یک شبهه در مورد قرآن: مالک شدن کنیزان شوهردار

تب‌های اولیه

39 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
یک شبهه در مورد قرآن: مالک شدن کنیزان شوهردار

سلام.
آیا در قران آمده که همه ی زنان شوهر دار بر شما حرامند به جز آن هایی را که مالک شدید؟؟؟
اگر اینطور است این ایه یعنی چه؟

با نام الله



کارشناس بحث: استاد عمار

[=arial]با سلام و ادب
بله خدای متعال در آیه 24 سوره نساء می فرماید:
وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَکَتْ أَيْمانُکُمْ کِتابَ اللَّهِ عَلَيْکُمْ ...
یعنی : و زنان شوهردار ( بر شما حرام است ) مگر آنها را که ( از راه اسارت ) مالک شده اید ( زیرا اسارت آنها در حکم طلاق است ) اینها احکامی است که خداوند بر شما مقرّر داشته است...(ترجمه آیت الله مکارم).
ايـن آيـه ، بـحـث آيـه گـذشـتـه را دربـاره زنـانـى كـه ازدواج بـا آنـهـا حـرام اسـت دنـبـال مـى كـنـد و اضـافه مى نمايد كه : (ازدواج و آميزش جنسى با زنان شوهردار نيز حرام است ) (و المحصنات من النساء).
(مـحـصـنـات ) جـمـع(مـحصنة ) از ماده (حصن ) به معنى قلعه و دژ است و به همين مناسبت به زنان شوهردار و همچنين زنان عفيف و پاكدامن كه از آميزش جنسى با ديگران خود را حفظ مى كنند و يا در تحت حمايت و سرپرستى مردان قرار دارند گفته ميشود.
گـاهـى بـه زنان آزاد در مقابل كنيزان نيز گفته شده ، زيرا آزادى آنها در حقيقت به منزله حـريـمى است كه به دور آنها كشيده شده است و ديگرى حق نفوذ در حريم آنان بدون اجازه آنها ندارد، ولى روشن است كه منظور از آن در آيه فوق همان زنان شوهردار است .
اين حكم اختصاصى به زنان مسلمان ندارد بلكه زنان شوهردار از هر مذهب و ملتى همين حكم را دارند يعنى ازدواج با آنها ممنوع است .
تـنـها استثنايى كه به اين حكم خورده است در مورد زنان غير مسلمانى است كه به اسارت مسلمانان در جنگها درمى آيند، اسلام اسارت آنها را به منزله طلاق از شوهران سابق تلقى كـرده ، و اجـازه مى دهد بعد از تمام شدن عده آنها با آنان ازدواج كنند و يا همچون يك كنيز با آنان رفتار شود (الا ما ملكت ايمانكم ).
ولى ايـن اسـتـثـناء، به اصطلاح ، استثناى منقطع است ، يعنى چنين زنان شوهردارى كه در اسارت مسلمانان قرار مى گيرند رابطه آنها به مجرد اسارت با شوهرانشان قطع خواهد شـد، درسـت هـمـانـنـد زن غـير مسلمانى كه با اسلام آوردن رابطه او با شوهر سابقش (در صورت ادامه كفر) قطع مى گردد، و در رديف زنان بدون شوهر قرار خواهد گرفت .
از ايـنـجـا روشـن مـى شـود كـه اسـلام بـه هـيـچ وجه اجازه نداده است كه مسلمانان با زنان شوهردار حتى از ملل و مذاهب ديگر ازدواج كنند، و به همين جهت ، عده براى آنها مقرر ساخته و در دوران عده از ارتباط زناشويى با آنها جلوگيرى نموده است .
فـلسـفـه ايـن حـكـم در حـقـيـقـت ايـن اسـت كـه ايـن گونه زنان يا بايد به محيط (كفر) بازگشت داده شوند، و يا بدون (شوهر) همچنان در ميان مسلمانان بمانند و يا رابطه
آنـهـا بـا شـوهـران سـابـق قـطـع شـود و از نـو ازدواج ديـگـرى نـمـايـنـد، صـورت اول بـر خـلاف اصـول تـربـيـتى اسلام و صورت دوم ظالمانه است ، بنابر اين تنها راه همان راه سوم است .
از پـاره اى از روايـات كـه سـند آن به ابو سعيد خدرى صحابى معروف مى رسد برمى آيـد كـه آيـه فـوق دربـاره اسـراى غـزوه اوطـاس نـازل گـرديـده و پـيـامـبـر (صـلى الله عليه وآله ) بعد از اطمينان به اينكه زنان اسير بـاردار نيستند به آنها اجازه داد كه با مسلمانان ازدواج كنند و يا همچون يك كنيز در اختيار آنها قرار گيرند - اين حديث تفسير بالا را نيز تاءييد مى كند.
در اين جمله براى تاءكيد احكام گذشته كه در مورد محارم و مانند آن وارد شده مى فرمايد: (ايـنها امورى است كه خداوند براى شما مقرر داشته و نوشته است ) (كتاب الله عليكم ).
تفسیر نمونه ذیل آیه مربوطه.

عمار عزیز،

آیه خیلی واضح و صریح داره میگه «همه زنان شوهردار بجز اونهایی که مالک شدین». کاملا واضح هست که حالت استثناء زنهایی هستند که دو ویژگی دارن: ۱- شوهر دارن و ۲-شما مالک اونها شدین

اگر فرض کنیم طبق فرمایش شما اسارت در حکم طلاق اونها باشه، دیگه اصلا این آیه مصداق پیدا نمیکنه چون زن شوهرداری که شما مالک بشید وجود خارجی نداره.

ببخشید، من اینجا تازه وارد هستم و روال کار رو نمیدونم. معمولا من چقدر باید منتظر گرفتن پاسخ باشم؟ برای این میپرسم که جناب عمار امروز وارد سایت شدند و چند ارسال هم داشتند ولی این سوال رو جواب ندادن؟ الان سوال من رو فقط ایشون جواب میدن یا دوستان دیگه هم هستند؟

ببخشید که پشت سر هم پست میزنم ولی من واقعا منظر جوابم هستم و نمیدونم چقدر باید صبر کنم. لطفا اگر کسی جوابی نداره حداقل بگید که چقدر باید منظر بشم.

[="Navy"]

wonderer;458649 نوشت:
اگر فرض کنیم طبق فرمایش شما اسارت در حکم طلاق اونها باشه، دیگه اصلا این آیه مصداق پیدا نمیکنه چون زن شوهرداری که شما مالک بشید وجود خارجی نداره.

استاد جوادی آملی در جلد 18 تفسیر تسنیم چنین گفته اند:

«مراد از «ما ملکت أیمانکم» کنیز خود انسان نیست، چون کنیز انسان، ملک او و بر وی حلال است، بلکه مراد کنیز شوهرداری است که خریداری و عدّه‌ی وی منقضی شده است؛

همچنین ممکن است ملک یمین در این آیه به زنان شوهردار مشرکی ناظر باشد که در جنگ با کافران به اسارت مسلمانان در می‌آیند.

زن شوهردار مشرک و کافر، پیش از اسارت و رقیّت، در شمار «والمحصنات من النّساء» و نکاح و ازدواج با او حرام بود؛

اسارت به دست مسلمان با حضور پیامبر صلّی الله علیه وآله یا امام معصوم علیه السّلام و استرقاق و کنیز شدن در حکم طلاق اوست.

همان گونه که بیع، عتق، ارث، هبه و تحلیل کنیز در حکم طلاق و سبب قطع علقه‌ی زوجیّتِ گذشته‌ی اوست و پس از انقضای عدّه، ازوجاج با او جایز است.»[/]

Hadi99g;460824 نوشت:

استاد جوادی آملی در جلد 18 تفسیر تسنیم چنین گفته اند:

«مراد از «ما ملکت أیمانکم» کنیز خود انسان نیست، چون کنیز انسان، ملک او و بر وی حلال است، بلکه مراد کنیز شوهرداری است که خریداری و عدّه‌ی وی منقضی شده است؛

همچنین ممکن است ملک یمین در این آیه به زنان شوهردار مشرکی ناظر باشد که در جنگ با کافران به اسارت مسلمانان در می‌آیند.

زن شوهردار مشرک و کافر، پیش از اسارت و رقیّت، در شمار «والمحصنات من النّساء» و نکاح و ازدواج با او حرام بود؛

اسارت به دست مسلمان با حضور پیامبر صلّی الله علیه وآله یا امام معصوم علیه السّلام و استرقاق و کنیز شدن در حکم طلاق اوست.

همان گونه که بیع، عتق، ارث، هبه و تحلیل کنیز در حکم طلاق و سبب قطع علقه‌ی زوجیّتِ گذشته‌ی اوست و پس از انقضای عدّه، ازوجاج با او جایز است

فکر کنم شما متوجه سوال من نشدین.

ببینید، شما خودتون هم فرمودین که اسارت (حالا با هر شرایطی که شما میفرمایید) چون خود به خود در حکم طلاق هست، پس ازدواج با کنیز جایز هست. حالا سوال من این هست که اگر اینطور باشه، دیگه پس «کنیزی که شوهر دار باشه» مصداق پیدا نمیکنه. چون ما با این تعریف یا زن شوهردار مشرک و کافر داریم و یا کنیز بدون شوهر. اما متن آیه داره خیلی واضح میگه که «زنان شوهر داری که شما مالک اونها هستین برای شما حرام نیستند» پس اینجا زنی وجود داره که هم شما مالک اون شدین و هم شوهر نداره (یعنی حکم طلاق براش خود به خود اجرا نشده!)

با این تعریف یا شما اشتباه میکنید و زن شوهر دار بعد از اسارت خود به خود طلاق گرفته نمیشه و یا اینکه این آیه درباره چیز دیگه ای صحبت میکنه (که من نمیدونم در چه مورد هست)

با سلام .

اگر زنی در حال حاضر دستگیر شود توسط اشخاصی مسلمان (مثلا مسلمان باشد یا نباشد) ، هم خودش هم شوهرش و از هم جدا شوند (مسافت های دوری از هم باشند)، و آندو حتی بدون دیدن هم ، علاقه مند به هم باشند ، و نخواهند از هم جدا شوند و این عهد میان آها باشد و به آن وفادار بمانند ، آیا چون نمی توانند یکدیگر را ببینند شاید تا آخر عمر ولی به هم وفادار بمانند ، دیگران می توانند طلاق او را از شوهرش گرفته و به ازدواج دیگری در آورند ؟

آیا چنین حکمی در حال حاضر نیز هست یا نسخ شده است ؟
با تشکر:Gol:

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;460965 نوشت:
آیا چنین حکمی در حال حاضر نیز هست یا نسخ شده است ؟


نه , اگر نسخ هم شده باشد داستان لیلی ومجنونی که تعریف کردید , هست.

wonderer;460841 نوشت:
فکر کنم شما متوجه سوال من نشدین.

ببینید، شما خودتون هم فرمودین که اسارت (حالا با هر شرایطی که شما میفرمایید) چون خود به خود در حکم طلاق هست، پس ازدواج با کنیز جایز هست. حالا سوال من این هست که اگر اینطور باشه، دیگه پس «کنیزی که شوهر دار باشه» مصداق پیدا نمیکنه. چون ما با این تعریف یا زن شوهردار مشرک و کافر داریم و یا کنیز بدون شوهر. اما متن آیه داره خیلی واضح میگه که «زنان شوهر داری که شما مالک اونها هستین برای شما حرام نیستند» پس اینجا زنی وجود داره که هم شما مالک اون شدین و هم شوهر نداره (یعنی حکم طلاق براش خود به خود اجرا نشده!)

با این تعریف یا شما اشتباه میکنید و زن شوهر دار بعد از اسارت خود به خود طلاق گرفته نمیشه و یا اینکه این آیه درباره چیز دیگه ای صحبت میکنه (که من نمیدونم در چه مورد هست)



تفسیر در این موضوع مختلف است

علامه طباطبائی در المیزان تفاسیر مختلف آنرا آورده و میفرماید



و بنابراین جمله : (الا ما ملکت ایمانکم ) در این مقام خواهد بود که حکم منعى که در محصنات بود از کنیزان محصنه بردارد، یعنى بفرماید زنانى که ازدواج کرده اند، و یا بگو شوهر دارند، ازدواج با آنها حرام است به استثناى کنیزان که در عین اینکه شوهر دارند ازدواج با آنها حلال است به این معنا که صاحب کنیز که او را شوهر داده مى تواند بین کنیز و شوهرش حائل شود، و در مدت استبرا نگذارد با شوهرش تماس بگیرد، و آنگاه خودش با او همخوابگى نموده ، دوباره به شوهرش تحویل دهد، که سنت هم بر این معنا وارد شده است . /

با این شرایط یعنی همان حکم ازدواج موقت چراکه ازدواج دائم با چنین کنیزی ممکن نیست

مگر اینکه به اسلام در آیند که در این صورت حکم محصنه که ذکر شد بر زن او وارد و ...

فاتح;461043 نوشت:
نه , اگر نسخ هم شده باشد داستان لیلی ومجنونی که تعریف کردید , هست

لطف کنید اگر جواب ندارید ، متلک نیندازید .
جواب کارشناسان همیشه با سند و مدرک از قرآن و حدیث و تفسیر قران است و من از این بزرگواران سوال پرسیدم

فاتح;461043 نوشت:
علامه طباطبائی در المیزان تفاسیر مختلف آنرا آورده و میفرماید

و بنابراین جمله : (الا ما ملکت ایمانکم ) در این مقام خواهد بود که حکم منعى که در محصنات بود از کنیزان محصنه بردارد، یعنى بفرماید زنانى که ازدواج کرده اند، و یا بگو شوهر دارند، ازدواج با آنها حرام است به استثناى کنیزان که در عین اینکه شوهر دارند ازدواج با آنها حلال است به این معنا که صاحب کنیز که او را شوهر داده مى تواند بین کنیز و شوهرش حائل شود، و در مدت استبرا نگذارد با شوهرش تماس بگیرد، و آنگاه خودش با او همخوابگى نموده ، دوباره به شوهرش تحویل دهد، که سنت هم بر این معنا وارد شده است . /

پس با این تعریف شما میفرمایید که پاسخ کارشناس سایت غلط هست و بحث طلاق خود به خودی بعد از مالک شدن کنیز منتفی است. درست فهمیدم؟

و اگر علت کار مالک در این حدیث را توضیح دهید ممنون میشوم :Gig: (جواب را فقط از کارشناس بزرگوار می خواهم :Gol:)

از امام باقر (ع) از قول خداوند «والمحصنات من النساء الاماملكت ايمانكم (نساء 24) پرسيدم. فرمود،هو ان يأمر الرجل عبده و تحته امته، فيقول له: اعتزل امرأتك و لاتقربها، ثم يحبسها عنه حتي تحيض ثم يمسها، فاذا حاضت بعد مسه اياه ردها عليه بغيرنكاح.

مالك به برده متأهل امر مي كند كه از همسرش دوري گزيند و با او نزديكي نكند، سپس زن را حبس مي كند تا حيض ببيند، (پس از پاك شدن) با او مواقعه مي كند و بعد از حيض بعدي زن را بدون ازدواج به شوهرش بازمي گرداند

كافي 5 / 481 حديث 2
تهذيب 7 / 346 حديث 1417
تفسير العياشي 1 / 232 حديث 80
وسايل 21 / 149 باب 45 من ابواب نكاح العبيد و الاماء: كيفيه تفريقالرجل بين عبده و امته اذا اراد وطيها

wonderer;461079 نوشت:
پس با این تعریف شما میفرمایید که پاسخ کارشناس سایت غلط هست و بحث طلاق خود به خودی بعد از مالک شدن کنیز منتفی است. درست فهمیدم؟


خیر . استاد عمار نظر مفسر از تفسیر نمونه را آوره اند و بنده نظرعلامه را از المیزان همچنین عرض شد که

فاتح;461043 نوشت:
تفسیر در این موضوع مختلف است


نظر مفسرین در تفسیر این آیه مختلف است و علامه طباطبائی نظراتی را در المیزان نقل کرده
.

فاتح;461093 نوشت:

خیر . استاد عمار نظر مفسر از تفسیر نمونه را آوره اند و بنده نظرعلامه را از المیزان همچنین عرض شد که


نظر مفسرین در تفسیر این آیه مختلف است و علامه طباطبائی نظراتی را در المیزان نقل کرده
.

در مورد تفسیری که جناب عمار آورده بودن که برام جای سوال داشت و مطرح کردم و البته هنوزی جوابی نگرفتم.

در مورد تفسیری که شما لطف کردین و ارایه دادین، اینطور که من متوجه شدم طبق این تفسیر در اسلام اگر کافری با مسلمونها جنگید و مسلمونها تونستند زن اون رو اسیر کنند، میشه بدون رضایت اون زن با اون رابطه جنسی داشت. اگر اشتباه میکنم لطفا حرف من رو تصحیح کنین.
اگر برداشت من از تعریف شما درست باشه، چند تا سوال در این مورد دارم:
۱- این دقیقا همون تعریف تعریف تجاوز جنسی(Rape) نیست؟ (انجام عمل جنسی با یک فرد بدون رضایت او)
۲- آیا با وجود چنین قانونی در اسلام، نباید به بقیه هم حق داد که قانون مشابهی داشته باشن که مثلا اگر در جنگ با مسلمونها زن یک مسلمون رو به اسارت گرفتند، بتونن با اون رابطه جنسی داشته باشن؟
۳- در اینجا ممکنه (و احتمال بالایی هم داره که) زن مذکور هیچ کار اقدامی در مورد جنگ با مسلمونها انجام نداده باشه و با این تعریف عملا داره بخاطر گناه همسرش مجازات میشه و به کنیزی و رابطه جنسی اجباری وادار میشه. با چه دلیل عقلی میشه توجیه کرد که یک نفر بخاطر انجام عمل اشتباه یک آدم دیگه مجازات بشه؟

البته سوالات بیشتر هست ولی برای اینکه از موضوع بحث دور نشیم فکر میکنم همین مقدار کافی باشه.

ممنون از وقتی که میذارین

wonderer;461133 نوشت:
در مورد تفسیری که جناب عمار آورده بودن که برام جای سوال داشت و مطرح کردم و البته هنوزی جوابی نگرفتم.

در مورد تفسیری که شما لطف کردین و ارایه دادین، اینطور که من متوجه شدم طبق این تفسیر در اسلام اگر کافری با مسلمونها جنگید و مسلمونها تونستند زن اون رو اسیر کنند، میشه بدون رضایت اون زن با اون رابطه جنسی داشت. اگر اشتباه میکنم لطفا حرف من رو تصحیح کنین.
اگر برداشت من از تعریف شما درست باشه، چند تا سوال در این مورد دارم:
۱- این دقیقا همون تعریف تعریف تجاوز جنسی(Rape) نیست؟ (انجام عمل جنسی با یک فرد بدون رضایت او)
۲- آیا با وجود چنین قانونی در اسلام، نباید به بقیه هم حق داد که قانون مشابهی داشته باشن که مثلا اگر در جنگ با مسلمونها زن یک مسلمون رو به اسارت گرفتند، بتونن با اون رابطه جنسی داشته باشن؟
۳- در اینجا ممکنه (و احتمال بالایی هم داره که) زن مذکور هیچ کار اقدامی در مورد جنگ با مسلمونها انجام نداده باشه و با این تعریف عملا داره بخاطر گناه همسرش مجازات میشه و به کنیزی و رابطه جنسی اجباری وادار میشه. با چه دلیل عقلی میشه توجیه کرد که یک نفر بخاطر انجام عمل اشتباه یک آدم دیگه مجازات بشه؟

البته سوالات بیشتر هست ولی برای اینکه از موضوع بحث دور نشیم فکر میکنم همین مقدار کافی باشه.

ممنون از وقتی که میذارین


تفسير:
وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ اين آيه، بحث آيه گذشته را در باره زنانى كه ازدواج با آنها حرام است دنبال مى‏كند و اضافه مى‏نمايد كه:" ازدواج و آميزش جنسى با زنان شوهردار نيز حرام است".
" محصنات" جمع" محصنة" از ماده" حصن" به معنى قلعه و دژ است، و به همين مناسبت به زنان شوهردار و همچنين زنان عفيف و پاكدامن كه از آميزش جنسى با ديگران خود را حفظ مى‏كنند و يا در تحت حمايت و سرپرستى مردان قرار دارند گفته مى‏شود.
گاهى به زنان آزاد در مقابل كنيزان نيز گفته شده، زيرا آزادى آنها در حقيقت به منزله حريمى است كه به دور آنها كشيده شده است و ديگرى حق نفوذ در حريم آنان بدون اجازه آنها ندارد، ولى روشن است كه منظور از آن در آيه فوق همان زنان شوهردار است.
اين حكم اختصاصى به زنان مسلمان ندارد بلكه زنان شوهردار از هر مذهب و ملتى همين حكم را دارند يعنى ازدواج با آنها ممنوع است.
تنها استثنايى كه به اين حكم خورده است در مورد زنان غير مسلمانى است كه به اسارت مسلمانان در جنگها درمى‏آيند، اسلام اسارت آنها را بمنزله" طلاق" از شوهران سابق تلقى كرده، و اجازه مى‏دهد بعد از تمام شدن عده آنها با آنان ازدواج كنند و يا همچون يك كنيز با آنان رفتار شود (إِلَّا ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ).
ولى اين استثناء، به اصطلاح،" استثناى منقطع" است، يعنى چنين زنان شوهردارى كه در اسارت مسلمانان قرار مى‏گيرند رابطه آنها به مجرد اسارت با شوهرانشان قطع خواهد شد، درست همانند زن غير مسلمانى كه با اسلام آوردن رابطه او با شوهر سابقش (در صورت ادامه كفر) قطع مى‏گردد، و در رديف زنان بدون شوهر قرار خواهد گرفت.
از اينجا روشن مى‏شود كه اسلام به هيچوجه اجازه نداده است كه مسلمانان با زنان شوهردار حتى از ملل و مذاهب ديگر ازدواج كنند، و به همين جهت، عده براى آنها مقرر ساخته و در دوران عده از ارتباط زناشويى با آنها جلوگيرى نموده است.
فلسفه اين حكم در حقيقت اين است كه اين گونه زنان يا بايد به محيط" كفر" بازگشت داده شوند، و يا بدون" شوهر" هم چنان در ميان مسلمانان بمانند و يا رابطه آنها با شوهران سابق قطع شود و از نو ازدواج ديگرى نمايند، صورت اول بر خلاف اصول تربيتى اسلام و صورت دوم ظالمانه است، بنا بر اين تنها راه‏ همان راه سوم است.
از پاره‏اى از روايات كه سند آن به ابو سعيد خدرى صحابى معروف مى‏رسد برمى‏آيد كه آيه فوق در باره اسراى غزوه اوطاس «1» نازل گرديده و پيامبر ص بعد از اطمينان به اينكه زنان اسير باردار نيستند به آنها اجازه داد كه با مسلمانان ازدواج كنند و يا همچون يك كنيز در اختيار آنها قرار گيرند- اين حديث تفسير بالا را نيز تاييد مى‏كند.
_______________
تفسير نمونه، ج‏3، ص: 334

امّا در مورد فرزندان و زنان كفار حربي كه در جنگ با مسلمانان شركت كردند هر چند كشتن آنها حتي در جنگ (در صورتي كه مبارزه نكنند) جايز نيست امّا در صورت اسارت به عنوان عبد و كنيز در اختيار مسلمانان قرار ميگيرند و نكاح آنها فسخ ميشود(1) و اين حكم مستند به آيات قرآن و روايات است(2) كه در حقيقت اين مجازات آن ظلمي و يا همراهي با ظلمي است كه نسبت به مسلمانان روا داشتهاند. اين حكم اولي و ابتدايي اسلام نسبت به متجاوز به حريم و ملت اسلام است و اين يك حكم عقلايي است كه ساير اقوام و ملتها نسبت به دشمن و متجاوز روا ميداشتند و در واقع اين نوعي سنت و روش اقوام در انتقام گيري از دشمنان بوده است كه اسلام اصل انتقام از دشمن را جايز ميداند امّا افراط در آن را نميپذيرد مثل مواردي از زمان جاهليت كه اگر يك نفر از قبيله اي فردي را از قبيله ديگر به قتل ميرساند تمام قبيله به خونخواهي به جنگ بر ميخاستند امّا اسلام حكم عادلانه ميدهد كه اگر كسي تعدي (و قتل) انجام داده است به همان مقدار جنايت او، او را قصاص كنيد(3) و سايرين را به قتل نرسانيد.
______________
(1). منهاج الصالحين، آيت الله خويي، ج 1، ص 373.
(2). رجوع كنيد به كتب مفصل فقهي از جمله جواهر الكلام، ج 21، (كتاب الجهاد).
(3). سوره بقره، آيه 196.

رحیق مختوم;461145 نوشت:
تفسير:
وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ اين آيه، بحث آيه گذشته را در باره زنانى كه ازدواج با آنها حرام است دنبال مى‏كند و اضافه مى‏نمايد كه:" ازدواج و آميزش جنسى با زنان شوهردار نيز حرام است".
" محصنات" جمع" محصنة" از ماده" حصن" به معنى قلعه و دژ است، و به همين مناسبت به زنان شوهردار و همچنين زنان عفيف و پاكدامن كه از آميزش جنسى با ديگران خود را حفظ مى‏كنند و يا در تحت حمايت و سرپرستى مردان قرار دارند گفته مى‏شود.
گاهى به زنان آزاد در مقابل كنيزان نيز گفته شده، زيرا آزادى آنها در حقيقت به منزله حريمى است كه به دور آنها كشيده شده است و ديگرى حق نفوذ در حريم آنان بدون اجازه آنها ندارد، ولى روشن است كه منظور از آن در آيه فوق همان زنان شوهردار است.
اين حكم اختصاصى به زنان مسلمان ندارد بلكه زنان شوهردار از هر مذهب و ملتى همين حكم را دارند يعنى ازدواج با آنها ممنوع است.
تنها استثنايى كه به اين حكم خورده است در مورد زنان غير مسلمانى است كه به اسارت مسلمانان در جنگها درمى‏آيند، اسلام اسارت آنها را بمنزله" طلاق" از شوهران سابق تلقى كرده، و اجازه مى‏دهد بعد از تمام شدن عده آنها با آنان ازدواج كنند و يا همچون يك كنيز با آنان رفتار شود (إِلَّا ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ).
ولى اين استثناء، به اصطلاح،" استثناى منقطع" است، يعنى چنين زنان شوهردارى كه در اسارت مسلمانان قرار مى‏گيرند رابطه آنها به مجرد اسارت با شوهرانشان قطع خواهد شد، درست همانند زن غير مسلمانى كه با اسلام آوردن رابطه او با شوهر سابقش (در صورت ادامه كفر) قطع مى‏گردد، و در رديف زنان بدون شوهر قرار خواهد گرفت.
از اينجا روشن مى‏شود كه اسلام به هيچوجه اجازه نداده است كه مسلمانان با زنان شوهردار حتى از ملل و مذاهب ديگر ازدواج كنند، و به همين جهت، عده براى آنها مقرر ساخته و در دوران عده از ارتباط زناشويى با آنها جلوگيرى نموده است.
فلسفه اين حكم در حقيقت اين است كه اين گونه زنان يا بايد به محيط" كفر" بازگشت داده شوند، و يا بدون" شوهر" هم چنان در ميان مسلمانان بمانند و يا رابطه آنها با شوهران سابق قطع شود و از نو ازدواج ديگرى نمايند، صورت اول بر خلاف اصول تربيتى اسلام و صورت دوم ظالمانه است، بنا بر اين تنها راه‏ همان راه سوم است.
از پاره‏اى از روايات كه سند آن به ابو سعيد خدرى صحابى معروف مى‏رسد برمى‏آيد كه آيه فوق در باره اسراى غزوه اوطاس «1» نازل گرديده و پيامبر ص بعد از اطمينان به اينكه زنان اسير باردار نيستند به آنها اجازه داد كه با مسلمانان ازدواج كنند و يا همچون يك كنيز در اختيار آنها قرار گيرند- اين حديث تفسير بالا را نيز تاييد مى‏كند.
_______________
تفسير نمونه، ج‏3، ص: 334

ممنون از پاسخ شما ولی ظاهرا شما هم بدون خواندن بحث فقط اقدام به کپی-پیست کردن مطالب کردین. این دقیقا همون چیزی بود که جناب عمار فرمودن و من دربارش سوال داشتم.
سوالم هم این بود که اگر فرض کنیم طبق این تفسیر بعد از اسارت زن خود به خود در ردیف زنان بدون شوهر قرار گرفته باشه، پس دیگه اصلا مصداق این آیه نیست. چون این آیه درباره «زن شوهردار» صحبت میکنه و این تعریف از کنیز اون رو از حالت زن شوهردار بودن خارج میکنه.

ضمن اینکه اگر این مساله رو هم حل کنیم، باز هم تمامی سوالاتی که مطرح کردم سر جاش باقی میمونه. لطفا در صورت امکان هم به این مساله درباره تفسیر و هم به سوالات من پاسخ بدین.

ممنون بخاطر وقتی که میگذارین

wonderer;461133 نوشت:
در مورد تفسیری که شما لطف کردین و ارایه دادین، اینطور که من متوجه شدم طبق این تفسیر در اسلام اگر کافری با مسلمونها جنگید و مسلمونها تونستند زن اون رو اسیر کنند، میشه بدون رضایت اون زن با اون رابطه جنسی داشت. اگر اشتباه میکنم لطفا حرف من رو تصحیح کنین.


البته بنده نظر خودم را بعنوان یک کاربر در این رابطه میدهم و در مورد شبهات حتما استاد پاسخگو هستند.

بله با اسارت زن کافر بشرط محاربه , یعنی زنی که درجنگ با مسلمانان شرکت داشته اگر در قالب برده داری بخواهیم توصیف کنیم میتوان او را به کنیزی گرفت و مطابق با فتوی فقه اسلامی و رعایت حدود و حقوقی که در اسلام شرط است با آن زن رابطه داشت تا زمانی که اسلام نیاورده است.

یعنی دشمنی که اسلام بیاورد حقوقش برابر زن مسلمان میشود .

البته تمام اینها در شرایطی است که برده داری رواج پیدا کند .


wonderer;461133 نوشت:
۱- این دقیقا همون تعریف تعریف تجاوز جنسی(Rape) نیست؟ (انجام عمل جنسی با یک فرد بدون رضایت او)


تجاوز جنسی بدون رضایت فرد که امروزه رواج دارد حتی با شرایط دوره برده داری در صدر اسلام و برخورد مسلمان با کافره حربی ( و نه زنی که قصد هیچ تعرضی نداشته به اسارت نرفته خریداری نشده و .. ) قابل قیاس نیست .

لذا این قیاس و تطبیق باطل است

wonderer;461133 نوشت:
۲- آیا با وجود چنین قانونی در اسلام، نباید به بقیه هم حق داد که قانون مشابهی داشته باشن که مثلا اگر در جنگ با مسلمونها زن یک مسلمون رو به اسارت گرفتند، بتونن با اون رابطه جنسی داشته باشن؟

مگر ما حق بدهیم یا ندهیم برای آنها فرق هم میکند ؟ مگر آنها حقوق جنسی ای برای اسرای خود در دوره برده داری و یا حتی در همین دوره قائل اند ؟
و یا مثلا
اگر زن محارب مسلمان اسیر آنها شود و اظهار کفر کند آنها می آیند با او همانطور برخورد میکنند که با زن کافر دیگر از قوم خودشان ؟ در هر صورت این شرایط مختص مسلمان است و هیچ غیر مسلمان و کافری را سراغ دارید که حقی برای اسیر محاربش قائل شود ؟


لذا این قیاس هم اشتباه است و هیچ تجانیس بین این دو قوم ( مسلمان و غیر مسلمان ) نیست

....

wonderer;461153 نوشت:
ممنون از پاسخ شما ولی ظاهرا شما هم بدون خواندن بحث فقط اقدام به کپی-پیست کردن مطالب کردین. این دقیقا همون چیزی بود که جناب عمار فرمودن و من دربارش سوال داشتم.
سوالم هم این بود که اگر فرض کنیم طبق این تفسیر بعد از اسارت زن خود به خود در ردیف زنان بدون شوهر قرار گرفته باشه، پس دیگه اصلا مصداق این آیه نیست. چون این آیه درباره «زن شوهردار» صحبت میکنه و این تعریف از کنیز اون رو از حالت زن شوهردار بودن خارج میکنه.

ضمن اینکه اگر این مساله رو هم حل کنیم، باز هم تمامی سوالاتی که مطرح کردم سر جاش باقی میمونه. لطفا در صورت امکان هم به این مساله درباره تفسیر و هم به سوالات من پاسخ بدین.

ممنون بخاطر وقتی که میگذارین

ممنون از شما بزرگوار
wonderer گرامي اساتيد بزرگوار هم با مطالعه در متون مختلف جوابها رو عنايت ميفرمايند پس تعبير حضرتعالي از آوردن مطالب بعنوان كپي پيست كمي بدور از انصاف هست

نقل قول:
پس دیگه اصلا مصداق این آیه نیست.
چرا مصداق آيه نيست ؟؟
آيه شريفه ميفرمايد
" او ما ملكت ايمانكم " يكي از موارد ملك يمين همين به اسارت گرفتن زنان كفار حربي در جنگ هست
اين فرمايش حضرتعالي كه زن شوهر دار كافر حربي بعد از به اسارت در آمدن بدست مسلمانان از زوجيت شوهر كافرش خارج ميشود درست هست
چون درسته كه قبل از به اسارت در آمدن مزدوج بوده ولي بمحض ورود به دايره ملكيت مسلمانان و باقي ماندن كفر شوهرش باعث فسخ نكاح اين زن مي شود ( در واقع كفر مانع زوجيت هست)
نقل قول:
پس دیگه اصلا مصداق این آیه نیست. چون این آیه درباره «زن شوهردار» صحبت میکنه و این تعریف از کنیز اون رو از حالت زن شوهردار بودن خارج میکنه.

آيا نمي شود براي كنيز هم شوهر تصور كرد ؟ و اما اينكه ما قائليم به اينكه زن آزاد شوهر دار كافر ، در حكم كنيز هست به همين خاطر هست كه هر زني هر چند مسلمان اگر بدست كفار بيافتد بعنوان كنيز از او استفاده مي كنند ، زنان آنها هم بعد از اسارت بعنوان كنيز قرار ميگيرند يعني اسارت = كنيز شدن ، هر چند زن آزاد بوده باشد وقتي هم كه كنيز قرار گرفت تحت ملكيت فردي آزاد قرار ميگيرد

فاتح;461164 نوشت:

بله با اسارت زن کافر بشرط محاربه , یعنی زنی که درجنگ با مسلمانان شرکت داشته اگر در قالب برده داری بخواهیم توصیف کنیم میتوان او را به کنیزی گرفت و مطابق با فتوی فقه اسلامی و رعایت حدود و حقوقی که در اسلام شرط است با آن زن رابطه داشت تا زمانی که اسلام نیاورده است.

یعنی دشمنی که اسلام بیاورد حقوقش برابر زن مسلمان میشود .

البته تمام اینها در شرایطی است که برده داری رواج پیدا کند .


تجاوز جنسی بدون رضایت فرد که امروزه رواج دارد حتی با شرایط دوره برده داری در صدر اسلام و برخورد مسلمان با کافره حربی ( و نه زنی که قصد هیچ تعرضی نداشته به اسارت نرفته خریداری نشده و .. ) قابل قیاس نیست .

لذا این قیاس و تطبیق باطل است


اینجا دو تا مساله هست.
یکی اینکه در مورد اینکه فرمودین تا زمانی که اسلام نیاورده میشه باهش رابطه داشت، من چیزی که یادم هست دقیقا برعکس این مورد رو شنیده بودم. میشه لطفا در این مورد منبع معرفی کنین؟
مساله بعدی هم اینکه متوجه نشدم چرا قیاس و تطبیق باطل هست؟ تعریف تجاوز جنسی کاملا مشخص هست (رابطه جنسی بدون تمایل طرف مقابل) و اینطور که من میبینم کاملا شامل این موضوع میشه. لطفا واضحتر بفرمایید که چه چیزی این قیاس رو باطل میکنه و وجه تمایز این موضوع از تجاوز جنسی دقیقا چه چیزی هست؟

فاتح;461164 نوشت:
مگر ما حق بدهیم یا ندهیم برای آنها فرق هم میکند ؟ مگر آنها حقوق جنسی ای برای اسرای خود در دوره برده داری و یا حتی در همین دوره قائل اند ؟
و یا مثلا
اگر زن محارب مسلمان اسیر آنها شود و اظهار کفر کند آنها می آیند با او همانطور برخورد میکنند که با زن کافر دیگر از قوم خودشان ؟ در هر صورت این شرایط مختص مسلمان است و هیچ غیر مسلمان و کافری را سراغ دارید که حقی برای اسیر محاربش قائل شود ؟


لذا این قیاس هم اشتباه است و هیچ تجانیس بین این دو قوم ( مسلمان و غیر مسلمان ) نیست


در این مورد هم متوجه نشدم که چرا قیاس اشتباه هست؟ فکر نمیکنم اینکه برای اونها نظر ما مهم هست یا نه موضوع رو تغییر بده. ضمن اینکه بله، من موارد زیادی بوده (حداقل از موارد معاصر که من اطلاع دارم) که کافر برای اسیرش حقی قایل شده (که البته باز هم متوجه ارتباط این موضوع با سوالم نمیشم)
اگر این حدیث امام علی که میگه «فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اِكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا» رو مد نظر قرار بدین، بهتر متوجه منظورم از سوال خواهید شد.

رحیق مختوم;461169 نوشت:
ممنون از شما بزرگوار
wonderer گرامي اساتيد بزرگوار هم با مطالعه در متون مختلف جوابها رو عنايت ميفرمايند پس تعبير حضرتعالي از آوردن مطالب بعنوان كپي پيست كمي بدور از انصاف هست
چرا مصداق آيه نيست ؟؟

حق کاملا با شماست. من منظور بدی نداشتم ولی این دلیل نمیشه که اینطوری صحبت کنم. همینجا از شما و اساتید و همه کسانی که ممکنه از حرفم رنجیده باشن عذر میخوام و سعی خواهم کرد از این به بعد با دقت بیشتر نظراتم رو مطرح کنم.

رحیق مختوم;461169 نوشت:
ممنون از شما بزرگوار
آيا نمي شود براي كنيز هم شوهر تصور كرد ؟ و اما اينكه ما قائليم به اينكه زن آزاد شوهر دار كافر ، در حكم كنيز هست به همين خاطر هست كه هر زني هر چند مسلمان اگر بدست كفار بيافتد بعنوان كنيز از او استفاده مي كنند ، زنان آنها هم بعد از اسارت بعنوان كنيز قرار ميگيرند يعني اسارت = كنيز شدن ، هر چند زن آزاد بوده باشد وقتي هم كه كنيز قرار گرفت تحت ملكيت فردي آزاد قرار ميگيرد

پس با این حساب شما میفرمایید که منظور آیه شوهری که کنیز قبل از اسارت داشته نیست؟ در اینصورت پس تفسیری که کارشناس محترم ارایه دادند به بحث بی ارتباط میشه.
اگر فرض کنیم که همینطور که شما میفرمایید این شوهر، شوهر بعد از اسارت و با اجازه مالک کنیز بوده، باز هم تا جایی که من میدونم مالک میتونه اون رو طلاق بده ولی در حالی که مزدوج هست نباید ارتباطی خارج از ازدواج اون باهش داشته باشه. آیا من اشتباه میکنم؟

نقل قول:
حق کاملا با شماست. من منظور بدی نداشتم ولی این دلیل نمیشه که اینطوری صحبت کنم. همینجا از شما و اساتید و همه کسانی که ممکنه از حرفم رنجیده باشن عذر میخوام و سعی خواهم کرد از این به بعد با دقت بیشتر نظراتم رو مطرح کنم.

با سلام خدمت شما بزرگوار
بنده اين حرف رو نزدم كه عذرخواهي كنيد بلكه خدمتتان عرض ادب كردم كه ما هر چه داريم از تفاسير و مطالعات علماي دين هست

نقل قول:
پس با این حساب شما میفرمایید که منظور آیه شوهری که کنیز قبل از اسارت داشته نیست؟ در اینصورت پس تفسیری که کارشناس محترم ارایه دادند به بحث بی ارتباط میشه.

بحث بر سر داشتن يا نداشتن شوهر براي كنيز نيست بلكه بحث بر سر زنان آزاد شوهر دار كافره (حربي )هست كه به اسيري مسلمانان در آمدند اين اسارت بمنزله طلاق اونها از شوهرانشان هست
انسانها مطلقا آزادند الا ما خرج بالدليل كه يكي از همان دلايل اسارت هست
زني كه از دار الحرب به قصد كمك و مشاركت با كفار در جنگ شركت مي كند بعد از اسارت خود به خود طلاقش ثابت بعد به كنيز شدنش تثبيت مي شود وقتي هم كه به كنيزي گرفته شد ديگر اختياري از خود ندارد كه بخواهد به شوهر قبلي اش برگردد

نقل قول:
اگر فرض کنیم که همینطور که شما میفرمایید این شوهر، شوهر بعد از اسارت و با اجازه مالک کنیز بوده، باز هم تا جایی که من میدونم مالک میتونه اون رو طلاق بده ولی در حالی که مزدوج هست نباید ارتباطی خارج از ازدواج اون باهش داشته باشه. آیا من اشتباه میکنم؟

بله فرمايش حضرتعالي درسته با اين توضيح كه اون شوهر هم عبد باشد نه آزاد كه در اين صورت اين مالك مي تواند اين كنيز رو از تحت ملكيت عبدش خارج كند و بعد از سپري شدن ايام عده با كنيزش مواقعه داشته باشد و حتي باز بعد از گذشت يك طُهر و اطمينان به عدم حمل كنيز دوباره به عبد تحت ملكيتش برگرداند
موفق باشيد

wonderer;461185 نوشت:
یکی اینکه در مورد اینکه فرمودین تا زمانی که اسلام نیاورده میشه باهش رابطه داشت، من چیزی که یادم هست دقیقا برعکس این مورد رو شنیده بودم. میشه لطفا در این مورد منبع معرفی کنین؟


سند خود آیه است . تفاسیر هم بوضوح ذکر کرده , زن شوهر دار مسلمان در عقد دائم یا موقت محصن محسوب میشود و نمیتوان او را از شوهرش جدا نمود .حال چه کنیز باشد چه آزاد

wonderer;461185 نوشت:
مساله بعدی هم اینکه متوجه نشدم چرا قیاس و تطبیق باطل هست؟ تعریف تجاوز جنسی کاملا مشخص هست (رابطه جنسی بدون تمایل طرف مقابل) و اینطور که من میبینم کاملا شامل این موضوع میشه. لطفا واضحتر بفرمایید که چه چیزی این قیاس رو باطل میکنه و وجه تمایز این موضوع از تجاوز جنسی دقیقا چه چیزی هست؟


در مورد دوم مالکیت هست و این مالکیت حقوقی تعریف شده دارد ولی در مورد اول تجاوز بدون مالکیت و هیچ حقی . در مورد دوم کنیز بنا بر حقوق مالک باید تمکین کند و اگر نکند حق مالک ضایع شده در حالیکه حق به جانب اوست ولی در مورد اول ( تجاوز جنسی ) هیچ حق مالکیتی بر متجاوز نیست و حقوقی هم بر هر دو جاری نیست و نتیجتا بایدی نیست
لذا
در مورد دوم ( رابطه مالک با کنیز با رضایت یا بدون رضایت او ) تجاوز معنی نمی دهد ولی در مورد اول بله
پس قیاس این دو امر قیاسی باطل است

wonderer;461185 نوشت:
در این مورد هم متوجه نشدم که چرا قیاس اشتباه هست؟ فکر نمیکنم اینکه برای اونها نظر ما مهم هست یا نه موضوع رو تغییر بده. ضمن اینکه بله، من موارد زیادی بوده (حداقل از موارد معاصر که من اطلاع دارم) که کافر برای اسیرش حقی قایل شده (که البته باز هم متوجه ارتباط این موضوع با سوالم نمیشم)

دیدن یا شنیدن مطلبی که ذکر کردید دلالت بر وجود حقی نمی کند . و چون قانونی برای حقوق جنسی و غیر جنسی افراد اسیر محارب یا غیر محارب در غیر مسلمان وجود ندارد خب این خنده دار است که من بگویم به شمای کافر حق میدهم در حقوقی که برای اسیر نداری و وضع نکردی که با اسیر مسلمان هر کاری میتوانی بکنی در حالیکه من مسلمان بنا بر وصیت پیامبرم مجاب به رعایت حقوق غلام و کنیز و اسیر هستم .

مثلا شما حیوانی را با رعایت عواطف انسانی همچون اینکه درد نکشد و سریع بمیرد تا نمرده گوشت تنش را جدا نکنم شکمش را پاره نکنم و .. شکار میکنید و میخورید .
و
بعد حیوانی بنا بر غریزیه اش و روش غریزی اش شما را میل نماید در حالیکه زنده هستید حق بدهید که شکمتان را پاره کند و گوشت از تن تان جدا نماید و ...

خب در چه زمینه ای میتواید این دو را قیاس کرده و متجانس بدانید و در چه زمینه ای نمیتوانید

در یک طرف قوانینی هست و موازین اخلاقی اسلامی و در طرف مقابل هیچ چیزی نیست . من مسلمان چه حق عاقلانه ای قادرم و میتوانم برای طرف مقابل که در اسارت بنا بر هیچ حقی عمل میکند قائل شوم ؟

سلام . کارشناسان بزرگوار سوالات من را هم فراموش نکنید لطفا :Gol:

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;461080 نوشت:
و اگر علت کار مالک در این حدیث را توضیح دهید ممنون میشوم (جواب را فقط از کارشناس بزرگوار می خواهم )

از امام باقر (ع) از قول خداوند «والمحصنات من النساء الاماملكت ايمانكم (نساء 24) پرسيدم. فرمود،هو ان يأمر الرجل عبده و تحته امته، فيقول له: اعتزل امرأتك و لاتقربها، ثم يحبسها عنه حتي تحيض ثم يمسها، فاذا حاضت بعد مسه اياه ردها عليه بغيرنكاح.

مالك به برده متأهل امر مي كند كه از همسرش دوري گزيند و با او نزديكي نكند، سپس زن را حبس مي كند تا حيض ببيند، (پس از پاك شدن) با او مواقعه مي كند و بعد از حيض بعدي زن را بدون ازدواج به شوهرش بازمي گرداند

كافي 5 / 481 حديث 2
تهذيب 7 / 346 حديث 1417
تفسير العياشي 1 / 232 حديث 80
وسايل 21 / 149 باب 45 من ابواب نكاح العبيد و الاماء: كيفيه تفريقالرجل بين عبده و امته اذا اراد وطيها

و اینکه آیا در این مورد ، لازم نیست صیغه عقد خوانده شود ؟ پس حکم اختیاری که خداوند به انسان ها داده چه میشود ؟

مالكيت مرد نسبت به بردة مؤنث در حكم ازدواج با وي است. بنابراين هرگونه بهره برداري جنسي مرد از كنيزانش جايز است.
منهاج 2 / 275
العروه الوثقي 2 / 803

عبدالله لحام از امام صادق(ع) دربارة مردي كه از يكي از مشركان دختر يا زنش را مي‌خرد: فيتخذها؟ فقال: لابأس .
آيا حق تصرف در او را دارد؟ فرمود: مانعي ندارد

(تهذيب 8 / 200 حديث 705 و 702
استبصار 3 / 83 حديث 282 و 280
وسايل 18 / 247 و 246

*************************************
آیا این حدیث ها صحیح هستند ؟

محمد بن مسلم از امام باقر(ع) مي‌پرسد آيا كنيز در نماز سرش را بپوشاند؟ فرمود: ليس علي الامه قناع.
بر كنيز مقنعه و روسري لازم نيست

كافي 3 / 394 حديث 2
وسايل 4 / 409 باب 29 ابواب لباس مصلي

لا، قد كان ابي اذا رأي الخادم تصلي و هي مقنعه ضربها، لتعرف الحره من المملوكه.
حماد لحام از امام صادق(ع) مي‌پرسد آيا كنيز مي‌بايد در نماز سرش را بپوشاند؟ مي‌فرمايد: نه. پدرم (امام باقر(ع)) زماني كه مي‌ديد كنيزان در نماز مقنعه پوشيده‌اند، آنها را مي‌زد تا زن آزاد از كنيز تمايز داده شود
علل الشرايع 346
محاسن 318 حديث 45
وسايل 4 / 411 حديث 5562

اما خداوند در قرآن در سوره نور فرموده است :

وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لا يَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ الَّذينَ يَبْتَغُونَ الْکِتابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَيْمانُکُمْ فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فيهِمْ خَيْراً وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذي آتاکُمْ وَ لا تُکْرِهُوا فَتَياتِکُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَنْ يُکْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِکْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحيمٌ

و باید کسانى که هزینه ازدواج و مخارج زندگى را نمى یابند پاکدامنى پیشه کنند و از کارهاى زشت بپرهیزند تا خداوند آنان را از فضل خود توانگر کند. و از میان بردگانتان، آنان که مى خواهند با قراردادى مکتوب ثمن خود را بپردازند و آزادى خود را باز یابند، اگر شایستگى این کار را در آنان سراغ دارید، درخواستشان را بپذیرید و با آنان قرارداد بنویسید، و از مالى که خدا به شما ارزانى کرده است به عنوان زکات به ایشان بدهید ] تا بتوانند بهاى خود را بپردازند. [ و اگر کنیزانتان خواهان عفّت اند، براى دستیابى به متاع ناپایدار دنیا آنان را به زنا وادار نکنید، و هر کس آنان را به این کار وادار کند ] کیفر خواهد دید و [ البته خداوند گناه کنیزان را پس از آن که به این کار زشت مجبور شده اند مى آمرزد و رحمت خود را از آنان دریغ نمى دارد.

آیا از نظر یک انسان ، خواه آزاد یا کنیز ، رابطه داشتن با او بدون خواست خودش و اختیار خودش به او به منزله زنا با او و تجاوز به او پست ترین کار نیست ؟ و اینکه آیا با این کار اجباری ، عدالت خدای اسلام را قبول خواهد کرد ؟

***********************************

وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلاً أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

و هر كس از شما از نظر امكانات زندگى نتوانست زنان آزاد و با ايمان را به همسرى بگيرد، پس با دختران جوان و با ايمانتان كه [آنان را به عنوان كنيز] مالك شده‏ايد [ازدواج نماييد] و خدا به ايمان شما داناتر است. همه شما [انسان‏ها] از [جنس ]يكديگريد؛ پس آنان را با اجازه خاندانشان به همسرى بگيريد، و مهرشان را به گونه‏اى پسنديده به آنان بدهيد؛ در حالى كه پاكدامن باشند نه زناكار و نه آن كه دوستانى نهانى بگيرند. و هنگامى كه شوهردار شدند، اگر به كار زشتى دست يازيدند، بر آنان نيمى از كيفرى خواهد بود كه بر زنان آزاد است. اين طرح ازدواج با كنيزان براى كسانى از شما هست كه از دشوارى بيم دارند؛ و شكيبايى براى شما بهتر است؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.

در اینجا خداوند می فرماید با آنها ازدواج کنید ، ولی در حدیث قبلی که نشان دادم ، امام ع فرمودند مالکیت ، معنای ازدواج را دارد .
دوم اینکه در اینجا آزاد یا برده و کنیز نداریم زیرا خداوند واژه انسان را استفاده کرده است : همه شما [انسان‏ها] از [جنس ]يكديگريد
و برای ازدواج با آنها ، اجازه نیاز است ولی در حدیث های قبلی اینطور نبود و می توانستند با کنیز رابطه برقرار کنند بدون اختیار خودش

با تشکر

نقل قول:
سلام . کارشناسان بزرگوار سوالات من را هم فراموش نکنید لطفا :Gol:
و اینکه آیا در این مورد ، لازم نیست صیغه عقد خوانده شود ؟ پس حکم اختیاری که خداوند به انسان ها داده چه میشود ؟
مالكيت مرد نسبت به بردة مؤنث در حكم ازدواج با وي است. بنابراين هرگونه بهره برداري جنسي مرد از كنيزانش جايز است.
منهاج 2 / 275
العروه الوثقي 2 / 803

عبدالله لحام از امام صادق(ع) دربارة مردي كه از يكي از مشركان دختر يا زنش را مي‌خرد: فيتخذها؟ فقال: لابأس .
آيا حق تصرف در او را دارد؟ فرمود: مانعي ندارد

(تهذيب 8 / 200 حديث 705 و 702
استبصار 3 / 83 حديث 282 و 280
وسايل 18 / 247 و 246
*************************************
آیا این حدیث ها صحیح هستند ؟
محمد بن مسلم از امام باقر(ع) مي‌پرسد آيا كنيز در نماز سرش را بپوشاند؟ فرمود: ليس علي الامه قناع.
بر كنيز مقنعه و روسري لازم نيست

كافي 3 / 394 حديث 2
وسايل 4 / 409 باب 29 ابواب لباس مصلي
لا، قد كان ابي اذا رأي الخادم تصلي و هي مقنعه ضربها، لتعرف الحره من المملوكه.
حماد لحام از امام صادق(ع) مي‌پرسد آيا كنيز مي‌بايد در نماز سرش را بپوشاند؟ مي‌فرمايد: نه. پدرم (امام باقر(ع)) زماني كه مي‌ديد كنيزان در نماز مقنعه پوشيده‌اند، آنها را مي‌زد تا زن آزاد از كنيز تمايز داده شود
علل الشرايع 346
محاسن 318 حديث 45
وسايل 4 / 411 حديث 5562

باسلام و درود بر شما
قبل از اينكه كارشناسان بزرگوار نظرات نهايي را بفرمايند مطالبي رو خدمتتون ارائه ميدهم
اينكه اين احاديث درستند يا نادرست بايد در انجمن حديث مورد تحقيق و كنكاش قرار گيرد
و اما جواب مواردي كه در پائين فرموديد

نقل قول:
اما خداوند در قرآن در سوره نور فرموده است :
وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لا يَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ الَّذينَ يَبْتَغُونَ الْکِتابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَيْمانُکُمْ فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فيهِمْ خَيْراً وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذي آتاکُمْ وَ لا تُکْرِهُوا فَتَياتِکُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَنْ يُکْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِکْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحيمٌ
و باید کسانى که هزینه ازدواج و مخارج زندگى را نمى یابند پاکدامنى پیشه کنند و از کارهاى زشت بپرهیزند تا خداوند آنان را از فضل خود توانگر کند. و از میان بردگانتان، آنان که مى خواهند با قراردادى مکتوب ثمن خود را بپردازند و آزادى خود را باز یابند، اگر شایستگى این کار را در آنان سراغ دارید، درخواستشان را بپذیرید و با آنان قرارداد بنویسید، و از مالى که خدا به شما ارزانى کرده است به عنوان زکات به ایشان بدهید ] تا بتوانند بهاى خود را بپردازند. [ و اگر کنیزانتان خواهان عفّت اند، براى دستیابى به متاع ناپایدار دنیا آنان را به زنا وادار نکنید، و هر کس آنان را به این کار وادار کند ] کیفر خواهد دید و [ البته خداوند گناه کنیزان را پس از آن که به این کار زشت مجبور شده اند مى آمرزد و رحمت خود را از آنان دریغ نمى دارد.

آیا از نظر یک انسان ، خواه آزاد یا کنیز ، رابطه داشتن با او بدون خواست خودش و اختیار خودش به او به منزله زنا با او و تجاوز به او پست ترین کار نیست ؟ و اینکه آیا با این کار اجباری ، عدالت خدای اسلام را قبول خواهد کرد ؟


در تفسير قمى در ذيل آيه‏ وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً" گفته كه: عرب و قريش رسمشان اين بود كه كنيزانى را مى‏خريدند و از ايشان ضريب سنگين (نوعى ماليات) مى‏گرفتند، بعد مى‏گفتند برويد زنا كنيد و براى ما پول بياوريد، كه خداى تعالى در اين آيه ايشان را از اين عمل نهى فرمود، در آخر هم فرمود: خدا چنين كنيزانى را در صورتى كه مجبور به اين كار شده باشند مى‏آمرزد .
و در مجمع البيان در ذيل جمله" لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا" گفته كه بعضى گفته‏اند: عبد اللَّه بن ابى شش كنيز داشت و آنان را مجبور مى‏كرد به زنا دادن، همين كه آيه" تحريم زنا" نازل شد كنيزان او نزد رسول خدا (ص) آمدند و از آن جناب تكليف خواسته و از وضع خود شكوه كردند، پس آيه شريفه نازل شد .
مؤلف: در اينكه عبد اللَّه بن ابى كنيزانى داشت و آنان را به زنا اكراه مى‏كرد، روايات ديگرى هست، كه الدر المنثور آنها را نقل كرده، و اين روايت را هم آورده‏

نقل قول:
وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلاً أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

و هر كس از شما از نظر امكانات زندگى نتوانست زنان آزاد و با ايمان را به همسرى بگيرد، پس با دختران جوان و با ايمانتان كه [آنان را به عنوان كنيز] مالك شده‏ايد [ازدواج نماييد] و خدا به ايمان شما داناتر است. همه شما [انسان‏ها] از [جنس ]يكديگريد؛ پس آنان را با اجازه خاندانشان به همسرى بگيريد، و مهرشان را به گونه‏اى پسنديده به آنان بدهيد؛ در حالى كه پاكدامن باشند نه زناكار و نه آن كه دوستانى نهانى بگيرند. و هنگامى كه شوهردار شدند، اگر به كار زشتى دست يازيدند، بر آنان نيمى از كيفرى خواهد بود كه بر زنان آزاد است. اين طرح ازدواج با كنيزان براى كسانى از شما هست كه از دشوارى بيم دارند؛ و شكيبايى براى شما بهتر است؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.

در اینجا خداوند می فرماید با آنها ازدواج کنید ، ولی در حدیث قبلی که نشان دادم ، امام ع فرمودند مالکیت ، معنای ازدواج را دارد .
دوم اینکه در اینجا آزاد یا برده و کنیز نداریم زیرا خداوند واژه انسان را استفاده کرده است : همه شما [انسان‏ها] از [جنس ]يكديگريد
و برای ازدواج با آنها ، اجازه نیاز است ولی در حدیث های قبلی اینطور نبود و می توانستند با کنیز رابطه برقرار کنند بدون اختیار خودش

با تشکر


بعنوان مقدمه
دين اسلام اولاً راههاي گرفتن عبد و بنده را محدود كرده و فقط از طريق جنگ با كفار حربي و اسارت آنها و يا تولد از عبد و كنيز دانسته است
ثانياً راههاي متعددي براي خروج و رهايي افراد از برده بودن قرار داده است مثل اينكه در موارد متعددي از احكام در مقابل كفاره و مجازات بعضي اعمال آزاد كردن بنده را قرار داده (مثل كفاره روزه خواري يا شكستن عهد و نذر و...) يا اينكه راههايي را براي آزادي آنها توسط خودشان قرار داده (مثل اينكه خودش كار كند و از درآمدش قيمت خود را به مولايش بپردازد يا آنكه اگر كنيزي از مولاي خود بچه دار شود بلافاصله آزاد ميشود (ام ولد) يا اينكه مولا وصيت كند كه بعد از مرگ من تو آزاد هستي) كه در روايات و آيات قرآن به آنها اشاره شده است.
تمام اين موارد حاكي از اين است اولاً دين اسلام برده داري را به عنوان يك اصل مسلم و دائمي قبول ندارد و با بيان احكام خاص درصدد كم كردن و ريشه كن كردن، برده داري است و حفظ شخصيت و كرامت انسانها را مورد توجه قرار داده است
و ثانياً سنت و روش اولياء دين از پيامبر اكرم تا امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ بعد از ايشان بر اين بوده است كه شخصيت عبد و بنده را مورد توجه و احترام قرار دهند و به آنها اهميت بدهند همانطور كه بهترين اصحاب پيامبر(ص) مثل عمار و بلال و... از بندگان بودند و در زمان ائمه ـ عليهم السّلام ـ هم بسياري از خواص و نزديكان به ائمه قبلاً از بندگان بودند و يا در همان زمان عبد و بنده بودند يا مواردي كه ائمه كنيزان را به عنوان همسر انتخاب مي‌كردند و آن قدر داراي كمالات انساني و پاكدامني بودند كه همسر امام و مادر امام معصوم ـ عليه السّلام ـ هم‌ مي‌شدند از جمله مادر امام رضا ـ عليه السّلام ـ يا مادر امام زمان ـ عليه السّلام ـ. و در موارد بسيار زيادي سنت پيامبر و ائمه بر خريداري و تربيت و آزاد كردن بندگان بوده است كه شواهد آن در روايات و نقلهاي تاريخي بسيار زياد است.

براي نمونه مواردي ذكر ميگردد

در دين اسلام راه‏ها و طرق مختلفى براى محدود كردن و خشكانيدن شجره خبيث برده داري مقرر شده است.
اسلام ابتدا با منافع بردگى مبارزه كرد. در دنياى قديم بدهكارى كه از پرداخت بده خود عاجز بود به بردگى طلبكار در مى‏آمد. اسلام اين راه را بست، در دنياى قديم سپاهيان مغلوب به اسيرى سپاهيان غالب در مى‏آمدند.
اسلام شكست خوردگان بدر را كه اسير شده بودند، به شرط تعليم بى‏سوادان و بعضى هم پرداخت غرامت آزاد كرد. سپس زمينه‏هايى فراهم كرد كه در جامعه اسلامى راه آزاد شدن بر روى بردگان باز باشد.
يكى از مصارف زكات خريدن و آزاد كردن بردگان است. اگر مولايى جراحتى بر بنده خود وارد كرد، آن بنده آزاد است. افطار روزه و قتل خطا و مخالفت قسم كفاره دارد و ممكن است انسان براى اداى كفاره برده آزاد كند.
يكى از راه‏ها هم مكاتبه است كه آيه فوق در اينباره توصيه لازم كرده و حتى توصيه كمك كرده و مخصوصا كه به اين شرط مكاتبه را توصيه كرده كه تقاضا كننده، خيرى داشته باشد، هيچ بعيد نيست كه منظور اين باشد كه اگر آزادى به نفع او باشد، بايد به تقاضايش پاسخ مثبت داد.
چه بسيار اتفاق مى‏افتد كه آزادى به سود او نباشد و شايد بهمين علت است كه اسلام مبارزه با بردگى را بصورت تدريجى اجرا كرده است.

رحیق مختوم;461341 نوشت:
باسلام و درود بر شما
قبل از اينكه كارشناسان بزرگوار نظرات نهايي را بفرمايند مطالبي رو خدمتتون ارائه ميدهم
اينكه اين احاديث درستند يا نادرست بايد در انجمن حديث مورد تحقيق و كنكاش قرار گيرد
و اما جواب مواردي كه در پائين فرموديد

سلام و تشکر از توضیحات خوب شما :Gol:
بله فراموش کردم بگویم دنبال صحت یا ضعف احادیث هم هستم . باید در تایپ جداگانه بررسی شوند ؟

رحیق مختوم;461305 نوشت:
زني كه از دار الحرب به قصد كمك و مشاركت با كفار در جنگ شركت مي كند بعد از اسارت خود به خود طلاقش ثابت بعد به كنيز شدنش تثبيت مي شود وقتي هم كه به كنيزي گرفته شد ديگر اختياري از خود ندارد كه بخواهد به شوهر قبلي اش برگردد

دو تا مساله اینجا وجود داره.

یکی اینکه طبق این آیه و تفسیر اون،هیچ جا گفته نشده که فقط اگر زن مذکور در جنگ مشارکت داشته این آیه شامل حال اون میشه. این آیه (و هر تفسیری که من ازش دیدم) شرط کافی رو جنگ شوهرش با مسلمونها میدونه. اتفاقا یکی از سوالهای مهم و بی جواب من هم همین هست که طبق این آیه میشه زنی که هیچ گناهی (بجز مسلمون نبودن) نداره، فقط به خاطر اینکه شوهرش با مسلمونها جنگیده به کنیزی گرفت. این درسته؟ اگر فکر میکنین اشتباه میکنم لطفا دلیل قابل استناد (و نه نظر شخصی) ارایه بدین.

مساله بعدی هم اینکه باز برگشتیم به مساله اولی که من گفتم و شما در رد اون گفتید که کنیز الزاما از جنگ نیست. سوالی که من داشتم و هنوز هیچ پاسخی براش ندیدم این بود که اگر فرض کنیم زن بعد از اسارت خود بخود مطلقه میشه، پس دیگه اصلا شامل حال این آیه نمیشه چون زن شوهر دار نیست. در حالی که این آیه درباره زن شوهر دار صحبت میکنه. اگر اینطوره، پس این آیه دقیقا درباره کدوم «زن شوهردار»ی صحبت میکنه که میشه با اون رابطه جنسی داشت؟

فاتح;461315 نوشت:
سند خود آیه است . تفاسیر هم بوضوح ذکر کرده , زن شوهر دار مسلمان در عقد دائم یا موقت محصن محسوب میشود و نمیتوان او را از شوهرش جدا نمود .حال چه کنیز باشد چه آزاد

چطور سند خود آیه هست؟ آیه هیچ صحبتی درباره اینکه با مسلمون شدن زن شرایطش ممکنه متفاوت باشه نمیکنه! شما چطور برای اثبات این موضوع به خود آیه استناد میکنین؟ خواهش میکنم موقع پاسخ دادن به محتوای سوال دقت بیشتری کنید.
من دقیقا از شما مرجعی خواستم که بگه اگر زن اسیر شده در جنگ با کافران اسلام بیاره، دیگه نمیشه از اون استفاده جنسی کرد و شما در یک تعریف کلی گفتین که همه میگن. لطفا به طور خاص بفرمایید با استناد به کدوم تفسیر/حدیث/آیه این حرف رو میزنین؟

فاتح;461315 نوشت:
دیدن یا شنیدن مطلبی که ذکر کردید دلالت بر وجود حقی نمی کند . و چون قانونی برای حقوق جنسی و غیر جنسی افراد اسیر محارب یا غیر محارب در غیر مسلمان وجود ندارد خب این خنده دار است که من بگویم به شمای کافر حق میدهم در حقوقی که برای اسیر نداری و وضع نکردی که با اسیر مسلمان هر کاری میتوانی بکنی در حالیکه من مسلمان بنا بر وصیت پیامبرم مجاب به رعایت حقوق غلام و کنیز و اسیر هستم .

مثلا شما حیوانی را با رعایت عواطف انسانی همچون اینکه درد نکشد و سریع بمیرد تا نمرده گوشت تنش را جدا نکنم شکمش را پاره نکنم و .. شکار میکنید و میخورید .
و
بعد حیوانی بنا بر غریزیه اش و روش غریزی اش شما را میل نماید در حالیکه زنده هستید حق بدهید که شکمتان را پاره کند و گوشت از تن تان جدا نماید و ...

خب در چه زمینه ای میتواید این دو را قیاس کرده و متجانس بدانید و در چه زمینه ای نمیتوانید

در یک طرف قوانینی هست و موازین اخلاقی اسلامی و در طرف مقابل هیچ چیزی نیست . من مسلمان چه حق عاقلانه ای قادرم و میتوانم برای طرف مقابل که در اسارت بنا بر هیچ حقی عمل میکند قائل شوم ؟


لطفا اگر درباره موضوع اطلاع ندارین اینقدر با قاطعیت اون رو رد نکنین. اگر تمایل داشتین حقوقی که غیرمسلمونها برای رفتار با اسرا دارن رو ببینین، میتونین به فصل دوم از ضمیمه کنوانسیون ۱۹۰۷ لاهه، کنوانسیون سوم ژنو ۱۹۲۹ و همچنین ماده چهارم کنوانسیون ژنو مراجعه کنین. طبق این حقوق شکنجه اسرا ممنوع هست و رابطه جنسی با یک نفر بدون رضایت اون (تجاوز جنسی) یکی از بدترین انواع شکنجه (حداقل از نظر من) محسوب میشه.
کل بحث شما بر اساس فرضیات غلطی هست که در ذهن دارین که منطبق بر واقعیت نیست. البته من اصلا نمیگم که همه به این قوانین عمل میکنن ولی این قوانین در بین غیر مسلمانان وجود داره و خیلی از اونها هم به این قوانین پایبند هستند.

رحیق مختوم;461341 نوشت:
دين اسلام اولاً راههاي گرفتن عبد و بنده را محدود كرده و فقط از طريق جنگ با كفار حربي و اسارت آنها و يا تولد از عبد و كنيز دانسته است

مقدمه شما با شناختی که من از قوانین برده در اسلام دارم متناقض هست. به عنوان نمونه فقط یک مورد رو خدمتتون عرض میکنم: یکی دیگه از راههی گرفتن عبد و بنده خریدن اون هست که این خرید میتونه از کفار صورت بگیره و مشکلی در خرید برده از کافر نیست و در این حالت مهم هم نیست که برده به چه دلیلی به اسارت در اومده. فقط همین که یک کافر، یک کافر دیگه رو به عنوان برده بفروشه به مسلمونها این جواز رو میده که اون فرد رو به عنوان برده بگیرن.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

حقیر تفاسیر رو نخوندم ولی با توجه به خود آیه که فرموده زنان شوهر دار بر شما حرامند الا آنها که صاحب شده اید.

بخش اول برای آگاه سازی مردم است، می فرماید که حکم در مورد زنان شوهر دار، است، بخش دوم زمانی تصدیق پیدا میکنه که اون زنی که قبلاً شوهر داشته، به مالکیت مرد مسلمانی در بیاید.

اینکه چرا نفرموده مگر زن کافری که به اسارت درآورده شود، میتونه به این دلیل باشه که انواع دیگر مالکیت هم که شامل این آیه بشه وجود داشته باشد.

دیگه اینکه آیه فرموده این نوع زن بر شما حرام نیست. یعنی میتوانید با او رابطه داشته باشید، اینکه رابطه به اختیار زن باشد یا نه، احتمالاً یا با تفسیر معصوم باید مشخص بشه یا با آیات دیگر.

در پناه خدا

سلمان14;461734 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

حقیر تفاسیر رو نخوندم ولی با توجه به خود آیه که فرموده زنان شوهر دار بر شما حرامند الا آنها که صاحب شده اید.

بخش اول برای آگاه سازی مردم است، می فرماید که حکم در مورد زنان شوهر دار، است، بخش دوم زمانی تصدیق پیدا میکنه که اون زنی که قبلاً شوهر داشته، به مالکیت مرد مسلمانی در بیاید.

اینکه چرا نفرموده مگر زن کافری که به اسارت درآورده شود، میتونه به این دلیل باشه که انواع دیگر مالکیت هم که شامل این آیه بشه وجود داشته باشد.

دیگه اینکه آیه فرموده این نوع زن بر شما حرام نیست. یعنی میتوانید با او رابطه داشته باشید، اینکه رابطه به اختیار زن باشد یا نه، احتمالاً یا با تفسیر معصوم باید مشخص بشه یا با آیات دیگر.

در پناه خدا


ممنون از نظرتون ولی متاسفانه این صحبت که که رابطه ممکنه به اختیار زن باشه در تمام تفاسیر و نظرات علما مردود هست.

دقت بفرمایید که در اینجا صبحت از کنیزی هست که هیچ اختیاری در زندگی خودش نداره. در این حالت چطور ممکنه در اسلام حق «عدم تمکین» براش قایل شد در حالی که حتی برای زنهای آزاد هم چنین حقی وجود نداره؟!

البته حتی اگر بر فرض محال در نظر بگیریم که رابطه در اختیار زن باشد، باز هم فراموش نکنید که این زن یک زن شوهردار است که در اسلام حق رابطه جنسی خارج از ازدواج برایش درنظر گرفته شده.

الان بیشتر از ۱۰ روز از موقعی که من از کارشناس محترم سایت سوال کردم میگذره و هنوز جوابی نگرفتم. سوالات دیگری هم که در این سایت پرسیده بودم به سرنوشت مشابه دچار شده اند.

من امیدوار بودم که در این سایت بتونم شبهات ذهنی خودم رو که مانع اعتقاد قلبی من به اسلام شده رو برطرف کنم ولی متاسفانه تا کنون چنین اتفاقی نیافتاده. امیدوارم از این حرفم کسی ناراحت نشه ولی احساس میکنم این فروم برای دادن یک سری پاسخ *استاندارد* به یک سری سوال *استاندارد* هست. دوستان عزیز، برای کسی که شبهه ای در ذهن دارد، تنها یک *پاسخ* کافی نیست بلکه یک *پاسخ قانع کننده که هیچ حرف و حدیثی در اون نباشه* لازمه.

من تا چند روز دیگه هم کماکان به این سایت سر میزنم به این امید که جوابی بگیرم و فرصتی داشته باشم تا دهها شبهه دیگری که در ذهنم هست را مطرح کنم.

از همه عذرخواهی میکنم اگر این مطلب آخر من خارج از بحث بود ولی واقعا در گرفتن پاسخ سوالاتم مستاصل شده ام.

[="Navy"]قرآن در اين آيه اجازه داده كه زنان شوهرداري كه اسير مي شوند بر مردان مؤمن حلال شوند: «وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيماً حَكِيماً». (نساء، 24) چرا قرآن چنين اجازه اي داده است و اساسا چرا اجازه داده كه كنيزان بر مردان حلال باشند
پاسخ گويي به اين مطالب نيازمند بررسي و دقت در امور زير است:
الف) اسلام به عنوان يک آئين جهاني که به کرامت، شخصيت، عزت و عدالت اجتماعي تکيه دارد، تمام عوامل بردگي را جز در يک مورد (جنگ) لغو کرد، آن هم به دليل اين که در پي جنگ با كافران اگر اسيراني گرفته شوند به دليل كفر و ستيزه گري سزاوار قتل مي باشند. اما از آنجا كه بسياري از اسيران به پيروي از سردمداران در جنگ شركت كرده اند و از آگاهي كافي برخوردار نبودند, از قتل آنان صرف نظر مي شود و نگهداري آنان با شرايط خاص به صورت اسارت مطرح مي شود كه يكي از شيوه هاي اسارت , به كارگيري آنان به صورت «برده و كنيز» است كه اين روش نسبت به نگهداري در اردوگاه ها از مزاياي فراواني برخوردار است . زيرا در چرخش كارهاي روزمره جامعه نقش فعال دارند و به دليل آميختگي با مسلمانان با فرهنگ اسلام آشنا مي شوند و رفته رفته به بهانه هاي مختلف از قبيل كفاره روزه و... آزاد مي شوند. اما بايد دانست اين حكم مربوط به كافران محارب است كه در برابر مسلمانان به جنگ پرداخته اند. و اسارت زنان كافر حربي موجب مي شود زوجيت آنان قبل از جنگ و اسارت منحل شود اما اگر به اجازه مولي خود بعد از اسارت ازدواج كنند, مولي حق همبستري با آنان را ندارد, بنابراين اينگونه نيست كه مولي بتواند با كنيز شوهردار ازدواج كند يا همبستر شود.
اين كه كنيزان بر صاحبان خود, حلال اند و صاحبان آنان مي توانند با كنيزان خود در صورت شوهر نداشتن, ازدواج كنند, از جهتي به نفع كنيزان است ; چون هر كنيزي كه از صاحب خود بچه دار شود, خود به خود آزاد مي شود و اين بچه دار شدن , باعث آزادي وي مي گردد, بنابراين ازدواج با كنيز باعث ترويج برده داري نبوده بلكه زمينه آزادي برده گان را فراهم مي كرده است.
اگر كنيز بخواهد نسبت به مالكِ خود، محرم بماند، بايد شرايط زير حفظ شود:
1. مالك، كنيزش را به ازدواج شخص ديگر درنياورده باشد.
2. مالك، كنيز را به ديگرى نبخشيده باشد.
3. اگر كنيز با شخصِ ديگرى ازدواج كرده باشد يا او را به ديگرى بخشيده باشند، پس از سپرى شدن مدّت زمان عده‏ى طلاق با شوهرش يا تمام شدنِ زمان بخشش، مجدداً كنيز بر مالكش حلال مى‏شود.
4. كنيز در حالِ گذراندن ايّام عدّه (عدّه‏ى طلاق از شوهر قبلى‏اش) يا ايام استبراء(در آنجا كه محلّل واقع شده)، نباشد.
5. قبلاً پدر مالك كنيز با كنيز، نزديكى نكرده باشد.
6. كنيز، بين چند صاحب مشترك نباشد.
7. قبلاً فرزند مالك و صاحب كنيز با او نزديكى نكرده باشد.
8. كنيز با مولايش قرارداد نبسته باشد كه پول خود را بدهد تا آزاد شود (در اصطلاح مُكاتَب نباشد).
9. كنيز، كاملاً تحت تصرّف مالك باشد.
جهت آگاهى از سيستم بردگى در اسلام و نظر اسلام درباره‏ى برده‏دارى ر.ك:1. نگاهى به بردگى ، آية‏الله محمد على گرامى.2. فرازهايى از اسلام، علامه‏ى طباطبايى(ره).
3. اسلام و آزادى بردگان، آية‏الله مكارم شيرازى.4- اسلام و مسائله آزادي , بردگي , موسوي زنجاني5- حقوق بشر, اسدالله مبشري.
ب) اسلام و مبارزه با نظام برده داري:
اسلام با برده داري نهادينه شده از پيش مواجه شد، در شرايط آن روز برده داري در تار و پود جامعه رسوخ کرده بود به گونه اي که الغاي آن به طور کامل ممکن نبود. زيرا از يک سو نظام اقتصادي مردم متلاشي مي شد و از سوي ديگر بردگان، سرپرست و کار خود را از دست مي دادند، بدين جهت بر اصل آن صحه گذاشت. اما با وضع قوانين در راستاي بطلان و زدودن آن حرکت کرد، از يک طرف دريچه ورود به بردگي را بست و از طرف ديگر دريچه خروجي را «از طريق کفارات، مکاتبه، تسري و ...» باز گذاشت. اصولا اسلام مفهوم و تعريف بردگي را عوض کرد، پيش از اسلام برده به مفهوم حيوان بود و از هيچ گونه حقوق و امتيازات برخوردار نبود، مولي اجازه داشت هر گونه معامله اي روي برده انجام دهد. اسلام بردگان را ارتقاء داد و فرمود: هيچ انساني برده آفريده نشده، و همگان بايستي آزاد و بر سرنوشت خويش حاکم باشند، امام علي عليه السلام مي فرمايد: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ آدَمَ لَمْ يَلِدْ عَبْداً وَ لَا أَمَةً وَ إِنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ أَحْرَار حضرت آدم عليه السلام غلام و کنيزي را به دنيا نياورده است تمامي مردم آزادند»؛ (ر.ک: محمد تقي جعفري، تحقيق در دو نظام حقوق جهاني بشر از ديدگاه اسلام و غرب، تهران: دفتر خدمات حقوقي بيم المللي جمهوري اسلامي ايران، 1370، ص 446) در پرتو همين قوانين بود که بردگان جز شخصيت هاي مهم اسلامي شدند، مثلا سلمان برده آزاد شده بود، هم چنين بلال، عمار ياسر، قنبر، و ميثم. از ضميميه روايات وارده در مذمت برده فروشي، به روايات (اصل حريت) نيز، بخوبي نتيجه مي گيريم که اولا بردگي به عنوان يک اصل موقت نيز از ديدگاه اسلام مردود بوده و همانند مسأله طلاق صرفا به خاطر ضرورت هاي اجتماعي مورد پذيرش قرار گرفته است، ولي عملا براي جلوگيري از بردگي و از ميان برداشتن آن راهکارهاي در متن قوانين و اخلاق اسلامي گنجانده شده است. از همين رو، در جامعه اسلامي، از همان قرن هاي اوليه، مسأله بردگي و برده فروشي رو به افول بوده است، آن گاه که جهان غرب به دليل روياروي با معضلات اجتماعي برخاسته از پديده بردگي (نظير شيوع فحشاء و منکرات خانمانسوز)، به فکر الغاي بردگي افتاد، در جامعه اسلام نظام بردگي (به مفهوم متداول و رسمي آن) منتفي بوده است، و در پرتو همين قوانين متعالي است که امروزه در افکار عمومي و عرف عقد برده داري امري ناپسند و غير عقلاني محسوب شده، نفي آن از ضوابط حقوق بشر شناخته مي شود. به يک معني ديگر برده اي وجود ندارد تا فارغ از زوايه تاريخي لازم باشد درباره احکام آن بحث شود.
[/]

جناب ملاصدرا، ممنون که برای اثبات حرفم که «

این فروم برای دادن یک سری پاسخ *استاندارد* به یک سری سوال *استاندارد* هست»، بدون خوندن سوالهای مطرح شده فقط اقدام به نوشتن مطالبی فرمودین که قبلا همه آنها را عینا کارشناس محترم گفته بودند.

wonderer;465456 نوشت:
جناب ملاصدرا، ممنون که برای اثبات حرفم که «
این فروم برای دادن یک سری پاسخ *استاندارد* به یک سری سوال *استاندارد* هست»، بدون خوندن سوالهای مطرح شده فقط اقدام به نوشتن مطالبی فرمودین که قبلا همه آنها را عینا کارشناس محترم گفته بودند.

خواهش می کنم:Khandidan!:
من وقت نکردم کل تاپیک رو بخونم فقط از سوال پست اول این جواب را کپی کردم اگر شما سوال خاصی دارید شماره پست خود را که سوال مطرح کرده اید را قرار دهید تا پاسخ داده شود.یا در یک پست تمام سوال های خود را جمع بندی کنید.

wonderer دو تا مساله اینجا وجود داره.

نقل قول:
یکی اینکه طبق این آیه و تفسیر اون،هیچ جا گفته نشده که فقط اگر زن مذکور در جنگ مشارکت داشته این آیه شامل حال اون میشه. این آیه (و هر تفسیری که من ازش دیدم) شرط کافی رو جنگ شوهرش با مسلمونها میدونه. اتفاقا یکی از سوالهای مهم و بی جواب من هم همین هست که طبق این آیه میشه زنی که هیچ گناهی (بجز مسلمون نبودن) نداره، فقط به خاطر اینکه شوهرش با مسلمونها جنگیده به کنیزی گرفت. این درسته؟ اگر فکر میکنین اشتباه میکنم لطفا دلیل قابل استناد (و نه نظر شخصی) ارایه بدین.

اين فرمايش حضرتعالي درسته
هيچ زني رو به جرم كفرش نميشه به كنيزي گرفت
ولي همچنانكه اشاره شد زناني كه با شوهرانشان در جنگ شركت ميكنند اگر به اسيري مسلمانان در بيايند بعنوان كنيز از آنها استفاده مي شود
دليل قابل استنادش تصريح آيه شريفه هست كه يكي از راههاي ملك يمين همين اسارت گرفتن هست مورد ديگرش اينكه از بازار برده فروشان خريداري شوند
چيز ديگري كه اينجا متصور هست اينكه هيچ عاقلي نمي پذيرد كه مسلمانان بروند در منازل كفار زنانشان را به اسيري بگيرند و اصولا اين كار نه انساني هست نه ابدا اسلام چنين دستوري مي دهد

نقل قول:
مساله بعدی هم اینکه باز برگشتیم به مساله اولی که من گفتم و شما در رد اون گفتید که کنیز الزاما از جنگ نیست. سوالی که من داشتم و هنوز هیچ پاسخی براش ندیدم این بود که اگر فرض کنیم زن بعد از اسارت خود بخود مطلقه میشه، پس دیگه اصلا شامل حال این آیه نمیشه چون زن شوهر دار نیست. در حالی که این آیه درباره زن شوهر دار صحبت میکنه. اگر اینطوره، پس این آیه دقیقا درباره کدوم «زن شوهردار»ی صحبت میکنه که میشه با اون رابطه جنسی داشت؟

بزرگوار احساس ميكنم بحثمان داره به دور و تسلسل مي كشه
نميشود آيه شريفه رو شامل زنان شوهر دار كفار حربي بدانيم ؟؟؟ بُعد اين قضيه كجاست ؟؟ خود حضرتعالي ميفرمائيد " مطلّقه " ببنيد پس شما هم قيد مطلّقه را قبول داريد و ما ميگوئيم مطلّقه به زني مي گويند كه شوهر داشته و طلاق گرفت به عبارتي دقيقا زمان اسارت شوهر داشت يا نه ؟؟؟ بنا بر اين نميتوان گفت با اسارت اول قيد شوهر دار بودن از اين زن سلب شد كه بگوئيم پس آيه شامل حال ايشان نميشود ، قيد شوهر داشتن بر روي زن مطلّقه هست پس قيد مطلقه صفتي است براي اينگونه زنان ، بنا بر اين اين دو از منظري ديگر صفت و موصوف مي شوند و يكي از شرائط صفت و موصوف جداناپذيري اين دو از همديگر هست يعني زن زماني كه مطلقه شد از صف زنان شوهر نكرده خارج ميشود و نهايتا ميتوان نام بيوه بر روي اون گذاشت و الا شما هيچوقت به زني كه مطلقه شد صفت باكره بودن نخواهيد گذشت

wonderer;461713 نوشت:
مقدمه شما با شناختی که من از قوانین برده در اسلام دارم متناقض هست. به عنوان نمونه فقط یک مورد رو خدمتتون عرض میکنم: یکی دیگه از راههی گرفتن عبد و بنده خریدن اون هست که این خرید میتونه از کفار صورت بگیره و مشکلی در خرید برده از کافر نیست و در این حالت مهم هم نیست که برده به چه دلیلی به اسارت در اومده. فقط همین که یک کافر، یک کافر دیگه رو به عنوان برده بفروشه به مسلمونها این جواز رو میده که اون فرد رو به عنوان برده بگیرن.

توجه فرمائيد ما گفتيم اسلام راههاي برده گرفتن را محدود كرده و اين كه ربطي به كار كفار ندارد بزرگوار
اسلام هم بخاطر از بين بردن فرهنگ برده داري تا آنجايي كه امكانش وجود داشت راه هاي برده داري را محدود كرد كه انسانها آزاد باشند

و اين هم يك كپي پيست از نرم افزار پاسخ كه متعلق است به سايت موسسه انديشه قم ، لطفا توجه فرمائيد

در اسلام اصل بر آزادي انسان ها وعدم سلطه كسي بر ديگري است. حضرت علي ـ عليه السّلام ـ خطاب به فرزندش امام حسن مجتبي عليه السلام مي‌فرمايد: «بنده غير خدا مباش، زيرا خداوند تو را آزاد آفريده است».(1)


(1). نهج البلاغه، نامه 31، بند 87، ص 128.

اسلام در محيطي ظهور كرد كه در آن جا مانند ساير سرزمين‌ها، ‌برده‌گيري به گونه‌اي ستمگرانه شيوع داشت. تجارت برده امري متعارف و راه‌هاي برده‌گيري در ميان عرب جاهلي همانند ديگر اقوام گوناگون بود. افراد گاه به دليل عدم توانايي در پرداخت دين، ارتكاب جرم و يا در جريان يورش‌ها و غارت‌ها به زور به بردگي كشيده مي‌شدند. در چنين محيطي قوانين حكيمانه اسلام با سياست تدريجي تحديد راه‌هاي برده گيري و حركت به سوي لغو كامل آن عرضه گرديد. آيات قرآن كريم از همان ابتداي نزول در مكه به تبيين احكام خاص درباره بردگان و تشويق و تحريض مسلمانان به آزاد سازي آنان اختصاص يافت. آيات 11 تا 13 از سوره بلد كه از سوره‌هاي دوران مكه مي‌باشد آزاد كردن يك برده را به عبور آدمي از گردنه‌هاي سخت تشبيه نموده است.

عمدة اين برنامه به قرار ذيل است:
الف- يك سري قراردادهاي دو طرفه است كه بين برده و صاحب آن انجام مي شود مانند «مكاتبه» و يا كارهايي مانند «تدبير» كه با آزادي برده ها پايان مي يابد و اسلام به آنها رسميّت داده است.
ب- قسمتي از گناهان است كه رهايي از آنها امكان پذير نيست مگر آن كه برده اي را آزاد نمايند (كفّارات).
ج- در بودجة عمومي كشور (زكوة) براي خريدن برده توسط حكومت و آزاد كردن آنها سهمي مقرّر گرديد كه قرآن دربارة آن فرمان داده است.

موفق باشيد

wonderer;459715 نوشت:
ببخشید، من اینجا تازه وارد هستم و روال کار رو نمیدونم. معمولا من چقدر باید منتظر گرفتن پاسخ باشم؟ برای این میپرسم که جناب عمار امروز وارد سایت شدند و چند ارسال هم داشتند ولی این سوال رو جواب ندادن؟ الان سوال من رو فقط ایشون جواب میدن یا دوستان دیگه هم هستند؟

[=arial]با سلام و ادب و عرض خوش آمد گویی خدمت شما دوست عزیز
ببخشید من متوجه نبودم که این بحث داره پیش میره و الا از ابتدا جواب میدادم.
خدمت شما عرض کنم محصنات عطف بر زنانى است كه در آيه پيشين ذكر شد و ازدواج با آنان حرام است ؛ يعنى زن هاى شوهردار بر شما حرامند
و بعد اومده استثنا کرده که الا آن زنانی که شوهر داشتند و شما
[=arial] مالك شده ايد.
حالا بفرمایید سوالتون چیه؟دقت کنید مشخصه

[=arial]من توصیه میکنم قبل از ادامه بحث این دو تاپیک رو که دقیقا همین بحث ها و به طور مفصل صورت گرفته رو مطالعه کنید:
http://www.askdin.com/thread3018.html
نگاهی دقیقتر بر تفسیر آیه 24 سوره نساء

موضوع قفل شده است