تنوع طلبی جنسی و وسواس
تبهای اولیه
با نام و یاد دوست
سلام
یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود
لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:
بنده یه مشکل فکری غیر قابل کنترل دارم که خیلی اذیتم میکنه
راستش نمی دونم الان باید خیلی شرح بدم یا خلاصه بگم.
البته اینو میدونم که شاید افکارم خیلی جالب نباشه برای همین فقط خودم از این موضوع اطلاع دارم و به شما میگم تا کمکی به اصلاحم بفرمایید.
من پسری مجرد و اواخر 25 سال هستم.
به خاطر مجردی و غریزه بسیار فعال جنسی خیلی اذیت شدمولی اهل دختربازی نیستم.
الان که سنم بالا رفته اصلا نمی تونم به هیچ دختری به چشم یک همراه و شریک زندگی نگاه کنم.
یعنی در کل نمی تونم هیچ کسی رو کنار خودم تحمل کنم. همیشه باید تنها باشم تا آروم باشم.
از طرفی بسیار تنوع طلب شدم تو مسائل جنسی و با اینکه الان با کسی نیستم ولی تو افکارم همیشه آینده ای برام ایده آله که پر از زن و دختر های مختلف باشه. البته برعکس این حرفها من خیلی معتقد به مذهبم هستم و همه ی این برنامه ها رو با ازدواج موقت می خوام پیش ببرم.
آقای حامی من به خاطر میل به تنهایی و همینطور لذت جنسی زیاد اصلا قادر به ازدواج دائم نیستم. یعنی به نظرم اگه زن بگیرم هم اونو شکنجه می کنم هم خودمو داغون.اصلا دوست ندارم دختر مردمو بدبخت کنم!
به نظر شما این طرز فکر هم قابل قبوله و اشکال نداره من تا آخر عمر مجرد بمونم و با عقد موقت های پیاپی کارمو راه بندازم.
یا نه این قابل قبول نیست و باید به یک زن قناعت کنم؟!
بازهم تاکید کنم مشکلم دوتاست. اول خوی تنهایی و دوم تنوع طلبی خیلی شدید.
البته این خلق و خوی من کمی ریشه ژنتیکی هم داره .
یه چیز دیگه هم هست...
من تا الان چندین ساله که میخواستم زن عقد موقتی داشته باشم ولی به طرز عجیبی با اینکه شرایطش رو دارم نمی تونم پیدا کنم. دوستام که گاهی پایین تر از من هستند خیلی تو رابطه با خانوما موفق ترند و من اینو اصلا قبول نمی کنم.
این احساس خواستن و نتونستن اذیتم میکنه.
همش میگم باید پولدار شم این همه نا کامی رو جبران کنم. باید سهممو از دنیا مثل بقیه بگیرم. وگرنه ازدواج دائم رو که همه می تونن انجام بدن.
این خیلی منو حرص میده.
حالا شما بفرمایید من باید چیکار کنم.ممنونم
سلام بر شما
مشكلاتي مانند اضطراب ( احتمال خطر قريب الوقوع، گوش به زنك بودن براي خطر، تشويش ذهني، افكار تكراري و وسواس گونه، تپش قلب، ...) داريد؟
تجربه مشاوره يا كمك از روان پزشك چه طور؟
زمينه مشكلات ژنتيكي در خانواده؟
بيماري يا معلوليت؟
تحصيلات؟
شغل فعلي؟
عادت خودارضايي؟
اگر بازم هم توضيحي داريد بفرماييد
سلام.ممنون به خاطر پیگیری شما
راستش تمام فاکتورهایی که در سوال اول پرسیدین رو در حد کامل دارم. معمولا اضطراب دارم . همیشه حواسم هست که از طرف مردم جامعه (از خانواده تا غریبه) لطمه ای بهم نرسه. خیلی محافظه کار و با ملاحظه رفتار میکنم. حالت تدافعی شدیدی روی مردم دارم و گاهی برای پیشگیری حمله هم دارم. کینه و زود رنجم و تا مدتها از یک آزار جزئی مثلا زبانی حرص میخورم. به خاطر همین دائم مراقب آدمها هستم و برای همین تنهایی رو دوست دارم. تپش قلب زیاد دارم.افکار تکراری هم خیلی دارم. وسواس فکری هم زیاد دارم. کلا بیشتر عمرمو توی افکار و رویاهام زندگی می کنم . البته به خاطر وجهه ام اینارو از همه قایم میکنم و فردی عادی در اجتماع به نظر میام. ریزش موهام این یک سال اخیر وحشتناک شدید شده.در سن 20 سالگی به مدت 8 ماه خود ارضایی رو ترک کردم و همزمان به دنبال زن بودم که از شدت حرص به خاطر ناکامی تو این امر داشتم دیوونه می شدم و به روانپزشک مراجعه کردم ولی فقط ویزیت الکی دادم چون کمکی نکرد و دارو مخرب داد و مصرف نکردم. بعد از مدتی کمی با خودم کنار اومدم که برای ارضای جنسی اینقدر عجول نباشم ولی الان سالهاست که به طور مستمر غصه و حرص جنسی دارم.
خانواده ما چه از طرف پدر چه از طرف مادر در جامعه برجسته و با آبرو هستند . ولی کلکسیونی از مشکلات ذهنی رو هم در کنارش هممون داریم. پسر عمویم وسواس شدیدی داره در حد فاجعه که مثل دیوونه ها شده . دایی من سرطان گرفت مرحوم شد که همه میگن من خیلی شبیه اون رفتار می کنم. مهندس خیلی موفقی بود ولی همیشه غم داشت و به شدت درونگرا بود. ولی خیلی هم مهربون و باهوش بود. همیشه یادمه ماتم داشت و اصلا خانومش دلیل این حالت هاشو نمی فهمید و مدام دنبال این بود که کشف کنه علتشو. پسرش هم الان همینجوریه. پدر پدر بزرگ مادریم هم آدم عجیب غریبی بوده طوری که یه روز زن و بچه رو ول میکنه و به مدت 18 سال میره یه شهر خیلی دور تنهایی زندگی میکنه و اتفاقی پیداش می کنند. گاهی بابام میگه تو هم مثل اونی. خالم هم خیلی حرص و غصه داره. مادر بزرگ مادریم آدم بسیار دنیا دوستی بود در حد وحشتناک.
ولی در کل میون برادر خواهرا و پدر مادر من با همشون فرق دارم و انگشت نمام.
بیماری و معلولیت خاصی نداشتم. البته تا همین دوسال پیش جوش های صورت و نامرتب بودن دندونام خیلی آزارم میداد و مدام درگیرش بودم که جفتش حل شد.
خونواده ما کلا تحصیلات بالایی دارند و من در حال اتمام کارشناسی ارشد مهندسی عمران هستم.خونواده اصرار دارند دکتری هم بخونم که خودمم دوست دارم.
فعلا بیکارم و کار رو گذاشتم برای بعد سربازی. البته همین که تو این سن جیره خور پدرمم خیلی برام ناراحتی میاره و همش احساس بی عرضگی و بی پولی دارم.
عادت خود ارضایی و اعتیاد شدید به پورنوگرافی هم دارم که هی ترک می کنم هی گرفتارش میشم و به خاطر اینکه تنها زندگی می کنم تو این کارا دستم بازه. دوست جنس مخالف ندارم و با اخلاقایی که دارم هیشکی باهام دووم نمیاره و این برام یه شکست بزرگه!
مورد اضافه هم اینه که ضعف شدید شخصیتی و اعتماد به نفس دارم و همش ایده آلم اینه که فلان زندگی اعیانی رو دست و پا کنم تا همه آرزو داشته باشند با من باشن.
البته من همه ی این مشکلات رو از نزدیک ترین کسانم مخفی میکنم و به خاطر ترس از پیامدهاش به کسی اعتماد نمی کنم.
بازم ممنون. توضیح بیشتر لازم بود بفرمایید.
سلام مجدد آقای حامی عزیز
پیش از هرچیزی تشکر بسیار میکنم به خاطر دلسوزی رایگان شما برای بنده.
من مشکلی ندارم از طرح سوالم در تاپیک عمومی ولی چون بحث تنوع طلبی جنسی رو بیان کردم شاید خانوما ناراحت بشن.
اگه بازم امکان توضیح دارین من یه حرفی دارم. راستش حرفهای شما خیلی خوب بود و قبول دارم باید سبک زندگی و تفکراتم رو عوض کنم و همچنین به روانپزشک مراجعه کنم. و حتما متن شما رو چند بار میخونم و سعی میکنم عمل کنم ان شا الله حالم بهتر بشه.
ولی بیشتر مشکل من احساس شدید ناکامی اجتماعی خصوصا در زمینه جنسی است که بهش اشاره ای نفرمودین. من الان در شرایطی قرار دارم که با اینکه در ظاهر خیلی پسر مثبت و نمازخون و ... ا هستم ولی از درون بدجوری به هم ریختم. از اینکه برای انتفاع از پول و ماشین و زن های زیبا دست و پام بسته است دارم شکنجه میشم. به جایی رسیدم که احساس آرامش و رضایت رو فقط و فقط در این می بینم که شب و روز کار کنم تا به پول زیاد برسم (دقت کنید که تمام هدفم فقط پوله) تا بعدش اینقدر از چیزایی که نداشتم و غصه شونو خوردم استفاده کنم تا سیر سیر بشم. مثل زن های مختلف، بهترین ماشین، تفریح و حتی غذا!
البته خودم هم متاسفم که تفکراتم اینقدر پسته ولی چاره چیه؟
آقای حامی من دارم از شدت حرص و ناکامی می میرم و کاری نمی تونم بکنم.
حالم یه جوریه که اگه ازدواجم بکنم حتی یک ماه هم نمی تونم متعهد باشم به زنم و حتما باید زن های دیگه ای رو تصاحب کنم. اصلا دارم داغون میشم از اینکه تو این جامعه ای که اکثر جوونا دارن بهترین لذت های جنسی رو تجربه می کنند من ازشون عقب بمونم.
تصمیم گرفتم تا آخر عمر مجرد بمونم و تمام تلاشم برای ازدواج موقت های زیاد باشه. تصمیمم بده؟به نظر شما من اگه راهکارهای شما مثل نماز ، حضور در اجتماع ، توکل، توسل، صبر، روانپزشک و دارو و ... رو اجرا کنم این احساس به این شدیدی واقعا از بین میره؟
من باید چیکار کنم؟
بازم هم تشکر می کنم و میگم اشکال نداره برای موضوعم تاپیک باز کنید.
در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:
[="Tahoma"][="DarkGreen"]
سلام بر شما
در روان پزشكي كتاب منبعي است براي تشخيص اختلالات. اختلالات متعددي ممكن است با هم همپوشي داشته باشند و گاهي باهم تركيب شوند. شناسايي اين اختلالات با مشاوره اينترنتي مقدور نيست. چرا كه تشخيص افتراقي اختلالات و فرق گذاري بين يك مشكل با مشكلاتي كه شباهت زيادي با هم دارند نياز به مصاحب تشخيصي، آزمون باليني، تاريخچه خانوادگي و...دارد. اين كه اينجا سؤالاتي از شما بپرسيم تا تشخيص گذاري كنيم با ابزار محدود كاري غيرفني و ظلم به شما است. بنابراين شما بايد از يك روان پزشك حاذق كمك بگيريد و بعد از اين كه مدتي دارودرماني كرديد و آرامش تان بيشتر شد. از روان شناس باليني هم مدد بگيرد.
داروها
شما فرموديد متخصص الكي دارو داد. ببينيد شما در درجه اول بايد دنبال متخصص خوب باشيد و بعد از آنها توكل بر خدا كنيد و به تخصص آن روان پزشك اعتماد كنيد. بله روان پزشك خوب مي داند كه داروها (هر دارويي چه در پزشكي و چه در روان پزشكي ) عوارضي دارد ولي باز خوب مي داند كه عوارض دارو نسبت به ضررهايش كمتر است و چاره اي جز اين نيست.
البته ممكن است براي آماده سازي ذهني شما و افزايش آرامش و مهار اضطراب شما مدتي محدودي داروهاي آرام بخش تجويز كند. در برابر اين امر مقاومت نكنيد و دارو درماني را ادامه دهيد. از سخنان غيرمتخصصان درباره داروها تبعيت نكنيد به خصوص اين كه سخن غيرعلمي مي گويند كه همه داروهاي روان پزشكي اعتياد آور است.
يك اختلال هرچه سابقه بيشتري داشته باشد يا زمينه ژنتيكي داشته باشد نياز به دارو درماني اش بيشتر است. البته ما ممكن است به خاطر مشكلات تيروئيد، تالاسمي، كم خوني شديد، مشكلات قلبي عروفي، بيمارهاي كليوي، فشار خون و...لازم باشد دارو مصرف كنيم يكي از اين موارد هم در مشكلات رواني ( ذهني ) است. مشكلات رواني نيز جدايي بخشي از جسم است كه مربوط به سيستم عصبي و مغز و برخي از غدد است.
بنابراين اگر متخصص تشخيص دهد كه داروهايي مصرف كنيد مقاومت نكنيد. نيز نبايد سراز خود دارودرماني را قطع كنيد مصرف يا قطع دارو بايد زير نظر متخصص باشد.
نكته ديگري كه دانستنش مهم است اين است كه متخصص براساس برآوردهايي كه مي كند دارو تجويز مي كند شما هم بايد وقتي داروها را مصرف مي كنيد نتايج و عوارض را به پزشك بگوييد تا اگر لازم باشد داروها را تنظيم كند و براي رفع عوارض دارويي تجويز كند يا توصيه هايي داشته باشد.
[/]
براي مطالعه بيشتر
يكي از احتمالاتي كه درباره مشكل شما داده مي شود اختلال اعتياد جنسي است
آشنايي با اختلال اعتياد جنسي
در اين جا مناسب است که درباره اعتياد جنسي و نقش آن در برخي از رفتارهاي جنسي مطالبي بيان شود.
واژهي اعتياد به سکس، براي نخستين بار در دههي 1980 ميلادي مطرح شد. اين واژه براي توصيف افرادي به کار گرفته ميشد که به گونهاي وسواسي در پي تجارب جنسي بوده و چنانچه نميتوانستند نيازهاي جنسيشان را ارضا کنند، رفتارشان مختل ميگشت. در واقع، اين مفهوم از الگوي وابستگي (اعتياد) به داروها (مواد) يا رفتارهايي چون قمار برگرفته شده است. وابستگي (اعتياد) به سکس در اين جا به معني وابستگي روان شناختي، وابستگي جسمي و وجود نشانهها و علايم سندرم ترک (محروميت) در صورت عدم دسترسي به دارو (ماده) يا ناکامي رفتار (مانند قمار) است. افراد بسياري ديده ميشوند که همهي کوششها و رفتارهايشان در زندگي معطوف به جستوجوي رابطهي جنسي است؛ زمان زيادي را صرف چنين رفتاري مينمايند و اغلب تلاش ميکنند که اين رفتار را متوقف کنند ولي در عمل، توانايي اين کار را ندارند. شايد بسياري براي نخستين بار با چنين واژهاي رو به رو شده باشند اما اين پديده، براي شمار فراواني از درمانگران کاملاً شناخته شده است. اين افراد، کوشش فزاينده و مکرري انجام ميدهند که رابطة جنسي داشته باشند و چنانچه در اين تلاشها پيروز و کامياب نشوند، دچار ناراحتي و رنج و عذاب ميشوند. ميتوان گفت که وابستگي (اعتياد) به سکس، يک مفهوم اکتشافي مفيدي است که درمانگر را براي علت زمينهاي اين رفتار، هشيار ميسازد. معتادين جنسي نميتوانند تکانههاي جنسي خود را کنترل کنند. اين تکانهها طيف کاملي از رفتار يا تخيلات جنسي را در بر ميگيرد. سرانجام، نياز به آميزش و به طور کلي هر گونه فعاليت جنسي، افزايش مييابد و ميل مداوم به رابطهي جنسي، تنها انگيزهي رفتار فرد ميشود. در سابقة شخص، معمولاً الگوي دراز مدتي از اين رفتار وجود دارد که شخص بارها تلاش داشته تا آن را متوقف کند ، ولي موفق نشده است. هر چند ممکن است پس از چنين اعمالي، فرد دچار پشيماني و احساس گناه و عذاب وجدان شود، ولي چنين احساساتي براي پيشگيري از بروز دوبارهي اين رفتار ، کافي نيستند. ممکن است بيمار بيان نمايد که در دورههاي پر استرس يا هنگام تنش، اضطراب و خشم، نياز بيشتر و شديدتري در خود براي برون ريزي احساس مي نمايد. به طور کلي، بيشتر اعمال شخص در اين زمينه، با ارگاسم پايان مييابد؛ هر چند اين يک قانون و اصل کلي نيست و رفتار جست وجوي رابطهي جنسي به ميزان زيادي با تهييج و تحريک همراه است که نياز و الزامي به رسيدن به ارگاسم ندارد. در نهايت، فعاليت جنسي با زندگي زناشويي، اجتماعي يا حرفهاي شخص تداخل ميکند و سبب از دست رفتن کارکرد شخص در اين زمينه ها ميشود.
علايم و نشانههاي وابستگي (اعتياد) به سکس:
1) رفتار خارج از کنترل
2) پيامدهاي قانوني، پزشکي و بين فردي نامطلوب و زيان آور
3) پيگيري هميشگي رفتار جنسي پر خطر يا رفتارهاي خود تخريبي
4) کوششهاي مکرر براي متوقف نمودن رفتارهاي جنسي
5) وسواس فکري و تخيلات جنسي - آميزشي
6) نياز براي حجم فزايندهاي از فعاليتهاي جنسي
7) تغييرات خلقي شديد در ارتباط با فعاليت جنسي (افسردگي، خوشي، …)
صرف زماني غير عادي براي دستيابي به رابطهي جنسي، شهوت انگيز بودن
9) تداخل رفتار جنسي با فعاليت اجتماعي، شغلي يا تفريحي
به طور کلي، انحرافات و هنجار گسيختگيهاي جنسي، در افراد دچار وابستگي (اعتياد) به سکس بيشتر ديده ميشود. ويژگيهاي اصلي اين انحرافات عبارتند از:
رفتار يا ميل شديد و عود کنندة جنسي مانند نمايشگري، يادگار خواهي، مالش، آزارگري، آزارخواهي، مبدل پوشي، تماشاگري جنسي، بچه خواهي. اين انحرافات ، همراه با ناراحتي قابل ملاحظهي باليني هستند و تقريباً هميشه در روابط بين فردي اختلال ايجاد ميکنند و اغلب به مشکلات قانوني منجر مي شوند. ولي اعتياد به سکس ممکن است افزون بر انحرافات جنسي، شامل رفتارهايي نظير آميزش جنسي و .... باشد که البته طبيعي و بهنجار تلقي ميشوند، به جز مواردي که کنترل نشده يا بيبندوبار باشد. در بسياري از موارد، اعتياد به سکس، مسير نهايي و مشترک انواعي از اختلالات ديگر است. افزون بر انحرافات جنسي که اغلب وجود دارند ، ممکن است اختلال رواني عمدهاي چون اسکيزوفرني نيز وجود داشته باشد. اختلال شخصيت جامعه ستيز و اختلال شخصيت مرزي نيز شايع هستند.
گهگاه، اعتياد به سکس با اختلال رواني ديگري همراه ميشود. براي نمونه، وابستگي (اعتياد) به سکس ميتواند با وابستگي (اعتياد) و سوء مصرف مواد مخدر و محرک، اختلالات خلقي (چون افسردگي، سرخوشي و …) واختلالات اضطرابي (چون هراسها، وسواسها و …) توأم گردد.
«دون ژوآنيسم» و «نيمفومانيا»
«دون ژوآنيسم» و «نيمفومانيا» دو واژهاي هستند که پيرامون وابستگي (اعتياد) به سکس بايد مورد اشاره قرار گيرند.
دون ژوآنيسم را گاه معادل اعتياد به سکس مردان قرار دادهاند. گفته ميشود دون ژوآنها از فعاليتهاي جنسي خود براي پوشاندن احساسات عميق حقارت استفاده ميکنند. برخي از آنها، تکانههاي ناخودآگاه همجنس گرايي داشته و با روابط جنسي وسواسي با زنان، اين تکانهها را انکار ميکنند. اين مردان، ميخواهند خود را از لحاظ جنسي، پر کار نشان دهند و اغلب پس از رابطهي جنسي، ديگر تمايل و علاقهاي به آن زن ندارند.
نيمفومانيا، معادل اعتياد به سکس زنان و به مفهوم ميل مفرط يا بيمارگونه زن براي آميزش جنسي است. به طور معمول، زنان دچار اين حالت، يک يا چند اختلال کارکرد جنسي (اغلب شامل اختلال ارگاسمي زنانه) داشتهاند. زن مبتلا، اغلب ترس شديدي در مورد از دست دادن عشق داشته و ميکوشد با انجام اين اعمال، نيازهاي وابستگي (و نه تکانههاي جنسي) خود را ارضا کند.
همهگير شدن بيماري وابستگي (اعتياد) به سکس در يک جامعه، شرم و آزرم اجتماعي را خدشه دار نموده، و به از دست رفتن چارچوبهاي اخلاقي- معنوي، رشد انحرافات و آسيبهاي اجتماعي و ويران گشتن جايگاه الهي – انساني سکس ميانجامد. اپيدمي وابستگي (اعتياد) به سکس، نه تنها بحرانهاي فرهنگي- رواني– اجتماعي، بلکه بحرانهاي اقتصادي را نيز پديد آورده و ساعات و دقايق فراواني از «زمان کار و انرژي ملي» را هدر مي دهد.
درمان
درمان وابستگي (اعتياد) به سکس، مانند الگوي درمان وابستگي (اعتياد) به مواد مخدر بر پاية درمان هاي روان شناختي و روان پزشکي چون روان درمانيهاي متنوع و دارو درمانيهاي مختلف انجام ميشود [ 2 ] .
پي نوشت ها:
-------------------------------------------------
1.رساله مراجع،(13مرجع)،محمدحسن بني هاشمي خميني ،ج2،دفتر انتشارات اسلامي،چاپ اول،1382،ص 482،احکام نکاح،م 2423