بني هاشم چه كساني هستند؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بني هاشم چه كساني هستند؟

بني هاشم چند نفر بوند؟‌ چند نفرشان در شعب ابي طالب با پيامر بودند؟ اين طايفه تا كي ادامه پيدا كرد كه به ايشان بني هاشم مي گفتند؟‌ آيا بني عباس هم به خود بني هاشم مي گفتند؟‌ :Gig:

جواب یک قسمت از سئوال شما:
همانطوری که از واژه « بنی هاشم » پیداست، فرزندان هاشم ، جد پیامبر ، هستند.

...محمد ابن عبدالله ابن عبدالمطلب ابن هاشم ابن عبدمناف....

چون نسل پیامبر (ص) هنوز وجود دارد (سادات) لذا هنوز این شجره طیبه وجود دارد و طبق احادیث نبوی ، تا روز قیامت هم وجود خواهد داشت.
گرچه نسل پیامبر (ص) ، از دختر گرامی شان است یعنی در حقیقت سادات ، فرزندان حضرت علی (ع) هستند ، اما چون خود حضرت علی ، پسر عموی پیامبر هستند و جناب هاشم ، جد مشترک آنهاست ، لذا سادات با وجودیکه فرزندان حضرت علی (ع) هستند ؟، بنی هاشمی هستند.

گلبرگ;76900 نوشت:
بني هاشم چه كساني هستند؟

با سلام

فرزندانِ هاشم بن عبدمناف ، جد اعلای رسول خدا .


به اهل بیت پیامبر ، به همین جهت « بنی هاشم » گفته می شود . هاشم و اجدادش در میان عرب ، مشهور به نجابت و مورد احترام بودند و رسول الله از این دودمان بود .


امام حسین (ع) نیز در یکی از رجزهای خویش در روز عاشورا ، به این نسب شریف اشاره کرده و به آن افتخار می کند :
اَنَا ابنُ عَلِی الخَیرِ ، مِن آلِ هاشِمٍ
کفانی بِهذا مَفْخَرا حینَ اَفْخَرُ


بنی امیه ، از آغاز با بنی هاشم ، مخالفت و دشمنی داشتند و این بغض و عداوت ، در دورانِ ائمه نیزادامه داشت . « حادثه کربلا » اوج عداوت و کینه امویان با بنی هاشم بود

سادات از بنی هاشم هستند ؟

با سلام

واژه بني هاشم از دو كلمه تشكيل شده است:
1
- بني: (بنين) كه در لغت به معني پسر است و آن جمع ابن مي‌باشد. 1"ابن" از ريشۀ "بُنَي" به معني ساختن عمارت و بناست، ناميدن فرزند به "ابن" از اين جهت است كه پدرش او را ساخته است.2
2- هاشم: (اسم فاعل) مشتق از هَشَم به معني شكسته شدن چيزيست كه سست است 3 و اصطلاحاً لقب "عمرو بن عبد مناف" (بزرگ طايفۀ بني هاشم) است، وي در يكي از سالهاي قحطي و گرسنگي، با تهيۀ آرد و نان از شام يا فلسطين و در آميختن آن با گوشت شتر و تهيۀ تريد و اطعام آن به مكَََّيان، لقب هاشم (يعني تهيه كنندۀ تريد) به خود گرفت.4

مفهوم اصطلاحي بني هاشم:
طايفه‌اي از قريش از فرزندان هاشم بن عبد مناف است، قريش نخستين قبيلۀ عرب است كه شهر مكه را آباد و خانۀ كعبه را نوسازي كرد (قريش لقب جد بزرگ اين قبيله است و به معني كوسه ماهي مي‌باشد وجه ديگر آن مشتق از تَقرَش به معني گرد آمدن است).5

بني هاشم در عصر جاهليت:
هاشم مسئول آب دادن به حاجيان (سقايت) و طعام دادن به ايشان بود، او اولين كسي بود كه در كار بازرگاني براي قريش پيمان نامه گرفت و باعث توسعه تجارت مكه شد6، بازرگانان قريش را اصحاب ايلاف مي‌ناميدند سورۀ‌ قريش در شأن ايشان نازل شده است.7
منسب بني هاشم به عبدالمطلب فرزند هاشم مي‌رسد، نام اصلي وي «شيبه» بوده است، عبدالمطلب، شصت سال رياست قبيلۀ قريش را بر عهده داشت و شيخ بني هاشم بود.8

بني هاشم در عصر بعثت رسول اكرم (ص):
پيامبر اعظم (ع) از طايفۀ بني هاشم بود و بعثت ايشان از اين قبيله باعث حسادت و دشمني ساير قبائل قريش گرديد (بني اميه از سرسخت‌ترين اين دشمنان بودند)9. شمار اندكي از بني هاشم اسلام آوردند برخي از هاشميان نيز به دشمني و رويارويي شديد با حضرت برخاستند ابولهب عموي پيامبر (ص) و ابوسفيان بن حارث كه به هجو پيامبر (ص) مي‌پرداخت از جمله اين افراد بودند.
برخي از بني هاشم نيز بدون قبول اسلام بر پايه روابط قبيلگی به حمايت آن حضرت پرداختند، بسياري از ايشان پس از هجرت به مدينه و بويژه در فتح مكه مسلمان شدند.10

بني هاشم در زمان پيامبر (ص) از مصرف زكات منع شدند و بخشي از خمس به بني هاشم و بني مطلب تعلق گرفت و اين به دليل شأن والاي ايشان است.11

بني هاشم پس از پيامبر (ص):
بيشتر صحابه حضرت رسول (ص) با خلافت حضرت امير (ع) مخالفت كردند و دليل آن جلوگيري از رشد و منزلت بني هاشم بود، عمر بن خطاب عنوان كرد؛ «عرب نمي‌پذيرد كه نبوت و خلافت با هم در يك خاندان جمع گردد».
به راه انداختن جنگ صفين به بهانه خونخواهي عثمان، فشار بر امام حسين (ع) و بني هاشم براي گرفتن بيعت با يزيد از بزرگترين مصاديق رويارويي طايفه بني اميه با ايشان است.12
با روي كار آمدن بني عباس و اصرار ايشان در ناميدن خود به عنوان خاندان پيامبر (ص)، حكومت بني عباس با نام دولت بني‌هاشم شناخته شد اما شيعيان ايشان را بني عباس مي‌ناميدند.13

ياد كرد قرآن از بني هاشم:
در قرآن صريحاً از بني هاشم نامی برده نشده، اما تعدادي از آيات را با
اختلاف، در شأن بني هاشم دانسته‌اند:

«اِعْلَموا اَنّمَا غَنِمتُمْ مِنْ شيءٍ فَأَنَ للهِ خُمُسَهُ و لِلرَسولِ ولِذي القُربي وَاليَتامي وَالمَساكينَ وابْنِ السَّبيلِ...»14

«بدانيد هر گونه غنيمتي به دست آوريد خمس آن براي خدا و براي پيامبر و براي ذالقربي و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه (از آنها) است...»




دربارۀ ذوي القربي اختلاف وجود دارد:
1- منظور بني هاشم است كه از فرزندان عبدالمطلب هستند.
2- بني هاشم و بني مطلب بن عبد مناف.15
3- ائمه اطهار (ع): با توجه به اينكه آنها جانشين پيامبر و رهبران حكومت اسلامي بوده و هستند علت دادن يك سهم از خمس به آنها روشن مي‌گردد، تا زندگي سادۀ خود را از آن اداره كنند و بقيه را در مخارج گوناگون كه لازمۀ مقام رهبري است مصرف كنند، منظور از يتيمان ومسكينان و واماندگان در راه، بني هاشم و سادات مي‌باشند.16
در رواياتي چند آيات متقابل سورۀ محمد (ص) در شأن اهل بيت (ع) و بني اميه دانسته شده است.17

1. قرشي، علي اكبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1375، هفتم، ج 1، ص 233.

2. راغب اصفهاني، مفردات، ترجمه غلامرضا حسيني، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1375، دوم، ج 2، ص 315، 314.

3. مفردات، راغب، پيشين، 1372، اول، ج 3، ص 521.

4. مركز فرهنگ و معارف قرآن، قم، بوستان كتاب، 1386، ج 3، ص 492.

5. صدر حاج سيد جوادي، احمد و بهاء الدين خرمشاهي و كامران فاني، دايره المعارف تشيع تهران، مؤسسه دايره المعارف تشيع، 1371، اول، ج 3، ص 495.

6. اعلام قرآن، پيشين، ص 496.

7. دايره المعارف تشيع، پيشين، ص 496

8. همان.

9. اعلام قرآن، پيشين، ص 241.

10. همان، ص 503-502.

11. موسوي بجنوردي، كاظم، دايرهالمعارف بزرگ اسلامي، تهران، مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1383، اول، ص 702.

12. اعلام قرآن، پيشين، ص 497-496

13. دايره المعارف بزرگ اسلامي، پيشين، ص 703

14. انفال/ 41 (ترجمه آيات از آيت الله مكارم شيرازي مي‌باشد)

15. طبرسي، مجمع البيان، ترجمه: مترجمان، تهران، فراهاني، 1360، اول، ج 1، ص 221.

16. مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1374، اول، ج 7، ص 174

17. اعلام قرآن»، پيشين، ص 259.

گلبرگ;76900 نوشت:
چند نفرشان در شعب ابي طالب با پيامر بودند؟

تبعيد پيامبر (ص) و طايفه بنى هاشم در شعب ابى طالب .

پس از آن كه به فرمان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم ، گروهى از مسلمانان براى گريز از فشارها و سخت گيرى هاى قريش مكه به كشور (( حبشه )) در آن سوى درياى سرخ مهاجرت نموده و در پناه نجاشى ، سلطان بى آزار و رعيت پرور اين كشور قرار گرفتند و از سوى ديگر، ايمان و پشتيبانى هاى بى دريغ ابوطالب عليه السلام و اسلام پذيرى حمزه عليه السلام - دو تن از عموهاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و از شخص قريش - موجب تقويت مسلمانان و افت قدرت شيطانى مشركان مكه گرديد، دهشت بزرگى ، مشركان قريش را فرا گرفت و آنان ، قدرت و شوكت خويش را بر باد رفته ديدند.
آنان براى تعريف موقعيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و مسلمانان و جلوگيرى از گسترش و نفوذ اسلام ، انجمنى مهم برپا كرده و پس از گفت و گوهاى طولانى ، بر محاصره اقتصادى و اجتماعى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و مسلمانان و پشتيبانان آنان هم دست شدند.
سران قريش در ((دارالندوه ))(مجلس اعيان و اشراف قريش ) پيمان نامه اى به خط ((منصور بن عكرمة )) و امضاى صاحب نفوذان و بزرگان طايفه ها، نوشته و در داخل كعبه آويزان نمودند و سوگند ياد كردند كه ملت عرب تا آخرين نفس به آن پاى بند باشند.
پيمان نامه آنان ، شامل موارد ذيل بود:
1 - هر گونه معاشرت و ارتباط با پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و مسلمانان ممنوع است .
2 - خريد و فروش كالا و مواد غذايى و هر گونه معاملات اقتصادى با آنان ممنوع است .
3 - در تمام رويدادها، بايد از مخالفان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و دشمنان مسلمانان پشتيبانى گردد.
سران قريش با انعقاد اين پيمان نامه ، مسلمانان و حاميان آنان را در فشار قرار دادنهد و آنان را به شدت منزوى كرده و از جهت اقتصادى و اجتماعى از صحنه خارج نمودند.
حضرت ابوطالب عموى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ، پس از آگاهى از پيمان نامه مشركان ، ماندن در مكه را به مصلحت ندانسته و به ناچار دستور داد تمامى فرزندان عبدالمطلب و طايفه بنى هاشم از شهر مكه خارج گردند و در دره اى ميان بلندى هاى اطراف مكه قرار دارد، نقل مكان نمايند.
تمامى بنى هاشم و فرزندان عبدالمطلب ، چه آنانى كه اسلام را پذيرفته و در زمره مسلمانان در آمده بودند و چه آنانى كه بر كيش پيشين خويش باقى بودند، به فرمان بزرگ خاندان خود، ابوطالب عليه السلام گردن نهاده و از مكه به سوى شعب كه بعدها به شعب ابى طالب عليه السلام معروف گرديد، نقل مكان كردند و در آن جا چادر زده و سكونت اختيار نمودند. در ميان آنان ، تنها ابولهب ((يكى از عموهاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم )) مخالفت ورزيد و با مشركان قريش همراه و هم دست شده و در مكه باقى مانده بود.
وى تا آخر عمر بر كفرش پايدار بود و سرانجام با خوارى و پستى به هلاكت رسيد.
بنى هاشم ، به مدت سه سال دست از خانه و كاشانه خويش كشيده و در شعب ابى طالب عليه السلام با نهايت عسرت و تنگ دستى به سر بردند و جز در ايام حج و ماه هاى حرام كه در سراسر حجاز و عربستان آتش بس و امنيت نسبى برقرار بود، نمى توانستند از شعب خارج شده و با ديگران ارتباط و رابطه اى داشته باشند. در اين مدت ، افراد انگشت شمارى به صورت پنهانى با بنى هاشم ارتباط داشته و يا به آنان كمك اقتصادى مى نمودند.
از جمله آنان ، حكيم بن حزام (برادر زاده حضرت خديجه عليه السلام )، ابوالعاص بن ربيع (همسر زينب دختر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ) بن عمرو بودند.
آنان در نيمه شب ، مقدارى گندم و خرما بر شترى بار كرده و تا نزديكى شعب مى آوردند، سپس افسار شتر را بر گردنش انداخته و رها مى كردند.
البته كمك و مساعدت آنان ، بى خطر نبود. زيرا گاهى سران قريش از آن اطلاع يافته و كمك كنندگان را به سختى بازخواست و مجازات مى كردند.
بنابه نقل مورخان ، در اين مدت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و همسرش حضرت خديجه عليه السلام تمام دارايى هاى خود را از دست دادند. اما خداى سبحان ، پشتيبان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و ايمان آورندگان بود.
روزى جبرئيل امين به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نازل شد و به آن حضرت خبر داد كه موريانه ، پيمان نامه سران قريش را خورده و از بين برده است .
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم اين خبر را به اطلاع عمويش ابى طالب عليه السلام رسانيد و ابوطالب با خوش حالى تمام از شعب خارج شد و به سوى سران قريش حركت كرد.
از سوى ديگر، برخى از سران قريش از كرده ناپسند و ظالمانه خويش ، به تدريج پشيمان شده و با برگزارى جلسات پنهانى چند نفرى به اين نتيجه رسيدند كه نقض عهد كنند. آنان ، پس از مدتى جرات كرده و در مجمع سران قريش ، اظهار ندامت نمودند و خواستار ابطال پيمان نامه شدند.
اين ها عبارت بودند از:
هشام بن عمرو، زهير بن ابى اميه ، مطعم بن عدى ، ابوالبخترى بن هشام و زمعة بن اسود.
سرانجام ، ابوطالب عليه السلام در جمع سران قريش قرار گرفت و به آنان گفت : برادرزاده ام محمد صلى الله عليه و آله و سلم به من خبر داده است كه عهد نامه شما را موريانه خورده است و جز جمله ((بسمك اللهم )) (كه در عهد جاهليت بر بالاى نامه ها مى نوشتند)، بقيه را از ميان برده است . هم اكنون شما اى بزرگان قريش ، آن نامه را بياوريد و در آن نظر افكنيد، اگر او راست گفته است ، آيا حاضريد از كار خود دست برداشته و به دشمنى با محمد صلى الله عليه و آله و سلم و مسلمانان پايان دهيد؟
سران قريش گفتند: آرى اگر او راست گفته باشد، ما از آن عهد نامه چشم پوشى كرده و به دشمنى با محمد صلى الله عليه و آله و سلم پايان مى دهيم . ولى تو، اى ابوطالب ! آيا تعهد مى نمايى كه اگر او دروغ گفته باشد و پيمان نامه سالم مانده باشد، وى را به ما تحويل دهى و غائله را به پايان رسانى ؟
ابوطالب عليه السلام چون به گفته پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ايمان داشت و مى دانست كه او از پيش خود سخن نمى گويد و آن چه را كه مى گويد، از سوى خدا است ، در پاسخ آنان گفت : مى پذيرم !
مكه ، وضعيت شگفتى پيدا كرده بود و باز كردن عهدنامه به سرنوشت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و دين اسلام ، بستگى تمام پيدا كرده بود ولى ابوطالب عليه السلام بر گفتارش پافشارى مى نمود و به خبر غيبى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ايمان كامل داشت .
سرانجام ، پيمان نامه را آوردند و مهر آن را باز كرده و با شگفتى تمام دريافتند كه آن چه محمد صلى الله عليه و آله و سلم گفته بود، حقيقت دارد و موريانه ، تمامى پيمان نامه ، جز جمله ((بسمك اللهم )) را از ميان برده است .
آن عده از سران قريش كه از كرده خويش پشيمان شده بودند، داد سخن داده و سايران را نيز وادار به نقض عهدنامه كردند.
سران مشرك و كفرپيشه مكه ، چاره اى جز تسليم نيافته و عهدنامه را ملغى نمودند.
بدين ترتيب ، محاصره سه ساله به پايان رسيد و پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم به همراه ساير بنى هاشم با سرافرازى و سربلندى از شعب خارج شده و به خانه هاى خود در مكه ، بازگشت نمودند.
برخى از بزرگان قريش ، آنان را استقبال كرده و در بازگشت به مكه و فراهم آورى مسكن به آنان مساعدت نمودند.

موضوع قفل شده است