جمع بندی چرا خدای متعال و ائمه (ع) بعضی افراد را ولد حرام معرفی نموده اند؟

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا خدای متعال و ائمه (ع) بعضی افراد را ولد حرام معرفی نموده اند؟

با سلام

عُتُلٍّ بَعْدَ ذَلِكَ زَنِيمٍ {القلم/13}كسى كه علاوه بر همه آن عيب ها، بد دهن و خشن است و مردم پدرى برايش نمى شناسند (13).

ودر احوال حضرا ت ائمه علیهم السلام ، نیز مواردی میبینیم که افرادی را به زنا منتسب کردند ، سوال اینست که چرا وبه چه هدفی ؟ آیا برای اینکه خود طرف بفهمد یا اینکه دیگران بفهمند چون وظیفه امام در هر حال هدایت است .

مثلا امام حسین (ع) در روز عاشورا شمر وابن زیاد را بدین صفت موصوف نمودند . همچنین سایر ائمه ....

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد سید محسن


خداوندمتعال در قرآن از بعضی افراد به بدی یاد کرده و آنان را به خاطر صفات زشت و ناپسندمورد نکوهش و سرزنش قرار داده و همگان را از پیروی و اطاعت آنان بر حذر داشته است.سوره قلم از این نمونه است که خداوند در این سوره پیامبر خود را دلداری داده و دربرابر آزار و اذیت و تهمتهای مشرکین قریش که وی را مجنون و مفتون میخواندند و حتی تقاضایهمکاری داشتند برحذر می­دارد. برخی از مفسرین نزول آیات مربوطه را در زمانیمیدانند که روسا و بزرگان قریش مکه از پیامبر خواستند که به آیین بت پرستی و شرکروی آورد.(1)

1.فخر رازی، ج 30 ص،85،

ادامه دارد

[="B Lotus"]بعضینقل کردند که ولید بن مغیره قسم خورد اگر پیامبر از دین خود دست بردارد اموالزیادی را به وی اهدا کند.(1) ولیخداوند پیامبر را از تبعیت آنان بازداشت. خداوند در این آیات میفرماید سوگند بهقلم و آنچه مینویسند که تو به لطف پروردگارت مجنون نیستی و بیگمان پاداش بی پایانیداری و تو دارای خلق عظیم هستی پس به زودی خواهند دید که چه کسی مجنون و مفتون استو خداوند منحرفین و راه یافتگان را بهتر میشناسد( آیات 1 تا 7) در این آیات خداوندپیامبر را از تهمتهای مشرکین مبرا می­داند و به او آرامش و دلداری می­دهد و درآیات بعدی صفات زشت و ناپسند مشرکین را بازگو می­کند و از پیامبر می­خواهد که دربرابر مشرکین نرمش نشان ندهد « فلا تطع المکذبین(8) ودَوا لو تدهن فیدهنون(9) ولاتطع کل حلاف مهین(10) هماز مشاء بنمیم(11) مناع للخیر معتد اثیم (12)عتل بعد ذلکزنیم(13)» صفات زشتی که مشرکین دارند دروغگو هستند اهل مداهنه و روی خوش نشان دادنهستند تا تورا جذب کنند. بسیار قسم میخورند چه به حق چه بر باطل، اهل شرارت هستند،بسیار طعنه زننده و عیب جو هستند، دو به هم زن و مانع خیر هستند، بسیار گناهمیکنند، درشت خو و بد سخن هستند. شاهد ما در صفت رذیله (زنیم) است که خداوند اینصفت را به خاطر شدت در زشتی و کراهت با جمله (بعد ذلک) از باقی صفات رذیله جدامیکند.
[=Times New Roman]


[/HR][=Calibri](1).قرطبی، ج 10، ص 6710[="Arial"]


[=Times New Roman]. واژه زنیم ازریشه «زنمه» است یعنی قسمتی از گوش گوسفند که پاره شده و آویزان است و گویی جزءگوش به حساب نمیآید و به آن وابسته است.(1) امادر اصطلاح، مفسرین کلمه زنیم را به شخص بی اصل و نسب(2) و برخی به حرامزاده(3) تفسیرنمودند. پس خداوند این صفت رذیله را برای مشرکین برشمرده است همانهایی که بهپیامبر تهمت دیوانگی میزدند. به طور قطع میتوان گفت این افراد در اصل و نسب خودمشکل داشتند که خداوند در قرآن این گونه آنان را شماتت کرده و در برابر آنان ازپیامبر(ص) خود دفاع می­کند. و البته در آیات دیگر هم خداوند از عبارات دیگر مانندذباب و حمار برای نکوهش استفاده نموده است.
پس خداوند برای دفاع از پیامبر و دلخوشی آن حضرت در برابر تهمتهای مشرکین میفرماید آنان خود متصف به صفات رذیله هستند که یکی از این صفات پست بی اصل و نسب یا زنازاده بودن آنان است.

[=Times New Roman][=Calibri]1. تفسیر نمونه، ج 24، ص،386

[=Calibri]2. المیزان، ج 11، ص 621، [="Arial"]

[=Calibri]3. اطیب البیان فی تفسیر القرآن ج 13، ص 132، طبرسی،جوامع الجامع ، ج 6 ، ص 391[="Arial"]


ادامه دارد

برای اینکه قبح زنا و آثار آن بروی نسل، بر مردم آشکار شود

[=Times New Roman]اما غیر از قرآنبرخی از اهل بیت دشمنان خود را که به حرامزادگی مشهور بودند به همین عنوان خطابمیکردند از جمله میتوان به زیاد بن ابیه و فرزندش عبیدالله اشاره کرد. [="B Lotus"]امام حسین درروز عاشورا خطاب به لشکر عمر سعد و در جواب درخواست ابن زیاد فرمود: «الا ان الدعیابن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السلّة و الذلة و هیهات منا الذلة.... (1)«آگاهباشید که زنا زاده پسر زنا زاده (ابن زیاد) مرا بین دو چیز مخیّر ساخته است یا باشمشیر کشیده آماده جنگ شوم یا لباس ذلت پوشم با یزید بیعت کنم .....[="B Lotus"][=Calibri]امام (ع) از واژه (الدعی) استفاده میکند یعنی هم پسرو هم پدر هردو زنازاده هستند. الدعی در لغت به کسی میگویند که به غیر پدرش منسوبباشد(2) و فرزندیکه از غیر پدرش باشد را ولد الدعی گویند.( 3) زیادبن ابیه و فرزندش عبیدالله به زنازاده بودن معروف بودند. ابن اعثم در الفتوح از زیاد به عنوان الداعی نام برده است زیراماجرای استلحاق زیاد به ابوسفیان که توسط معاویه صورت پذیرفت، شهرت تاریخی دارد. (4) امامنابع در مورد ابن زیاد هم واژه الداعی یعنی حرامزاده بودن را به کار بردند. ازجمله ابن اثیر،(5)مسعودی(6)
[=Times New Roman][=Calibri]1 . بلاذری، انساب الاشراف ، ج 3 ،ص 168، لهوف ، ص 123-124، طبرسی، احتجاج ،ج 2 ، ص 24، ابن نما حلی، مثیر الاحزان، ص 40 [="Arial"]

[=Calibri]2. لسان العرب، ج 14، ص 261

[=Calibri]3. محی الدین نووی، المجموع، ص300

[=Calibri]4 . ابن اعثم ، الفتوح، ج 2 ص 563

[=Calibri]5 . ابن اثیر، الکامل، ج 5 ص 428،

[=Calibri]6 . مسعودی ، مروج الذهب، ج 3 ص247[="Arial"]


در ماجرای کربلا غیر از امام حسین(ع) برخی از یاران آن حضرت از ابن زیاد با عنوان الداعی(حرامزاده) نام بردند. حضرت علی اکبر در رجز خوانی خود ابن زیاد را با کلمه (الدعی) یاد میکند. انا علی بن حسین بن علی......تالله لا یحکم فینا ابن الدعی.(1) همچنین حضرت قاسم در رجز خود از این تعبیر استفاده کرده است. انی اناالقاسم من نسل علی..... من شمر ذی الجوشن او ابن الدعی.(2) حتی ابن زیاد وقتی از قیس بن مسهر صیداوی خواست بر بالای بلندی، امام حسین را لعنت کند، قیس، خود زیاد و عبیدالله یعنی پسرو پدر را به اسم مادر نام برد(ابن مرجانه و ابن سمیه والدعی ابن الدعی) و هردو را لعنت کرد که منجر به شهادت قیس شد.(3) مختار هم از ابن زیاد با (الزانیه) یاد کرده است.(4)
در برخی از منابع اولیه آمده است که حضرت علی از ابن زیاد به عنوان (حرامزاده) نام برده است. آن حضرت در جریان، خبر دادن نحوه شهادت رشید هجری به دست ابن زیاد فرمود ... یارشید کیف صبرک اذا ارسل الیک دعی بنی امیه؟ فقطع یدیک و رجلیک.... هنوز قبل از شهادت رشید حضرت این عنوان را( الدعی) برای او به کار می­برد.(5) اما مرجانه مادر ابن زیاد زنی معلوم الحال بوده، وی کنیزی(6) بد کاره بود و عبید الله در دامن چنین مادری پرورش یافت.(7)
1 . مفید، ارشاد، ص 106، تاریخ طبری، ج 5 ص 446، این سعد ، طبقات، ج 5 ص 102، ابن اعثم ، الفتوح، ج 5 ص 115، مقاتل الطالبیین، ص 76، قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج 3 ص 153، ابن اثیر، الکامل، ج 4 ص 74، ابن جوزی، المنتظم، ج 5 ص 340


2 . این شهر آشوب، المناقب، ج 3 ص 255،


3 . تاریخ طبری، ج 5 ص 398، بلاذری، انساب الاشراف، ج 3 ص 168


4 . بلاذری، انساب الاشراف، ج 5 ص 385


5 . شیخ مفید، اختصاص، ص 77، نعمان مغربی، شرح الخبار، ص 153، امالی طوسی، ص 165، رجال کشی، ص 76، خصیبی، هدایة الکبری، ص 132،


6 . ذهبی، تاریخ الاسلام، ج 5 ص 176،


7 . ثقفی، الغارات، 478


ادامه دارد

از مجموع گزارشات تاریخی در مورد ابن زیاد که با لفظ (الدعی) خطاب شده است بر میآید که امام حسین در کربلا به نسب پست و فرومایه این شخص اشاره کرده است که چنین شخصی با نسبی افتضاح و رسوا جلوی امام را میگیرد امام قبل از این سخنرانی نسب خویش را به یاد مردم میآورد و خودش را معرفی میکند هم به مردم نسب خود را میشناساند و هم نسب پست آل زیاد را یادآور میشود تا مردم بفهمند که در برابر چه کسی صف ارایی کردند و خون چه عزیزانی را میخواهند بر زمین بریزند

یکی دیگر از دشمنان اهل بیت مروان بن حکم است. وی بارها به امیرالمومنین و امام حسن و امام حسین علیهم السلام دشنام می­داد. اما در بین مردم معروف به (پسر زرقاء) بود. حتی عمرو عاص به او یابن الزرقاء میگفت.(1) مروان با اصرا فراوان از ولید والی مدینه میخواست که از امام حسین (ع) برای یزید بیعت بگیرد و این امر با تهدید به قتل آن حضرت همراه بود امام (ع) فرمود «یا بن الزّرقاء! انت تقتلنی ام هو؟ کذبت، واللّه و اَثَمتَ» ای پسر زرقاء! (زن کبود چشم) آیا تو مرا می کشی یا ولید خواهد کشت؟! دروغ گفتی، به خدا سوگند گناه کردی.(2)
1 . بلاذری، انساب الاشراف، ج 6 ص 261


2 . مقتل ابی مخنف، ص 16- 17، ابن اثیر، الکامل، ج 11 ص 104


ادامه دارد

برای تکمیل مطلب فوق به گزارش علامه تستری در قاموس الرجال که از تذکره سبط بن جوزی نقل نموده توجه نمایید. در دوران حکومت مروان بر مدینه، مروان پیامی توسط پیکی به امام حسین(ع) فرستاد که( پدرت كسي بود كه جماعت مردم را پراكنده ساخت و عثمان را كشت و علماء و زهاد، يعني خوارج، را نابود كرد و تو به غيراز خود افتخار میکنی؟) امام حسين (ع) فرمود: «پس پيام مرا هم به او برسان و بگو: «يقول لك الحسين بن علي و ابن فاطمة يابن الزرقاء و الداعية الي نفسها بسوق ذي المجاز صاحبة الراية بسوق عكاظ، و يابن طريد رسول الله و لعينه، اعرف من انت و من ابوك و من امك»! يعني؛ حسين بن علي، پسر فاطمه به تو مي گويد اي پسر زرقاء و فرزند زني كه در بازار ذي مجاز مردان را به سوي خود مي خواند، و در بازار عكاظ پرچم برافراشته بود. و اي پسر رانده شده ي رسول خدا (ص) و كسي كه مورد لعنت آن حضرت قرار گرفت، خود را بشناس كه تو كيستي و پدرت كيست و مادرت كيست؟ تستری مینویسد برای مروان پدری شناخته نمیشد همان گونه که برای عمرو عاص پدری مشخص نبود(1) این نکته قابل تامل است که امام (ع) به مروان غیر از (یابن الزرقاء) (الداعیه) می­گوید که همان حرامزاده بودن است.

(1) . تستری، قاموس الرجال، ج 10، ص 39


کلمه زرقاء در لغت به معنی زن کبود چشم است.(1) اما شهرت این لفظ به خاطر عمل فحشای این زن بوده است زیرا اولاد مروان به این عنوان مشهور و معروف بودند و آنها را به اولاد زرقاء می شناختند.(2) ابن اثیر مینویسد این زن آشکارا علم فحشا داشته و بر در خانه خود نشانه ای علم میکرد. وی دختر موهب بود که مردان را به فحشا میخواند و خاندا ن مروان به این که مادرشان زناکار بوده است شهرت داشتند.(3)

1 . لسان العرب، ج 10، ص 139


2 . ابن اثیر، الکامل، ج 12 ص 40، مسعودی، مروج الذهب، ج 2 ص 107


3 . ابن اثیر، الکامل، ج 13، ص 57


با توجه به گزارشات فوق به نظر میرسد حرامزاده بودن زیاد بن ابیه و فرزندش عبید الله و همچنین مروان بن حکم در بین مردم عصر خودشان و حتی پس از آن مشهور و معروف بوده است و اگر امام(ع) از این واژه برای منکوب کردن آنان استفاده میکند اشاره به نسب پست و فرومایه آنها دارد که حکومتی را که حق آنان نیست غصب کرده اند و به مردم اصل و ریشه آنان را بشناسانند و نسلی که از زنا به وجود آید در برابر دین خدا و فرزند رسول خدا می ایستد و فاجعه غمبار کربلا را به وجود میآورد.

با سلام و تشكر

پس اين علم غيب ائمه عليهم السلام را تاييد ميكند كه از سابقه و باطن افراد با خبر بودند .

وشراكت شيطان در لقمه و نطفه اين قبيل افراد باعث بروز و كمال اثر است همچنانكه امام حسين (ع) هم در عاشورا بدان تصريح كردند .

آيا از رفتار اين قبيل افراد مثل دشمني با اولياء الله و ميل به شرارت و قساوت و فرار از عبادت نميتوان به مشكلشان پي برد ؟ آيا اين موضوع مطلق است يا نسبي ؟

برای تکمیل مطلب فوق به گزارش علامه تستری در قاموس الرجال از تذکره سبط بن جوزی توجه نمایید. در دوران حکومت مروان بر مدینه، مروان پیامی توسط پیکی به امام حسین(ع) فرستاد که( پدرت كسي بود كه جماعت مردم را پراكنده ساخت و عثمان را كشت و علماء و زهاد، يعني خوارج، را نابود كرد و تو به غيراز خود افتخار میکنی؟) امام حسين (ع) فرمود: «پس پيام مرا هم به او برسان و بگو: «يقول لك الحسين بن علي و ابن فاطمة يابن الزرقاء و الداعية الي نفسها بسوق ذي المجاز صاحبة الراية بسوق عكاظ، و يابن طريد رسول الله و لعينه، اعرف من انت و من ابوك و من امك»! يعني؛ حسين بن علي، پسر فاطمه به تو مي گويد اي پسر زرقاء و فرزند زني كه در بازار ذي مجاز مردان را به سوي خود مي خواند، و در بازار عكاظ پرچم برافراشته بود. و اي پسر رانده شده ي رسول خدا (ص) و كسي كه مورد لعنت آن حضرت قرار گرفت، خود را بشناس كه تو كيستي و پدرت كيست و مادرت كيست؟ تستری مینویسد برای مروان پدری شناخته نمیشد همان گونه که برای عمرو عاص پدری مشخص نبود(1) این نکته قابل تامل است که امام (ع) به مروان غیر از (یابن الزرقاء) (الداعیه) می­گوید که همان حرامزاده بودن است.

1. . تستری، قاموس الرجال، ج 10، ص 39



کلمه زرقاء در لغت به معنی زن کبود چشم است.(1) اما شهرت این لفظ به خاطر عمل فحشای این زن بوده است زیرا اولاد مروان به این عنوان مشهور و معروف بودند و آنها را به اولاد زرقاء می شناختند.(2) ابن اثیر مینویسد این زن آشکارا علم فحشا داشته و بر در خانه خود نشانه ای علم میکرد. وی دختر موهب بود که مردان را به فحشا میخواند و خاندا ن مروان به این که مادرشان زناکار بوده است شهرت داشتند.(3)
با توجه به گزارشات فوق به نظر میرسد حرامزاده بودن زیاد بن ابیه و فرزندش عبید الله و همچنین مروان بن حکم در بین مردم عصر خودشان و حتی پس از آن مشهور و معروف بوده است و اگر امام(ع) از این واژه برای منکوب کردن آنان استفاده میکند اشاره به نسب پست و فرومایه آنها دارد که حکومتی را که حق آنان نیست غصب کرده اند و به مردم اصل و ریشه آنان را بشناسانند و نسلی که از زنا به وجود آید در برابر دین خدا و فرزند رسول خدا می ایستد و فاجعه غمبار کربلا را به وجود میآورد.
1. لسان العرب، ج 10، ص 139


2. ابن اثیر، الکامل، ج 12 ص 40، مسعودی، مروج الذهب، ج 2 ص 107


3 . ابن اثیر، الکامل، ج 13، ص 57


با سلام
جمع بندی
از این که دوستان محترم در این پست مطالبی را ارائه نمودند تشکر میکنم

سوال در مورد این بود که آیا خداوند و اهل بیت واژه ولد حرام را برای کسی به کار بردند یانه و علت آن چه بوده است در این باب بیان شد که خداوند در آیه مذکور کلمه «زنیم» را برای برخی از مشرکین به کار برده است. خداوند این صفت رذیله را برای مشرکانی به کار برده که پیامبر را مورد آزار و اذیت خود قرار داده و به آن حضرت بهتان میزدند خداوند ضمن بیان صفات زشت و ناپسند این مشرکان واژه زنیم را به کار میبرد که طبق تفاسیر به معنی انسان بی نسب و ولد حرام میباشد پس قرآن چنین ویژگی را برای این مشرکین به کار برده است اما از لحاظ تاریخی بیان شد که برخی از معصومین مانند امام حسین (علیه السلام) و برخی از اهل بیت مانند حضرت علی اکبر و حضرت قاسم واژه «الدعی» را برای زیاد بن ابیه و فرزندش عبیدالله در جریان کربلا به کاربرده اند و بیان شد که این پدر و پسر در زمان خودشان به ولد الزنا بودن شهرت داشتند همانطور که معاویه زیاد را به پدر خود ابوسفیان، ملحق کرد و او را برادر خود خواند و حتی به خواهرش گفت در برابر او حجاب خود را بردارد. کلمه الدعی طبق نظر لسان العرب به معنی کسی است که بی نسب و ولد حرام باشد. همچنین در مورد مروان بن حکم بیان شد که مادرش در عرب پرچمدار بوده و به این عمل شهرت داشته از این رو به او یابن الزرقاء میگفتند و این اسم برای مادر بدکاره او علم شده بود.

پست جمع بندی موضوع.
پرسش
چراخدای متعال و ائمه (علیهم السلام) بعضی افراد را ولد حرام معرفی کردند؟
پاسخ
خداوندمتعال در قرآن کریم به یکی از ویژگیهای پست مشرکین و کفار (ولد حرام بودن) اشارهکرده است. برخی از مشرکین پیامبر را مورد آزار و اذیت قرار داده و او را مجنون ومفتون میخواندند خداوند ضمن حمایت و دفاع از حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) او رادلداری داده و در برابر، صفات زشت و ناپسند مشرکین را بیان نموده است که از آیات اول تا هفتم سوره قلم به آن اشاره شده است. در این آیات میخوانیم (..ولاتطع کلحلاف مهین «10» هماز مشاء بنمیم «11»مناع للخیر معتد اثیم «12» عتل بعد ذلکزنیم«13») شاهد ما در این آیات کلمه «زنیم »است که این صفت رذیله را خداوند باجمله «بعد ذلک» از باقی صفات گذشته جدا میکند که نشان از زشتی و پستی این صفت رذیله است. زنیم از ریشه «زنمه» به معنی گوش بریده شده و آویزان گوسفند است که جزءگوش حساب نمیشود و به آن وابسته است.[1] اما در اصطلاح مفسرین «زنیم»به کسی که بی اصل و نسب[2] و یا حرام زاده باشد[3]، اطلاق گردیده است. پس خداونددر برابر تهمتهای مشرکین به پیامبر(صلی الله علیه و آله) و برای حمایت از آن حضرت،مشرکین و کفار را متصف به صفات رذیله ای میکند که از جمله آنها بی اصل و نسب بودن و حرامزادگی است.علاوه بر قرآن برخی از اهل بیت دشمنان خود را که به حرامزادگی مشهور بودند به همین عنوان خطاب میکردند از جمله میتوان به زیاد بن ابیه و فرزندش عبیدالله اشاره کرد. امام حسین درروز عاشورا خطاب به لشکر عمر سعد و در جواب درخواست ابن زیاد فرمود: «الاان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السلّة و الذلة و هیهات منا الذلة...). الدعی در لغت به کسی میگویند که به غیر پدرش منسوب باشد(2) و فرزندیکه از غیر پدرش باشد را ولد الدعی گویند.( 3) زیادبن ابیه و فرزندش عبیدالله به زنازاده بودن معروف بودند. غیر از امام حسین(علیه السلام)، حضرت علی اکبر و حضرت قاسم(سلام اللهعلیهما) در رجزهای خود ابن زیاد را با عنوان الدعی خطاب کردند. همچنین قیس بن مسهر صیداوی زیاد و فرزندش را با همین عنوان خطاب کرد که منجر به کشته شدن وی گردید.با مراجعه به منابع اولیه در مییابیم که حضرت علی(علیه السلام) خبر کشته شدن رشیدهجری را به دست شخص زنازاده­ای میداند که بعدها معلوم میشود او ابن زیاد است. یکی دیگر از دشمنان اهل بیت مروان بن حکم است. وی بارها به امیرالمومنین و امام حسن وامام حسین علیهم السلام دشنام می­داد. در گزارش سبط بن جوزی آمده که امام حسین(علیه السلام) با لفظ الداعیه او را خطاب میکند «.....يقول لك الحسين بن علي و ابن فاطمةيابن الزرقاء و الداعية الي نفسها بسوق ذي المجاز صاحبة الراية بسوق عكاظ، و يابن طريد رسول الله و لعينه، اعرف من انت و من ابوك و من امك»! يعني؛ حسين بن علي، پسرفاطمه به تو مي گويد اي پسر زرقاء و فرزند زني كه در بازار ذي مجاز مردان را به سوي خود مي خواند، و در بازار عكاظ پرچم برافراشته بود. و اي پسر رانده شده ي رسولخدا (ص) و كسي كه مورد لعنت آن حضرت قرار گرفت، خود را بشناس كه تو كيستي و پدرت كيست و مادرت كيست؟ تستری مینویسد برای مروان پدری شناخته نمیشد همان گونه که برای عمرو عاص پدری مشخص نبود(1) این نکته قابل تامل است که امام (ع) به مروان غیر از(یابن الزرقاء) (الداعیه) می­گوید که همان حرامزاده بودن است. کلمه زرقاء در لغت به معنی زن کبود چشم است.(1) اما شهرت این لفظ به خاطر عمل فحشای این زن بوده است زیرا اولاد مروان به این عنوان مشهور و معروف بودند و آنها را به اولاد زرقاء میشناختند.(2) ابن اثیر مینویسد این زن آشکارا علم فحشا داشته و بر در خانه خودنشانه ای علم میکرد. وی دختر موهب بود که مردان را به فحشا میخواند و خاندان مروان به این که مادرشان زناکار بوده است شهرت داشتند.(3)
[=Times New Roman]


[/HR][=Calibri][1] . تفسیر نمونه، ج 24 ص 386

[=Calibri][2] . المیزان، ج 11 ص 621

[=Calibri][3] . اطیب البیان فی تفسیرالقرآن ج13 ص 132، طبرسی، جوامع الجامع، ج 6 ص 391

جمع بندی

پرسش:

چرا خدای متعال در قرآن و ائمه (علیهم السلام) در روایات بعضی افراد را ولد حرام معرفی کردند؟

پاسخ:

خداوند متعال در قرآن کریم به یکی از ویژگیهای پست مشرکین و کفار (ولد حرام بودن) اشاره کرده است. برخی از مشرکین، پیامبر (صلی الله علیه و آله) را مورد آزار و اذیت قرار داده و او را مجنون و مفتون می­خواندند. خداوند ضمن حمایت و دفاع از حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) او را دلداری داده و صفت زشت و ناپسند مشرکین را بیان نمود که از آیات اول تا هفتم سوره قلم به آن اشاره شده است. در این آیات می­خوانیم: «وَ لا تُطِعْ كلَّ حَلافٍ مَّهِينٍ»(1) «هَمَّازٍ مَّشاءِ بِنَمِيمٍ»(2) «مَّنَّاعٍ لِّلْخَيرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ»(3) «عُتُلِّ بَعْدَ ذَلِك زَنِيمٍ»(4) اطاعت هيچ قسم خورِ فرومايه اي را نيز مکن، که بسيار عيب جو و طعنه زن است و همواره براي اختلاف افکني بين مردم روان است، و بازدارنده از کار خير و تجاوزگر و گناهکار است تازه بعد از همه اينها بد دهن و خشن و بي اصل نيز هست.

شاهد در این آیات کلمه "زنیم" است که این صفت رذیله را خداوند با جمله "بعد ذلک" از باقی صفات گذشته، جدا می­کند که نشان از زشتی و پستی این صفت رذیله است. زنیم از ریشه "زنمه" به معنی «گوشت بریده شده و آویزان گوسفند است» که جزء گوشت حساب نمی­شود و به آن وابسته است. (5)

اما در اصطلاح مفسرین "زنیم"به کسی که بی اصل و نسب (6) و یا حرام زاده باشد (7)، اطلاق گردیده است.

پس خداوند در برابر تهمتهای مشرکین به پیامبر(صلی الله علیه و آله) و برای حمایت از آن حضرت،مشرکین و کفار را متصف به صفات رذیله ای می­کند که از جمله آنها بی اصل و نسب بودن و حرامزادگی است. علاوه بر "قرآن" برخی از اهل بیت (علیهم السلام) دشمنان خود را که به حرامزادگی مشهور بودند به همین عنوان خطاب می­کردند از جمله می­توان به "زیاد بن ابیه" و فرزندش "عبیدالله" اشاره کرد. امام حسین (علیه السلام) درروز عاشورا خطاب به لشکر "عمر سعد" در جواب درخواست ابن زیاد فرمود: «الا ان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السلّة و الذلة و هیهات منا الذلة...» (8)

الدعی در لغت به کسی می­گویند که به غیر پدرش منسوب باشد(9) و فرزندی­ که از غیر پدرش باشد را "ولد الدعی" گویند.( 10) "زیاد بن ابیه" و فرزندش "عبیدالله" به زنازاده بودن معروف بودند.(11) غیر از امام حسین(علیه السلام)، حضرت علی اکبر ( علیه السلام) (12) و حضرت قاسم (علیه السلام) (13) در رجزهای خود "ابن زیاد" را با عنوان "الدعی" خطاب کردند. همچنین "عبدالله بن یقطر" "زیاد" و فرزندش را با همین عنوان خطاب کرد. (14)

امام حسین(علیه السلام) "مروان بن حکم" را با لفظ "الداعیه"، خطاب می­کند «.....يقول لك الحسين بن علي و ابن فاطمة يابن الزرقاء و الداعية الي نفسها بسوق ذي المجاز صاحبة الراية بسوق عكاظ، و يابن طريد رسول الله و لعينه، اعرف من انت و من ابوك و من امك» (15) اي پسر "زرقاء" و فرزند زني كه در بازار "ذي مجاز" مردان را به سوي خود مي خواند، و در بازار "عكاظ" پرچم برافراشته بود. و اي پسر رانده شده رسولخدا (صلی الله علیه و آله) و كسي كه مورد لعنت آن حضرت قرار گرفت، خود را بشناس كه تو كيستي و پدرت كيست و مادرت كيست؟ "تستری" می­نویسد: برای "مروان" پدری شناخته نمی­شد همان گونه که برای "عمرو عاص" پدری مشخص نبود(16)

پی نوشت:

1. قلم 10

2. قلم11

3. قلم 12

4. قلم 13

5. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، 1371ش، تهران، ج 24 ص 386 

6. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1390ق، بیروت، ج 11 ص 621 

7.طیب عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیرالقرآن، نشر اسلام، 1369ش، تهران، ج13 ص 132؛ طبرسی، جوامع الجامع، مرکز مدیریت حوزه علمیه، 1412ق، قم، ج 6 ص 391

8. بلاذری، انساب الاشراف، دارالفکر، 1417ق، بیروت، ج 3 ،ص 168؛ سید بن طاووس، لهوف، نشر جهان، 1348ش، تهران، ص 123-124؛ طبرسی، احتجاج، نشر مرتضی، 1403ق، مشهد، ج 2 ، ص 24؛ ابن نما حلی، مثیر الاحزان، مدرسه امام المهدی، 1406ق، قم، ص 40

9. ابن منظور، لسان العرب، دارصادر، 1404ق، بیروت، ج 14، ص 261

10. نووی محی الدین، المجموع، دارالفکر، بیروت، ص300

11. ابن اعثم، الفتوح، دارالاضواء، 1411ق، بیروت، ج 2 ص 563؛ مسعودی ، مروج الذهب، دارالهجره، 1409ق، قم، ج 3 ص247

12. مفید، ارشاد، کنگره شیخ مفید، 1413ق، قم، ص 106؛ تاریخ طبری، دارالتراث، 1387ق، بیروت، ج 5 ص 446

13. ابن شهر آشوب، المناقب، نشر علامه، 1379ق، قم، ج 3 ص 255

14. تاریخ طبری، دارالتراث، 1387ق، بیروت، ج 5 ص 398

15. سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، شریف رضی، 1418ق، قم، ص 188

16. شوشتری محمد تقی، قاموس الرجال، جامعه مدرسین، 1410ق، قم، ج 10، ص 39

موضوع قفل شده است