خلافت ابوبكر و تذكرات ابوقحافه

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
خلافت ابوبكر و تذكرات ابوقحافه

با سلام

در شرح نهج‌البلاغه ابن ابي الحديد و احتجاج طبرسي آمده است كه زماني كه ابوبكر به خلافت رسيد به پدرش ابوقحافه خبر دادند كه ابابكر خليفه شده است.
ابوقحافه گفت: به چه دليلي گفتند به خاطر اين‌كه سن ابوبكر از ديگر صحابه بيشتر است. ابوقحافه گفت اگر دليل خلافت به سن باشد كه من از ابابكر سزاوارتر هستم. :Sham:


مرحوم مفيد در امالي در ضمن حديثي اين طور آورده است كه «بعد از اين‌كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ از دنيا رفت ابوقحافه پرسيد چه اتفاق افتاده است، به او گفتند:
كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ از دنيا رفته است.
پرسيد: بعد از پيامبر چه كسي ولي مردم است.
گفتند: پسر تو گفت: آيا به اين امر بني عبد شمس و بنومغيره راضي شدند گفتند: بله سپس گفت: آنچه خداوند عطا كند در او مانعي نيست و هم‌چنين هرچه عطا شود از طرف خدا منع نمي‌شود.
من در تعجب هستم از اين امر كه بني عبدشمس و بنومغيره در نبوت منازعه كردند امّا خلافت را پذيرفتند همانا اين چيزي است كه تا حال اتفاق نيفتاده بود.[1]

ابن ابي الحديد در شرح نهج‌البلاغه اين طور آورده است «ابوقحافه در فتح مكه اسلام آورده و چند ماه پس از مرگ پسر خويش ابوبكر در سال سيزدهم هجري به سن نود و سه سالگي از دنيا رفت در روزي كه ابوبكر به خلافت نشست چون خبر به ابوقحافه رسيد اين آيه را تلاوت كرد «قل اللهم مالك الملك تؤتي الملك من تشاء و تزع الملك من تشاء» پس گفت وي را با كدام امتياز بدين امر انتخاب كردند گفتند: بدين جهت كه وي از ديگر افراد صحابه بزرگسال‌تر است ابوقحافه گفت: اگر ملاك اين امر باشد من از او بزرگسال‌تر هستم.[2] :Sham::Kaf:
مرحوم طبرسي در احتجاج در روايتي آورده است كه بعد از اين‌كه پيامبر بزرگ اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ از دنيا رفت و مردم ابوبكر را به خلافت برگزيدند ابوبكر نامه‌اي به پدرش بدين مضمون نوشت: تمامي قوم به خلافت من راضي شدند و مرا به امارت و خلافت برگزيدند تو نزد من بيا تا به تو نيكوئي بسيار كنم.» چون نامه ابوبكر به پدرش رسيد ابوقحافه از روي خشم و ناراحتي به آورنده نامه ابوبكر گفت چرا علي ـ عليه‌السّلام ـ را از خلافت منع كرديد در حالي كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به امر خداوند حضرت علي ـ عليه‌السّلام ـ را به خلافت برگزيده بود چرا ابوبكر و انصار و مهاجرين خلاف حكم پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ عمل كردند.:Sham:

آورنده نامه ابوبكر گفت: به خاطر اين‌كه سن علي ـ عليه‌السّلام ـ كم بود و هم‌چنين او عده‌اي از بزرگان قريش را به قتل رسانده بود و ابوبكر از علي بزرگتر بود لذا جميع قوم او را به خلافت برگزيدند.
ابوقحافه گفت: اگر چنانچه بزرگي سن ملاك امر خلافت است پس من نسبت به ابوبكر بزرگسال‌ترم.
ابوقحافه در ادامه گفت:خداي بزرگ شاهد است كه اين مردم بر علي وصي رسول خدا ظلم كردند در حالي كه پيامبر به حكم خداوند براي ولايت علي از مردم بيعت گرفته بود.:Sham:
و تمامي ماها را تأكيد كرد كه از علي ـ عليه‌السّلام ـ اطاعت كنيم.
آنگاه ابوقحافه نامه‌اي بدين مضمون به پسرش ابوبكر نوشت: پسرم نامه‌ات بدستم رسيد و چون آن را مطالعه كردم آن را مانند نامه احمقان و نامه ديوانگان ديدم و سراسر نامه تو ضد و نقيض است زيرا در جايي گفته بودي كه من خليفه پيامبر هستم و در جايي گفته بودي كه مردم مرا به خلافت برگزيدند.
اين را بدان كه در كاري كه براي تو ظاهر و آشكار است در آن داخل نشو كه راه خروجي براي تو نيست و در دنيا و آخرت دچار ندامت و ضررخواهي گشت و بترس از عواقب آن در قيامت و نفس خود را ملامت كن و از آن بازدار.
از تو مي‌خواهم كه اين كار را به صاحبش واگذار كن و خود را در روز قيامت شرمنده مكن كه سياهروئي تو در نزد خداوند بسيار است و ترك اين امر در امروز راحت‌تر است از روز قيامت.»[3]:Sham:
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . امالي، شيخ مفيد، انتشارات دار مفيد، بيروت صص 90 و 91.
[2] . ابن ابي‌الحديد، شرح نهج‌البلاغه، ج 1، ص 222.
[3] . طبرسي، احتجاج، ترجمه نظام‌الدين احمد غفاري مازندراني، چاپخانه مهر استوار قم، ج 1، صص 367ـ366ـ365.