پاسخ سؤالات شما؟؟ پیرامون تکلیف ظالمان و ستمگران در دستگاه عدل الهی؟؟

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
پاسخ سؤالات شما؟؟ پیرامون تکلیف ظالمان و ستمگران در دستگاه عدل الهی؟؟

با سلام به دوستان گلم:Gol::Gol::Gol:

ممکن است برای برخی این سؤال مطرح شود که تكلیف كساني كه در طول عمرشان از هیچ ظلم و ستمی به ضعیفان عالم دریغ نکرده و همیشه به حقوق دیگران تجاوز کرده اند، چگونه است که به حسب ظاهر زندگی راحت و آرامی داشته و چه بسا بدون سختي و مشقت مُرده اند؟

در پاسخ به این سؤال باید گفت: اصولاً اين كه تصور شود ظالماني بوده‌اند كه تا دم مرگ زندگي خوب و راحت و احياناً جان دادن آساني داشته اند، تصور درستی نیست. زيرا خوب و راحت بودن زندگي، تنها به برخورداري بيشتر از امكانات دنيايي مانند ثروت، قدرت و شهرت و ... نيست. همان‌گونه كه عذاب‌هاي الهي منحصر در عذاب‌هاي مادّي و ملموس نيست.

از اینرو می بایست بین آسایش زندگی دنیا و آرامش روحی دنیا تفاوت قائل شد، فرضاً اگر شما را بین انتخاب آسایش و راحتی دنیا و یا آرامش روحی و روانی دنیا مخیر کنند شما کدامیک را انتخاب می کنید؟ آیا آسایش و راحتی سرتاسر دغدغه و ناآرامی را بر می گزینید یا آرامش روحی و روانی با حداقل برخورداری از مواهب و آسایش دنیا را انتخاب می کنید؟

قرآن كريم از زندگي کسانیکه صرفاً به آسایش دنیا دل خوش داشته اند، با تعبير «معيشة ضنكاً»يعني «روزگار تنگ»[1] ياد مي‌كند. يعني روزگار و زندگي‌اي كه در عطش سيري ناپذير آنها براي بدست آوردن هرچه بيشتر مسائل مادّي تباه مي‌شود، آنان همواره در زنداني از اندوه و اضطراب و ترس از وارد شدن آفت‌ها و ناملايمات و فرا رسيدن مرگ به سر مي‌برند و از شرّ حسودان و كيد دشمنان‌شان در اضطرابي كشنده دست و پا مي‌زنند و در نتيجه پيوسته در ميان آروزهاي برآورده نشده و ترس از فراق آنچه برآورده شده به سر مي‌برند.[2]

همچنين در همان لحظه‌اي كه ستمگري در لحظات پاياني زندگي ننگين و نكبت‌بارش بر بستري آرميده و ما گمان مي‌كنيم دارد به آساني جان مي‌دهد، چه بسا در چنان عذاب و فشار روحي و دروني دست و پا مي‌زند كه به وصف نمی آيد. لذا مبناي قضاوت و داوري ما دربارۀ حال افراد نبايد ظاهر زندگي و مرگ آنها باشد.

ادامه دارد ...:Gol:

پاورقی___________________________________________
[1] . طه/ 124.
[2] . ر.ك: طباطبايي، سيد محمّد حسين، تفسير الميزان، ترجمة سيد محمّد باقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ يازدهم، 1378ج 14، ص 315 ـ 314.