عمر در جریان حدیبیه

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عمر در جریان حدیبیه

آیا عمر در جریان حدیبیه علیه پیامبر اقدامی انجام داده است؟لطفا با منبع بفرمایید

[=Century Gothic]با سلام
اقدامی از این بزرگتر که به نبوت پیامبر[=Century Gothic](ص) شک کرد ؟!!!!
[=Century Gothic]
اعتراض عمر به رسول خدا (ص) و تصریح به‌این‌که براین ‌اساس به نبوّت او شک ‌برده ‌است.»(1)

[=Century Gothic]

[=Century Gothic]
چنانچه ابن مغازلی فقیه شافعی معروف در مناقب و حافظ ابو عبدالله محمد بن ابی نصر حمیدی در جمع بین الصحیحین بخاری و مسلم نوشته اند "قال عمر بن الخطاب رضی الله عنه ما شککت فی نبوة محمد قط کشکی یوم الحدیبیه" یعنی "عمر بن الخطاب گفت من هرگز شک نکرده بودم در نبوت و پیغمبری محمد(ص) و آله مانند شکی که در روز حدیبیه نمودم"

پی نوشت:

1ـ صحیح ابن حبان - ابن حبان - ج 11 - ص 224, تاریخ الإسلام - الذهبی - ج 2 - ص 371, تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 57 - ص 229, تفسیر البغوی - البغوی - ج 4 - ص 202, المعجم الکبیر - الطبرانی - ج 20 - ص 14, المصنف - عبد الرزاق الصنعانی - ج 5 - ص 339

عمر مکرر در نبوت رسول خدا ص شک می کرد.
[=Book Antiqua]از جمله شک های وی در روز حدیبه بود که حمیدی در جمع بین الصحیحین اعتراف به آن کرده که عمر گفت:

ما شککت فی نبوة محمد قط کشکی یوم الحدیبیة !

یعنی هرگز به اندازه شکی که در روز حدیبیه در نبوت پیامبر اکرم ص کردم شک نکرده بودم.

[=Book Antiqua]این کلام وی خود نشان دهنده آن است که وی مادام و همیشه در نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه واله شک می کرده است. ولی شک وی در روز حدیبیه با بقیه شک ها فرق می کرده است.

علت شک عمر آن بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرموده بودند که به مکه می رویم و اعمال حج انجام خواهیم داد.
[=Book Antiqua]و به همین منظور به همراه جمع کثیری از اصحاب به سوی مکه به راه افتادند. ولی مشرکان که از طرفی نمی خواستند که مسلمانان به حج بیایند و از طرفی هم خود را قادر به مقابله و جنگ با ایشان نمی دانستند تصمیم گرفتند که با پیامبر عظیم الشان اسلام صلح کنند. برای همین مشرکان چندی از بزرگان خود را پیش پیامبر اکرم ص فرستادند.
پیامبر اکرم ص نیز صلاح دیدند که به مدینه برگردند و به حج نروند و با ایشان صلح کنند. که البته مفاد و شروط این صلح منافع بسیاری بعدها برای مسلمانان به وجود آورد.
ولی عمر که از شروط صلح نامه خمشگین شده بود به محضر پیامبر اکرم ص رسید و مثل همیشه با تندی و توهین با ایشان سخن گفت.

بخارى ماجراي توهين عمر را در آخر كتاب شروط صحيح خود نقل مى كند كه عمر مى گويد: به پيغمبر گفتم : آيا تو پيغمبر بر حقّ خدا نيستى ؟
:Sham::Sham::Sham:
فرمود: چرا هستم .

گفتم : آيا ما بر حقّ و دشمن ما بر باطل نيستند؟

فرمود: چرا.

گفتم : پس چرا در دين خود پستى و خفت نشان دهيم ؟

در اين هنگام پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - فرمود: من پيغمبرخدا هستم و نافرمانى او را نخواهم كرد!

و خدا هم ياور من است.

عمر گفت : به پيغمبر گفتم : مگر تو نمى گفتى كه ما بزودى به خانه خدا مى رسيم و آن را طواف مى كنيم ؟

فرمود: چرا، ولى آيا گفتم امسال چنين خواهد شد؟

گفتم : نه .

فرمود: پس اين را بدان كه به خانه خدا مى آيى و آن را طواف مى كنى. (1)

این نوع سخن گفتن وی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله خود دلیل واضح و روشنی است بر عدم اعتقاد وی به نبوت ایشان. [=Book Antiqua]و به همین دلیل در روز حدیبیه عمر حقیقت درون خودش را بیان می کند و اظهار می دارد که در نبوت پیامبر شک دارد و در واقع اصلا عقیده ندارد. آیا کسی که عقیده به نبوت دارد و طبق حکم قران کلام پیامبر را وحی می داند در کارها و سخنان وی شک می کند و او را توبیخ می کند ! ؟

اسناد:

(1) صحيح البخاري ك الشروط باب الشروط في الجهاد ج 2 / 122 ط دار الكتب العربية بحاشية السندي وج 3 / 256 ط مطابع الشعب، مسند أحمد ج 4 / 330 ط 1.

موضوع قفل شده است