حضرت علی چه شعری روی قبر سلمان فارسی نوشت؟

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حضرت علی چه شعری روی قبر سلمان فارسی نوشت؟

حضرت علی چه شعری روی قبر سلمان فارسی نوشت؟

[="Blue"][="DarkRed"]حضرت این شعر را بر کفن او نوشت :[/]

[="Blue"]و فدت علی الکریم بغیر زاد
من الحسنات و القلب السلیم

و حمل الزاد اقبح کل شیء
اذا کان الوفود علی الکریم[/]

بدون ره توشه ای از نیکیها و قلب سلیم به درگاه خدای کریم وارد شدم

و اگر قرار باشد که آدمی به محضر شخص بزرگواری وارد شود بر داشتن توشۀ راه زشتترین چیزهاست.

[="Magenta"]محدثی جواد،سلمان فارسی، قم ، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1375، ص 53- 60.[/][/]
منبع

مدیر فرهنگی;93703 نوشت:
حضرت این شعر را بر کفن او نوشت :

سلام و باتشکر از آوردن این مطلب زیبا
اما ظاهرا
و قلب السلیم است نه والقلب السلیم
و دیگری
اذ کان الوفود
موفق در پناه حق

اصبغ بن نباته مي گويد: همين که سلمان از دنيا رفت و هنوز ما جنازه ي او را از قبرستان برنداشته بوديم، ناگهان مردي را سوار بر استر ديديم که خيلي غمگين بود. از استر پياده شد و بر ما سلام کرد و ما جواب سلام او را داديم، گفت: «در مورد غسل و نماز وکفن و دفن جنازه ي سلمان، جديت و شتاب کنيد.»
ما او را کمک کرديم، او براي حنوط و کفن و دفن، کافو آورده بود. به دستور او آب آورديم، او جنازه ي سلمان را غسل داد وکفن کرد و نماز بر جنازه خوانديم و جنازه را دفن نموديم.
آن مرد، اميرمؤمنان علي عليه السلام بود که خودش لحد قبر سلمان را چيد و قبر را پوشانيد. آنگاه سوار بر استر شد که برود، در همين موقع به دامنش چسبيدم و گفتم: «اي اميرمؤمنان! چه کسي خبر درگذشت سلمان را به تو داد و چگونه (به اين زودي از مدينه) به اينجا آمدي، با اين که فاصله ي راه طولاني است؟)
فرمود:« اي اصبغ! از تو پيمان مي گيرم که در صورت آگاهي از اين ماجرا تا زنده هستم به کسي نگويي.»
گفتم: «اي اميرمؤمنان! من قبل از تو مي ميرم.»
فرمود:« نه ، عمرت طولاني مي گردد.»
گفتم:« بسيار خوب، پيمان مي بندم تا زنده هستي به کسي نگويم.»
فرمود:« اي اصبغ! من هم اکنون در کوفه نماز خواندم و از مسجد به سوي خانه بازگشتم. در خانه خوابيدم، در عالم خواب شخصي نزد من آمد و گفت: «سلمان از دنيا رفت.» بي درنگ برخاستم و سوار بر استرم شدم و آنچه براي تجهيز ميت لازم است باخود برداشتم و به سوي مدائن آمدم. خداوند اين راه دور را برايم نزديک کرد و اکنون اينجا هستم. رسول خداصلي الله عليه و آله مرا از اين ماجرا آگاه کرده بود.
اصبغ مي گويد: ديگر علي عليه السلام را نديدم، نفهميدم به آسمان رفت يا به زمين و سپس به کوفه آمدم. صداي اذان مسجد را شنيدم، به مسجد رفتيم، ديديم اميرمؤمنان علي عليه السلام به نماز جماعت ايستاده است. اين بود سرگذشت عجيب آمدن امام علي عليه السلام کنار جنازه ي سلمان.

بحارالانوار، ج22، ص380؛ ناگفته نماند که طبق روايت فوق، امام علي (ع) هنگام وفات سلمان در کوفه بوده و سلمان در عصر خلافت آن حضرت از دنيا رفته است، ولي طبق بعضي از روايات، امام علي (ع) در مدينه بود و به طي الارض، خود را به مدائن رسانيد (بحارالانوار، ج22،ص 372 ) بنابراين قول، سلمان در عصر خلافت عثمان از دنيا رفته است. اين قول را «زاذان» نقل مي کند که در شرح حالش ذکر خواهد شد.

امیرالمومنین (ع) با طی الارض خود را برای دفن سلمان فارسی به مدائن رساندند و خود شخصا امور کفن و دفن اورا برعهده گرفتند که شرح آن گسترده است و می توانید در کتب تاریخی بخوانید. (روایت داریم که فرموده اند "سلمان منا اهل البیت" )
حضرت علی (ع) در آخر کار با دست خود بر روی قبر سلمان شعر زیر را نوشتند
وفدت علی الکریم
وفدت علی الکریم بغیر زاد *** من الحسنات والقلب السلیمی
وحمل زاد اقبح کل شیی *** اذا کان الوفود علی الکریمی
ترجمه: بدون هیچ زاد و توشه ای از حسنات و قلب سلیم بر شخص کریمی وارد شدم
و در پیشگاه کریم بردن زاد و توشه زشت ترین کار است(در مقابل بی نهایت میلیارد نیز صفر محسوب می شود)


عبرت از نوشته مزار حضرت سلمان رحمه الله:
در يکي از جلسات در شب سه شنبه اي در پايان جلسه سخن از اهميت ذکر موت و توجه به مشکلات آن عالم نکاتي را فرمودند.
اين مطالب اغلب تتمه مباحث مطرح مي شد و يا به مناسبت اشعار خوانده شده در جلسه بود. در آن جلسه فرمودند:
چون جناب سلمان رضوان الله عليه رحلت فرمودند، آقا اميرالمؤمنين عليه السلام وقتي ايشان را دفن کردند و بر قبر ايشان خاک ريختند آب آورده روي قبر حضرت سلمان ريختند و خاک را گل کردند سپس با انگشت خود روي قبر حضرت سلمان قدس سره از زبان سلمان اين دو بيت شعر را نوشتند:

«وَفَدْتُ عَلَی الْکَریمِ بِغَیْرِ زادٍ*** مِنَ الْحَسَناتِ وَ الْقَلْبِ السَّلیمِ»
«وَ حَمْلُ الزّادِ اَقْبَحُ کُلِّ شَیْءٍ*** اِذَا کَانَ الْوُفُودُ عَلَی الْکَریمِ»

بعد فرمودند: آقا اميرالمؤمنين عليه السلام حال و منزلت حضرت سلمان مشهودشان بود و به علاوه آقا اميرالمؤمنين عليه السلام اهل غلو و تملق و خلاف واقع گفتن نبودند واين اشعار را از [HL]زبان سلمان[/HL] گفتند.
اين خود بيانگر دشواري راه کمال و سعادت است و انسان خيلي بايد در اين سخني که آقا بر مزار نوراني سلمان نوشتند توجه کند و از آن عبرت بگيرد.


حامی;504504 نوشت:
زبان سلمان

برخي كار نيكان را قياس از خويش مي گيرند و همين شعر را درباره خود مي نويسند يا روي قبر عزيزان خود مي نويسند و بدون عمل نيك دل خوش مي كنند به اين شعر
غافل از اين كه بهشت را به بها مي دهند نه به بهانه

موضوع قفل شده است