سوال (حدیث عنوان بصری)

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوال (حدیث عنوان بصری)

با سلام
برای من در مورد حدیث عنوان بصری توضیح بدهید.
علمی که امام صادق (ع) به اون اشاره کردند چه علمیه؟
چون مثلا خیلی ها هستد که اصلا از بندگی و اعتقاد و اینا چیزی نمی دونند اما دانشمندان برجسته ای میشن.
یعنی چی که « علم به یادگیری نیست» ؟

[="blue"]عنوان بصرى مرد مسنى كه نود و پنج سال از عمرش گذشته بود مى‏گويد: من سالها پيش مالك بن انس جهت يادگيرى حديث مى‏رفتم وقتى امام صادق(ع) به مدينه آمد پيش حضرت رفتم و دوست داشتم چنانكه از مالك حديث فرا گرفته بودم از آن حضرت نيز فرا گيرم. امام از رفت و آمد با من عذر آوردند و فرمودند: مشغله من زياد است علاوه بر ان در ساعات شبانه روز مشغول به اذكار و اورادى هستم. مرا از كارها و ذكرهايم باز ندار و به مانند گذشته پيش مالك برو و از او حديث بگير [احتمالاً چون عنوان بصرى امام صادق را فردى به مانند مالك بن انس مى‏دانست حضرت از رفت و آمد با او عذر آوردند].
عنوان بصرى مى‏گويد: من از سخن امام صادق اندوهگين شدم و از نزد آن حضرت بيرون آمدم و با خود گفتم اگر امام در من خيرى مى‏ديد از رفت و آمد با من عذر نمى‏خواست به مسجد پيامبر رفتم و به قبر پيامبر(ص) سلام دادم و فرداى آن روز دوباره به زيارت پيامبر رفتم و دو ركعت نماز خواندم و از خداوند خواستم قلب امام صادق(ع) را به من مهربان گرداند و مرا از علوم آن حضرت روزى نمايد تا به راه راست هدايت يابم. پس از زيارت پيامبر ناراحت به خانه‏ام بازگشتم و چون محبت امام به قلبم نشسته بود پيش مالك نرفتم و فقط براى نماز از خانه بيرون مى‏آمدم تا اين كه صبرم تمام شد و پس از نماز عصر به سمت خانه امام صادق(ع) رفتم و اجازه ورود خواستم خادم حضرت آمد و گفت چه مى‏خواهى گفتم جهت عرض سلام آمده‏ام. خادم گفت حضرت مشغول نماز است دم درب ايستادم چيزى نگذشته بود كه خادم حضرت آمد و گفت داخل شود. داخل شدم و بر آن حضرت سلام كردم حضرت پاسخ دادند و فرمودند: بنشين خداوند ترا بيامرزد نشستم حضرت سر بزير افكندند و پس از مدتى سر را بلند كردند و فرمودند كينه ات چيست گفتم ابوعبدالله حضرت فرمودند خداوند به تو توفيق دهد و كنيه‏ات را ثابت بدارد خواسته ات چيست اى ابوعبدالله؟ عنوان مى‏گويد با خودم گفتم اگر ثمره ديدار با امام فقط همين دعا باشد مرا كافى است گفتم من از خداوند خواستم قلب شما را به من مهربان گرداند و از علوم شما مرا روزى فرمايد و اميدوارم كه خواسته‏ام عملى شود. حضرت فرمودند: [="red"]اى ابوعبدالله علم به خواندن و فراگرفتن نمى‏باشد بلكه نورى است كه مى‏تابد در قلب هر كس كه خداوند بخواهد او را هدايت نمايد. [/]پس اگر علم خواهى از خودت در مرحله اول [="magenta"]عبوديت[/] را بخواه و علم را به عمل كردن به آن طلب كن و از خداوند طلب فهم كن تا خداوند به تو بفماند. عنوان مى‏گويد به حضرت خطاب كردم اى شريف حضرت فرمودند: بگو اى ابوعبدالله [به كنيه مرا صدا كن‏] گفتم اى ابوعبدالله [="#ff00ff"]حقيقت عبوديت چيست[/] حضرت فرمودند: سه چيز است. 1. اين كه بنده در آن چه خداوند به او داده براى خودش مالكيتى نبيند چون بندگان مالكيتى ندارند و مال را مال خداوند مى‏دانند و در هر جا او فرموده قرار مى‏دهند. 2. اهين كه بنده براى خودش تدبير و پيش بينى نكند. 3. تمامى اشتغال شخصى در اوامر و نواهى خداوند باشد.
پس هر گاه بنده در آنچه خداوند به او داده براى خودش مالكيتى نبيند، انفاق در مواردى كه خداوند امر به انفاق كرده راحت مى‏شود.
و هر گاه بنده تدبير امورش را به مدبر حقيقى يعنى خداوند واگذار كند مشكلات و مصائب دنيا براى او آسان مى‏شود.
و هر گاه بنده مشغول به انجام اوامر خداوند و ترك نهى‏هاى او شود وقتى براى مجادله و فخر كردن بر ديگران نمى‏يابد.
پس هر گاه خداوند به بنده اين سه چيز را كرامت فرمايد دنيا، شيطان و خلق بر او آسان خواهد شد و ديگر دنيا را به جهت افزون‏طلبى و فخر فروشى نمى‏خواهد و آنچه را در نزد مردم است به جهت برترى بر ديگران نمى‏خواهد و ايامش را به بطالت نمى‏گذراند و اين اول درجه تقوى است. خداوند مى‏فرمايد تلك الدار الاخره بخعلها اللذين لايريدون علواً فى الارض و الافساداً و العاقبة للمتقين. (آرى اين سراى آخرت را تنها براى كسانى قرار مى‏دهيم كه اراده برترى جويى در زمين و فساد را ندارند و عاقبت نيك براى پرهيزكاران است.
گفتم: [="darkgreen"]اى ابوعبدالله مرا نصيحت نماييد: [/]حضرت فرمود، توصيه مى‏كنم تو را به نه چيز كه اين نه چيز سفارش من است به كسانى كه خواهان راه به سوى خداوند هستندو از خداوند مى‏خواهم كه به تو توفيق عمل به اين سفارشات را بدهد. سه تاى از اين نه چيز در [="magenta"]رياضت نفس[/] مى‏باشد و سه چيز در [="#ff00ff"]حلم [/]و سه چيز در [="#ff00ff"]علم.[/] اين نه چيز را حفظ كن و آن را سبك مشمار. عنوان مى‏گويد: حواسم را كاملاً به حضرت جمع نمودن براى شنيدن آنچه حضرت مى‏فرمايد: آنگاه حضرت فرمود: اما آن سه چيز كه در رياضت نفس است. بر حذر باش از اينكه آنچه را ميل و اشتها به آن ندارى بخورى چون موجب حماقت و نادانى مى‏شود و نخور مگر هنگام گرسنگى و هر گاه خوردى حلال بخور و نام خداوند را بر آن ببر و بياد بياور حديث پيامبر(ص) كه مى‏فرمايد: پر نكرده است فرزند آدم ظرفى را بدتر از شكمش. پس اگر ناچار از خوردن هستى ثلث معده را غذا بخور و ثلث آن را براى نوشيدنى و ثلث آن را براى نفس كشيدن بگذار.
و آن سه چيز كه در حلم است.
هر گاه كسى به تو گفت اگر يك بگويى ده جوابت مى‏دهم، تو بگو: اگر ده بگويى يك جواب نمى‏دهد. و هر گاه كسى به تو دشنام داد به او بگو: اگر در آن‏چه مى‏گويى راست مى‏گويى از خداوند مى‏خواهم مرا ببخشد و اگر دروغ مى‏گويى از خداوند مى‏خواهم ترا ببخشد و هر گاه كسى تو را وعده به خيانت داده تو او را به خيرخواهى و مراعات وعده بده‏
و آن سه چيز كه در علم است.
[="darkgreen"]آنچه را نمى‏دانى از علما سؤال كن [/]و بر حذر باش كه به جهت امتحان و تجربه از آنان سوال كنى (يعنى آنچه را مى‏دانى به جهت امتحان كه آيان او مى‏داند از او بپرسى) و بر حذر باش از اين كه به رأس خودت عمل كنى و تا راهى براى احتياط وجود دارد احتياط كن و از فتو دادن فرار كن به مانند فراز از شير و گردن خودت را پل براى ديگران قرار مده.
آنگاه امام صادق فرمود: برخيز ابوعبدالله كه تو را نصيحت كردم و مزاحم اذكار من نشود چرا كه من به خودم بدگمان هستم. و درود بر كسى كه از هدايت پيروى كند. (بحار الانوار 1/244)[/]

منبع

کارشناسان محترم! لطفا جواب منو بدین!

سلام
با عرض پوزش از شما :Gol:
بزودی کارشناسان پاسخ شما را خواهند داد

با تشکر از مدیر فرهنگی

به بخشهایی از سئوال شما سرکار مریم در نوشته مدیر فرهنگی اشاره شد من فقط نکاتی را اضافه میکنم
آن چه از بررسى مجموع آيات به دست مى آيد و روايات نيز آن را تأكيد مى كند ، اين است كه : «حقيقت علم از منظر قرآن دانستن يك مشت اصطلاحات يا روابط مادى در ميان اشياء و به اصطلاح «علوم رسمى » نيست ، بلكه منظور از آن ، معرفت و آگاهى خاصى است كه انسان را به «قنوت » يعنى اطاعت پروردگار ، و ترس از دادگاه او و اميد به رحمت خدا دعوت كند . علوم رسمى و روز نيز اگر در خدمت چنين معرفتى باشد ، علم است و اگر مايه غرور و غفلت و ظلم و فساد گردد ، «قيل و قالى » بيش نيست .» و از حوزه اون علومی که اهل بیت به ویژه امام صادق علیه السلام در فرمایشی که به عنوان بصری فرمودند خارج هستند .

در روايتى نیز اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى فرمايد :
علم بر دو گونه است : 1 . علم مسموع ، كه همان علم شنيده شده و فرا گرفته شده از خارج است(علم اكتسابى)
2 . علم مطبوع ، كه از ديگرى ياد نگرفته بلكه در طبيعت و سرشت انسان نهاده شده است .
سپس مى فرمايد : علم مسموع به تنهايى و بدون علم مطبوع فايده ندارد»1
آن چه مورد عنايت آيات و روايات است همين علم مطبوع است ، كه نور الهى است و قلب انسان را روشن كرده ، به انسان بينايى و بصيرت مى دهد ، چنان كه امام صادق(عليه السلام) در روايتى مى فرمايد : «ليس العلم بالتعلم انما هو نور يقع فى قلب من يريد الله تبارك و تعالى ان يهديه ; علم ياد گرفتنى نيست ، بلكه نورى است كه خداوند در قلب هركس كه بخواهد هدايت كند مى اندازد .»2
اين علم اختصاص به معصومين ندارد ، بلكه خداوند به هر كسى كه زمينه و شايستگى آن را در خود به وجود آورد ، به همان اندازه عنايت خواهد كرد .


1.ر.ک :نهج البلاغه ، جعفر شهيدى ، حكمت 338
2.ميزان الحكمه ، محمّد رى شهرى ، ج 10 ، ص 230
موضوع قفل شده است