُمْ وَ تَأْمُرُوهُمْ أَنْ يُؤَدُّوهُ إِلَى أَخْلَافِهِمْ إِلَى آخِرِ مُقَدَّرَاتِي فِي الدُّنْيَا لَيُؤْمِنُنَّ بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّ اللَّهِ وَ لَيُسْلِمُنَّ لَهُ مَا يَأْمُرُهُمْ فِي عَلِيٍّ وَلِيِّ اللَّهِ‏ عَنِ اللَّهِ وَ مَا يُخْبِرُهُمْ بِهِ مِنْ أَحْوَالِ [HL]خُلَفَائِهِ‏[/HL] بَعْدَهُ الْقَوَّامِينَ بِحَقِّ اللَّه‏
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏13، ص: 237

َ قَالَ الْإِمَامُ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اذْكُرُوا إِذْ فَعَلْنَا ذَلِكَ بِأَسْلَافِكُمْ لَمَّا أَبَوْا قَبُولَ مَا جَاءَهُمْ بِهِ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلَامُ مِنْ دِينِ اللَّهِ وَ أَحْكَامِهِ وَ مِنَ الْأَمْرِ بِتَفْضِيلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ [HL]خُلَفَائِهِمَا[/HL] عَلَى سَائِرِ الْخَلْق‏
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏13، ص: 238

ن، عيون أخبار الرضا عليه السلام حَمْزَةُ الْعَلَوِيُّ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَرْكَبَ سَفِينَةَ النَّجَاةِ وَ يَسْتَمْسِكَ‏ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏* وَ يَعْتَصِمَ بِحَبْلِ اللَّهِ الْمَتِينِ فَلْيُوَالِ عَلِيّاً بَعْدِي وَ لْيُعَادِ عَدُوَّهُ وَ لْيَأْتَمَّ بِالْهُدَاةِ مِنْ وُلْدِهِ [HL]فَإِنَّهُمْ خُلَفَائِي‏ وَ أَوْصِيَائِي[/HL] وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ بَعْدِي وَ سَادَةُ أُمَّتِي وَ قَادَةُ الْأَتْقِيَاءِ إِلَى الْجَنَّةِ حِزْبُهُمْ حِزْبِي وَ حِزْبِي حِزْبُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِمْ حِزْبُ الشَّيْطَان‏
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏23، ص: 144

و روایات فراوان دیگر ...

علی مع الحق;589356 نوشت:
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]1[=Traditional Arabic]- الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي مَسْعُودٍ عَنِ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع يَقُولُ‏ الْأَئِمَّةُ خُلَفَاءُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَرْضِهِ.


[=Traditional Arabic]امام رضا (ع) ميفرمود: ائمه خلفاء خداى عز و جل در زمينش باشند.

[=Traditional Arabic]
[=Traditional Arabic]کافی ج1 ص193

با سلام. دوست عزیز، دقت کنید که فرق است بین خلیفة الله و خلیفۀ رسول الله. ما موردی را می خواهیم که یکی از هفت امام آخر، صریحاً ادعای خلیفۀ رسول الله بودن را کرده باشند. صورت سؤال هم از همان پست اوّل همین بوده است: « آیا هیچیک از پنج امام اوّل، خود را امام و هیچیک از هفت امام بعدی خود را خلیفۀ رسول الله نامیده اند؟»

علی مع الحق;589365 نوشت:
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]10-[=Traditional Arabic] حدثنا أبي رحمه الله قال حدثنا سعد بن عبد الله عن أحمد بن محمد بن عيسى عن الحسن بن علي بن فضال عن علي بن أبي حمزة عن أبي بصير قال: قلت للصادق جعفر بن محمد ع من آل محمد قال ذريته فقلت من أهل بيته قال الأئمة الأوصياء فقلت من عترته قال أصحاب العباء فقلت من أمته قال المؤمنون الذين صدقوا بما جاء من عند الله عز و جل المتمسكون [المستمسكون‏] بالثقلين الذين أمروا بالتمسك بهما كتاب الله و عترته أهل بيته الذين أذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا [=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]و هما الخليفتان على الأمة بعد رسول الله ص.[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]


[=Traditional Arabic] ابى بصير گويد بامام صادق (ع) عرض كردم آل محمد كيانند؟ فرمود نژاد او گفتم اهل بيتش كيانند؟ فرمود ائمه و اوصياء، گفتم عترتش كيانند؟ گفت اصحاب عباء، گفتم امتش كيانند؟ فرمود مؤمنانى كه تصديق كردند بدان چه از طرف خداى عز و جل آورده و متمسكند به ثقلين كه خدا دستور تمسك بآنها را داده كه كتاب خدا و عترتند همان اهل بيتش كه خدا پليدى را از آنها برده و بخوبى پاكشان كرده و آن دو خليفه بر امتند پس از رسول خدا (ص).

الامالی صدوق ص 240


[=Traditional Arabic]

دوست عزیز، اینجا اصحاب عباء، در کنار قرآن خلیفۀ رسول الله هستند، که خب اینان همان پنج تن آل عباء را شامل می شوند و شامل هفت امام آخر و بلکه نه امام آخر نمی گردند. شما سند بیاورید که یکی از هفت یا حتی نه امام آخر، جزء اصحاب عباء است.

سلام.

ملاصدرا;589417 نوشت:

7- وَ مِمَّا رَوَاهُ مِنْ كِتَابِ مَنْهَجِ التَّحْقِيقِ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ رَفَعَهُ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ [HL]عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع [/HL]قَالَ: قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ أَرْبَعَةَ عَشَرَ نُوراً مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ قَبْلَ خَلْقِ آدَمَ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ عَامٍ فَهِيَ أَرْوَاحُنَا فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ عُدَّهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَمَنْ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةَ عَشَرَ نُوراً فَقَالَ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ وَ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ ثُمَّ عَدَّهُمْ بِأَسْمَائِهِم‏ ثُمَّ [HL]قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَوْصِيَاءُ،الْخُلَفَاءُ مِنْ بَعْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص[/HL] وَ نَحْنُ الْمَثَانِي الَّتِي أَعْطَاهَا اللَّهُ نَبِيَّنَا وَ نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مَنْبِتُ الرَّحْمَةِ وَ مَعْدِنُ الْحِكْمَةِ وَ مَصَابِيحُ الْعِلْمِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ مَوْضِعُ سِرِّ اللَّه‏
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏25، ص: 5

با تشکر از جناب ملاصدرا، این روایت خیلی نزدیک است، ولی از امام پنجم است!

ملاصدرا;589417 نوشت:

عم، إعلام الورى قب، المناقب لابن شهرآشوب جَابِرٌ الْجُعْفِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ جَابِرٍ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ النَّبِيَّ ص عَنْ قَوْلِهِ‏ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ‏ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولِي الْأَمْرِ [HL]قالَ هُمْ خُلَفَائِي‏ يَا جَابِرُ [/HL]وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَ كَنِيِّي حُجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى يَدِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ذَاكَ الَّذِي يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِهِ غَيْبَةً لَا يَثْبُتُ عَلَى الْقَوْلِ فِي إِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِيمَانِ.
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏23، ص: 289

جناب ملاصدرا، روایت اول از زبان حضرت رسول و دارای ضعف سند است(هر چند اینجا بحث ما بر قوت سند نیست) و لذا با مورد سؤال، یعنی ادعای یکی از ائمۀ آخر.، سازگار نیست.

ملاصدرا;589417 نوشت:

ن، عيون أخبار الرضا عليه السلام حَمْزَةُ الْعَلَوِيُّ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَرْكَبَ سَفِينَةَ النَّجَاةِ وَ يَسْتَمْسِكَ‏ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏* وَ يَعْتَصِمَ بِحَبْلِ اللَّهِ الْمَتِينِ فَلْيُوَالِ عَلِيّاً بَعْدِي وَ لْيُعَادِ عَدُوَّهُ وَ لْيَأْتَمَّ بِالْهُدَاةِ مِنْ وُلْدِهِ [HL]فَإِنَّهُمْ خُلَفَائِي‏ وَ أَوْصِيَائِي[/HL] وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ بَعْدِي وَ سَادَةُ أُمَّتِي وَ قَادَةُ الْأَتْقِيَاءِ إِلَى الْجَنَّةِ حِزْبُهُمْ حِزْبِي وَ حِزْبِي حِزْبُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِمْ حِزْبُ الشَّيْطَان‏
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏23، ص: 144

این روایت، هر چند می تواند یک ادعا از سوی امام رضا باشد، ولی مصادیق را به صورت دقیق روشن نمی نماید، و فقط به "ولده" اکتفا می کند و از این روایت فقط روشن می شود که امام رضا ادعا دارند که خلفا و اوصیای حقیقی پیامبر از نسل حضرت علی هستند، و نه اینکه دقیقاً خود ایشان و پدرشان امام موسی کاظم و فرزندشان امام جواد، خلیفۀ رسول الله باشند، مگر اینکه خلیفه را در یک زمان واحد، افراد مختلفی بدانیم.

با عرض سلام خدمت حضرتعالی

خلیفه پیامبر ص جدای از خلیفه خدا نیست و خداوند میفرماید [=Traditional Arabic]ِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَة
پس خلیفه پیامبر خلیفه خداست و عکسش نیز بعد از زمان پیامبر خاتم ص صدق میکند
چه کسی بعد از حضرت محمد صلی الله علیه وآله و سلم آمده که خلیفه الله باشد اما خلیفه الرسول نباشد؟

اما اینکه در مورد اهل عبا پرسیدید یک بار دیگر حدیث رو مطالعه بفرمائید
امام صادق علیه السلام در این حدیث فرموده کتاب خدا و اهل بیت پیامبر ص خلیفه بر امتند نه کتاب خدا و اهل عبا!
و در ابتدای حدیث نیز اهل بیت را معرفی کرده (ائمه و اوصیا)

مسلمان ایرانی;589634 نوشت:
با سلام. دوست عزیز، دقت کنید که فرق است بین خلیفة الله و خلیفۀ رسول الله. ما موردی را می خواهیم که یکی از هفت امام آخر، صریحاً ادعای خلیفۀ رسول الله بودن را کرده باشند. صورت سؤال هم از همان پست اوّل همین بوده است: « آیا هیچیک از پنج امام اوّل، خود را امام و هیچیک از هفت امام بعدی خود را خلیفۀ رسول الله نامیده اند؟»

سلام علیکم.چیزی که مسلم است این است که هفت امام بعدی تقیه می کردند و ادعای خلافت خیلی صریح دیگر می شود تفکر زیدیه.با این حال به یک مورد نزدیک برخوردم :

وعن القسم بن مسلم [=Calibri] عن أخيه عبد العزيز بن مسلم [=Calibri] قال: كنا في أيام علي بن موسى الرضا عليه السلام بمرو، فاجتمعنا في جامعها في يوم جمعة في بدو قدومنا، فادار الناس أمر الامامة وذكروا كثرة اختلاف الناس فيها فدخلت على سيدي ومولاي الرضا عليه السلام فاعلمته ما خاض الناس فيه، فتبسم ثم قال: يا عبد العزيز جهل القوم وخدعوا عن اديانهم، ان الله تبارك وتعالى لم يقبض نبيه صلى الله عليه وآله حتى اكمل له الدين، وانزل عليه القرآن فيه تفصيل كل شئ، بين فيه الحلال والحرام، والحدود والاحكام، وجميع ما يحتاج إليه كملا. فقال عزوجل: (ما فرطنا في الكتاب من شئ[=Calibri]) [=Calibri] وانزل في حجة الوداع وهو آخر عمره: (اليوم أكملت لكم دينكم واتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا[=Calibri]) [=Calibri] فأمر الامامة من تمام الدين، ولم يمض صلى الله عليه وآله حتى بين لامته معالم دينه واوضح لهم سبيله، وتركهم على قصد الحق، واقام لهم عليا عليه السلام علما واماما وما ترك شيئا يحتاج إليه الامة إلا بينه، فمن زعم ان الله عزوجل لم يكمل دينه فقد رد كتاب الله عزوجل، ومن رد كتاب الله فهو كافر. هل تعرفون قدر الامامة ومحلها من الامة فيجوز فيها اختيارهم. ان الامامة أجل قدرا وأعظم شأنا وأعلى مكانا وأمنع جانبا وأبعد غورا من أن يبلغها الناس بعقولهم، أو ينالونها بآرائهم، فيقيموها باختيارهم. ان الامامة خص الله عزوجل بها ابراهيم الخليل بعد النبوة والخلة، مرتبة ثالثة وفضيلة شرفه الله بها، فاشاد بها ذكره فقال عزوجل: (اني جاعلك للناس اماما)) (5) فقال الخليل - سرورا بها -: (ومن ذريتي) (6) قال الله عزوجل: (لا ينال عهدي الظالمين) (7) فابطلت هذه الاية امامة كل[=B Nazanin] ظالم إلى يوم القيامة، وصارت في الصفوة، ثم اكرمه الله عزوجل بأن جعل في ذريته اهل الصفوة والطهارة، فقال تعالى: (ووهبنا له اسحاق ويعقوب نافلة وكلا جعلنا صالحين[=Calibri] * وجعلناهم أئمة يهدون بأمرنا وأوحينا إليهم فعل الخيرات واقام الصلاة وايتاء الزكاة وكانوا لنا عابدين[=Calibri]) [=Calibri] فلم: تزل في ذريته يرثها بعض عن بعض قرنا فقرنا، حتى ورثها النبي صلى الله عليه وآله فقال الله عزوجل[=Calibri]: (ان اولى الناس بابراهيم للذين اتبعوه وهذا النبي والذين آمنوا والله ولي المؤمنين[=Calibri]) [=Calibri] فكانت له خاصة، فقلدها النبي صلى الله عليه وآله عليا عليه السلام بأمر الله على رسم ما فرض الله، فصارت في ذريته الاصفياء الذين آتاهم الله العلم والايمان بقوله عزوجل: (وقال الذين اوتوا العلم والايمان لقد لبثتم في كتاب الله إلى يوم البعث[=Calibri])[=Calibri] فهي في ولد علي عليه السلام خاصة إلى يوم القيامة إذ لا نبي بعد محمد صلى الله عليه وآله، فمن أين يختار هؤلاء الجهال ؟ ان الامامة منزلة الانبياء وارث الاوصياء. ان الامامة خلافة الله عزوجل، وخلافة الرسول، ومقام أمير المؤمنين، وميراث الحسن والحسين. ان الامامة زمام الدين، ونظام المسلمين، وصلاح الدنيا وعز المؤمنين. ان الامامة رأس الاسلام النامي، وفرعه السامي. بالامام تمام الصلاة والزكاة والصيام، والحج والجهاد، وتوفير الفئ والصدقات وامضاء الحدود والاحكام، ومنع الثغور والاطراف. الامام يحل حلال الله، ويحرم حرام الله، ويقيم حدود الله، ويذب عن دين الله، ويدعو إلى سبيل ربه بالحكمة والموعظة الحسنة والحجة البالغة. الامام كالشمس الطالعة للعالم وهي في الافق، بحيث لا تناله الايدي والابصار. الامام: البدر المنير، والسراج الزاهر، والنور الساطع، والنجم الهادي في غياهب الدجى والبيداء القفار ولجج البحار(احتجاج طبرسی ج2 ص227)[=B Nazanin]

آسانسور;589706 نوشت:
سلام علیکم.چیزی که مسلم است این است که هفت امام بعدی تقیه می کردند و ادعای خلافت خیلی صریح دیگر می شود تفکر زیدیه.با این حال به یک مورد نزدیک برخوردم :

وعن القسم بن مسلم عن أخيه عبد العزيز بن مسلم قال: كنا في أيام علي بن موسى الرضا عليه السلام بمرو، فاجتمعنا في جامعها في يوم جمعة في بدو قدومنا، فادار الناس أمر الامامة وذكروا كثرة اختلاف الناس فيها فدخلت على سيدي ومولاي الرضا عليه السلام فاعلمته ما خاض الناس فيه، فتبسم ثم قال: يا عبد العزيز جهل القوم وخدعوا عن اديانهم، ان الله تبارك وتعالى لم يقبض نبيه صلى الله عليه وآله حتى اكمل له الدين، وانزل عليه القرآن فيه تفصيل كل شئ، بين فيه الحلال والحرام، والحدود والاحكام، وجميع ما يحتاج إليه كملا. فقال عزوجل: (ما فرطنا في الكتاب من شئ[=Calibri]) وانزل في حجة الوداع وهو آخر عمره: (اليوم أكملت لكم دينكم واتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا[=Calibri]) فأمر الامامة من تمام الدين، ولم يمض صلى الله عليه وآله حتى بين لامته معالم دينه واوضح لهم سبيله، وتركهم على قصد الحق، واقام لهم عليا عليه السلام علما واماما وما ترك شيئا يحتاج إليه الامة إلا بينه، فمن زعم ان الله عزوجل لم يكمل دينه فقد رد كتاب الله عزوجل، ومن رد كتاب الله فهو كافر. هل تعرفون قدر الامامة ومحلها من الامة فيجوز فيها اختيارهم. ان الامامة أجل قدرا وأعظم شأنا وأعلى مكانا وأمنع جانبا وأبعد غورا من أن يبلغها الناس بعقولهم، أو ينالونها بآرائهم، فيقيموها باختيارهم. ان الامامة خص الله عزوجل بها ابراهيم الخليل بعد النبوة والخلة، مرتبة ثالثة وفضيلة شرفه الله بها، فاشاد بها ذكره فقال عزوجل: (اني جاعلك للناس اماما)) (5) فقال الخليل - سرورا بها -: (ومن ذريتي) (6) قال الله عزوجل: (لا ينال عهدي الظالمين) (7) فابطلت هذه الاية امامة كلظالم إلى يوم القيامة، وصارت في الصفوة، ثم اكرمه الله عزوجل بأن جعل في ذريته اهل الصفوة والطهارة، فقال تعالى: (ووهبنا له اسحاق ويعقوب نافلة وكلا جعلنا صالحين[=Calibri] * وجعلناهم أئمة يهدون بأمرنا وأوحينا إليهم فعل الخيرات واقام الصلاة وايتاء الزكاة وكانوا لنا عابدين[=Calibri]) فلم: تزل في ذريته يرثها بعض عن بعض قرنا فقرنا، حتى ورثها النبي صلى الله عليه وآله فقال الله عزوجل[=Calibri]: (ان اولى الناس بابراهيم للذين اتبعوه وهذا النبي والذين آمنوا والله ولي المؤمنين[=Calibri]) فكانت له خاصة، فقلدها النبي صلى الله عليه وآله عليا عليه السلام بأمر الله على رسم ما فرض الله، فصارت في ذريته الاصفياء الذين آتاهم الله العلم والايمان بقوله عزوجل: (وقال الذين اوتوا العلم والايمان لقد لبثتم في كتاب الله إلى يوم البعث[=Calibri])فهي في ولد علي عليه السلام خاصة إلى يوم القيامة إذ لا نبي بعد محمد صلى الله عليه وآله، فمن أين يختار هؤلاء الجهال ؟ ان الامامة منزلة الانبياء وارث الاوصياء. ان الامامة خلافة الله عزوجل، وخلافة الرسول، ومقام أمير المؤمنين، وميراث الحسن والحسين. ان الامامة زمام الدين، ونظام المسلمين، وصلاح الدنيا وعز المؤمنين. ان الامامة رأس الاسلام النامي، وفرعه السامي. بالامام تمام الصلاة والزكاة والصيام، والحج والجهاد، وتوفير الفئ والصدقات وامضاء الحدود والاحكام، ومنع الثغور والاطراف. الامام يحل حلال الله، ويحرم حرام الله، ويقيم حدود الله، ويذب عن دين الله، ويدعو إلى سبيل ربه بالحكمة والموعظة الحسنة والحجة البالغة. الامام كالشمس الطالعة للعالم وهي في الافق، بحيث لا تناله الايدي والابصار. الامام: البدر المنير، والسراج الزاهر، والنور الساطع، والنجم الهادي في غياهب الدجى والبيداء القفار ولجج البحار(احتجاج طبرسی ج2 ص227)


با سلام. البته فرمایش شما، در مورد تقیه، بر نه امام آخر جاری است و اختصاص به هفت امام آخر ندارد و وقتی امام باقر می فرمایند حْنُ وَ اللَّهِ الْأَوْصِيَاءُ،الْخُلَفَا ءُ مِنْ بَعْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص، انتظار می رود که سایر ائمه نیز چنین گفته باشند. باری شما از امام رضا نیز روایتی در این زمینه آوردید که هر چند امام در آن نمی گویند "من خلیفۀ رسول الله هستم" ولی تقریباً بخش دوم سؤال را نیز تا حدودی حل می کند. ولی باز اگر توانستید فرمایشی صریح که یکی از ائمه از امام ششم به بعد، خود را خلیفۀ رسول الله بخوانند، بسیار برای من مفید خواهد بود.

البته این را نیز خوانندگان امروز و فردای تاپیک فراموش نکنند که توسل به جهل نمی کنیم: روایات تنها بخشی از فرمایشات ائمه را در بر دارند و اگر در روایت، سخنی از امامی ذکر نشود، به معنای این نیست که امام هرگز آنرا به زبان نیاورده اند.

[="Navy"]

مسلمان ایرانی;589647 نوشت:
با تشکر از جناب ملاصدرا، این روایت خیلی نزدیک است، ولی از امام پنجم است!

سلام و تشکر از دقت شما
بله همینطور است امام باقر می فرمایند که ما (آن اسامی که در حدیث ذکر شده (اسم امامان) جانشین پیامبر هستیم و جانشینی آنها(هر 12 امام) را ثابت می کند هر چند که از زبان خودشان (هفت امام آخر) نیست و پاسخ به سوال شما نمی باشد.
[SPOILER]
مسلمان ایرانی;589647 نوشت:
جناب ملاصدرا، روایت اول از زبان حضرت رسول و دارای ضعف سند است(هر چند اینجا بحث ما بر قوت سند نیست) و لذا با مورد سؤال، یعنی ادعای یکی از ائمۀ آخر.، سازگار نیست.

در مورد سند این روایت،همانطور که می دانید روایت مشهوری است و اگر در نت هم جستجو کنید فراوان در مورد سندش بحث شده و این تاپیک هم در اسک دین وجود دارد http://www.askdin.com/thread28105.html#post352850
[/SPOILER]
مسلمان ایرانی;589647 نوشت:
این روایت، هر چند می تواند یک ادعا از سوی امام رضا باشد، ولی مصادیق را به صورت دقیق روشن نمی نماید، و فقط به "ولده" اکتفا می کند و از این روایت فقط روشن می شود که امام رضا ادعا دارند که خلفا و اوصیای حقیقی پیامبر از نسل حضرت علی هستند، و نه اینکه دقیقاً خود ایشان و پدرشان امام موسی کاظم و فرزندشان امام جواد، خلیفۀ رسول الله باشند، مگر اینکه خلیفه را در یک زمان واحد، افراد مختلفی بدانیم.

روایات در این باب زیاد است و به یک مورد دیگر با صراحت بیشتر و بهتر اشاره خواهم کرد از امام دهم:
3- يد، التوحيد الدَّقَّاقُ وَ الْوَرَّاقُ مَعاً عَنِ الصُّوفِيِّ عَنِ الرُّويَانِيِّ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ الْحَسَنِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَلَمَّا بَصُرَ بِي قَالَ لِي مَرْحَباً بِكَ يَا أَبَا الْقَاسِمِ أَنْتَ وَلِيُّنَا حَقّاً قَالَ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَعْرِضَ عَلَيْكَ دِينِي فَإِنْ كَانَ مَرْضِيّاً ثبتت [ثَبَتُ‏] عَلَيْهِ حَتَّى أَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ هَاتِهَا أَبَا الْقَاسِمِ فَقُلْتُ إِنِّي أَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ خَارِجٌ مِنَ الْحَدَّيْنِ حَدِّ الْإِبْطَالِ وَ حَدِّ التَّشْبِيهِ وَ إِنَّهُ لَيْسَ بِجِسْمٍ وَ لَا صُورَةٍ وَ لَا عَرَضٍ وَ لَا جَوْهَرٍ بَلْ هُوَ مُجَسِّمُ الْأَجْسَامِ وَ مُصَوِّرُ الصُّوَرِ وَ خَالِقُ الْأَعْرَاضِ وَ الْجَوَاهِرِ وَ رَبُّ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ مَالِكُهُ وَ جَاعِلُهُ وَ مُحْدِثُهُ وَ إِنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ خَاتَمُ النَّبِيِّينَ فَلَا نَبِيَّ بَعْدَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ [HL]وَ أَقُولُ إِنَّ الْإِمَامَ وَ الْخَلِيفَةَ وَ وَلِيَّ الْأَمْرِ[/HL] بَعْدَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ أَنْتَ يَا مَوْلَايَ فَقَالَ ع وَ مِنْ بَعْدِي الْحَسَنُ ابْنِي فَكَيْفَ لِلنَّاسِ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِه‏.......

بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏3، ص: 268[/]

مسلمان ایرانی;588211 نوشت:
آیا هیچیک از پنج امام اوّل، خود را امام و هیچیک از هفت امام بعدی خود را خلیفۀ رسول الله نامیده اند؟

بخش اول سوال را دوستان جواب دادند که بنده هم تشکر می کنم ونسبت به بخش دوم سوال می توان روایت زیر را بیان داشت که در کفایة الاثر از رسول خدا (ص)نقل شده است:
[=Noor_Nazli]إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ مِنْ وُلْدِي قَالَ عَلِيٌّ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا تَكُونُ هَذِهِ الْغَيْبَةُ قَالَ أصبت حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ لَهُ بِالْخُرُوجِ فَيَخْرُجُ مِنَ الْيَمَنِ مِنْ قَرْيَةٍ يُقَالُ لَهَا أكرعة عَلَى رَأْسِهِ عِمَامَةٌ مُتَدَرِّعٌ بِدِرْعِي مُتَقَلِّدٌ بِسَيْفِي ذِي الْفَقَارِ[=Noor_Nazli]وَ مُنَادٍ يُنَادِي هَذَا الْمَهْدِيُّ [=Noor_Nazli]خَلِيفَةُ[=Noor_Nazli] [=Noor_Nazli]اللَّهِ‏[=Noor_Nazli] فَاتَّبِعُوهُ يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً (کفایة الاثر، ص151)
طبق این روایت هنگام ظهور منادی خطاب می کند که این مهدی خلیفه خداست.
البته ما همان اول هم گفتیم که خلافت از شوون امامت امامت است وامری جدای از آن نیست لذا ائمه روی مساله امامت زیاد تاکید داشتند که حدیث امام رضا(ع) هم نقل شد چون زمانی که مساله امامت اثبات شد خود به خود خلافت هم ثابت شده است.

مسلمان ایرانی;589634 نوشت:
با سلام. دوست عزیز، دقت کنید که فرق است بین خلیفة الله و خلیفۀ رسول الله.

چه فرقی است؟! رسول خدا خلیفه خداوند بر روی زمین است واستقلالا از خود چیزی ندارد که بخواهد به ائمه بعد از خود واگذار کند. خلیفه خدا همان خلیفه رسول خداست.

سلام.

کریم;593269 نوشت:
بخش اول سوال را دوستان جواب دادند که بنده هم تشکر می کنم ونسبت به بخش دوم سوال می توان روایت زیر را بیان داشت که در کفایة الاثر از رسول خدا (ص)نقل شده است:
إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ مِنْ وُلْدِي قَالَ عَلِيٌّ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا تَكُونُ هَذِهِ الْغَيْبَةُ قَالَ أصبت حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ لَهُ بِالْخُرُوجِ فَيَخْرُجُ مِنَ الْيَمَنِ مِنْ قَرْيَةٍ يُقَالُ لَهَا أكرعة عَلَى رَأْسِهِ عِمَامَةٌ مُتَدَرِّعٌ بِدِرْعِي مُتَقَلِّدٌ بِسَيْفِي ذِي الْفَقَارِوَ مُنَادٍ يُنَادِي هَذَا الْمَهْدِيُّ خَلِيفَةُاللَّهِ‏ فَاتَّبِعُوهُ يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً (کفایة الاثر، ص151)
طبق این روایت هنگام ظهور منادی خطاب می کند که این مهدی خلیفه خداست.

گرامی، بخش دوم سؤال خواهان ادعای یکی از هفت امام آخر است، این روایت را که رسول خدا فرموده اند.

کریم;593269 نوشت:

البته ما همان اول هم گفتیم که خلافت از شوون امامت امامت است وامری جدای از آن نیست لذا ائمه روی مساله امامت زیاد تاکید داشتند که حدیث امام رضا(ع) هم نقل شد چون زمانی که مساله امامت اثبات شد خود به خود خلافت هم ثابت شده است.

بله فرمودید، ولی من بیشتر مایل بودم که روایتی از یکی از بزرگان(هفت امام آخر) ببینم که صراحتاً می فرمایند من خلیفۀ رسول خدا هستم.

کریم;593274 نوشت:
چه فرقی است؟! رسول خدا خلیفه خداوند بر روی زمین است واستقلالا از خود چیزی ندارد که بخواهد به ائمه بعد از خود واگذار کند. خلیفه خدا همان خلیفه رسول خداست.

این فرمایشات شما، ادعا هستند. لطفاً برای ادعاهایتان سند بیاورید.

متشکرم.

جمع بندی: آیا هیچیک از پنج امام اوّل، خود را امام و هیچیک از هفت امام بعدی خود را خلیفۀ رسول الله نامیده اند؟
سوال: آیا ائمه علیهم السلام خود را بعنوان امام معرفی کرده اند؟
جواب: ائمه علیهم السلام در موارد مختلف برای اثبات حقانیت خود ودفاع از حق خود را امام معرفی کرده اند که نمونه هایی ذکر می شود:
1-

قَالَ عَلِيٌّ أَنَا الْإِمَامُ‏ الْمُرْتَضَى‏
(ابن شاذان، الفضائل، ص18)
2-
أبي، عن سعد، عن ابن علوان، عن عمرو بن ثابت، عن أبيه، عن ابن طريف، عن ابن نباتة قال: قال أمير المؤمنين صلوات الله عليه ذات يوم على منبر الكوفة: أنا سيد الوصيين ووصي سيد النبيين،
أنا إمام المسلمين
وقائد المتقين وولي المؤمنين وزوج سيدة نساء العالمين( مجلسی، بحارالانوار، ج39، ص341)
3-
عن زيد بن أرقم قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله يقول لعلي عليه السلام:
أنت الامام والخليفة بعدي، و ابناك هذان إمامان وسيدا شباب أهل الجنة
. وتسعة من صلب الحسين أئمة معصومون ومنهم قائمنا أهل البيت( مجلسی، بحارالانوار، ج36، ص319)
4-
مورد دیگری وقتی امام رضا علیه السلام در مورد امامت وصفات امام توضیحاتی می فرمایند، در بخشی می فرماید: آنها
(مخالفان) گمان کردند اینها(صفات امامت) در غیر اهل بیت رسول خدا(ص) پیدا می شود.
به خدا آنها دروغ گفتند...چون امام (برحق) را بدون بصیرت ترک کردندوشیطان نیز اعمال آنها را برای آنها زینت دادوآنها را از هدایت باز داشت.(احتجاج طبرسی، تک جلدی، ص435)

سوال: آیا ائمه علیهم السلام خود را خلیفه نامیده اند؟

جواب: در موارد مختلف نقل شده است که ائمه علیهم السلام خلیفه خداوند متعال ورسول او بر مردم هستند، که نمونه هایی در اینجا ذکر می شود؟
1-
عن ابن طريف عن ابننباتة قال: قال أمير المؤمنين عليه السلام
أنا خليفة رسول الله
ووزيره ووارثه(مجلسی، بحارالانوار، ج28، ص298)
2- در زیارتنامه های ائمه علیهم السلام که از معتبرترین منابع معرفتی ما هستند داریم:
فإذا دخلت بعد الاذن فقل:
السلام عليك يا
خليفة الله في أرضه
، وخليفة رسوله وآبائه الائمة المعصومينالمهديين. (بحارالانوار، ج99، ص187)
3-
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي مَسْعُودٍ عَنِ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع يَقُولُ‏الْأَئِمَّةُ خُلَفَاءُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَرْضِهِ،
امام رضا (ع) ميفرمود: ائمه خلفاء خداى عز و جل در زمينش باشند.(
کلینی،اصولکافی ج1 ص193)
4-
حدثنا أبي رحمه الله قال حدثنا سعد بن عبد الله عن أحمد بن محمد بن عيسى عن الحسن بن علي بن فضال عن علي بن أبي حمزة عن أبي بصير قال: قلت للصادق جعفر بن محمد ع من آل محمد قال ذريته فقلت من أهل بيته قال الأئمة الأوصياء فقلت من عترته قال أصحاب العباء فقلت من أمته قال المؤمنون الذين صدقوا بما جاء من عند الله عز و جل المتمسكون [المستمسكون‏] بالثقلين الذين أمروا بالتمسك بهما كتاب الله و عترته أهل بيته الذين أذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا و هما الخليفتان على الأمة بعد رسول الله ص.
ابى بصير گويد بامام صادق (ع) عرض كردم آل محمد كيانند؟ فرمود نژاد او گفتم اهل بيتش كيانند؟ فرمود ائمه و اوصياء، گفتم عترتش كيانند؟ گفت اصحاب عباء، گفتم امتش كيانند؟ فرمود مؤمنانى كه تصديق كردند بدان چه از طرف خداى عز و جل آورده و متمسكند به ثقلين كه خدا دستور تمسك بآنها را داده كه كتاب خدا و عترتند همان اهل بيتش كه خدا پليدى را از آنها برده و بخوبى پاكشان كرده و آن دو خليفه بر امتند پس از رسول خدا (ص).(الامالی صدوق ص 240)
5- التوحيد الدَّقَّاقُ وَ الْوَرَّاقُ مَعاً عَنِ الصُّوفِيِّ عَنِ الرُّويَانِيِّ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ الْحَسَنِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي
عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَلَمَّا بَصُرَ بِي قَالَ لِي مَرْحَباً بِكَ يَا أَبَا الْقَاسِمِ أَنْتَ وَلِيُّنَا حَقّاً...
وَ إِنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ خَاتَمُ النَّبِيِّينَ فَلَا نَبِيَّ بَعْدَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَقُولُ إِنَّ الْإِمَامَ وَ الْخَلِيفَةَ وَ وَلِيَّ الْأَمْرِ
بَعْدَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ أَنْتَ يَا مَوْلَايَ فَقَالَ ع وَ مِنْ بَعْدِي الْحَسَنُ ابْنِي(
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏3، ص: 268)
6-
إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ مِنْ وُلْدِي قَالَ عَلِيٌّ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا تَكُونُ هَذِهِ الْغَيْبَةُ قَالَ أصبت حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ لَهُ بِالْخُرُوجِ فَيَخْرُجُ مِنَ الْيَمَنِ مِنْ قَرْيَةٍ يُقَالُ لَهَا أكرعة عَلَى رَأْسِهِ عِمَامَةٌ مُتَدَرِّعٌ بِدِرْعِي مُتَقَلِّدٌ بِسَيْفِي ذِي الْفَقَارِ
وَ مُنَادٍ يُنَادِي هَذَا الْمَهْدِيُّ
خَلِيفَةُ
اللَّهِ‏
فَاتَّبِعُوهُ يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً
(کفایة الاثر، ص151)
طبق این روایت هنگام ظهور منادی خطاب می کند که این مهدی خلیفه خداست.
7- مِمَّا رَوَاهُ مِنْ كِتَابِ مَنْهَجِ التَّحْقِيقِ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ رَفَعَهُ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ أَرْبَعَةَ عَشَرَ نُوراً مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ قَبْلَ خَلْقِ آدَمَ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ عَامٍ...قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَوْصِيَاءُ،الْخُلَفَا ءُ مِنْ بَعْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ نَحْنُ الْمَثَانِي الَّتِي أَعْطَاهَا اللَّهُ نَبِيَّنَا وَ نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ...(بحار الأنوار ،ط - بيروت، ج‏25، ص: 5)
اینها روایاتی هستند که نشان می دهند ائمه علیهم السلام خلفاء بر حق رسول خدا(ص) وامامان بعداز ایشان بودند.

سوال: فرق بین خلافت وامامت چیست؟
جواب: امام رضا علیه السلام می فرمایند:
می فرماید: إن الامامة خلافة الله عز وجل، وخلافة الرسول، ومقام امیرالمومنین ومیراث الحسن والحسین(ع).(همان، ص434)
همانا امامت خلافت خداوند وجانشینی رسول خدا(ص)، ومیراث حسن وحسین است. ودر بخش اول هم که فرمود: امامت در اهل بیت(ع) رسول خدا(ص) قرار دارد.
با توجه به این فرمایش متوجه می شویم خلافت امری جدای از امامت نیست ودر واقع یکی از شؤون امام خلافت است. واین امامت در اهل بیت قرار دارد.
سوال: آیا بین خلیفة الله وخلیفة الرسول تفاوتی وجود دارد؟
جواب:
رسول خدا خلیفه خداوند بر روی زمین است واستقلالا از خود چیزی ندارد که بخواهد به ائمه بعد از خود واگذار کند. خلیفه خدا همان خلیفه رسول خداست. انتخا ب وتعیین رسول خدا(ص) با خداست وهمچنین تک تک ائمه هم از جانب خداوند انتخاب شده اند.


موضوع قفل شده است