تقدیر ؟ بهشت ؟

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تقدیر ؟ بهشت ؟

سلام

1. آیا تقدیر ما از قبل نوشته شده؟
و اگه نه چطور حضرت خضر چرا اون بچه رو کشت و از کجا می دونست اون کودک در آینده آدم بدی می شه؟

مدیریت خودش می تونه در صورت نیاز این تایپیک رو جابه جا کنه.

با نام الله





کارشناس بحث: استاد رئوف

31051;367282 نوشت:
سلام

1. آیا تقدیر ما از قبل نوشته شده؟
و اگه نه چطور حضرت خضر چرا اون بچه رو کشت و از کجا می دونست اون کودک در آینده آدم بدی می شه؟

مدیریت خودش می تونه در صورت نیاز این تایپیک رو جابه جا کنه.



با سلام خدمت شما دوست گرامی

آینده از پیش نزد خداوند معلوم است زیرا که برای او آینده و گذشته تفاوتی ندارد و اساسا زمان امری است که مربوط به مکان است و امر فرامکانی، فرازمانی نیز خواهد بود.
اما این به معنای جبر نیست. انسان ها مختار هستند که افعال خود را آنچنان که می خواهند انجام دهند و در واقع خداوند بر عملی که آنها از روی اختیار خود انتخاب خواهند کرد، علم دارد.

با توجه به مطالب فوق؛ انسان ها در شکل دهی به آینده خود مختار هستند هر چند خداوند با علم بی کران خود، آگاه است که انسان ها در آینده با اختیار خود چه کارهایی را انجام خواهند داد. و با توجه به رابطه وحیانی بین خدا و پیامبرانش، می توان گفت حضرت خضر نیز از آینده آن کودک آگاه بوده است.

موفق باشید

[="Tahoma"][="SlateGray"]

نقل قول:
و با توجه به رابطه وحیانی بین خدا و پیامبرانش، می توان گفت حضرت خضر نیز از آینده آن کودک آگاه بوده است

قصاص قبل از گناه؟

فکر می کنم این رابطه ی خوبی برای توضیح و یا توجیه این قضیه نیست؛ هر چند تا به امروز دلیل خوبی رو نیافتم. هر چه باشه اون یک انسان و قدرت تفکر داره. و مهم تر از اون اراده ای که در وجودش هست. گوته در جای میگه هیچ قوه ای در وجود آدمی یافت نمیشه که به اندازه ی اراده در آدمی بی حد و حصر باشه!. حتی قدرت تفکر که در دایره ی محدودی قرار میگره و فراتر از اون نمیتونه تصورات انتزاعی خودش رو بروز بده!.

با خبر بودن از آینده ای که هنوز عملی, خروجی ِ اون نبوده اصلا قابل قبول نیست. اگر همه ی سرنوشت آدمی رو در یک ورق نوشته باشن و خدا به واسطه ی قدرت تفکری که به انسان داده و وجه تمایز اون بوده, بخواد آینده ای که از پیش رقم خورده رو چه به صورت اشتباه و یا به صورت مثبت در اختیار آدمی قرار بده؛ هیچ ادمی از بدو تولد جنایتکار و شمر نیست. پس این عکس العملی که ملاحظه میشه از محیط, نتیجه عمل خود انسان و غیر از این نیست.
در واقع خود انسان باعث به وجود اومدن شرایطی میشه که مسئولیت هر کاری بر عهده ی اونه. نه تقدیر.

کشتن یک آدم به واسطه ی گناه ِ نکرده, و از سر تقدیر و یا علم بر اون از وجه الهی, به متزله ی کشتن همه ی انسان هاست. به هر ترتیب انسان بی گناه با کشته شدنش حق مسلمش رو که زندگی باشه از دست داده. و احتمالا به خاطر این زندگی هم بازخواست میشه.[/]

31051;367282 نوشت:
آیا تقدیر ما از قبل نوشته شده؟

سلام علیکم
اصولا در مورد سرنوشت، دو تفسير وجود دارد، تفسير نخست مى گويد: سرنوشت هر كس از روز نخست، بدون اطلاع و حضور او، از طرف خداوند تعيين شده؛ بنابراين هر كس با سرنوشت معيّنى از مادر متولد مى شود كه قابل دگرگونى نيست. هر انسانى نصيب و قسمتى دارد كه ناچار بايد به آن برسد. چه بخواهد و چه نخواهد، ‌و كوشش‌ها براى تغيير سرنوشت بيهوده است. بنا بر اين تفسير، ‌بديهى است كه انسان موجودى مجبور و بى اختيار است. بررسى منابع اسلامى نشان مى دهد اين تفسير مورد تأييد اسلام نيست. قبول و پذيرش آن، تمام مفاهيم مسلّم اسلامى از قبيل: تكليف، جهاد، سعى و كوشش و استقامت، قيامت، حسابرسي و غيره را به هم مى ريزد. استاد مطهرى مى گويد: «اگر مقصود از سرنوشت و قضا و قدر الهي،‌انكار اسباب و مسببات و از آن جمله قوه و نيرو و اراده و اختيار بشر است، چنين قضا و قدر و سرنوشتى وجود ندارد و نمى تواند وجود داشته باشد». (1) اما در تفسير دوم از سرنوشت، در عين حال كه دست تقدير الهي در زندگي انسان و قضا و قدر الهي را مردود نمي داند، نقش انسان را در تعيين سرنوشت زندگي او مي‌پذيرد. در اين تفسير، نقش انسان نه تنها مغاير با سرنوشت نيست، بلكه جزئي از همان سرنوشت است. در سرنوشت و تقدير انسان - چه مومن باشد و چه كافر- چنين است كه او سرنوشت خود را تعيين نمايد. در واقع اختيار داشتن انسان جزئي از تقديرات الهي است. براي روشن شدن رابطه قضا و قدر با اختيار انسان اندكي توضيح مي‌دهيم: قدر: يعني اندازه و اندازه گيري و تعيين حدّ و حدود چيزي. در اصطلاح به اين معنا است كه خداوند براي هر چيزي اندازه اي قرار داده و آن را بر اساس اندازه گيري و محاسبه و سنجش آفريده است. قضا: يعني حكم و قطع و حتميت. در نظام آفرينش،‌موجودات مادي از چندين راه ممكن است به وجود بيايند، مثلاً اگر به خانة شما از چند كوچه راه باشد، ورود به خانه شما از چند راه ممكن است. حال اگر از ميان چندين راه ممكن، علل و اسباب پيدايش يكي از آن‌ها فراهم شد و تنها همان يكي تحقق يافت،‌اين مرحله از تحقق را قضا مي‌نامند. خداوند براي هر چيزي علت‌ها و اسباب هايي قرار داده كه هستي و مشخصات آن بستگي به آن‌ها دارد. اين طور نيست كه هر چه در جهان پديد مي‌آيد، بدون رابطه با قبل و بعد و صرفاً اتفاقي و بي حساب باشد. همان گونه كه در بارش برف و باران و ... عواملي دخالت دارد و هرگز چنين كاري بي علل و اسباب انجام نمي پذيرد، همچنين كارهاي بشر از روي تصادف و اتفاق از او سر نمي زند، بلكه نخست چيزي را تصور مي‌كند، سپس به آن مي‌انديشد و پس از آن كه فايده واقعي يا پنداري آن را پذيرفت، ‌به انجام آن مي‌كوشد. پس انجام هر حادثه‌اي در جهان علت و سببي دارد و اين نظامي است تخلف ناپذير و خداوند نيز چنين مقرّر كرده است. اين مسئله با اصل آزادي و اختيار انسان منافات ندارد،‌ زيرا اختيار و آزادي يكي از اسباب و علل جهان است؛ يعني خداوند خواسته و مقدّر نموده كه بشر كارهاي خود را به اراده خود انجام دهد، و سرنوشت خويش را رقم زند. اين كه مي‌گوييم كارهاي انسان هم به اختيار خود او است و هم قضا و قدر الهي دخالت دارد، به همين معني است كه خدا اراده فرموده و مقدّر كرده كه بشر سرنوشت خود را تعيين كنند. بشر مختار و آزاد آفريده شده، يعني به او عقل و فكر و اراده داده شده است. بشر در كارهاي ارادي خود مانند سنگ نيست كه او را از بالا به پايين رها كرده باشند و تحت تأثير عامل جاذبة زمين خواه ناخواه به طرف زمين سقوط كند. نيز مانند گياه نيست كه تنها يك راه محدود در جلوي او هست و همين كه در شرايط معيّن رشد و نمو قرار گرفت، خواه ناخواه مواد غذايي را جذب و راه رشد و نمو را طي مي‌كند. هم چنين مانند حيوان نيست كه به حكم غريزه كارهايي انجام دهد. بشر هميشه خود را در سر چهار راه هايي مي‌بيند. هيچ گونه اجباري كه فقط يكي از آن‌ها را انتخاب كند ندارد و ساير راه‌ها بر او بسته نيست. انتخاب يكي از آن‌ها به نظر و فكر و اراده او مربوط است؛ يعني طرز فكر و انتخاب او است كه يك راه خاص را معيّن مي‌كند. (2) اين كه از يك طرف مسئله تقدير الهي مطرح است و از طرف ديگر اختيار انسان، به اين معنا است كه خداوند مقرّر كرده كه انسان با اختيار و اراده خود، يكي از راه‌ها را انتخاب كند و آن راهي كه انسان با ارادة خود انتخاب كرده، همان است كه مقدّر است. خداوند به قضا و قدر مقرّر كرده كه انسان با اختيار خود، آن راهي كه خداوند از ازل مي‌داند، انتخاب كند. پس تقدير خداوندي اين است كه بشر افعال خود را از روي اختيار انجام دهد، نه اين كه تقدير او را به انجام يك طرف مجبور سازد. انسان به هر سو كه رو آورد، همان قضا و قدر او است كه با دست خود آن را انتخاب مي‌كند. انسان فقط يك نوع سرنوشت ندارد، بلكه سرنوشت هاي گوناگوني در پيش دارد كه ممكن است هر كدام از آن‌ها جانشين ديگري گردد، مثلاً اگر كسي بيمار شود و معالجه كند و نجات پيدا كند، به موجب سرنوشت و قضا و قدر است. نيز اگر معالجه نكند و رنجور بماند و يا بميرد، آن نيز به موجب سرنوشت و قضا و قدر است. اميرالمؤمنين (ع) از كنار ديوار شكسته و كجى برخاست. پرسيدند: از قضاى الهى فرار مى كني؟ فرمود: از قضاى الهى به قدر او پناه مى برم. (3) «يعنى درست است كه تا قانون عليت كه منتهى به فرمان خداست، نباشد، ديوار شكسته سقوط نخواهد كرد، اما همان خداوند به من عقلى داده كه آن خود يك حلقه از سلسله قانون عليت است و يك عامل بازدارنده در برابر اين گونه حوادث. البته ديوار عقل و شعور ندارد و بدون اعلام قبلى سقوط مى كند. اما من مى توانم به قدر الهى پناه ببرم؛ يعنى با عقل خود چنان محل نشستن را اندازه گيرى كنم كه اگر ديوار سقوط كند روى من نيفتد».(4) در قرآن آيات زيادى وجود دارد كه به صراحت اختيار انسان و نقش اراده او را بيان داشته است؛ مانند آيه: « لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى؛ براى انسان چيزى جز حاصل سعى او نيست». (5) و : « ِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ؛ (6) خداوند سرنوشت هيچ قومى را تغيير نمى دهد. مگر خودشان آن را تغيير دهند». از آنچه ذكر شد امكان تغيير قضا و قدر درموارد خاص به خوبي روشن شد. اما تغيير قضا و قدر يا تبديل سرنوشت در روايات متعدد هم بيان شده است كه يكي از مهمترين ابعاد و عوامل اين تغيير مقوله دعا است. استاد مطهري مي‌گويد: "از نظر جهان بيني الهي، جهان هم شنواست و هم بينا،‌ندا و فرياد جاندارها را مي‌شنود و به آن‌ها پاسخ مي‌دهد. به همين جهت دعا يكي از علل اين جهان است كه در سرنوشت انسان مؤثر است. جلو جريان هايي را مي‌گيرد و يا جريان هايي به وجود مي‌آورد. به عبارت ديگر، دعا يكي از مظاهر قضا و قدر است كه در سرنوشت حادثه اي مي‌تواند مؤثر باشد يا جلو قضا و قدري را بگيرد". (7) امام صادق(ع) مي‌فرمايد: "دعا، قضاي الهي را بر مي‌گرداند، اگر چه قضاي الهي محكم شده باشد. از اين رو زياد دعا كن كه آن كليد هر رحمت و بر آوردن هر حاجت است". (8) از امام كاظم (ع) نقل شده : "بر شما باد به دعا كردن زيرا دعا و درخواست از خدا بلائي را كه از مرحله‌قدر و قضا گذشته و جز امضاي آن نمانده (يعني تمامي اسباب آن فراهم شده، ولي هنور در خارج وجود پيدا نكرده) بر مي‌گرداند". (9) امام صادق (ع) مي‌فرمايد: "خدا را بخوان و دعا كن و مگو كار گذشته است!". (10) البته نبايد از ياد برد كه تاثير تلاش و كوشش يا دعا و ديگر عوامل در تغيير قضا و قدر تاثيري مطلق نيست و همه تقديرات و قضاها قابل تغيير نيستند؛ به عبارت روشن تر فقط قضاي غير حتمي هستند كه تغيير پذيرند نه قضاي حتمي و قطعي. به عبارت روشن تر مقدرات حتمي تغيير ناپذيرند، نه بدان رو كه ذاتا تغيير ناپذيرند، بلكه اراده خداوند بر اين تعلق گرفته است كه حتماً روي دهند، يعني خداوند نمي‌خواهد اين قبيل تقديرات را تغيير دهد، نه اين كه ذاتا تغيير ناپذيرباشند. مثلا زمان قيامت جزو مقدورات حتمي است. به اعمال صالح و ناصالح انسان وابسته نيست و دعا يا تلاش كسي به تاخيرش نمي‌اندازد. جهت آگاهي بيش تر مي‌توانيد به كتاب "علم پيشين الهي و اختيار" نوشته محمد سعيدي مهر؛ همچنين كتاب "انسان و سرنوشت" از استاد مطهري مراجعه فرماييد.
_________________________
1. شهيد مطهري، مجموعة‌آثار، انتشارات صدرا، تهران، 1374ش، ج1، ص 384. 2. همان، ص 385 . 3. شيخ صدوق، التوحيد، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1398 ه ق ، ص 369. 4. ناصر مكارم شيرازي، پيدايش مذاهب، تنظيم مسعود مكارم، محمد رضا حامدى‏، بي تا ، ص 31. 5. نجم (53) آية 39. 6. رعد (13) آية 11. 7. استاد مطهري، مجموعة آثار، همان، ج 1، ‌ص 406. 8. ثقة الاسلام كلينى، الكافي، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 ه ش، ج 2، ص 470. 9. ترجمه تفسير الميزان‏، موسوى همدانى سيد محمد باقر، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم‏، قم‏ 1374 ش، ج 2، ص 55. 10. اصول كافي، همان، ج 4، ص 466.

م.ن;408147 نوشت:

قصاص قبل از گناه؟

فکر می کنم این رابطه ی خوبی برای توضیح و یا توجیه این قضیه نیست؛ هر چند تا به امروز دلیل خوبی رو نیافتم. هر چه باشه اون یک انسان و قدرت تفکر داره. و مهم تر از اون اراده ای که در وجودش هست. گوته در جای میگه هیچ قوه ای در وجود آدمی یافت نمیشه که به اندازه ی اراده در آدمی بی حد و حصر باشه!. حتی قدرت تفکر که در دایره ی محدودی قرار میگره و فراتر از اون نمیتونه تصورات انتزاعی خودش رو بروز بده!.

با خبر بودن از آینده ای که هنوز عملی, خروجی ِ اون نبوده اصلا قابل قبول نیست. اگر همه ی سرنوشت آدمی رو در یک ورق نوشته باشن و خدا به واسطه ی قدرت تفکری که به انسان داده و وجه تمایز اون بوده, بخواد آینده ای که از پیش رقم خورده رو چه به صورت اشتباه و یا به صورت مثبت در اختیار آدمی قرار بده؛ هیچ ادمی از بدو تولد جنایتکار و شمر نیست. پس این عکس العملی که ملاحظه میشه از محیط, نتیجه عمل خود انسان و غیر از این نیست.
در واقع خود انسان باعث به وجود اومدن شرایطی میشه که مسئولیت هر کاری بر عهده ی اونه. نه تقدیر.

کشتن یک آدم به واسطه ی گناه ِ نکرده, و از سر تقدیر و یا علم بر اون از وجه الهی, به متزله ی کشتن همه ی انسان هاست. به هر ترتیب انسان بی گناه با کشته شدنش حق مسلمش رو که زندگی باشه از دست داده. و احتمالا به خاطر این زندگی هم بازخواست میشه.



با سلام خدمت شما دوست گرامی

- موضوعی که بارها بحث شده است و در پاسخ جناب محمدی هم به آن پرداخته شده است، عدم تنافی اختیار با آزادی است. اینکه خداوند از پیش به امری علم داشته باشد، منافاتی با آزادی ندارد. به عبارت دیگر، فاعل مختار، با اختیار خود عملی را انجام می دهد.

- در مورد داستان حضرت خضر و آن نوجوان نیز باید بپذیرم که تمام حکمت های الهی برای ما معلوم نیست و این مسئله نیاز به بررسی بیشتر دارد.

موفق باشید

[="Tahoma"]

31051;367282 نوشت:
آیا تقدیر ما از قبل نوشته شده؟
و اگه نه چطور حضرت خضر چرا اون بچه رو کشت و از کجا می دونست اون کودک در آینده آدم بدی می شه؟

سلام
تقادیر به نحو شرطی نوشته میشوند لذا قابل تغییرند
والله الموفق

با نام و یاد دوست

سلام و عرض ادب



رئوف;377238 نوشت:
می توان گفت حضرت خضر نیز از آینده آن کودک آگاه بوده است.
خب چرا اگر جبری در کار نیست چرا بچه رو کشت. چرا برای یکی جبر شد برای دیگری...برای مثال چرا یزید و صدام رو نکشت؟ جواب: زیرا خدا هر کاری بخواهد می کند...شاید حکمتش مثلا دعای خیر پدر و مادر و عظمت غیر قابل انکار پدر و مادر او در خیرات و در راه خدا بودن ها بوده برای این بچه بوده که باعث شده خدا آینده او رو نیاره و بکشش.....لذا پشت پرده چنین جوابای حکمت آمیزی نهفته است

رئوف;408716 نوشت:
- در مورد داستان حضرت خضر و آن نوجوان نیز باید بپذیرم که تمام حکمت های الهی برای ما معلوم نیست و این مسئله نیاز به بررسی بیشتر دارد.
جواب: حکمتی کاملا منطقی زیرا خدا هر کاری بخواهد می کند...شاید حکمتش مثلا دعای خیر پدر و مادر و عظمت غیر قابل انکار پدر و مادر او در خیرات و در راه خدا بودن ها بوده برای این بچه بوده که باعث شده خدا آینده او رو نیاره و بکشش.....لذا پشت پرده چنین جوابای حکمت آمیزی نهفته است

اگر با خدا باشیم تمام عالم تمام حکمت ها تمام ارزش ها تمام زمان ها تمام مکان ها از آن ما خواهد شد...لذا این بخشی دیگر از حکمت کلی از کارهاست بین خدا و عاشقان او:hamdel:

با سلام

رئوف;408716 نوشت:
- در مورد داستان حضرت خضر و آن نوجوان نیز باید بپذیرم که تمام حکمت های الهی برای ما معلوم نیست و این مسئله نیاز به بررسی بیشتر دارد.

پس علم کلام کلا تعطیله دیگه!!!:Kaf: ولی این سوال برام پیش اومده که ایا این دلیله خوبی برای مسلمان نشدن یک کافر نیست؟ خدایی که حکمتش قابل اثبات نیست!!!
ممنون میشم راهنماییم کنین

رهگذر_2;456922 نوشت:
با سلام

پس علم کلام کلا تعطیله دیگه!!!:Kaf: ولی این سوال برام پیش اومده که ایا این دلیله خوبی برای مسلمان نشدن یک کافر نیست؟ خدایی که حکمتش قابل اثبات نیست!!!
ممنون میشم راهنماییم کنین

اولا در پاسخ قبلیم یه نمونه که میشه دلیل منطقی حکمتش باشه رو گفتم....در ثانی کافری که بخاطر یک حکمت اینچنینی خدا مسلمان می خواد بشه نشه بهتره...اگه اینطوره باید بگیم چرا خدا تمام علمش رو بهمون نگفته . فقط بخش ناچیز علم رو برامون باز کرده... هر رازی هر حکمتی هر علمی هر عملی هر چیزی که قرار نیست هر زمانی هر مکانی برای هرکسی باز بشه اینطوری دیگه امتحان بندگی و بهشت و جهنم تعطیل میشه...وتعطیل شدن اینها یعنی درک نکردن عظمت خدا و نرسیدن به کما لات

nothing;456783 نوشت:
دعای خیر پدر و مادر

عزیز من این شد دلیل ؟؟
پس از این به بعد هرکی با شرایط زیر به دنیا میادو باید حضرت خضر بکشنش دیگه
شرایط مورد نیاز : قراره گناه کنه-دعای خیر پدر مادر پشتش باشه:_loool:
نکته بعدی این که اگر خدا بخواد در سرنوشت کسی دخالت کنه به صورت طبیعی دخالت میکنه نه انسانی!!!چرا؟چون در این صورت هدف از نبوت که اعتماد مردم به او پیشنیاز اولیه اونه ناقص میشه
(مثل این میمونه که نبی پدر منو بکشه و دلیلش هم این باشه که حکمت خداست!!!! خوب من بی اعتماد میشم به پیامبر دیگه!!)

nothing;457095 نوشت:
اگه اینطوره باید بگیم چرا خدا تمام علمش رو بهمون نگفته . فقط بخش ناچیز علم رو برامون باز کرده... هر رازی هر حکمتی هر علمی هر عملی هر چیزی که قرار نیست هر زمانی هر مکانی برای هرکسی باز بشه اینطوری دیگه امتحان بندگی و بهشت و جهنم تعطیل میشه...وتعطیل شدن اینها یعنی درک نکردن عظمت خدا و نرسیدن به کما لات

عزیزم هر علمی فرق میکنه اگه نبی خدا کاری بکنه و دلیلشو نگه باعث بی اعتمادی مردم به نبی میشه که این با هدف نبوت تناقض داره (مثل این میمونه که نبی پدر منو بکشه و دلیلش هم این باشه که حکمت خداست!!!! خوب من بی اعتماد میشم به پیامبر دیگه!!) و اتفاقا این عدم اعتماد به نبی طبق قضیه هدف از نبوت دلیل بسیار خوبیه برای مسلمان نشدن

رهگذر_2;456922 نوشت:
با سلام

پس علم کلام کلا تعطیله دیگه!!!:Kaf: ولی این سوال برام پیش اومده که ایا این دلیله خوبی برای مسلمان نشدن یک کافر نیست؟ خدایی که حکمتش قابل اثبات نیست!!!
ممنون میشم راهنماییم کنین



با سلام خدمت شما دوست گرامی

دوست گرامی، اینکه از معلوم نبودن حکمت برخی از مسائل پل بزنیم به تعطیلی کلی علم کلام، مغالطه است و اگر به آن توجه داشته باشیم، نباید چنین مطلبی را بیان کنیم. علم کلام همواره درصدد یافتن دلایل در مسائل مختلف اعتقادی است ولی باید این مسئله را نیز در نظر گرفت که اساسا عقل بشر محدود است و نمی توان از آن توقع داشت که بیش از آنچه که می تواند را به ما نشان دهد. بنابراین طبیعی است که برخی از اعمال خداوند بی نهایت، در ظرف محدود عقل ما نگنجد، در این موارد نمی توان علم کلام را متهم کرد بلکه باید به محدودیت های عقل اعتراف نمود.

محدودیت عقل نیز بین مومن و کافر یکی است و باعث برتری خاصی برای کفار نمی شود.

موفق باشید

سوال:
یا تقدیر ما از قبل نوشته شده؟
و اگه نه چطور حضرت خضر چرا اون بچه رو کشت و از کجا می دونست اون کودک در آینده آدم بدی می شه؟

پاسخ:

آینده از پیش نزد خداوند معلوم است زیرا که برای او آینده و گذشته تفاوتی ندارد و اساسا زمان امری است که مربوط به مکان است و امر فرامکانی، فرازمانی نیز خواهد بود.
اما این به معنای جبر نیست. انسان ها مختار هستند که افعال خود را آنچنان که می خواهند انجام دهند و در واقع خداوند بر عملی که آنها از روی اختیار خود انتخاب خواهند کرد، علم دارد.

با توجه به مطالب فوق؛ انسان ها در شکل دهی به آینده خود مختار هستند هر چند خداوند با علم بی کران خود، آگاه است که انسان ها در آینده با اختیار خود چه کارهایی را انجام خواهند داد. و با توجه به رابطه وحیانی بین خدا و پیامبرانش، می توان گفت حضرت خضر نیز از آینده آن کودک آگاه بوده است.

موضوع قفل شده است