حکم مهدورالدم بودن شخص مرتد
تبهای اولیه
میخواستم بدونم چرا اگه کسی از اسلام برگرده و علیه اسلام باورهاشو بگه یا بنویسه مهدورالدمه؟:ok:
با سلام.
دین اسلام بر اساس قران کاملترین دین است و نهایی ترین قوانین را ارائه داده است.
خداوند در قران میفرماید ما راه درست و غلط را به شما نشان دادیم و مختارید هر دینی را انتخاب کنید
بعد قوانین دین اسلام رو مشخص کرده و فرموده وقتی وارد شدی دیگر راه برگشتی نیست
واگر برگردی مجازات میشوی در همه قوانین ناقض قانون مجازات میشود.
و مهدور الدم بودن هم مجازات برگشتن از دین است.
این برای اینه که ما هم باور کنیم اسلام اونقدر کامله که هرکس اونو کاملا و واقعا، با معرفت دقیق بشناسه، محاله رهاش کنه و سراغ دیگه ای بره!
اگه کسی که تصمیم به تغییر دین داره، همون قدر که برای شناخت دین جدیدش تحقیق میکنه، برای شناخت اسلام هم تلاش میکرد، محال بود فکر تغییر به ذهنش خطور کنه!
اصلا معنای آخرین و کاملترین بودن یعنی همین تحدی و هماورد طلبی ها!
میخواستم بدونم چرا اگه کسی از اسلام برگرده و علیه اسلام باورهاشو بگه یا بنویسه مهدورالدمه؟:ok:
1- پذیرش دین اسلام در آغاز ورود به آن ، و فراگیری آموزه های آن و عمل به آنها پس از ورود به آن، مبتنی بر تحقیق و تفکر است.
2- تردید، پرسش، وسوسه داشتن و به دنبال رفع تردید و پاسخ سؤال بودن، از لوازم انکار ناپذیر دستگاه فکر آدمی است و تردید و پرسش، تا هنگامی که طلیعه و معبری برای رسیدن به علم و یقین باشد، پدیده ای مبارک و فرخنده است.
3- شک، تردید، ابهام و سؤال در آموزه های دینی ارتداد محسوب نمی شود. ارتداد انکار عالمانۀ اصول دین یا ضروریات و بدیهیات دینی است به گونه ای که انکار آن بدیهیات ملازم با انکار اصول دین بوده باشد و فرد منکر به این ملازمه هم علم داشته باشد.
4- چنانچه انکار فردی ، به دلیل وجود ابهام و سؤال در اصول یا ضروریات دینی باشد، این فرد مرتد محسوب نمی شود و شبهه علمی او مانع اجری حد مرتد بر اوست.راه مقابله با چنین فردی مباحثه علمی است و نه برخورد عملی.
5- حکم ارتداد منافی با آزادی اندیشه نیست. چنانچه فرد محققی با انگیزۀ کشف حقیقت و با استفاده از روش های منطقی و در حد توان خود به تحقیق بپردازد، ولو آنکه در رسیدن به حقیقت قاصر باشد-نه مقصر- در نزد خداوند معذور است؛ و بلکه ماجور است.
6- حکم ارتداد با آزادی بیان نیز در تنافی نیست .فرد مرتد می تواند بدون اعلام ارتداد خود ، به بیان سؤالات و ادلۀ خود در مجامع علمی بپردازد و از اندیشمندان پاسخ در خور مطالبه نماید.
7- هیچ مکتب و مذهبی و لو در مکاتیب بشری و غیر الهی مانند لیبرالیسم، به آزدی مطلق معتقد نیست و برای برخورداری از آن قیود و شرایطی قائل است. لیبرالها مرز آزادی هر فردی را، رعایت حقوق سایر شهروندان و مصالح اجتماعی می دانند.
8- رعایت حقوق خداوند بر بندگان، مصالح جامعۀ اسلامی و حقوق شهروندان مسلمان، سه ضلعی است که آزادی هر فردی محدود به آنها است.
9- با دقت در شرایط ارتداد این نتیجه به دست می آید که مرتد کسی است که در عین آگاهی به حقایق و حقانیّت اسلام، عنودانه و لجوجانه به مخالفت به آن بر می خیزد و به طرزی غیر منطقی با هویت جامعۀ اسلامی و زیر ساخت های فکری آن در می افتد.حکم ارتداد برای پیشگیری از تخریب هویت جامعۀ اسلامی و صیانت عقاید دینی مردم از رهزنان بدخواه کج اندیش تشریع شده است. مراجعه به پروندۀ مرتدان در طول تاریخ ، مؤید همین نظریه است.
10- مرجع تشخیص ارتداد و مجری حکم مرتد، مجتهد جامع الشرایط«حاکم اسلامی» است و هر فرد مسلمانی نمی تواند نمی تواند مرجع تشخیص و مجری حکم ارتداد باشد.
موفق باشید
پذیرش دین اسلام در آغاز ورود به آن ، و فراگیری آموزه های آن و عمل به آنها پس از ورود به آن، مبتنی بر تحقیق و تفکر است.
مرتد کسی است که در عین آگاهی به حقایق و حقانیّت اسلام، عنودانه و لجوجانه به مخالفت به آن بر می خیزد و به طرزی غیر منطقی با هویت جامعۀ اسلامی و زیر ساخت های فکری آن در می افتد.حکم ارتداد برای پیشگیری از تخریب هویت جامعۀ اسلامی و صیانت عقاید دینی مردم از رهزنان بدخواه کج اندیش تشریع شده است.
1- اعدام مرتد تشریع شده یا با تحریف وارد دین شده؟ آیا آیه ای از قرآن یا سندی از حدیث هست که بگوید مرتد باید اعدام شود؟
2- اگر فردی هویت جامعه را به خطر انداخت جامعه نیز باید هویت او را به خطر اندازد یا حدّاکثر آن را تخریب کند. مثلاً تبعید، ابطال شناسنامه، اخراج از قلمرو اسلام. حبس طرف که گرفتن آزادی اوست اصلا مجاز نیست زیرا آزادی حق فردی طبیعی ست و تجاوز به آزادی فرد تجاوز به قلمرو شخصی اوست. در حالی که تبلیغ ارتداد فقط برای قلمرو مشترک اجتماعی تهدید است که البته فرد حقّی در آن دارد. قتل که هرگز. زیرا فرد به جان کسی آسیبی نزده. ضمنا هر کس به این حکم عمل کند یا یاری کند یا راضی باشد در گناه قاتل شریک است.
مراجعه به پروندۀ مرتدان در طول تاریخ ، مؤید همین نظریه است
2- خصوصاً مرتد فطری.
3- پس چرا اگر غیر مسلمان در جامعه اسلامی تبلیغ کند او را نمی کشند؟ چرا فقط مرتد را می کشند؟
4- پس چرا توبه مرتد ملی قبول است و مرتد فطری نه! این که باید برعکس باشد!
مرجع تشخیص ارتداد و مجری حکم مرتد، مجتهد جامع الشرایط«حاکم اسلامی» است
مجتهدی که بدون سند قرآنی یا حدیثی این حکم را تایید کند از مرجعیت ساقط است.
این قضیه ارتداد به نظر من با منطق به هیچ وجه سازگار نیست و در خودش هم تناقض های عجیب وجود داره. در تاپیک دیگه پرسیدم و کارشناس گرامی با اینکه به تاپیک سر زدند و به سایر سوالات پاسخ داند، ترجیح دادند به سوالات من پاسخ ندهند.
اینجا دوباره مطرح می کنم و امیدوارم یکی از کارشناسان پاسخ دهند.
9- با دقت در شرایط ارتداد این نتیجه به دست می آید که مرتد کسی است که در عین آگاهی به حقایق و حقانیّت اسلام، عنودانه و لجوجانه به مخالفت به آن بر می خیزد و به طرزی غیر منطقی با هویت جامعۀ اسلامی و زیر ساخت های فکری آن در می افتد.حکم ارتداد برای پیشگیری از تخریب هویت جامعۀ اسلامی و صیانت عقاید دینی مردم از رهزنان بدخواه کج اندیش تشریع شده است. مراجعه به پروندۀ مرتدان در طول تاریخ ، مؤید همین نظریه است.
سوال یک:
فرمودید لازمه ازتداد آگاهی به حقایق اسلام است. پس در صورتی که شخصی بعد از تحقیق به این نتیجه برسه که حقانیتی در اسلام وجود نداره، موضعش رو اعلام کنه شرایط مورد نیاز برای ارتداد رو نداره و مرتد به حساب نمیاد و در صورتی که حکم ارتداد برای چنین شخصی صادر بشه این حکم باطل است. لطفا تایید یا تکذیب کنید.در صورت تایید، شخصی که به حقانیت اسلام آگاهی دارد باید اعدام شود و شخصی که به این نتیجه رسیده حقانیتی در اسلام نیست نباید اعدام شود. تشخیص این آگاهی به حقانیت اسلام در اختیار چه کسی است؟ حاکم شرع چطور می فهمد شخصی که از دین جدا شده واقعا این آگاهی را دارد یا خیر؟
در صورت تکذیب، چرا این شرط برای مرتد در اینجا گفته شد؟ هدف چه بود؟
سوال دو:
فرمودید به طرزی غیر منطقی با هویت جامعه اسلامی در می افتد. آیا می توان بطور منطقی با هویت جامعه اسلامی در افتاد؟ مرز بین در افتادن منطقی و غیر منطقی رو لطفا توضیح بدید. لطفا یک مثال هم از در افتادن منطقی با هویت جامعه اسلامی بزنید.
سوال سه:
در صورتی که هدف از قتل شخص مرتد، پیشگیری از تخریب هویت اسلامی جامعه است، چه تفاوتی می کنه این شخص آگاهی به حقایق اسلام داشته باشه یا خیر؟
سوال چهار:
در صورتی که حقانیتی در اسلام هست و نتیجه هر نوع تحقیق کاملی در این باره اسلام است، و شخص مرتد در صورت مبارزه صحبت هایش غیر منطقی است، پس چرا قتل؟ شما می توانید بسیار ساده صحبت هایش را نقض کنید و راه صحیح رو به جامعه نشان دهید. کدام بهتر است؟
مثال: من شخصی مسلمان در جامعه اسلامی، می بینم شخصی دیگر ادعا می کند از اسلام جدا شده به یک سری دلایل. برخورد با این شخص:1. قتل این شخص.
2. صحبت، مناظره و مباحثه با این شخص و بیان اشکالات در استدلال های این شخص و نقض کردن ادعاهای این شخص بطور کامل.
کدام یک بیشتر و بهتر به حفظ هویت جامعه اسلامی کمک می کند؟