آیا ماده حیات و علم دارد ؟

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا ماده حیات و علم دارد ؟

سلام
سوال : آیا ماده حیات و علم دارد ؟
والله الموفق

با نام الله


حامد;316581 نوشت:
سلام
سوال : آیا ماده حیات و علم دارد ؟
والله الموفق

با سلام خدمت شما دوست گرامی

ابتدا باید منظور از ماده مشخص باشد ولی اگر منظور موجوداتی است که دارای سه بعد هستند و اصطلاحا به آنها جمادات اطلاق می شود ، نه دارای حیات هستند و نه دارای علم .

از آنجایی که هیچ یک از علائم حیاتی مانند تنفس ، تولید مثل و ... در آنها وجود ندارد می توان گفت که دارای حیات نیستند و از آنجایی که علم و شعور اساسا از لوازم حیات است ، هنگامی که موجودی حیات نداشته باشد ، طبیعتا علم نیز نخواهد داشت .

موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت
[quote=حامد;316581] آیا ماده حیات و علم دارد ؟ والله الموفق [/quote]

«در تغییر و تحولات مادی، نه چیزی کم می‌شود و نه چیزی افزوده می‌شود، صرفاً انرژی و ماده از حالتی به حالت دیگر در می‌آید.»
عجیب است! در بدن انسان، تمام تغییر و تحولات مادی براساس واکنش‌های شیمیایی صورت می گیرد که مشمول قاعده بالا هستند،در عین حال علاوه بر صرف تبدیل ماده و انرژی به هم، چیزی بنام می‌دانم، می‌خواهم، دوست دارم، دوست ندارم، می‌توانم، نمی‌توانم و ... بوجود آمده است. حسن بدنیا می‌آید و اکبر می‌میرد، در عین حال مجموع انرژی و ماده ثابت است.
بدتر اینکه، انرژی از حالتی به حالتی در می‌آید و هیچ تغییری نمی‌کند و با این حال ما کارهایی انجام می‌دهیم! وزنه‌برداری که وزنه را برمی‌دارد، در آن انرژی ذخیره کرده است، و بعد از پایین آوردنش انرژی آن تخلیه شده است، با این حال کاری هم انجام شده است! درنتیجه:
1-انرژی به گردش درآمده
2-جسم حرکت کرده
ظاهراً در دنیا چیزی افزون بر انرژی و ماده هست، چیزی بنام حرکت، این همه حرکت بوجود می‌آید و هنوز هم که هنوز است، جمع انرژی و ماده ثابت است!

رئوف;316631 نوشت:
از آنجایی که هیچ یک از علائم حیاتی مانند تنفس ، تولید مثل و ... در آنها وجود ندارد می توان گفت که دارای حیات نیستند و از آنجایی که علم و شعور اساسا از لوازم حیات است ، هنگامی که موجودی حیات نداشته باشد ، طبیعتا علم نیز نخواهد داشت .

سلام
تنفس تولید مثل وو در حیات ضروری نیست بلکه برای برخی موجودات زنده نشانه حیات وگرنه باید بگوییم فرشتگان هم زنده نیستند چون تنفس و تولید مثل ندارند

salman14;316721 نوشت:
ظاهراً در دنیا چیزی افزون بر انرژی و ماده هست، چیزی بنام حرکت، این همه حرکت بوجود می‌آید و هنوز هم که هنوز است، جمع انرژی و ماده ثابت است!

حرکت ناشی از تبدیل ماده و انرژی است لذا ماهیت جدایی نیست
لازم است که سوال را تکرا کنم :
آیا ماده حیات و علم دارد ؟
والله الموفق

حامد;316581 نوشت:
سلام
سوال : آیا ماده حیات و علم دارد ؟
والله الموفق

سلام بر شما.

البته حیات یعنی اثر گذاری،ولی بر اساس مراتب دامنه این اثر گذاری ها شدت و ضعف می پذیرد،به عبارتی حیات تشکیک پذیر است،از جامدات گرفته که دامنه اثر گذاری محدودی دارند تا برسد به مراتب عالی که دامنه اثر گذاری گسترده تری بر عالم هستی دارند،والبته بالاترین مقام از ان خداست،چون اثر عالم هستی از اوست....

وجود مادی،وجودی پراکنده در زمان است،به عبارتی وجودش جمعی نیست،نتیجتا شعور این مرتبه در زمان پراکنده است یعنی علم و حیاتی ضعیف دارد،ولی در مراتب بالاتر مانند روح و نفس که وجودی یک پارچه و جمعی دارند،علمی شدیدتر حکم فرماست...و همین طور تا برسد به وجود حضرت حق که اصلا خلاء کمالی ندارد..........و البته خصوصیات و احکام این علم و حیات در هر مرتبه حکمی دارد مخصوص خودش که مغایر با مراتب دانی است....یعنی حیات و علمی که در مرتبه ذات احدیت است از لحاظ ویژگی با مراتب دانی مغایر است....

انچه بین کمالات فاصله می اندازد نقوص و خلاء های کمالی هستند،وهر چه این خلا ء ها کمتر گردد،شدت علم و حیات قوی تر می شود یعنی به هم نزدیکتر می گردند و در مقام واجب عین هم می شوند چون دیگر نقصی نیست تا فاصله ای بین کمالات بیندازد....

در هر حال همه کمالات به وجود بر می گردد،حال دامنه این وجود تا هر جا گسترانیده شده باشد،کمالات وجودی از قبیل علم و غیره را نیز باخود می برد...

erfan_alavi;317489 نوشت:
وجود مادی،وجودی پراکنده در زمان است،به عبارتی وجودش جمعی نیست،نتیجتا شعور این مرتبه در زمان پراکنده است یعنی علم و حیاتی ضعیف دارد،
erfan_alavi;317489 نوشت:
در هر حال همه کمالات به وجود بر می گردد،حال دامنه این وجود تا هر جا گسترانیده شده باشد،کمالات وجودی از قبیل علم و غیره را نیز باخود می برد...

سلام
با تشکر از پاسخ جناب عرفان و ضمن تایید مطالب بالا
فکر می کنم تا پایه ای برای حیات و علم تعریف نکنیم و به اثبات آن نپردازیم نفی و اثبات حیات و علم در ماده به جایی نرسد
بنده در اینجا یک برهان مطرح می کنم :

خدای متعال وجود محض است
خدای متعال حیات و علم دارد
علم و حیات خدای متعال عین ذات اوست که وجود محض است
نتیجه :
علم و حیات با وجود عینیت دارد
نتیجه دوم :
هرچیزی به نحوی وجود دارد نحوی از علم و حیات دارد
ماده چیزی است که نحوی از وجود را دارد
نتیجه نهایی :
ماده نحوی از علم و حیات دارد

البته برای این برهان مویدات عقلی و نقلی دیگری هم هست که ان شاء الله می آوریم
والله الموفق

با سلام

همانطور که فرمودید جواب پست وابسته به این است که علم و حیات را چه تعریف کنیم. مثلاً الکترون و پروتون همدیگر را می شناسند و همدیگر را جذب می کنند. هرچند علی الظاهر خوداگاهی ندارند ولی کسی هم تا کنون الکترون صرف یا پروتون صرف نبوده که بتواند قسم بخورد هیچکدام بهره ای از خوداگاهی نبرده اند. ولی ظاهر امر این است که در حد شناخت بار مثبت و منفی و جذب و دفع شدن می فهمند و دانششان در همین حد است.
جالب است که کل وجود موجودات مادی ریشه در عملکرد همین دو ذره دارند.(البته ذرات دیگری هم هستند.)

بحث جالبیست
سعی می کنم از محضر اساتید استفاده کنم.

سلام
از جمله مویدات نقلی بر وجود حیات و علم در ماده این آیات شریفه است :

وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ

تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُورا

أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِما يَفْعَلُون

يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيم

بخصوص عبارت ان من شی الا یسبح بحمده عمومیتی دارد که هر توجیهی را بر می دارد

البته این اصل را باید به آیات شریفه ضمیمه کرد که تسبیح فرع بر ادراک و ادراک فرع بر حیات است لذا همه موجودات از آن جهت که مسبح اند مدرکند و از آن جهت که مدرک اند زنده اند

والله الموفق

سلام
شاید اثبات علم و حیات ماده عجیب باشد اما عجیب تر از آن نتایجی است که این بحث دارد
ایا می توانید یکی از نتایج شگرف آنرا بگویید
والله الموفق

سلام
تحقیق وارده

بر اساس آیه مذکور ( ان من شی الا یسبح بحمده ) باید تمام موجودات در تسبیح خدا باشند اما ما می دانیم که انسانهایی هستند که با علم و ادراک معمولی خود نه خدا را می شناسند و نه اورا تسبیح می گویند
اگر معنای ظاهری آیه در مورد انسان نقض شود در مورد تمام موجودات نقض می شود و نتیجه آنستکه منظور از علم و ادراک علم و ادراک عادی به حسب هر شی نیست مثل علم و ادراک عادی انسان به حسب خودش که شامل تخیل و توهم است
اگر منظور آیه این نیست پس منظور چیست ؟
باید دقتی در معنای تسبیح بکنیم . تسبیح به معنای منزه ساختن از نقص است .
سوال : موجودات به چه نحو خدای متعال را از نقص منزه می کنند ؟ آیا به ادراک عادی و زبان معمولی . گفتیم که این در مورد انسان که اشرف مخلوقات است صادق نیست پس در مورد سایر موجودات هم صادق نخواهد بود چون همین مورد برای اینکه منظور آیه چنین معنایی نباشد کافی است
اما ما می دانیم هر موجودی به کلیت ساختار وجودی خود منزه خدای متعال است به این معنا که بی عیب و نقص بودن خلقت هر موجودی دلیل بر بی عیب و نقص بودن خدای متعال است و به این حقیقت اشاره دارد آیه شریفه :
هل تری فی خلق الرحمان من تفاوت فارجع البصر کرتین ینقلب الیک البصر خاسئا و هو حسیر
جمع معنای دو آیه این است که ساختار وجودی هر موجودی خود کلمه تسبیح است و چه زیبا که خدای متعال موجودات عالم را کلمه هم نامید
بر این اساس کلیت ساختار وجودی هر موجودی تسبیح است و ادراک است و شعور است و نه تنها شانی از شوون او مسبح خدای متعال ، نه زبان و نه خیال نه ذهن و نه وهم بلکه کلیت این ساختار تسبیح است فلذا کلیت آن شعور و ادراک و حیات است .
از اینجاست که به حقیقتی شگرف رهنمون می شویم و آن اینکه ماورای شناخت و ایمان جزئی که در مقام خیال و ذهن یا در مقام عملی از اعمال انسان نمود و ظهور می یابد شناخت و ایمانی است پس هر موجودی و از جمله انسان در کلیت ساختار وجودی خود دانا و مومن به خدای متعال است و این همان حقیقتی است که به عنوان شناخت فطری مطرح می شود .
منظور از شناخت فطری تنها شناخت چیزی به نام قلب نیست . ظهور مقام قلب وقتی است که انسان تمام وجود خود را به کلیته مدرک میشود در اینجاست که خود را به تمام وجود متعلق به حق تعالی و مومن به او می یابد .
از اینجا به رموز دیگری از جمله رمز کلام اهل معرفت که ایمان را فوق کفر کافر ثابت می کنند پی می بریم . یعنی اینکه کافر در مقام ذهن می تواند کافر باشد اما در مقام کلیت وجود خویش مومن و مسبح است .
پس ایمان به خدای متعال یا شناخت و اعتراف بدو در مقام خیال و ذهن در حقیقت ظهور این ایمان کلی است الا اینکه این حقیقت به نحو خاصی امکان ظهور در آن مقام را دارد و اگر مانعی بر سر راه این ظهور نباشد ایمان در آن مقام هم حاصل می شود لذا ایمان مصطلحی که ما می شناسیم در حقیقت ایمان در ایمان است .

در این مطلب اشکالاتی به نظر می رسد که باید بررسی شود

والحمد لله الموفق

سلام
شاید بتوان انسان را به دو بعد انسان مختار و انسان غیر مختار تقسیم کرد
انسان مختار آن بعد از ابعاد وجودی انسان است که در تحت آگاهی و اختیار او تدبیر می شود
اما انسان غیر مختار آن ابعاد وجودی انسان است که در تحت اراده و و آگاهی او اداره نمی شود
اما در حقیقت انسان به نحو آگاهی دارد که می تواند در حوزه خاصی وارد و دخیل شود و نه در همه حوزه ها
مثلا تصور کنید انسان نسبت به سیستم بدنی خود آگاهی و قدرت تصرف داشت
در این صورت شاید کمتر کسی سالم می ماند
لذا حوزه آگاهی و تصرف انسان به ابعاد خاصی محدود و خودیت و نفسانیت او به این حوزه مربوط می شود
نتیجه اینکه انسان می تواند مسبح و مقدس حق تعالی باشد در ابعاد غیر مختار و نباشد در ابعاد مختار
سعیی بود در حل برخی معضلات به نظر رسیده
والله الموفق

به نام خدا

سلام علیکم

[="DarkSlateBlue"]بنام او

باسلام..

البته هرکس نظر خودش را بیان نمود چه اشکال که ماهم چیزی گفته باشیم ..

پاسخ سوال بدون نقل قول سوال .. بله ، همه و ذره ذره هر آنچه را که مشاهده نمودم و ملاحظه نمودم و دقت کردم علم دارند و حیات دارند و بلکه مملو از عقل و شعوراند تا جنگل و تاکوه و تا دریا و از کوچکترین موجودات درون آنها تا بزرگترین موجودات بالادستشان همه و همه جانداراند تنها مشکل میدانید کجاست ..؟؟ خود ما انسانها ..

فقط کافی ست به علم تحقیقات کمی بیشتر بها داده تا شاید ببینیم که هیچ موجود مرده یا غیر جانداری هم در این دنیا نیست و بلکه عینک ما عینک نزدیک بین نیست که درست ببینیم و درست هم تشخیص دهیم که شاید جزر و مد دریا هم هیچ ربطی به وجود ماه و نیروی جاذبه آن نیزنداشته که ما فعلا چنین میپنداریم ..

چشمهاراباید شست جوردیگربایددید ..

بنابراین دنیا بسیارفراتر از دنیای کهکشانی ماست که شاید تا چندصباح دیگر {چندسال دیگر} دانشمندان ناسا نیز به آن رسیده و بطور رسمی نیز آنرا اعلام نمودند..{فقط شاید}

{باسپاس}[/]

سوال:
آیا ماده حیات و علم دارد ؟

پاسخ:

حیات به معنای که علوم طبیعی مطرح است که لوازمی مانند تنفس، رشد و نمو .. دارد، در مواد یافت نشده است. (هرچند منظور از مواد هم باید به صورت واضح بیان شود.)
اما در معنایی عام تر، بر اساس برخی از آیات، موجودات عالم همگی دارای درک و فهم هستندو مشغول به تسبیح الهی هستند. به طور مثال : يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيم (1) آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است‏خدايى را كه پادشاه پاك ارجمند فرزانه است تسبيح مى‏گويند



1. جمعه .1

موضوع قفل شده است